بازگشت به خانه

چهارشنبه 21 دی 1390 ـ  11 ژانويه 2011

 

تعصب مادر ایدئولوژی است و خرد مادر قانون

يک نکته در مورد مطرح شدن فدراليسم در همايش کلن

فرحناز عمادی

بنظر من، در این مرحله از تحولات سیاسی میهنمان، همهء ما در راستای تشکیل یک کنگرۀ ملی، تلاش می کنیم و می کوشيم تا، خردمندانه، اتحادی بر محور عام ترين مشترکات مان بوجود آوريم. اما، در اجلاس همبستگی (در شهر کلن آلمان) در روزهای 6 تا 8 ژانویه، و در جوار سخنانی خردمندانه، من شاهد یک پدیدهء بارز از تعصب نيز بودم که خود را با نام «فدرالیسم» مطرح می کردد. در این جلسه فردی با صدای بلند از ته سالن متذکر شد که اگر به من حق داشتن یک حکومت فدرال را ندهید من حاضر به هیچ تغییر سیاسی در ایران نیستم. به نظر من، و اگر خوب دقت کنیم، در می يابيم که انديشهء خردمدار مربوط به «تقسیمات خودگردان کشور»، یا همان «نظام فدرال»، بايد، مانند هر پدیدۀ دیگری، بدنیا بیاید و رشد و نمو کند تا معنی دار و کارآمد شود و اين جريان تعصب را بر نمی تابد.

***

تعصب در یک فرد، مادر و پدید آورندۀ ایدئولوژی است. قدرت تعصب، توانایی جادوگری دارد.

تعصب می تواند از یک تفکر فلسفی که تنها روی یک کاغذ تدوین شده است، یک ایدئولوژی بسازد که درون قلب یک فرد راحت و بی دردسر رسوخ کند. من بر این باورم که انسان متعصب بیشتر از طریق قلب و احساس اش می اندیشد تا از طریق خرد و تفکرش.

تعصب، همچون خرد، در همۀ ما انسان ها وجود دارد؛ اما ماهیت تعصب، به باور من، از غریزه سرچشمه می گیرد. البته یک فرد که تحت شرایط آموزشی سکولار و دمکرات، سالم و در امنیت سیاسی رشد کرده باشد طبعاٌ خردورز است و می تواند با توانایی خرد خویش، وجود یک گرایش تعصب آميز را در خودش شناسایی، کنترل و یا حتی از بین ببرد.

انسان خردمند و متفکر اگر، بنا به دلایلی که در حال حاضر مورد بحث من نیست، راه را به روی تعصب بگشاید، خردش توسط تعصب چنان محدود، کور و کر می شود که تمامی توانایی های فکری اش رو به کوچک شدن و تقلیل یافتن می روند. چرا که فرد متعصب با تمام نیرو فقط به یک چیز معتقد می شود و از جستن و پویایی در زمینه های تفکری دیگر شدیداً پرهیز می کند.

 فرد متعصب می پندارد که گوی حقیقت تنها در دست اوست و، به علت محو شدن و غرق شدن در حقانیت خویشتن خویش، اين باور در نیروی احساس اش رشد می کند و بصورتی کاذب شورآفرين و معنابخش می شود و همین شور و احساس کاذب به او اجازه می دهد که از اعتقاد خودش چماقی بسازد برای سرکوب و کشتار دگراندیشان.

تعصب، بدنبال پدید آوردن یک ایدئولوژی، مجبور به آفریدن یک رهبر نيز هست. تنها فرد رهبر است که ادامه و تداوم یک ایدئولوژی را پرورش و سرپرستی می کند. با پيدايش شخصیتی به نام «رهبر»، شخص متعصب بدون هیچ تعمقی شیفتۀ اوئی می شود که راهگشای آن ایدئولوژی است. در عين حال، همین شیفتگی قادر و تواناست تا خرد انسان را برای بار دوم تقلیل داده و کوچک تر کند ـ این بار به دلیل آن که شخص قربانی دیگر خودش نه فکر می کند و نه قدرت تصمیم گیری دارد. برای همین است که شخص قربانی به شدت، و همچنان قانع و راضی، به سوی محدودیت فکری و محدودیت های اجتماعی و مدنی به پیش می تازد.

فرد متعصب و شیفتۀ رهبری، حتی ویرگول و علامت تعجب در یک بيان ایدئولوژیکی عاری از یک واژۀ منطقی ِ رهبر خودش را بدون هیچ سوال و چون و چرایی میپذیرد. و همین نشانۀ تقلیل تفکر و خرد اوست.

به باور من، تعصب انسان را محدود به پيشفرض هائی بنیادین می کند و، در نتيجه، مشغولیت فرد متعصب نيز پایه ای و بنیادین می شود؛ چنان که این فرد دیگر قادر به پرداختن و دستيابی به ساختارهای بالاتر و پروسه های فراتر و پویای علمی نخواهد بود.

باید توجه کرد که در پروسۀ نهادينه شدن تعصب، خرد فرد قربانی، به سه دلیل قدرت خودپروریِ منحصر به فرد خويش را از دست می دهد و تبدیل به جريان کپی برداری و تقلید از دیگری می شود. این سه دلیل به نظر من عبارتند از:

اول، اعتقاد یک بُعدی ایدئولوژیکی،

دوم، پافشاری بیش از حد طبیعی ِ او بر آن خواسته های بنیادین و ایدئولوژیکی

و سوم، اعتقاد او به داشتن حقانیت منحصر به فرد ایدئولوژیکی.

اینگونه است که اعتماد به نفس فردی و هویت فرد متعصب به مرور محدود و کوچک تر می شوند و حتی تغییر ماهیت میدهند و تبدیل به پديده هائی ناشی از تقلیدپرستی می شوند. و از آنجا که فرد متعصب تنها در جمع خودی ها قدرت و توانایی و اعتماد به نفس دارد به جمع هم جنسان خودش می پیوندد.

برای مثال اگر فرد متعصب روی حجاب پافشاری کند دیگر تمام تفکر او محدود به حجاب اجباری می شود و تعصب در حجاب اجباری فرد متعصب را به موجودی تبدیل می کند که هيچ يک از جوانب منفی حجاب اجباری را یا نمی بیند و یا آن را حذف، محو و پنهان می کند. آنگاه تمامی این افراد به هم میپیوندند و با چماق و اسلحه از این خواستۀ خودشان دفاع میکنند. بدين سان، فرد متعصب جنبه و خاصیت شخصیت شیفتگی و ایدئولوژی گرا پیدا می کند و توانایی خردورز و علمی خودش را قربانی تعصب اش می سازد.

 تعصب قادر است که در هر پدیده ای رشد و نمو کند. حدود 33 سال است که همۀ ما طعم گس و بسی تلخ تعصب مذهبی خمینی ایسم را چشیده ایم. خوب که بنگریم حاصل این همه اصولگرایی و تعصب چه بوده است جز کشتار و تجاوز به اسم ایدئولوژی؟!

 

انسان اما، تنها با فیلتر و ضد ویروس ِ خردورزی و قانون مندی و قدرت برقراری پرنسیپ ها می تواند با ویروس تعصب مقابله کند.

این نکته البته واقعیت دارد که خردورزی همچون یک جنین بدنیا می آید و رشد و نمو می کند اما، بر خلاف تعصب، محدویت نمی پذیرد. فرد خردورز در چهارچوب شیفتگی شخصیت و ایدئولوژی حبس و محدود نمی شود و به استفاده از چماق سرکوب رو نمی کند. فرد خردورز مدام در تلاش و پویش برای جذب تفکرات مدرن و جدید است و سکون نمی پذیرد. او به دنبال مرتبه های فراتر است و مدام در پی کشف واقعیت های پنهان و حتی کشف نشدهء جهان و جامعه است.

و اینچنین است که اگر چه هم تعصب و هم خرد ورزی، هر دو، از فلسفه ریشه می گیرند اما خردورزی همچنان یک پدیدۀ علمی باقی میماند و در منطق و تفکر جا می گیرد، پویا و در حرکت، و پر جوشش و در جریان است؛ اما تعصب در غریزۀ انسانی جای می گیرد، از فلسفه و علم بشدت دور می شود، توانایی پویایی ندارد، و ساکن محدود است.

***

«خردِ فدرال» هم، مانند هر پدیدۀ دیگر اجتماعی و مدنی، بالغ بدنیا نمی آید. بلکه مانند هر پدیدۀ دیگری خردسال بدنیا می آید و این قدرت نگهداری و حفظ و هوشیاری همۀ ما ایرانیان است که این خرد را به بلوغ می رساند. وگرنه شيفتگی متعصابانه و دور از کاربرد خرد به «فدرالیسم» نیز حاصل ايمان کورکورانه آوردن به یک ایدئولوژی خواهد شد که در محدودۀ خويش مسکون می ماند و برای اثبات خود راهی جز توسل به چماق داری و سرکوب ندارد.

از نظر من، فکر فدراليسم در موقعيت کنونی کشورمان کودک خردسالی بيش نيست؛ عزيز است اما ناپخته، شيرين است اما نابالغ. و آیا ما نبايد، با کنار گذاشتن شتاب و تعصب، اختیار برگزیدنِ نوع حکومت و نوع ادارۀ سیاسی حکومت آيندهء کشورمان را بعهدۀ کارشناسان و مجلس موسسان در فردای آزاد ایران زمین، بگذاریم؟

از نظر من خواستاری «فدراليسم»، در موقعيت کنونی، تنها در خطوطی کلی موجه است و، در نتيجه، می پرسم که آیا ما نباید، بعنوان افرادی مسئول در مقابل شرایط سخت سیاسی میهنمان، تنها بر حول سیاست های اصلی و حداقلی به توافق و اتحاد برسیم؟

10 ژانویه 2012    

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com