بازگشت به خانه

دوشنبه 28 فروردين 1391 ـ  16 آوريل 2011

 

گشت ارشاد و زندگی خصوصی

حمید آقایی

توقیف فیلم های "زندگی خصوصی" و "گشت ارشاد" دو موضوع همواره قابل بحث، زنده اما بسیار قدیمی (به عمر جمهوری اسلامی) را به ذهن متبادر میکند. اگرچه این دو فیلم از نقطه نظر دلایل توقیفشان وجوه مشترکی دارند اما در جمهوری اسلامی عناوین و موضوعات  "زندگی خصوصی" و "گشت ارشاد" همواره در دو قطب متضاد هم قرار داشته اند.

گشت ارشاد، در تمام دوران حکومت اسلامی، همواره  بعنوانِ عامل اجراییِ وظیفه و تکلیف شرعیِ "امر به معروف و نهی از منکر" ظاهر می شده است، و با گسترش حوزه ولایت و حکومتِ فقیه به زندگی خصوصیِ مردم، روز به روز دامنه حقوق و آزادیهای فردی را محدود و محدود تر کرده است. و البته که پشتوانه این حضورِ "امر کننده و نهی کننده" همین "فرضیهء مسلم امر به معرف و نهی از منکر" می باشد که مطابق متون دینی وظیفه هر مؤمن و مسلمان است که در صورت مشاهدۀ گناه، به گناهکار تذکر لازم را بدهد و در صورت لزوم نیز دست به اقدام عملی و فیزیکی بزند.

اساساً در یک نظام دینی تفاوتی بین حریم خصوصی و عمومی وجود ندارد و همه بعنوان بندگان خدا ملزم به رعایت تکالیف شرعی و دینی هستند. هدف در این میان تنها جلب رضایت خداوند است. البته در این زمینه برخی از علمای اسلام پا را از حد رضایت خداوند نیز فراتر می نهند و برای معصومین و نمایندگانشان حق دخالت در امور شخصی و زندگی فردی را هم قائلند.

نا گفته نماند که در برخی از متون و گفتمانهای دینی صحبت از حوزه فردی و شرایط زندگی خصوصی به عمل می آید، اما این بحثها عمدتا متوجه زندگی اندرونی مسلمانان هستند تا حق و حقوق فردی وشخصی. حوزۀ فردی و خصوصی در یک نظام اسلامی فقط محدود میشود به مسائل اندرونی آدمها و کارهایی که از چشم عموم میتوانند مخفی بمانند.  در چنین رژیمهایی حوزه خصوصی منحصر است به "محرمانگی، ناشناس ماندن، تنهایی و خلوت".  بهمین خاطر است که جمهوری اسلامی این حق را البته برای همه قائل است که درزندگی خصوصی خود گناه کنند، زیرا که خداوندِ عالم به این عمل آگاه است واو قطعا در روز رستاخیز گناهکار را مجازات خواهد کرد! به جزء این، ما همه انسانها جزئی از نظام ولایت و امامت هستیم که به اعتبار حاکمیت مطلقِ این نمایندگانِ خدا، از حقوق بیشتری نمیتوانیم برخوردار باشیم.

در ایدئولوژی ولایت فقیه و در چهارچوب نظام "امت و امامت" حتی انسانها مالک جان و زندگی اشان نمی توانند باشند زیرا انسانها مخلوق خداوند هستند و هیچ حق تصرفی در امور شخصی و حتی بر بدن خود ندارند. در این نظام سعادت و بهروزی مردم بعهده رهبران دینی و امامِ امت است و حداکثر کاری که از امت و رهروان امام انتظار میرود "ابراز تمایل به رهبری" و یا "بعیت با امام" میباشد.

دو قطب متضاد "گشت ارشاد" و "زندگی خصوصی" در واقع تفاوتهای بسیار بنیادی یک نظام ولایی و دینی را با یک نظام و جامعه لیبرال وآزاد نشان میدهد. پایه و اساس یک جامعه آزاد، مدرن و لیبرال بر جدایی دو حوزه عمومی و خصوصی و بطور مشخص بر تفکیک دولت از نهادهای مدنی و حق انتخاب نوع زندگی برای همه انسانها استوار است. دراین جوامع حوزه خصوصی تنها به آنچه که درونی است و قابل مخفی کردن است محدود نمی شود بلکه در درجه اول مبتنی است بر حقوق فردی و شخصی در زمینه انتخاب نوع زندگی و حق مشارکت در امنیت و رفاه فردی و اجتماعی.

  یک جامعه مدرن و لیبرال، برخلاف نظامهای ایدئولوژیک و مذهبی، در واقع یک جامعه شبکه ای و اطلاعاتی است. تک تک افراد این جامعه سرپلهای شبکه اجتماعی را تشکیل میدهند که به اراده خود وارد پیوندها و شبکه های جدید می توانند بشوند. در این جامعه حق اولیۀ همه اعضای جامعه برخورداری از انتقال سالم اطلاعات و منابع حیاتی و انسانی است. جامعه شبکه ای در نقطه مقابل جامعه سنتی و توده وار قرار دارد و حق مردم  تنها در مخفی کردن زندگی درونیشان و ابراز تمایل به رهبری خلاصه نمیشود بلکه در در درجه اول معطوف گردد به حق ابراز وجود، استفادۀ برابر از منابع اطلاعاتی و حیاتی و رشد استعدادهای انسانیشان. اجزاء و بنیادهای یک جامعه شبکه ای و مدرن را تک تک انسانها تشکیل میدهند؛ در مقابل اما یک جامعه سنتی از توده ها و گروههای پیرو و مقلد و افراد یک قبیله و یا مرام تشکیل میگردد.

در یک جامعه مدرن مبنای ارتباطات فی ما بین بر پیوندهای شبکه ای و انتقال اطلاعات بین سرپلهای این شبکه (یعنی انسانها) استوار است، پیوندی دو طرفه و برابر. در یک جامعه سنتی ارتباطات از طریق وسایل سنتی ارتباطات عمومی (بلندگوها، شبکه های رادیویی و تلوزیونی) که عمدتا در دست دولت های حاکم است صورت میگیرد. انتقال اطلاعات نیز در این نوع جوامع، توده وار و دهان به دهان و رو در رو (غیر نوشتاری) انجام میشود. در یک جامعه مدرن ارتباطات بین انسانها و انتقال اطلاعات بگونه یک فعالیت دو طرفه صورت میگیرد، در حالیکه در یک جامعه سنتی و مرامی مسیر پیام و اطلاع رسانی معمولا یک طرفه است.

در یک جامعه مدرن، زمان و دوره حیات و زندگی هر فرد، بهمراه محیط و جغرافیای زندگی و مهمترازهمه "جامعه شبکه ای" زمینه ساز رشد و تولد پیاپی و تسلسل گونه انسان مدرن هستند. جامعه ای که تک تک انسانها بنیادهای مستقل آنرا تشکیل میدهند و خود مسئول سرنوشت خویشند. جامعه ای که برفردیت انسانها استوار است. جامعه ای که تنها راه برقراری و تداوم آن اصالت بخشیدن به فردیت انسان و بقول نیچه رهایی او از بند اژدهایی بنام دین که قرنها بر سرنوشت وتفکر انسان حکم رانده است میباشد. راه انسان برای تحقق فردیت خود در یک جامعه لیبرال و آزاد همانا رهایی او از بند باید و نبایدها و اخلاقیاتی است که هیچ مبنایی جز منافع حکام و والیان که به دروغ خود را نماینده خدا معرفی میکنند ندارند.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه