بازگشت به خانه

جمعه 30 دی 1390 ـ  20 ژانويه 2011

 

دروغ پایه هر خیانتی است

سامان

حال که مدت هاست دروغ و دروغگوئی به گفتمان صحنه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران تبدیل شده است، ضروری ست که پیرامون این مسئلهء کمی تأمل بخرج داده و با دقت و ژرفش بیشتری به زوایای مختلف آن بنگریم تا جایگاه ویژه آنرا در شرایط کنونی بهتر شناسائی کنیم. نوشتار حاضر در جستجوی گذاشتن نقطهء پایانی بر نقدی از طرف اصلاح طلبان است که به تلقین این نکته اهتمام می ورزد که گویا تنها عیب اخلاقی- سیاسی جریان حاکم بر جامعه دروغگوئی و نه ارتجاعی بودن تمامی هستی و ماهیت اش بمثابه خصلت نمای اساسی آن است. پدیدهء دروغگوئی تا کنون هم ازجانب ادیان و مذاهب مختلف و هم از جانب مکاتب و دستگاه های فلسفی گوناگون بعنوان یک امر غیر اخلاقی مورد شماتت و سرزنش قرار گرفته است. داستان " چوپان دروغگو" ، داستان "جعفر کذاب" و "دروغ های گوبلزی" نمونه های برجسته ای از اهمیت وتاریخی بودن این قضیه هستند.

یکی از مسائلی که جنبش سبز در کنار سایر مسائل واز جمله همبستگی ملی علیه دیکتاتوری بواسطه اعتراض اش به تقلب های انتخاباتی به عرصه عمومی کشاند همانا دروغگوئی مسئولین حکومتی و در رآس آن رئیس جمهور بود که با نقد این انحطاط اخلاقی در سیاست و ضد ارزشی دانستن آن خواسته یا ناخواسته گفتمان مثبتی را در ارزش گذاری جدید در حوزه فعالیت سیاسی و اجتماعی رایج کرد که بدلیل نیاز روحی وعملی مردم ایران و همچنین خستگی مفرط و نفرتشان از پلیدی، بی اعتمادی ، فسا د و انحطا ط فراگیر جامعه نباید به سادگی از کنار آن گذشت، زیرا این موضوع هم به شرایط حاکم کنونی و هم آینده تحول خواهی ایرانیان در نبود استبداد و غلبه آزادی بستگی دارد. اینکه امروزه دروغ و دروغگوئی یا هر مسئله ضد اخلاقی دیگری مورد نقد و شماتت قرار می گیرد باید به فال نیک گرفت تا در پرتو آن بتوان با تکیه برآسیبهای وارده وروانشناسی اجتماعی مردم ایران بنیادهای تنومند یک نظام آزاد با ارزشهای نوین و والای فرهنگی را جایگزین آن کرد. بنابراین مراتب و شمول مسئله به لحاظ فرهنگی هم جنبه فردی و هم جنبه اجتماعی و تاریخی دارد. اگر چه مسائل اجتماعی پاسخ اجتماعی می طلبند و تحولات بزرگ اجتماعی درابعاد وسیع و گسترده به تغییرات عظیم منجر می شوند، لیکن ما نمیتوانیم و نمی بایست از آسیب های فردی و سطح رشد نازل بخش وسیعی از گروهبندهای اجتماعی که بر بستر زندگی فرتوت و آلودگی های روزمره بطور دائم التزاید باز تولید می شوند غا فل باشیم، کما اینکه همین افراد و عناصر به هر دلیل غیر اخلاقی یا نیاز به ارتزاق تبدیل به بازیچه و لشگر اوباش وارتجاع می شوند و گله وار برضد منافع تاریخی خود عمل می کنند آنچنانکه درانقلاب 57 و بعد از آن حادث شد. شایداشاره ای به کتیبه داریوش هخامنشی که بیان می کند " اهورامزدا این کشور را از خشکسالی،از دشمن، از دروغ مصون بدارد" در نشان دادن اهمیت تاریخی- ملی این مخاطره بی جا نباشد.

   اصولا" ادیان ومذاهب همواره پیروان خود را نسبت به این مقوله ضد ارزشی نهی کرده واز طریق نصیحت و موعظه آنها رابه پرهیزگاری وراستگویی و تقوا رهنمون ساخته اند. این بدان معناست که مومنان را دائما" با اندرز و تلقین وترساندن از عاقبت و آخرت، از دروغپردازی و خیانت بر حذر داشته اند، مثلا" اینکه " دروغگو دشمن خداست" ، " جای دروغگو در جهنم است" یا " دروغ مایه فساد است". ولی چرا علیرغم اینهمه نهیب و تشر و ترساندن از عقوبت، اغلب مردم و از جمله مومنان باز هم دروغ می گویند ( اعم از مصلحتی وغیره) و غضب خداوندشان را فراموش می کنند؟ آیا دروغ گفتن همیشه غلط است؟ وگرنه پس چه موقعی مجاز است ؟ آیا انسان ناگزیر به دروغگوئی است ؟ یا دروغ گفتن فطری انسان است چون موجود عاقل و متفکری می باشد و می تواند فرصت جوئی کند. بهر حال طرح این سئوالات و چگونگی پاسخ بدانها و همچنین نگرش، درک و تبیین رفتار انسان و هستی اوموجب جدایی ایده ها و روشهای مذهبیون و فلاسفه در بازشناسی ونقد ریشه های این مسئله غیر اخلاقی و راههای پیشگیری و پرهیز از آن می شود.

دین و مذهب چون اغلب خصوصیات انسانی را بواسطه دیدگاه متافیزیکی اش فطری و لایتغییر می داند لذا دروغگوئی را نیز از زمره دور شدن از ایمان و رستگاری دانسته و با اخلاقی کردن این مسئله تلاش می نماید تا پیروان خود را از طریق اعتراف گیری، تعزیر، تنبیه ، جریمه و توبه ازگرایش به چنین انحرافی فقط نهی کرده و بر حذر دارد اما آنرا انکار نمی نماید. برعکس ایده های فلسفی و مبتنی بر منطق، عقلانیت وتئوری شناخت که در تقابل وستیز با اندیشه های مذهبی و اشرافیت حاکم ارتجاعی قرون وسطی با تکیه بر فلسفه شک و نقد اساس سلطنت دوران تفتیش عقاید را بر انداخت از طریق پدید آوردن جامعه مدرن و مدنی انسان آزاد و طراز نوین بر پایه رسمیت بخشیدن به حقوق فردی شهروند مدرن و تساوی آحاد آن در برابر قانون به جای اخلاقیات و تقدسا ت موهوم، اتیک جدید و فرهنگ را نشاند. بر پایه این تحول انسان فرهیخته و مدرن برای پرهیز از دروغگوئی نیازی به نصایح اخلاقی ، موعظه و مرعوب شدن از عواقب اخروی ندارد بلکه فرهنگمند شدن او و اطمینان ازحقوق شناخته شده خود و پیروی اش از قانون اورا ازتمایل به انجام چنین خطائی بازداشته و به آن به عنوان مسئله ای ضد ارزشی که دیگرکارآیی ندارد نگاه می کند.

این نوشتاربر آنستکه دروغ امری فطری نبوده بلکه اکتسابی است و از تربیت و محیط پیرامون چه بلحاظ خانوادگی و چه اجتماعی، ترسها و تابوها، سنت ها و قرارداد های آن سرچشمه می گیرد. از این دیدگاه دروغگوئی نهادینه شده و شخصیت افراد را نیز فرا می گیرد.

لذا چنانچه موضوع اخلاق، صفات و افعال اختیاری آدمی از حیث خوبی و شایستگی یا بدی و ناشایستگی باشد، در نتیجه سیاست ورزی بدلیل آنکه در حیطه رفتار بشری قرار دارد ممکن است اخلاقی یا غیر اخلاقی باشد. بنا به این استدلال، تبعیض، ستم، اشغال و تهاجم به سرزمینها، انحصار گرائی و استبداد انحطاط غیراخلاقی در عرصه ملی و سیاسی هستند.

در ایران ما که سالهاست تحت شعائر پرهیزکاری و تقوای اسلامی مجددا" بمثابه سرزمین بزرگ دچار گزند و بلیه دروغگوئی در سطح ملی شده است مسئولین نام و نشان دارآن بعنوان مثا ل، این مهم را به شرح ذیل بر ملا می کنند:

- " مجری اخبار تلویزیون دولتی علت استعفای خود را چنین اعلام کرد: ما دیگر قادرنیستیم دروغگوئی و نفاق را تحمل کنیم"

- " رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: متأسفانه امروز در جامعه اسلامی بسیار دیده می‌شود که انقلابیون و مسلمانان حتی با نیت پاک برای حفظ حکومت و قدرت، به تهمت و دروغ و ظلم و ستم متوسل می‌شوند و بدتر از همه اینکه این اقدامات را تحت عناوین اهداف مقدس به انجام می‌رسانند.- ایسنا "

- " گزارش اخیر کمیسیون اصل 90 قانون اساسی مجلس شورای اسلامی در باره انتخابات سال88 " سراپا دروغ است" – نامه محمد رضا خاتمی (جبهه مشارکت) مورخ شنبه 10/10/1390

با توجه به فرازهای سیاسی- اخلاقی فوق الذکر ضروریست که موضوع دروغگوئی را در گستره ای وسیع تراز طریق طرح نمونه وار این مسئله در نقطه دیگری از جهان که اتفاقا" شباهتی به تقلبات و درگیریهای دو سال و نیم پیش ایران داشته مورد تحلیل قرار داده و به موشکافی آن بپردازیم. واقعه بشرح ذیل آغاز و چنین بیان می شود:

" من هیچگاه در زندگی خصوصی مردم کنجکاوی نمی کنم. من هرگز اینکار را نکرده ام ". بیانیه آقای " راس پروت" بدین معنا بود که به اتهامات تحقیقات محرمانه اوپیرامون داوطلبان کمپین انتحاباتی ریاست جمهوری اش پایان بخشد. اتهامات پایان یافت ، اما نه آنطور که " پروت" می خواست. روز بعد هیچ شکی برای کسی باقی نمانده بود: " راس پروت" دروغ گفت:

   خب که چی بشه؟ این اولین بار نبود که یک سیاستمدار دروغ می گفت وآخرین بار نیز نخواهد بود. گاهی دروغ اظهار غلطی که تعمدا" به منظورگمراه کردن صورت می گیرد پاسخ درستی به نظر می آید: مثلا" برادری در باره اینکه خواهرش کجاست به شوهر مستی که او را تهدید به خشونت می کند دروغ می گوید، دکتری به مریض افسرده خود که حداکثر پنجاه در صد شانس بهبودی دارد و مطمئن است تا شش ماه دیگر بیشتر زنده نیست دروغ می گوید، پسری اموال مادر فقیدش رابه فقرا می بخشد، حال آنکه به او قول داده تا به وصیت اش احترام گذاشته و پول را در تابوت او بگذارد. هنگامی که سعی دارید در شرایطی دشوار کار درستی انجام دهید به نظر می رسد که صداقت کامل بهترین گزینه ثانوی در کنار ارزشهائی همچون بردباری، احترام و عدالت باشد. برخی سنت های فلسفی و مذهبی اگر نه همیشه بلکه به ندرت از گذشته های دور اعلام داشته اند که دروغ مجاز است. پس حقیقت در باره دروغگوئی چیست؟

الف- دیدگاه اول ( فلسفی): امانوئل کانت فیلسوف معروف می گوید که دروغگوئی همیشه اخلاقا" نادرست بوده است. او مطرح می کند که همه افراد با یک "ارزش ذاتی" به دنیا می آیند و آنرا شآن یا کرامت انسانی می نامد. این کرامت از این واقعیت سرچشمه می گیرد که انسانها بطور بی نظیری عوامل عقلانی (منطقی،خردمند) بوده، قادر به تصمیم گیری آزادانه، تنظیم اهداف و راهبرد رفتار مستدل خود هستند. کانت می گوید: انسان بودن، برخورداری از نیروی عقلانی انتخاب آزاد است، او در ادامه می گوید: سنتی بودن، احترام گذاشتن به قدرت در خود و دیگران است.

پس دروغ اخلاقا" بنا به دو دلیل نادرست است. اول آنکه دروغگوئی مهم ترین کیفیت انسان بودن مرا تخریب می کند: یعنی توانائی برگزیدن انتخاب های آزاد و عقلانی. هر دروغی که بگویم با آن قسمتی که به من ارزش اخلاقی می بخشد در تضاد قرار می گیرد. دوم آنکه دروغهای من آزادی انتخاب عقلانی دیگران را به یغما می برد.

هنگامی که دروغ من موجب شود تا مردم تصمیم دیگری به غیراز آنچه که خودشان به عنوان حقیقت می دانسته اند بگیرند، من به کرامت انسانی و استقلال آنان آسیب رسانده ام. کانت بر این باور بود که برای ارزش گذاری خودمان و دیگران بمثابه فرجام و نه معنا، ما وظایف تمام عیاری ( بدون استثناء) برای پرهیز از آسیب رسانی، دخالت جوئی، یا سوء استفاده از توانائی تصمیم گیریهای آزاد داریم ، به عبارتی دیگر، دروغ نگفتن.

ب- دیدگاه دوم : یعنی آئین و اصول اخلاقی پرهیزکاری(تقوا)، نیز مدعی است که دروغگوئی از لحاظ اخلاقی نادرست می باشد (گرچه نه به صراحت کانت). اخلاق گرایان پرهیزکار(متقی) قبل از قضاوت پیرامون درستی یا نادرستی رفتار بر اساس استدلال و آنچه که مردم باید یا نباید انجام دهند، بررشد شخصیت یا آنچه مردم باید باشند تآکید می دارند. فضائل عبارت از کیفیت های مطلوب اشخاص هستند که آنها را مهیا می سازند تا به یک روش قطعی عمل کنند. مثلا" انصاف فضیلتی (تقوائی) است که امکان دارد برای کوشش در جهت پیگیری به واقعیت بخشیدن به استعداد انسانی مان انتخاب کنیم. در آداب و اصول پرهیزکاری (پاکدامنی)، با تقوابودن سنتی بودن است.

اگر چه اصول اخلاق پرهیزکاری ذاتا" ارزیابی اخلاقمند بودن اعمال فردی را دچارمشکل می سازد، با این حال کسانی که از این تئوری دفاع می کنند، عموما" دروغگوئی رانادرست می دانند زیرا با فضیلت صداقت و امانتداری در تضاد می باشد. جدلی وجود دارد که آیا دروغ گفته شده برای حفظ یا رسیدن به فضیلتی دیگر ( یعنی دلسوزی: مثل دروغ برادر به شوهر خواهر مست خود تحت تآثیر دلسوزی برای امنیت جسمی خواهرش) درست است یا نادرست ؟ این جدل آشکار فی مابین فضیلت ها توسط اغلب اخلاق گرایان تحت مفهومی که " وحدت فضیلت ها" نامیده می شود به پیش برده شده است. این نظریه بیان می دارد که یک شخص فاضل (متقی)، شخص ایده آلی که مدام سعی داریم آن باشیم، قادر نیست به یک فضیلت برسد بی آنکه به همه آنها دست یابد. اصول اخلاق پرهیزکاری (پاکدامنی) در اساس دروغ را هنگامی غیر اخلاقی می داند که گامی دورتررفته، نه به پیش، یعنی به سمت تبدیل شدن به بهترین شخصی که می توانیم باشی.

   ج- دیدگاه سوم: یعنی اصول اخلاقی فایده گرایان: از دیدگاه کانت و اخلاق گرایان پرهیزکار تنها آزمون ضروری برای قضاوت پیرامون اخلاقمند بودن یک دروغ یعنی متعادل ساختن مزایا و آسیب های حاصل از آنرا اغماض می کنند. فایده گرایان استدلال خود را بر این پایه می گذارند که اعمال ، شامل دروغگوئی، زمانی از لحاظ اخلاقی قابل قبول هستند که نتایج ناشی از آنها فایده را افزایش داده یا آسیب را کاهش دهند (یعنی دروغ مفید باشد مثل دروغ مصلحتی خودمان؟!). بنابراین دروغ همواره غیر اخلاقی نیست، در واقع هنگامی که لازم است دروغگوئی فایده را افزایش دهد (مفید واقع گردد) یا آسیب را کمتر کند ( لطمه را کاهش دهد)، ممکن است دروغ نگفتن غیر اخلاقی باشد. چالش بکار بستن اصول اخلاقی فایده گرایان در تصمیم گیری روزمره بهر حال امر مهمی است، چرا که شخص بایدقبل ازهرگونه تصمیم گیری تمام نتایج اعمال یک فردرا بدرستی پیش بینی کند. مثال ذیل تصویری را ازآنچه که تصمیم گیرندگان فایده گرا وقتی دروغگوئی یک گزینه است باید مد نظر قرار دهند ارائه میکند:

   برگردیم به آن پسرو مادر در حال مرگش گه قبلا" شرح داده شد. پسر با حالتی محتاطانه استدلال می کند که احترام گذاشتن به انجام وصیت مادرش مبنی بر گذاشتن اموال پول در تابوت وی کار درستی نیست. آن پول ممکن است هدر رود یا مورد سرقت قرار گیرد و قردی بینوا فرصتی را برای بهره مندی ازآن از دست دهد. با علم به اینکه مادرش در صورت ابراز تعمد صیصح او امور خود را به دیگری واگذار کند، پسر با دادن قول الکی برای احترام به انجام خواسته او دروغ می گوید. فایده گرائی در این مثال، از تصمیم پسر پیرامون قصدی که همانا انجام کار خیر بزرگتری است حمایت می کند ( یعنی فایده بنحواحسن حاصل شده است).

چنانچه استدلال فوق منطقی باشد، ناقدان فایده گرائی اعلام می دارند که کاربرد عملی آن در تصمیم گیری جدا" مخدوش (معیوب) است. مردم اغلب به نحو ضعیفی نتایج اعمال خود راارزیابی کرده یا بویژه به آنها کم بهاء می دهند، یاعواقب وخیم دروغ خود را که در جامعه تآثیر می گذارد اغماض می کنند ( بی اعتمادی). پیرو مثالهای فوق سوءاستفاده پسرازاعتماد مادرش به او، ودروغ دکتر باعث اضمحلال پایه ای ارزش اعتماد در میان همه کسانی است که سوگند پزشگی را می آموزند. همچنان که اعتماد کاهش پیدا میکند، گرایش به بد گمانی گسترش می یابد وکیفیت عمومی زندگی افت می کند.علاوه بر این، مطرح ساختن اینکه مردم بدنبال انجام امر خیر بزرگتری دروغ می گویند ( مصلحتی ) آنها را در جائی که مرز بین قضاوت اخلاقی حساب شده و پوزش های توخالی به منظور رفتار خودپسندانه بسیار باریک می شود به    " سراشیب لغزش" سوق می دهد. لغزیدن در سراشیبی سرانجام اظهارات اخلاقا" ورشکسته ای همچون " دزدیدن پول این مرد ایرادی ندارد زیرا من بخشی از آنرا بعنوان خیرات و مبرات می بخشم" را دامن می زند. کسانی که با فایده گرائی مخالفند باوردارند که در دروغهای انعطاف پذیر ( مصلحتی) با نیت انجام کار خیر یا استدلال های ذهنی که شامل دروغهائی در تقدیس " خیر بزرگتر" نیز می باشند بهای سنگینی نهفته است.

منتقدین قضاوت فایده گرایان پیرامون دروغگوئی بعلاوه خاطر نشان می سازند که تا چه اندازه برای هر کسی حتی اشخاص محترم دشوار است که بپذیرند دروغ خیرات بیشتری از حقیقت در بر خواهد داشت؛ در اغلب موارد حاصل این اعمال غیر قابل پیش بینی هستند. دروغها بطور مرسوم بر این فرض قرار دارند که " زندگانی خودشان است" و این منجر به نتایجی می شود که مردم پیش بینی را مد نظر نداشته و یا نسبت بدان کوتاهی کنند. علاوه بر این برای یک فرد ارزیابی بی طرفانه خیر وشردروغهائی که می گوید بسیار مشکل است. ما منافع مقرری (مکتومی) در دروغهائی که بهم می بافیم و مترادفا" منافع مقرر و مکتومی در اعتقاد به اینکه دنیا با دروغ ما از موردی به مورد دیگر بهتر خواهد شد داریم. بهمین دلیل ، منتقدین اعلام می دارند که دروغگوئی اخلاقا" نادرست است زیرا ما نمی توانیم دقیقا" میزان فواید و وخامت ( آسیب رسانی) دروغها را بسنجیم و اندازه گیری نمائیم.

   علیرغم اینکه بسیاری از مردم اعتقاد دارند دروغگوئی امروزه نسبت به آنچه تاکنون بوده مسئله بزرگتری (بدتری) است، آشکارا به نظر می رسد موضوعی است که به امتحان کردنش می ارزد. زمانی مجله " تایم" داستانی بشرح ذیل را منتشر کرد که شامل مطالب ذیل بود: " دروغ در یک عدم قطعیت اجتماعی نشو و نما می یابد، زمانی که مردم دیگر قوانینی را که رفتار آنها را در مقابل یکدیگر هدایت می کنند نمی فهمند یا با آن موافقند. ممکن است عدم قطعیت اجتماعی ایجاد محدودیت کند زیرا ما التقاطی از کانتی ها، فضیلت گرایان ( پرهیز کاران) و فایده گرایان (مصلحت جویان) هستیم که هیچ زمینه مشترکی با هم ندارند. به احتمال بیشتر مسئله آنست که عده بسیار قلیلی وقتی با شرایطی روبرو می شوند که آنها را دچار وسوسه دروغ می کند، به حد کفایت دیدگاههای اخلاقی را مد نظر قرار می دهند.

بهر صورت، به نظر می رسد که راه حل عدم رضایت ما با شناخت ( آشنائی با) ارزش استدلال اخلاقی شروع می شود و با دنبال کردن حکمی که توسط آن تعیین کرده ایم انجام چه چیزی درست است پایان می گیرد.

با دقت بیشتر در مباحثات و مجادلات یاد شده می توان نتیجه گرفت که اشکالات و انحرافات فردی، اخلاقی و سیاسی مانند پچ پچ، غیبت، شایعه پراکنی، کتمان، پنهان کاری، دو بهم زنی، ایجاد دو دستگی و جبهه بندی ، خدعه ونیرنگ ، افترا و .... همه از جنس و ملات دروغ و درغگوئی هستند. با این انحرافات اخلاقی، فرهنگی، تربیتی که همچون خوره درتن و اندام جامعه ایرانی لانه کرده و کماکان به حیات خود ادامه می دهد باید به شیوه فرهنگی و رادیکال عمل کرد.

   در کلیه جوامع عقب افتاده و از جمله جامعه ایران که تعریف خانواده همچنان بر مناسبات طایفه ای، ایلی- عشیرتی، قبیله ای، مذهبی و سنتی بر بنیادهای کهن تکیه داشته و مسائل و مرافعات به شیوه ریش سفیدی یا کد خدا منشی حل و فصل می گردند و نه حقوقی، بایستی برای مبارزه با دروغگوئی، مجیز گوئی، مدیحه سرائی، چارچولک بازی و این قبیل امراض روانی فردی- اجتماعی به شیوه ای غیر از آنچه که تاکنون رایج بوده مبارزه کرد. این ریشه یابی وریشه کنی از نهاد خانواده شروع و به عرصه اجتماعی، آموزشی، تربیتی و فرهنگی جامعه سرایت و توسعه می یابد. بدیهی است که در این مسیر وظیفه سنگین و رسالت اصلی پیکار به عهده سیاست کلان اجتماعی یعنی دولتها دررآس امور می باشد. لذا پیش از هر موعظه اخلاقی- مذهبی برنامه ریزی اقتصادی و فرهنگی لازم است که متآسفانه درحال حاضر از طریق کردار منحط سیاسی رژیم حاکم امکان پذیر نیست. در ایران امروز آزادی و حقوق بشر که خود را بر هر بامی و در هر کوی و برزنی فریاد می کند برتر از هرگونه چارچوب اخلاقی ومذهبی است.

دو سال و نیم پیش در تظاهرات های موسوم به جنبش سبز در خیابانهای تهران شعار روی یکی از پلاکاردهای اعتراضی چنین بیان می داشت:

چه کسی می گوید، که گرانی شده است؟!

دوره ارزانی است!

چه شرافت ارزان!

آبرو، قیمت یک تکه نان!

و دروغ، ... از همه چیز ارزان تر!

و چه تخفیف بزرگی خورده...

قیمت جان همه هموطنان!

زمستان 2012 - هلند

 

 

پانوشت:

Utilitarian Ethics، دیدگاه سوم- Virtue Ethicsدیدگاه دوم -، Philosophic دیدگاه اول

 

منابع:

Lying and Ethics: Lying by Tim C. Mazur – 1

BBC: Ethics- Lying – 2

Lying Psychology- Wiki – 3

Some Philosophizing About Lying by Best Ben – 4

5 - برخی از سایت های ایرانی در باره دروغگوئی

 

بازگشت به خانه