بازگشت به خانه

دوشنبه 29 اسفند 1390 ـ  19 مارس 2011

 

«غیرمنتظره‌‌ها»ی «هم‌ سو» و «هم آهنگ»!

فرهاد جعفری ـ مشهد

لابد انتظار ندارید در یک سایت منتسب به «چپ مذهبی» (جرس/ نزدیک به شبه ‌حزب مشارکت) که خود را «خط امامی» می‌داند و می‌خواند مطلبی بخوانید که در آن تلویحا تائید شده باشد که:

[«سیداحمد خمینی، در برخی موارد به‌جای پدرش نامه می‌نوشت و منتشر می‌کرد!»؛ «با باند لاجوری در زندان اوین مرتبط بود و آنان را هدایت می‌کرد!»؛ «در حذف آیت‌اله منتظری نقش مهمی ایفا کرده است!»؛ «حذف نهضت‌ آزادی از صحنه‌ی سیاست ایران به اراده‌ی وی صورت پذیرفت که آنان را مشتی بی‌دین می‌دانست!» و ...].

اما چنین مطلبی را در این سایت «چپ مذهبی» می‌خوانید احتمالاً برای این‌که در انتها این جملات را بخوانید: [«وصیت‌نامه‌ی وی به‌ صورت دستکاری‌شده منتشر شده»... «شاید انتشار بخش‌های منتشرنشده‌ای از وصیت‌نامه‌ی او که (در موقع خود) «زیر فشار حاکمیت» اجازه انتشار نیافته؛ بتواند گره از «معمای هفده‌ساله» بگشاید].

و لابد، متقابلاً، انتظار ندارید در یک سایت منتسب به «نظامیان ـ امنیتی‌ها» (ندای انقلاب) مطلبی ببینید و بخوانید که طی آن، «به‌زبان اشاره و کنایه» و «طرح ‌سوال‌هایی که گوئی در خود پاسخی را نیز حمل می‌کنند»؛ درباره‌ی «فرزند آیت‌اله‌خمینی»، بسیار چیزها گفته و مطرح شود:

[هردو پسر به لباس مقدس روحانیت درآمده و از اهل علم شدند. سیدمصطفی خمینی «در سن 47 سالگی دار فانی را وداع گفت» و فرزند ارشد خانواده یعنی سیداحمد خمینی، «عملا جای پدر را در خانواده گرفت»... سیداحمد خمینی 24 اسفند 1324 متولد شد و 26 اسفند 1373 به دیار یار شتافت. چنان «سریع و پرشتاب به پدر پیوست» که «معلوم بود، همان چندسال فراق پدر، با او چه کرده است!»... در ماجرای تبعید امام از نجف به بصره به قصد کویت؛ در آن بیابان خشک و برهوت که امام جز خدا همراهی نداشت، این او بود که در آن بیابان غربت و درد؛ پروانه‌وار به‌دور شمع امام می‌چرخید و سرانجام «همو بود که با تیزبینی خاص خویش، مهاجرت به فرانسه را به امام پیشنهاد کرد» و امام هم پذیرفت... این اواخر به روستایی در حواشی قم رفت و در خانه‌ای کاهگلی، سه ماه را با کتاب «اربعین» امام سپری کرد. چه؛ «از عارفی شنیده بود که چندماه بیشتر به پایان عمرش باقی نمانده» و او می‌خواست از همین اوقات، بهترین آمادگی‌ها را برای دیدار یار فراهم کند... از او که «حقیقتا» "آقازاده" و "امام‌زاده" بود؛ ماترک و ارثی باقی نماند... این اواخر؛ از همه‌ی اطرافیان، بی‌هیچ سابقه‌ای، حلالیت می‌طلبید و همه در شگفت از این رفتاری که برای آنان ابهام داشت. و عجیب‌تر از وصیت فرزندان امام؛ یکی «وصیت حاج‌آقامصطفی به پدر» است و دیگری «وصیت حاج‌احمدآقا به مادرش»].

اما چنین مطلبی را در سایت «راست مذهبی» می‌خوانید احتمالاً برای این‌که در انتها این جمله را بخوانید: [چه رازی در این «ارتحالِ زودهنگام دو برادر» است؛ خدا می‌داند و بس!].

****

به ‌نظر «ائتلاف تازه»ای درحال نمودار شدن است که تحت «انتشار دستنویس پیش‌تر منتشر نشده‌ای از اعترافات سعید امامی»، عمیقاً معنادار شده و «آرایش جدید»ی به صحنه‌ی سیاست در ایران امروز می‌دهد؛ آرایشی که بی‌شک پیامدهای مخصوص‌به‌خود خواهد داشت.

می‌خواهم بگویم:

درست همزمان با آنکه «بدنه‌ی اجتماعی هوادار احمدی‌نژاد» (اعم از سکولار و اسلامگرا) و «سایر ناراضیان از وضع موجود» در حال نزدیک‌شدن به یکدیگر هستند؛ گویا «همفکران‌ احمدی‌نژاد و برخی منتقدان قبلی او در سطوح مختلفی از قدرت» نیز در حال نزدیک ‌شدن به یکدیگر و «اتحاد عمل راهبردی» هستند.

وگرنه آیا این گزاره در متن مربوط به سایت «راست مذهبی» [سیدمصطفی خمینی در سن 47 سالگی دار فانی را وداع گفت و فرزند ارشد خانواده یعنی سیداحمد خمینی، «عملاً جای پدر را در خانواده گرفت»] نمی‌بایست «منطقاً» این‌گونه می‌بود که: سیدمصطفی خمینی در سن 47 سالگی دار فانی را وداع گفت و بدین‌ترتیب، فرزند ارشد خانواده یعنی سیداحمد خمینی، «عملاً جای برادر متوفی را برای پدر پر کرد»؟! [آخر «عملاً جای پدر را در خانواده گرفت» یعنی چه؟! چه مناسبتی با مقدمه‌ دارد؟! مگر پدر خانواده فوت کرده بوده که سیداحمد خمینی جای وی را پر کرده باشد که جمله مزبور چنین خاتمه یافته؟!]. هم‌چنان‌که در یک سایت چپ مذهبی نزدیک به سیدحسن خمینی؛ طرح چنان اتهاماتی درخصوص «سیداحمد خمینی» چه مطنقی دارد و با چه هدفی تلویحاً تائید شده است؟!

جالب اینکه: در چندروز گذشته تا به این لحظه؛ به‌نحو بازهم «معنادار»ی؛ هیچیک از اخبار و شایعات مربوط به نحوه‌ی وفاتِ سیداحمد خمینی که در چندروز گذشته در فضای مجازی انتشار گسترده‌ای داشته، در وب‌سایت «کلمه» (نزدیک به میرحسین موسوی) منتشر نشده و از کنار تمامی آنها، به‌سادگی عبور شده است.

که به‌نظرم طبیعی هم هست. چون در مطالب مورد بحث (به‌ویژه متن دستنویس بازجوئی‌های سعید امامی) مشخصاً به نام «سه وزیر اطلاعات سابق» اشاره شده است که دست‌کم دوتن از آنان (حجت‌الاسلام فلاحیان و حجت‌الاسلام دری نجف‌آبادی) در صف «حامیان سرسخت موسوی» قرار داشتند.

****

به‌نظر می‌رسد که از پس تحولات جدیدی که در یک‌سال گذشته رخ دادند؛ میزان همگرایی و هم‌رایی «جریان احمدی‌نژاد» و «جریان مشارکت» در خصوص «نظام فعلی و خطرات آن برای کشور»، بیش از آن اندازه باشد که در این یادداشت منتشر شده در سایت جرس مشاهده می‌شود:

[او در پاسخ خود به مجلس، ده بار از لفظ شوخی استفاده کرد. و بارها از نمانیدگان مجلس خواست که سوال و جواب را به شوخی برگزار کنند. یعنی «در نظام فعلی»، مجلس و دولت و روابط میان آنان را نباید جدی گرفت.

برخلاف آنچه در نگاه اول به‌نظر می‌رسد، «استدلال احمدی‌نژاد برای طرح این پیشنهاد کاملاً درست بود».او در این سخنرانی یک‌ساعته در مجلس، معتقد بود که «مجلس و دولت فعلی، صلاحیت و توان و اجازه ورود به موضوعات بنیادی و کلانِ مملکت را ندارند لذا ورود این دو نهاد به این موضوعات بیشتر به شوخی می‌ماند». در باب نمونه؛ به بخشی از سخنان او در ارتباط چرایی عزل منوچهرمتکی در مامویت سنگال نمونه توجه کنید: «از من پرسیده‌اند که چرا متکی را در سنگال عزل کردید. مگر من به او ماموریت سنگال دادم؟! وقتی عزل شده‌اند ماموریت چه معنایی دارد؟!».

سفر متکی به سنگال با موضوع «کشف محموله‌های اسلحه درنیجریه مرتبط بود» و سنگال گیرنده‌ی نهایی این محموله را شورشیان جدایی‌طلبی می‌دانست که در گامبیا مستقرند. احمدی‌نژاد می‌گوید من متکی را به مامویت سنگال نفرستادم، یعنی «اراده‌ای بالاتر از اراده‌ی دولت برای فرستادن متکی به سنگال وجود داشته است». پس «ورود مجلس و دولت به این موضوع صرفا یک شوخی‌ست» . او در بخشی دیگر از سخنان خود به این «اراده‌ی بالاتر» اشاره می‌کند و می‌گوید «اگر قرار است کاری بشود باید سراغ "دیگران" رفت»: « رئیس‌جمهور کف خیابان و نوکر ملت است و گردنش از مو باریکتر است. اگر قرار است کاری بشود؛ دوکلمه به دیگران بگویید! نگران نباشید برایتان کمپوت هم می‌آوریم».

متاسفانه، استدلال احمدی‌نژاد در خصوص قوای سه‌گانه و روابط میان آنها درست به‌نظر می‌رسد. منتقدان بارها  درباره‌ی «خطرات استقرار یک نظام توتالیتر» سخن گفته‌اند...].

****

در چنین وضعیتی؛ سخنان تازه‌ی هاشمی رفسنجانی (درست همزمان با ابقای او در مجمع تشخیص) حکایت از «ورود به دوران تازه»‌ای می‌کند که گوئی وی ترجیح می‌دهد طی آن، «خارج از گود» ایستاده و «مشغول کارهای فرهنگی!» باشد تا در متن منازعاتی که احتمالاً «پرهزینه» خواهد بود. و درحقیقت «سخنان تنزه‌طلبانه‌»ی اخیر وی؛ به‌منزله‌ی نوعی «اعلام بی‌طرفی» در منازعه‌ی محتملی‌ست که در افق آینده‌ی سیاسی ایران و درنتیجه‌ی «شکل‌گیری ائتلاف‌های تازه» مشاهده و پیش‌بینی می‌کند.

خودتان بخوانید:

[با توجه به سنی که از من گذشته، دیگر توانایی برای کارهای آنچنانی ندارم. ضمن اینکه رسم روزگار و ضرورت اداره‌ی جامعه است که به‌تدریج جوانان وارد شوند و کارها را به‌دست بگیرند. من حتی اگر هیچ مسوولیتی در نظام نداشته باشم، آنقدر کارهای نیمه‌تمام فرهنگی دارم که فکر می‌کنم تا زنده‌ام، مشغول خواهم بود].

1390/12/28 ـ 2012/03/18

http://www.goftamgoft.com/?Pn=view&id=1038

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه