|
بار سنگین و ننگین!
شهباز نخعی
پانزده سال پیش، کم و بیش در همین ماه ها و هفته ها، زمانی که سعید حجاریان – معمار آنچه که بعداً جنبش اصلاحات نامیده شد – و دوستان اش دور سید محمد خاتمی را گرفته بودند تا از او چهره ای مقبول و موجه بسازند که بتواند با گزینه یا "نامزد اصلح" سیدعلی خامنه ای یعنی علی اکبر ناطق نوری در به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری رقابت کند، خود نیز اطمینان چندانی به موفقیت در برنامه خود نداشتند. در همان زمان، عیار اطمینان در بدنهء سپاه پاسداران بیشتر بود زیرا چنان که بعداً آمار صندوق های رأی در شهرک های مسکونی خانه های سازمانی سپاه پاسداران نشان داد، این آراء نه تنها از قاطعیتی چشمگیر برخوردار بود، بلکه درصد شمار آراء به نفع "اصلاحات" در بدنهء سپاه نیز از درصد آراء مردم به سید محمد خاتمی بیشتر بود.
می گویم "به اصطلاح انتخابات" زیرا به رغم مشارکت حدود 28 میلیون نفر در آن، به دلیل نظارت استصوابی شورای نگهبان منصوب ولی مطلقه فقیه و حذف و رد صلاحیت بیش از 99 درصد از نامزدهای ریاست جمهوری، چنین فرآیندی را نمی توان انتخابات واقعی و آزاد نامید. گو این که در اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز که حزب واحد کمونیست حاکم در هر حوزه 2 نامزد را در برابر یکدیگر می گذاشت تا مردم یکی را برگزینند و همگان نیز ناگزیر این کار را می کردند، این فرآیند چیزی جز یک نمایش مسخره و فریبکارانه و "به اصطلاح انتخابات" نبود.
می خواهم این را بگویم که از همان زمان، بدنهء سپاه پاسداران نه تنها در سلیقه و خواست هایش با مردم همراه و همگام بود، که حتی در زمینه شفافیت خواست ها یک یا چند گام نیز از آنان پیشتر بود. این همراهی یا پیشگامی، برغم سرکوب وحشیانهء سال های اخیر، که عامل اجرایی آن سپاه پاسداران بوده، تا امروز ادامه یافته زیرا در شمارش آراء صندوق های رأی خانه های سازمانی سپاه پاسداران در "به اصطلاح انتخابات" ریاست جمهوری 22 خرداد 1388، برغم تقلب وسیع در شمارش آراء کم و بیش همان نسبت 2 خرداد 1376 را حفظ کرده بود.
اگر چنین است – که هست -، پس سیدعلی خامنه ای نیروهای سرکوبگر خود، که برای نگهداشتن او بر مسند قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند، را ازکجا می آورد؟ پاسخ می تواند این باشد که این نیروها از نظر شمار اقلیتی کمتر از 10 درصدی هستند که با پول های بادآورده ای که سیدعلی خامنه ای از راه های گوناگون، از جمله تغییر غیر قانونی و مجرمانه اصل 44 قانون اساسی یا سپردن تیول قاچاق کالا یا مواد مخدر و... در اختیار آنان گذاشته بر اکثریت بزرگی از سپاه پاسداران حکم می رانند و این کار را با استفاده از همه ابزارهای ارعاب انجام می دهند.
با این همه، سپاه پاسداران این نکته را دریافته که به نفع اش نیست که در سرنوشت تیره و سیاهی که سیدعلی خامنه ای برای خود تدارک دیده شریک شود و به این خاطر جریان اعتراض در آن هرگز متوقف نشده است. همین سه هفته پیش بود که انتشار نامه سردار حسین علایی، بنیادگذار نیروی دریایی و رییس پیشین ستاد مشترک سپاه پاسداران، در روزنامهء اطلاعات به مناسبت سالگرد 19 دی 1356 – تظاهرات پیامد انتشار مقاله احمد رشیدی مطلق درباره اصل و نسب هندی آیت الله خمینی – سروصدای بسیاری بر پا کرد. در این نامه، سردار علایی به در می گوید تا دیوار بشنود: «تداوم رفتارهای خشن حکومت و سرکوب شدید اعتراضات باعث شد که مردم لبهء تیز مخالفت های خود را متوجه شخص شاه بکنند و خواستار تغییر اساسی در نظام حاکم شوند». سردار علایی در بخش دیگری از نامهء خود پرسش هایی را مطرح می کند که شاه پس از ترک مسند قدرت باید ازخود کرده باشد: «آیا اگر به جای حصرکردن بعضی از بزرگان درخانه هایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دور دست و زندانی کردن مخالفین سیاسی باب گفت وگو و مراوده با آنها را باز می کردم، کار به فرار من از کشور می انجامید؟ آیا اگر به جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قایل بودم، نمی توانستم بیشتر بر مسند قدرت باقی بمانم؟». پس از این پرسش ها، سردار علایی در فراز پایانی نامه خود رودربایستی را تا حد زیاد کنار می گذارد و با صراحت بیشتر سخن می گوید: «طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قایل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شده اند فرصت طرح این سئوالات را ندارند و زمانی به فکرمی افتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند».
پس از انتشار نامه سردارعلایی، گروهی از اراذل و اوباش به صورت "خودجوش" با اتوبوس در خانه او ریختند و انواع هنرهای خود را به نمایش گذاشتند. با این حال، توسل به این شیوهء شناخته شده ارعاب مانع از آن نشد که یک هفته بعد، عماد افروغ که سابقهء سپاهی دارد و عضو مجلس هفتم نیز بوده، در برنامهء زندهء "پارک ملت" صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفت: «وقتی قدرت تقلیل پیدا می کند به قدرت رسمی، این ها آفت ادارهء استراتژیک و انقلابی جامعه است. یعنی همهء تخم مرغ ها را در سبد قدرت رسمی می ریزیم، حاصل اش این می شود که از نقادی و نظارت غافل می شویم و بالاخره هر کسی که در معرض نقد و نظارت قرار نگیرد و حسب مردم سالاری دینی، چرخش قدرت صورت نگیرد، مطمئن باشید دیر یا زود از آن وجه منضبط و قاعده مند خارج و شخصی می شود».
عماد افروغ حتی به در گفتن تا دیوار بشنود سردار علایی را نیز لازم نمی بیند و با استناد به نوشته های آیت الله خمینی می گوید: «اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند، حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید و اگر پاسخی نداشت خود به خود معزول است».
روند اعتراض به سید علی خامنه ای با منشأ سپاه پاسداران در همین حد متوقف نمی ماند. به گزارش صدای آلمان: «غلامحسین رجایی، از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران... با تأکید بر این که رهبر هم مصون از نقد نیست و نباید باشد نوشت: گیرم که تمام نقد و نتیجه گیری علایی متوجه بعضی مواضع و رفتارهای اخیر رهبری باشد، کجای این کار اشکال دارد؟ کجای این کار خلاف قانون است؟ مگر رهبری خود را فارغ از نقد می داند و باید بداند و یا دانسته است؟ اگر این گونه باشد معلوم می شود دایرهء خط قرمزها در جمهوری اسلامی بعد از امام، چنان تنگ شده که حتماً امثال علایی که از بانیان این نظام مقدسند هم نمی توانند زبان به سخنی ناصحانه بگشایند».
در ادامهء روند اعتراض ها، صدای کسی – آن هم از درون زندان – را می شنویم که او هم روزگاری نه فقط هوادار نظام که یک بسیجی دوآتشه بوده و نشریهء "پیام دانشجوی بسیجی" را منتشر می کرده و اکنون سال هاست با صراحت و شجاعتی قابل تحسین رو در روی نظام بیدادگر ولایت مطلقه فقیه ایستاده و سال های زیادی را نیز در زندان گذرانده است. او که اکنون در زندان مخوف رجایی شهر کرج زندانی است، مهندس حشمت الله طبرزدی است که به گزارش کمیتهء دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی در تاریخ 5 بهمن ماه، پس از اشاره به نامه سردار حسین علایی، می نویسد: «این اطمینان وجود دارد که بسیاری از سپاهیان و روحانیونی که با ظالم و ظلم زمانه یعنی ولایت موافقتی ندارند در دفاع از مردم از خود واکنش نشان دهند. نیروهای مخالف استبداد درون نظام بخوبی می دانند که این نظام با سوء استفاده از اعتقادات پاک هزاران تن از جوانان کشور از آنان به عنوان چماق سرکوب بر علیه مردم ایران استفاده کرده است و هر زمان که نیازی به آنان نداشته باشد به آسانی آنان را از موقعیتی که دارند به زیر می کشد. این خاصیت استبداد است. شاید بسیاری از فرماندهان سپاه بخاطر موقعیت نظامی و منافع اقتصادی بالایی که دارند متوجه آیندهء خود و این نظام نباشند و زمانی متوجه واقعیت شوند که دیر شده باشد».
حشمت الله طبرزدی در بخش دیگری از نامه خود می نویسد: «این حکومت به ناحق حقوق مردم ستمدیده را از آنان سلب کرده است و این عمل غاصبانه و شنیع را توسط نیروهایی که از طریق فریب و تطمیع به گرد خود جمع کرده است، انجام می دهد... آن سپاهیانی که نمی خواهند بدنامی تاریخ را با خود داشته باشند باید اعتراضات خود را به گوش مردم ایران برسانند. مردم ایران باید آگاه شوند که همه نیروهای درون نظام با ظلم استبداد موافق نیستند و این حقیقت باید هرچه زودتر روشن شود».
سخنان حشمت الله طبرزدی در راستای تکمیل گفته های سرداران علایی، رجایی و عماد افروغ، حجت را بر اقلیتی که هنوز در کنار سیدعلی خامنه ای مانده اند و در جنایات او شریکند تمام می کند. نکته ای که می توان براین گفته ها افزود این است که تداوم حمایت از سیدعلی خامنه ای نه فقط راه به جایی نمی برد، که حتی به نفع آن گروهی که تنها با نیت بهره وری مالی به او چسبیده اند نیز نیست زیرا این گروه از سپاهیان که تا دیروز چشم به دست خامنه ای برای برخورداری از بذل و بخشش او – البته از جیب مردم ایران – داشتند، امروز با در دست داشتن اهرم های اقتصادی دیریا زود به این نتیجه گیری می رسند که حمایت از فرد جنایتکار و بدنامی چون او به نفع و صلاح شان نبوده و معقول نیست که این بار سنگین و ننگین را به دوش بکشند!
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |