بازگشت به خانه

چهارشنبه 2 فروردين 1390 ـ  21 مارس 2011

 

پيشنهاد يک راه حل ساده برای اصلاح طلبان ايران

سام قندچی

در پی انتخابات اسفندماه مجلس در ايران بحث های متعددی در ميان اصلاح طلبان در گرفته است. تا آنجا که به حجت الاسلام محمد خاتمی مربوط می شود سالهاست که نظريات ايشان مورد بحث قرار گرفته است (1). همچنين نظريات و تاکتيکهای مبارزاتی ميرحسين موسوی در خرداد ماه 1389 مفصلاً مورد بحث محافل سياسی قرار گرفت (2). البته آقای موسوی در 25 بهمن ماه 1389 تاکتيک های خود را تصحيح کردند که با استقبال اپوزيسيون مواجه و به قيمت حصر خانگی ايشان تمام شد (3).

اما بعد از حصر خانگی، ميرحسين موسوی که پيشتر شورای هماهنگی راه سبز امید را بعنوان سخنگوی خود معرفی کرده بود، اساساً سعی کرد مستقيماً از رهبری کردن جنبش فاصله بگيرد و آن مهم را بعهده اين شورا گذاشت. بسياری از زندانيان سياسی حتی نظير فرزاد کمانگر تا لحظه اعدام خود از زندان برای جنبش پيام ميفرستادند و ميدانيم زندان فرزاد بسيار از حصر خانگی، بيشتر محدوديت داشت.  با اين وجود بايد اذعان کرد که آقای موسوی در آنچه در مورد موضعشان نقل شده بود ثابت قدم ماندند و در انتخابات اسفندماه رأی ندادند که نشان می دهد بسيار نسبت به 25 خرداد 1389 در فعاليت خود بعنوان يک رهبر اپوزيسيون، بهتر عمل کردند.

همچنين شايد دليل آنکه ميرحسين موسوی موضع گيری ها را به شورای هماهنگی راه سبز اميد محول کردند تقويت آن بعنوان يک سازمان رهبری جنبش بود.  اما همانطور که در تاريخ به کرات ديده شده است حتی وقتی پيامبر اسلام، علی را در غدير خم بعنوان جانشين اعلام کرد، در جامعه بعد از حضرت محمد اين انتخاب پذيرفته نشد. افرادی که در اين شورا هستند بايد خود اعتبار در ميان مردم کسب کنند و اين امر وقتی آنها يک مرکز غيبی هستند، دشوارتر است. دو نفری هم که بعنوان نمايندگان آقايان موسوی و کروبی در خارج هستند از اعتباری در ميان اپوزيسيون در داخل يا خارج، قبل از اعلام نمايندگی آنها از سوی اين دو بزرگوار، برخوردار نبودند و صرف سخنگو بودن، از آنها رهبر ساخته نميشود. در نتيجه عملاً شورای هماهنگی راه سبز امید قادر نبوده است نقش مؤثری در رهبری اعتراضات ايفا کند.

اما واقعاً مسأله اصلی اصلاح طلبان نه آقای خاتمی است و نه موسوی، کروبی، سخنگويانشان يا شورای هماهنگی راه سبز اميد. علت مشکلاتی که بعد از انتخابات اسفندماه ديگر به وضوح قابل رؤيت است اساساً ورای اين مسائل شخصی و تشکيلاتی است.

واقعيت اين است که اصلاح طلبان ايران بايد جسارت پيدا کنند و بطور صريح و روشن، يکبار برای هميشه با جمهوری اسلامی وداع گويند و از جمهوری سکولار حمايت کنند، کاری که اصلاح طلبان اسلامی در ترکيه بالاخره انجام دادند. اين کار نظير جسارتی است که آيت الله خمينی از خود نشان داد و زمانی از جمهوری دفاع کرد که حتی اپوزيسيون سکولار جبهه ملی و ملی مذهبی های نهضت آزادی حاضر نبودند صريح و روشن از جمهوری برای آينده ايران دفاع کند.

زمان موضع گيری روشن اصلاح طلبان در دفاع از ايجاد جمهوری سکولار برای ايران، فرا رسيده است؛ ديگر به اندازه کافی در مورد سکولاريسم بحث شده است (4).

شايد در اين زمينه بد نباشد از نمونه حشمت طبرزدی که او نيز در زندان است و در گذشته شرايطی مشابه اصلاح طلبان در تکامل نظريات خود داشت و به اين موضع روشن جمهوری سکولار رسيد، يادی بکنيم (5).

بيست و چهارم اسفند ماه 1390 ـ  March 14, 2012

پانويس:

1.  http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm

2.  http://www.ghandchi.com/626-Mousavi89.htm

3. http://www.ghandchi.com/657-Youth.htm

4. http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm

5. http://www.ghandchi.com/554-TabarzadiPresident.htm

http://www.iranscope.com

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه