|
چهارشنبه 6 ارديبهشت 1391 ـ 25 آوريل 2011 |
هشت مانع درک و تاثیرگذاری بر تحولات سیاسی ایران
رود سیاست مدام در حال حرکت است و به همین دلیل فهم چرایی و چگونگی برخی از رویدادها و فرایندهای آن دشوار. غیر از عدم آشنایی با تاریخ ، نهادهای سیاسی، فرهنگ سیاسی، ساختار حقوقی و بازیگران عمده در یک کشور، برخی از باورها یا پیش فرضها نیز می توانند مانع از درک تحولات سیاسی در یک جامعه شوند. ذیلا به هشت مورد آن در ناقص گذاردن درک تحولات سیاسی ایران تحت نظام جمهوری اسلامی می پردازم. نویسنده در این نوشته در پی چالش این باورها و تبیین مبانی نادرست آنهاست که به صورت زیر-عنوان پر رنگ شدهاند.
ولی فقیه قدرت مطلقه و فصل الخطاب است
قدرت ولی فقیه فقط بر روی کاغذ و تبلیغات دولتی و مداحیهای رانت خواران و امتیاز گیران "مطلقهی فردی" است. در عالم واقع و در هیچ نظام سیاسی قدرت مطلقهی فردی وجود ندارد. قدرت مطلقهی فردی فقط آرزو و برای تحقق آن تلاش می شود. کسانی که زیر عَلَم قدرت فردی سینه می زنند بیش از همه خود را شریک آن قدرت می دانند و از آن قدرت سهم خواهی می کنند. از همین جهت در نظامهای استبدادی فصل الخطاب نیز وجود ندارد بلکه در نهایت میان قدرتهای رقیب اما درون سیستم نوعی توازن قدرت (با قهر و غلبه یا با اقناع و مذاکره) به وجود می آید. فصل الخطاب در این رژیمها گروهی است که ابزار سرکوب را در اختیار دارد.
همانند فعالان سیاسی و اجتماعی، سخنان خود ولی فقیه توسط اعضای دفتر و نیروهای اطلاعاتی سانسور می شود. این سانسور آنجا خود را نشان می دهد که حاضران در دیدارهای آیتالله خامنهای نمی توانند مطالب شنیده شده را گزارش دهند و گزارش دیدارها انحصارا در اختیار دفتر وی است. شاهد دیگر بر سانسور این مطالب نکاتی است که بعد از انتشار خبر توسط برخی از افراد گزارش شده که با گزارش دفتر انطباق نداشته است. (برای مصادیق این مدعا نگاه کنید به تکذیبیههای دفتر رهبری در این باب) همچنین مطالبی از این دیدارها عرضه شده که در گزارشهای دفتر نیامده و بعدا توسط دفتر رهبری تکذیب نیز نشده است. (مثل نقل قول امام جمعهی کاشان از آیتالله خامنهای در باب سپاه که توسط سپاه تکذیب شد اما امام جمعهی کاشان بر قول خود اصرار ورزید) آنها این سانسورها را با هدف "آتو ندادن" به مخالفان انجام می دهند اما این تفاوتی در اصل ماجرا نمی کند. همچنین نزدیکان به ولی فقیه مدام سعی می کنند به نام وی اما به کام خود قدرت وی را به کار گیرند که این نیز مطلقه بودن قدرت وی را به چالش می کشد. وقتی در یک جامعه آزادی بیان و عمل نباشد و آزادیها در چارچوب قانون استیفا نشوند همه زیان می بینند از جمله راس هرم قدرت.
همه از یک تیر و طایفهاند
هم بخشی از اپوزیسیون و هم اقتدارگرایان حاکم بر این باورند که همهی نیروهای طرف مقابل از یک جنس هستند. این باور مانع از درک تفاوتهای ایدئولوژیک، راهبردها و سیاستهای متفاوت، و عملکردهای مختلف گروهها و جریانها در سمت حکومت یا مخالفان شده است. کسانی که چنین دیدگاهی دارند وقتی محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای یا اکبر هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای اختلاف پیدا می کنند و همهی رسانههای نزدیک به رهبر به تیم آقای احمدی نژاد یا آقای رفسنجانی حمله می کنند تنها به این گفته اتکا می کنند که این جنگ زرگری است. همچنین از یک کاسه کردن همهی مخالفان بیش از همه آنها که قدرت را در دست دارند آسیب می بینند چون ظرفیت و تنوع مخالفان خود را جدی نگرفتهاند.
هنگامی که مشاور رئیس دولت به صراحت از بی توجهی یا کم توجهی بخشی از مردم به ولی فقیه سخن می گوید و رئیس دولت محبوب تر از رهبر معرفی می شود این موضوع را نمی توان به نزاع نمایشی تعبیر کرد: "۱۰ میلیون که تا حالا پای کار انتخابات نیامده بودند که داستانشان خیلی زیباتر است. امام گفت نیامدند، آقا گفت نیامدند، حالا که آمدند باید می رفتند پای کار آن طرف ولی نرفتند. توجه داشته باشید اینها نتایج مطالعات است." (اسفندیار رحیم مشایی، الف، ۲۲ مرداد ۱۳۹۰)
این نگاه که واقعیات مسلم فضای سیاسی ایران را انکار می کند طبعا نه می تواند حکومتی دمکراتیک شکل دهد و نه می تواند بدیلی برای حکومت موجود باشد یا در افکار عمومی که اختلافات را جدی می بیند جایی پیدا کند.
بدیل جمهوری اسلامی یک جریان مذهبی/سیاسی است
بخشی از تحلیلگران سیاست در ایران (اصلاح طلبان مذهبی) همانند حاکمان بر این عقیدهاند که آلترناتیو حکومت دینی یک جریان اسلامگراست با این پیش فرض که مردم ایران مسلمانند و به نیروهای سیاسی مکتبی برای ادارهی کشور رو می کنند. از همین جهت است که حکومت بیش از همهی گروههای مخالف و منتقد خود، به جریان تا حدودی اسلامگرا مثل نیروهای ملی- مذهبی یا اصلاح طلبان مذهبی حساس است.
اما اکثریت مردم ایران مسلمانند و نه اسلامگرا (اسلامگرایی یک ایدئولوژی است که می خواهد احکام فقهی اسلام را با اتکا به زور به اجرا بگذارد و قدرت را متعلق به صنف روحانیت می داند). همچنین همان طور که رژیم پهلوی با سرکوب گروههای چپ مارکسیستی و ملی از رقیب اصلی خود یعنی روحانیت شیعه غافل ماند جمهوری اسلامی نیز با حساسیت بالا نسبت به گروههای اسلامگرا از رقیب اصلی خود یعنی نیروهای سکولار و غیر مذهبی که بسیاری از آنها باورهای خود را عیان نیز نمی گویند غافل مانده است.
در صورت فراهم شدن شرایط تغییر حکومت موجود، معترضان به نیرویی از درون همان حکومت روی نخواهند کرد. همهی نیروهای اسلامگرا با گرایشهای متفاوت در سه دههی اخیر در دورههایی در حکومت نقش داشتهاند و مردم ایران آنها را آزمودهاند. دیدگاه فوق عمدتا از سوی روشنفکران مذهبی در سالهای دههی پنجاه در برابر نیروهای رقیب ملی و مارکسیست مطرح شد تا از هرگونه تقسیم قدرت بر حسب وزن اجتماعی نیروها پرهیز شود.
مردم ایران لایق همین حکومتاند
این باور، از واقعیت سیاسی حکومت موجود به سادگی به یک نسبت ارزشی (لیاقت مردم همین است) گذر می کند: این که این حکومت توانسته بیش از سه دهه گروه هایی از شهروندان را سرکوب کند نشانهی آن است که مردم ایران بیش از آن را نمی توانند تحمل کنند یا بر سر کار بیاورند. شروع گزارههای مرتبط با حدس و گمان در مورد آینده و گزاره های خبری در مورد وضعیت موجود با اتهام عدم لیاقت مردم برای دمکراسی و حقوق بشر بدین معناست که گوینده تصمیمش را از قبل گرفته که مردم ایران با استبداد خو کردهاند. در این حال دیگر نیازی به فرض دراز مدت بودن استبداد برای اثبات این سخن نیست.
کسانی که جای خود را در کنار حکومت خوش کرده و از منافع حاصل از این نزدیکی برخوردارند از واقعیت موجود (استبداد) به ضرورت تداوم آن با اصلاحات جزئی گذر می کنند و برای توجیه این تصمیم، مردم را مقصر جلوه می دهند.
شاید ایران امروز آمادهی آزادیهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شایع در کشورهای اروپایی یا ایالات متحده نباشد ("شاید") اما تنوع اجتماعی مردم ایران بسیار فراتر از آن چیزی است که در سیاستها و تصمیم گیریهای حاکمان به چشم می خورد؛ ظرفیت تولید فرهنگی مردم ایران بسیار فراتر از آن چیزی است که امروز در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم؛ و منابع طبیعی و انسانی کشور ظرفیتی بسیار فراتر از سطح زندگی امروز مردم را برای رفاه و خدمات اجتماعی فراهم کرده است.
نیروی خارجی به تنهایی می تواند حکومت اسلامی را بر اندازد
آیت الله علی خامنهای که خود در استفاده از نظریهی توطئه خبره است و آن را هر روز به کار می گیرد بهتر از همه می داند که آمد و رفت حکومتها در دنیای امروز به دست قدرتهای غربی نیست. از همین جهت به تقویت هر روزهی نهادهای امنیتی و نظامی و قضایی در قالب سازمان سرکوب می پردازد و سعی می کند کارکنان این نهادها را راضی نگاه دارد. او می داند که تنها نظامیان و قوای قهریه در روز مبادا (غلیان رنج و درد مردم در خیابانها) به کمکش خواهند آمد که بعد از اعتراضات خرداد ۱۳۸۸ چنین شد.
ابر قدرتها در جهان امروز در بسیاری از حوزهها تاثیر گذارند اما این نافی قدرت مردم در جوامع مختلف نیست. قدرتهای خارجی تنها هنگامی امکان دخالت می یابند که کشورها از درون فرسوده شده و دولت مرکزی ناتوان باشد. کشورهای قدرتمند عالم حتی اگر در پی براندازی یک رژیم سیاسی باشند منتظر می مانند تا آن رژیم به ضعیف ترین وضعیت خود سقوط کند و حداقل بخشی از مردم آن کشور علیه حکومتشان به پا خیزند.
افراد مستقر در خارج نمی توانند تحولات ایران را درک کنند
این گزاره از سوی سه گروه مطرح می شود: ۱) اقتدارگرایان داخلی که با نگرش و تحلیلهای مخالفان خود در خارج کشور مخالفند به این گزاره تمسک می جویند تا آنان را بی اعتبار سازند؛ ۲) بخشی از اصلاح طلبانِ سابقا در حکومت که برای خود مرجعیت در درک تحولات سیاسی قائل هستند و افراد مستقر در خارج از کشور را با این حربه کنار می زنند (امروز خود آنها اکثرا مقیم خارج هستند)؛ و ۳) بخشی از افراد مستقر در خارج کشور که چون خود تحولات ایران را دنبال نمی کنند بدین سو می روند که دوری از کشور مایهی عدم درک است و نه عوامل دیگر.
دور بودن از یک جامعه برای کسانی که عمری را در آن گذراندهاند با امکانات رسانهای امروز اصولا مانعی بر سر راه درک تحولات نیست. تلفن، اینترنت، شبکههای تلویزیونی داخلی، مسافران و کتاب که همه در دسترس همه قرار دارند بهترین راههای کسب اطلاعات هستند. راه تحقیق نیز بر محققان خارج از کشور بسته نیست. می توان هم تحقیقات کیفی (مصاحبه) و هم تحقیقات کمی (مثل نظر سنجی) از راه دور انجام داد. همچنین تمرکز بر موضوعی خاص محقق یا تحلیل گر را از بسیاری از مشاهدات روزمرهی خیابانی (نتیجهی حضور فیزیکی) بی نیاز می کند.
کسانی که چنین باوری دارند خود را از نظرات کارشناسی و تحلیلی دهها متخصص ایرانی مستقر در خارج از کشور که تحولات ایران را دنبال کرده و کار پژوهشی خود را بر ایران متمرکز کردهاند محروم می کنند. در هر یک از حوزههای علوم انسانی و اجتماعی، علوم دقیقه ، رسانهها، فنی و مهندسی و پزشکی و کشاورزی صدها ایرانی در دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی، شرکتهای تولیدی و خدماتی و نهادهای مدنی در سراسر عالم مشغول به کار هستند و هر روز به اقتضای کارشان تحولات ایران را دنبال می کنند. توان کارشناسی این مهاجران اگر از توان کارشناسی ایرانیان داخل کشور بیشتر نباشد کمتر نیست.
گذار به دمکراسی از درون رژیم می گذرد
گروهی بر این اعتقادند که در نهایت شکافهای درون حکومت جمهوری اسلامی به رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی بیشتر منجر شده و به دمکراسی منتهی می شود. کسانی که چنین باوری دارند علاوه بر غفلت از نیروی مردم و جنبشهای اجتماعی از چهار نکته غفلت می کنند:
اول آن که نیروهای درون حکومت علی رغم برخی اختلافات به ولایت فقیه باور دارند که بنیاد استبداد در ایران مابعد انقلاب ۵۷ است.
دوم آن که دولت جمهوری اسلامی یک دولت رانتی است و نیروهای درون حکومت رانت خوار و رانت بگیرند. این رانت جویان برای حاکمیت مردم از طریق دمکراسی رقابتی و مشارکتی تلاش نمی کنند. آنها به دنبال افزایش رانتهای خود هستند که هیچ نسبتی با دمکراسی ندارد و هیچ نظام دمکراتیکی نمی تواند رانتهای آنها را به رسمیت بشناسد.
سوم آن که نیروهای درون حکومت همواره تلاش کردهاند قدرت را در حلقات خود حفظ کنند و هیچگاه راه را برای چرخش نخبگان بیرون از حلقات قدرت باز نکردهاند.
و چهارم آن که تنها نیروهایی از درون حکومت که به بیرون پرتاب می شوند و دیگر امکان بازگشت خود را نمی بینند به نفی ولایت فقیه و امتیازات روحانیت می پردازند. در غیر این صورت به مبانی نظام وفادار می مانند.
جناح محافظه کار قدرت را در دست دارد
بسیاری از تحلیلگران، جناح سیاسی مخالف با اصلاحات سیاسی در ایران را محافظه کار می خوانند و آنها را طرفدار وضع موجود معرفی می کنند. در جمهوری اسلامی حتی رهبر کشور طرفدار وضع موجود نیست. همه از شرایط موجود به دلیلی یا دلایلی ناراضی هستند. از این جهت همه به دنبال تغییرند: اصلاح طلبان و براندازان به دنبال آزادی و دمکراسی بیشتر و اقتدارگرایان به دنبال بستن بیشتر فضا و محدود تر کردن حوزهی عمل افراد و گروهها. آیت الله خامنهای به صراحت از قدرتمند ترین سازمان سیاسی تحت نظر خود یعنی سپاه می خواهد که خود را محافظه کار تلقی نکنند: "نباید از مفهوم پاسداری از انقلاب معنایی محافظه کارانه و حفظ وضع موجود انقلاب برداشت شود." (تابناک، ۱۳ تیر ۱۳۹۰)
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.