بازگشت به خانه

جمعه 19 اسفند 1390 ـ  9 مارس 2011

 

حاکمیتِ «هیچ» اما «همه چیز»

حمید آقایی

در فیلم پادشاهی آسمان (kingdom of heaven)، زمانی که صلاح الدین، فرماندۀ لشکر مسلمانان، شهر بیت المقدس را پس از جنگ و خون ریزی های فراوان تسخیر کرد، در برابر سوالِ فرماندۀ مسیحی شهرِ بیت المقدس که: "این مجموعۀ سنگِ بنا و این شهر چه ارزشی داشت که به خاطر آن این همه خون ها ریخته شد؟" پاسخ می دهد که "هیچ" و بلافاصله اما ادامه میدهد که "همه چیز" و همزمان نیز دست های خود را به نشانه قدرت بالا می برد.

آیت الله خمینی در هنگام بازگشت به ایران در برابر سوال خبرنگار که چه احساسی دارد، پاسخ داد که "هیچ" و بلافاصله پس از تسخیرِ قدرت گفت که "همَهَ چیز" را زیر سلطه ولایت فقیه می خواهد، نه یک کلام کم و نه یک کلام زیاد...

و در همین دوران و در همسایگی مان، زمانی که تن وجانِ بیشماری، تنها بخاطر "توهین" به یک نوشته و یک کتاب، در آتشِ خشم و نفرت می سوزد و از دست می رود، قطعاً جای این سوال نیز باقی است که: به چه خاطری این والاترین ارزش ها، یعنی جان و زندگی انسان ها، قربانی یک کتاب می گردد؟ که در برابر آن  مسلماً پاسخی از این دست که به "خاطر هیچ" و در عین حال "همه چیز" از رهبران و تعلیم دهندگان این انسان هایِ نگون بخت قابل انتظار است.

پارادوکس "هیچ" و در عین حال "همه چیز" را فردریش نیچه در کتاب "ارادهء معطوف به قدرت" بنحو بسیار آموزنده و زیبایی شکافته و حل کرده است. بر مبنای این کتاب و مطابق آموزش های نیچه درباره هیچی و پوچی و بعبارت دیگر نهیلیسم، می خواهم نتیجه بگیرم که علتِ پاسخِ متداول و مرسومِ "هیچ" دراین واقعیت نهفته است که نهیلیسم (هیچی و پوچی)، در واقعِ امر،  ناشی از غلبه و سلطۀ هزاران سالۀ مذاهب (بویژه تک خدایی) و فلسفه های حقیقت یاب بوده است. به این معنی که: انسان آنگاه پا به وادی پوچی و نهیلیسم می گذارد که به جستجوی اهداف و معانیِ غایی برای این جهان برخیزد و برای ادارهء آن یک وجود مطلق بتراشد. اما چون این جستجو هیچگاه نتیجه بخش نبوده است، سر انجامِ این تلاش ها منجر به یاس و دلزدگی و حتی در برخی از موارد عصیان و شورشگری شده است.

این یاس و دلزدگی، و در برخی از موارد عصیان و شورشگری، در حقیقت ثمرۀ تلاش های بی نتیجهء مذاهب و فلسفه های حقیقت یاب برای توجیه خداشناسانهء این جهان و تبیین آن بعنوان یک جهانِ هدف دار و با معنی بوده اند. قبول این واقعیت توسط موٌمنین و معتقدین و آگاهی از این حقیقت که پایۀ ایمان شان بر آب، زندگیِ این دنیایی اشان بر باد، و نانِ رهبران شان در روغنِ این دنیا است متأسفانه گاهاً منجر به نتایج اسف بار و لجام گسیخته ای گشته است.

زمانی به این واقعیت پی برده می شود که موٌمنین توسط رهبران شان بسوی در باغِ سبزی راهنمایی شده اند که پشتِ آن "هیچ و پوچ" است؛ و تنها زمانی که در واقعِ امر تمامیِ قدرت و مال و منال و "همه چیز" از آن رهبران و مقرّبین به دستگاه رهبری شده است، تازه انسان های موَمن و پیرو معنی پاسخ های "هیچ" و در عین حال "همه چیز" را خوب درک می کنند و می فهمند. متوجه می شوند که آنچه که "همه چیز" بوده است همانا قدرت و حاکمیت دستگاه های مذهبی و ایدئولوژیک بوده اند و آنچه که "هیچ و پوچ" بوده است همانا در باغِ سبز و وعده های آن دنیایی و بهشتی آنان و خداوندان شان.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه