بازگشت به خانه

نوشته های هفتگی

الاهه بقراط

جمعه 11 فروردين 1391 ـ  30 مارس 2012

 

 

خنده ملیح آقای احمدی نژاد

الاهه بقراط

نخست بگویم که کلمه «آقا» در این مقاله به طعنه و کنایه است. این توضیح لازم بود برای اینکه مدتهاست مد شده در اخبار و یا گفتگوهای رسانه‌های فارسی زبانی که از سوی دولت‌ها و یا نهادهای دولتی کشورهای مختلف اداره می‌شوند، مانند صدای آمریکا، بی بی سی فارسی، رادیو آلمان (دویچه وله)، رادیو زمانه و غیره، و به تبع و تقلید از آنان عمدتا در رسانه‌ها و مقالات اصلاح طلبانه (در ضمیر سوم شخص مفرد) با عنوان «آقا» یا «خانم» از سیاستمداران و دولتیان ایران و جهان نام برده می‌شود و این بدعتی است زشت و نامتعارف در زبان رسانه‌ای فارسی زبانان. نه در اخبار و گزارش انگلیسی و نه در آلمانی (و احتمالا در زبان‌های دیگر اروپایی) و هم چنین تا چند سال پیش در همین زبان فارسی، با عناوین «خانم» و «آقا» درباره سیاستمداران خبر و گزارش داده نمی‌شد و نمی شود. در آلمانی اگر گفته شود «خانم مرکل» و آقای «وِستروِلِه» یا قصد تمسخر آنها در بین است و یا رقبا و منتقدان حزبی هستند که به کنایه از آنها با عنوان «خانم» یا «آقا» نام می‌برند وگرنه در اخبار و گزار‌ش‌ها، از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی و هم چنین هنری و ادبی فقطه به نام و بدون «خانم» و «آقا» سخن گفته می‌شود. به کار بردن «آقای گونتر گراس» و «خانم مرکل» در خبر و گزارش همان اندازه مضحک است که «آقای گوته» و «خانم رُزا لوکزامبورگ»!  به  همین گونه لفظ «آقای رفسنجانی» و «خانم سیمین بهبهانی» در خبر و گزارش به اندازه «آقای محمد مصدق» و «خانم پروین اعتصامی» نامتعارف و خنده دار است!

 

دولتمرد خطرناک و ساده ‌لوح

روز 19 مارس، درست در شب نوروز، شبکه دوی تلویزیون دولتی آلمان (ث دِ اِف) گفتگویی با محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی پخش کرد.

یکی از شناخته شده‌ترین ژورنالیست‌های آلمان قرار است پس از دو سال تلاش، یعنی پس از «انتخابات» جنجالی و خونبار 22 خرداد 1388، با محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی گفتگو کند. گزارش با نشان دادن صحنه‌هایی از خیابان‌های تهران که از شیشه اتومبیل خبرنگاران دیده می‌شود با این جملات آغاز می‌شود: «در راه گفتگو با مردی که بسیاری وی را در حال حاضر خطرناک‌ترین فرد جهان می‌شمارند: محمود احمدی نژاد. ما سال های زیادی برای این گفتگو تلاش کردیم تا احمدی نژاد حاضر شد به پرسش‌های خبرنگار ما کلاوس کلبر پاسخ بدهد. رییس جمهوری ایران ما را بیش از هر چیز در برابر سخنانی قرار می دهد که در آلمان از نظر حقوق کیفری اهمیت دارد. ما همزمان اظهارات احمدی نژاد را درباره هولوکاست مستند می‌کنیم تا نشان دهیم جامعه جهانی در اینجا با چه کسی سر و کار دارد.»

با نخستین پاسخ، لبخندی که بر چهره خبرنگار نشسته بود، محو می‌شود و تا پایان، نگاه مات او به چهره احمدی نژاد خیره می‌ماند و گوش او درگیر ترجمه پاسخ‌هایی می‌شود که چیز دندان‌گیری در آنها نیست، به غیر از آنچه تا کنون سالها تکرار شده است.

«روز بخیر اقای رییس جمهوری، ما از دو سال پیش تلاش می‌کنیم گفتگویی با شما انجام دهیم که تازه امروز ممکن شده است. چرا درست حالا؟»

احمدی نژاد دلیل آن را نه به آنچه خبرنگار انتظار داشت بشنود، یعنی حساسیت موقعیت کنونی، بلکه به «نداشتن وقت» و «اشتغالات» رییس جمهور نسبت می‌دهد. وقتی در برابر پرسشی به این سادگی، یک پاسخ واقعی در کار نیست، چگونه می‌توان انتظار داشت پاسخی واقعی دربارهء مسائلی چون جنگ و برنامه اتمی و حقوق بشر دریافت کرد؟! خبرنگار با تجربهء تلویزیون آلمان این نکته را بلافاصله درک می‌کند. پس بهترین روش یک ژورنالیست درجهء یک را در پیش می‌گیرد: پرسش‌ کم، کوتاه، مشخص، و سکوت طولانی تا طرف مقابل هر آنچه دلش می‌خواهد بگوید و دست خود را بیش از پیش رو کند! مگر نه این است که درست به همین دلیل در آغاز گزارش گفته می‌شود، این گفتگو اظهارات احمدی نژاد را «مستند» می‌کند تا نشان دهد دنیا که به گفته خبرنگار آلمانی به تماشای این گفتگو نشسته است، با چه کسی طرف است؟!

 

ژورنالیست زیرک و باتجربه

کلاوس کِلِبر Claus Kleber خبرنگار 57 ساله آلمانی از زمانی که فاجعهء یازده سپتامبر را به طور زنده از نیویورک برای تلویزیون آلمان گزارش کرد، برای آلمانی‌ها به یک چهره آشنا تبدیل شد. او بعداً در سال 2003 تا 2009 مسئولیت برنامه اخبار شبکه دو تلویزیون دولتی آلمان را بر عهده گرفت. وی پس از پانزده سال کار در آمریکا برگشته بود و با تجربه‌ای که داشت، برنامهء اخبار شبکه دو را زیر و رو کرد و از آن مجموعه‌ای از خبر و گزارش و موضع‌گیری سیاسی ارائه داد که تا امروز آن را یکی از جدی‌ترین و قابل اعتمادترین برنامه‌های خبری تلویزیون آلمان نگاه داشته است. کِلِبر که تا کنون چندین جایزه در رابطه با حرفهء خود دریافت کرده است، بالاترین حقوق یک ژورنالیست برنامه اخبار را در تلویزیون آلمان دریافت می‌کند، تقریبا نیم میلیون یورو در سال.

در این گزارش، وقتی التهاب خیابان‌های ناآشنای تهران برای خبرنگار آلمانی فرو خوابید و در برابر فردی قرار گرفت که شاید از او  پیامی برای مخاطبان خود ببرد، با نخستین پاسخی که می‌گیرد، از دنیای تصورات به واقعیت باز می‌گردد، لبخند از لبانش محو می‌شود و حالت نگاهی که از آن دیگر هیچ چیز را نمی‌توان حدس زد تا پایان گفتگوی تقریباً 45 دقیقه‌ای ثابت می‌ماند و سرانجام به عنوان یک ژورنالیست کارکشته چیزی را می‌گوید که «آقای احمدی نژاد» آن را نمی‌فهمد و به همین دلیل آن «خنده ملیح» را تحویل می‌دهد چون آن را به حساب تمجید از خود و نظام‌اش گذاشته است و مترجم پاچه‌خوار نیز در القای این احساس سنگ تمام می‌گذارد.

ژورنالیست آلمانی در خطاب و سخن خود از هیچ لفظ مبالغه آمیز و تعارف استفاده نمی‌کند. چنین الفاظی در زبان آلمانی به تاریخ سپرده شده است. کلاوس کلبر می‌گوید: آقای رییس جمهور و نه آن گونه که مترجم ترجمه می‌کند: «عالیجناب» که فقط در مورد افراد خاندان‌های سلطنتی یا بالاترین رده‌های مذهبی کلیسا به کار می‌رود! کلاوس کلبر می‌گوید: شما گفتید، یا می‌گویید، و نه آنگونه که مترجم ترجمه می‌کند: «شما فرمودید» یا«شما می‌فرمایید»... در پایان نیز حرف ژورنالیست آلمانی بیشتر باید احساس خطر و تهدید برانگیزد و نه تشویق و تمجید! حال آنکه مترجم پاچه خوار نه تنها با خنده بلکه با توهم «آقای احمدی نژاد» نیز همراهی می‌کند.

ژورنالیست آلمانی پیامی را که فکر می‌کرد شاید در این شرایط حساس بتواند از احمدی نژاد دریافت کند، نگرفت. پس خود در پایان یک پیام مهم کف دست «آقای رییس جمهور» می‌گذارد: «من حالا کمی بیشتر می‌فهمم که چرا سیاستمداران می‌گویند خیلی مشکل است با ایران به مذاکره پرداخت! بیشتر یک چالش است!» و «آقای احمدی نژاد» در کمال ساده‌لوحی با خنده ملیح از خبرنگار تشکر می‌کند!

 

عوام‌فریبی و واقعیت

پوپولیسم یعنی عوام‌گرایی، عوام‌فریبی، توده‌گرایی و توده‌فریبی. در هیچ زبانی معنایی جز این ندارد. احمدی‌نژاد گذشته از زبان جاهلی و زشت و بی‌ادبانه‌ای که در عرصهء سیاست داخلی به‌ کار می‌برد و این در واقع زبان اصلی اوست که در محیطی که پرورش یافته، آموخته است، تلاش می‌کند تا در گفتگو با رسانه‌ های خارجی ادب را رعایت کند. همین زور و فشار برای رعایت ادب و اینکه چیزی از دهانش نپرد، که احتمالا از سوی مشاورانش به او توصیه می‌شود، چهره و نشستن ِ مؤدبانه و ژست خودداری او را در برابر خبرنگاران خارجی به شدت تصنعی جلوه می‌دهد.

یک کارشناس رفتارشناسی می‌تواند به تجزیه و تحلیل دو طرف گفتگو، چه احمدی نژاد و چه خبرنگار، بپردازد و کاش یکی از رسانه‌های نامبرده در بالا از یک کارشناس دعوت می‌کرد و به تجزیه و تحلیل رفتار در این گفتگو می‌پرداخت.

همین جا اعتراف می‌کنم که، تا مجبور نشوم، حاضر نیستم پای حرف زدن احمدی نژاد و دیگر زمامداران جمهوری اسلامی در تلویزیون و اینترنت بنشینم. گذشته از مجموعهء این رژیم که اوج نکبت و فروپاشی تاریخی و اجتماعی ایران است، به نظر من «احمدی نژاد» چیزی جز عمق ِ قهقهرا، ذلت و فروپاشی سیاسی و فرهنگی یک کشور نیست. این است که ترجیح می‌دهم آنچه را آنها می‌گویند، بخوانم و نه اینکه ببینیم یا بشنوم. این گفتگو یکی از موارد اجباری بود که به تماشایش نشستم. شما نیز «خندهء ملیح آقای احمدی نژاد» را از دقیقه 41 و 30 ثانیه این گفتگو، هنگامی که پیام خبرنگار آلمانی را نفهمید، می‌توانید ببینید؛ پیامی که نشان می‌دهد زمامداران جمهوری اسلامی و مشاوران شان نمی‌دانند که نباید خبرنگاران خارجی و رسانه‌های کشورهای دیگر را با مخاطبان خود در ایران عوضی بگیرند، و نمی‌دانند مخاطب واقعی آنها در کشورهای خارجی، نه عوام و توده‌هایی که ممکن است سخنان پوپولیستی آنها را حتا تأیید هم بکنند اما نقشی در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی ندارند، بلکه سیاستمدارانی هستند که قرار است دربارهء سرنوشت رژیم جمهوری اسلامی تصمیم بگیرند! این است که سخنان «آقای احمدی نژاد» در این گفتگو فقط تأیید «مستند» دیگری است بر سیاستی که جامعهء جهانی در پیش گرفته‌ است: گسترش تحریم‌های فراگیر و در صورت لزوم، جنگ!

اين گفتگو با پوپولیسم افراطی و ابراز عشق جاهلی احمدی نژاد به خبرنگار آلمانی و آلمانی‌ها پایان می‌یابد. پاسخ تلویزیون آلمان به عشق یکسرهء «آقای رییس جمهور» چنین است: «سخنان دوستانه‌ای که این را پنهان نمی‌کند که اظهارات احمدی نژاد دربارهء هولوکاست در آلمان ‌اهمیت کیفری دارد. ما آن را پخش کردیم تا معلوم شود چگونه یکی از بحث برانگیزترین سیاستمداران جهان دچار اختلال (تیک) است!»

22 مارس 2012

 

پی‌نوشت: پس از فرستادن مقاله بالا به دفتر کیهان در لندن بود که دریافتم این گفتگو و پخش آن مورد اعتراض و انتقاد برخی از مجامع یهودی و هم چنین روزنامه‌های آلمان قرار گرفته است. نقطه تمرکز انتقادها بر روی دو نکته بود: یکی اینکه چرا به احمدی نژاد به عنوان یک دولتمرد یهود‌ستیز اجازه داده شده هر چه می‌خواهد در تلویزیون آلمان بگوید و دیگر اینکه چرا «کلاس کلبر» ژورنالیست آلمانی در برابر او سکوت کرد و در زمینه هولوکاست و سخنان بی سر و ته وی به پاسخگویی نپرداخت.

در مورد نکته اول، به نظر من، سرانجام آلمانی‌ها و جامعه اروپا باید تابوی بحث و گفتگو بر سر هولوکاست و کشتار میلیون‌ها انسانی را که نه تنها به عنوان یهودی بلکه به «جرم» کمونیست و سوسیال دمکرات و آزادیخواه و تعلق به نژاد اسلاو و یا کولی‌ها و کهنسالان و بیماران جسمی و ذهنی و... به قتل رسیدند، از میان بردارد. این محدودیت حقوقی برازنده دمکراسی، آن هم در اروپا نیست و به انتقال حقایق تاریخی که هولوکاست یکی از واقعیت‌های انکارناپذیر آن است، یاری نخواهد رساند. محافل یهودی و غیریهودی با فشار برای ادامه این محدودیت، کمکی به تاریخ خود و اروپا نمی‌کنند.

در مورد نکته دوم، همان گونه که در مقاله نیز نوشتم، به نظر من ژورنالیست آلمانی با خودداری از مباحثه با کسی که منطقی جز ایمان و اعتقاد به باورهایی که خود برای خویش ساخته ندارد، بهترین شیوه را در پیش گرفت. این گفتگو از زبان کسی که سرشت تفکر انسان ستیز جمهوری اسلامی را به نمایش می‌گذارد به راستی یک سند تاریخی است که اهمیت آن در آینده بیشتر آشکار خواهد شد.

این گفتگو روز 18 مارس در تهران  انجام شد و روز بعد در شبکه دو تلویزیون آلمان پخش شد. کلاوس کلبر پس از انتقادات، در گفتگویی با روزنامه معروف «بیلد» چنین گفت: «احمدی نژاد مردی ست با یک تصویر بسته از جهان که در آن همه چیز را به بهترین شکل در کنار هم قرار داده است: اسراییل، متجاوز است، آمریکا پشتیبانِ آن است و ایران قربانی آن دو. در این گفتگو من تصمیم گرفتم اجازه ندهم او مرا به آنچه می‌خواهد هدایت کند. پس وقتی نظرات بی معنی خود را دربارهء هولوکاست مطرح کرد، من آگاهانه به آن پایان دادم در حالی که او دلش می‌خواست دقایق طولانی در این باره روضه بخواند.»

همان گونه که در مقالهء «خنده ملیح آقای احمدی نژاد» آوردم، ژورنالیست آلمانی که پاسخ مثبت به مصاحبه را به طور غیرمنتظره پس از دو سال دریافت کرده بود و بلافاصله راهی تهران شد تا با توجه به موقعیت حساس کنونی، یک «پیام» از به اصطلاح رییس قوه مجریه ایران دریافت کند، با همان نخستین پرسش می‌فهمد که از این خبرها نیست. او که پس از مصاحبه، موقعیت را خطرناک‌تر از پیش ارزیابی می کند، در گفتگو با روزنامه «بیلد» چنین نتیجه می‌گیرد: «با این آدم اصلاً نمی‌شود مذاکره کرد. من فکر نمی‌کنم که واقعاً با او حرف زده باشم! این مصاحبه، مبادله افکار و عقاید نبود بلکه برای احمدی نژاد مثل یک مسابقه بود و تمام فکر و ذکر او این بود تا جایی که ممکن است امتیاز بیشتری کسب کند!»

این تجربه یک بار دیگر نشان داد سیاستمداران و رسانه‌های غربی تصور غلطی از جمهوری اسلامی و زمامداران اش دارند و سرانجام باید این اشتباه را که نظام استبدادی و مرگ‌آفرین جمهوری اسلامی را با معیارهای آزاد و دمکراتیک ارزیابی کنند، دست بردارند.

 

لینک گزارش در شبکه دو تلویزیون آلمان:

http://www.zdf.de/ZDFmediathek/beitrag/video/1598064/Ahmadinedschad-Atomwaffen-unmoralisch?setTime=77#/beitrag/video/1598064/Ahmadinedschad-Atomwaffen-unmoralisch

لینک گزارش در یوتیوب:

http://www.youtube.com/watch?NR=1&feature=endscreen&v=5uE4TXyAKjc

در این لینک بیشتر درباره «تیک» خواهید دانست:

http://www.tebyan.net/nutrition_health/spiritual_mentalhealth/articles/2003/9/30/3711.html

برگرفته از کیهان لندن

www.kayhanlondon.com

www.alefbe.com

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.