بازگشت به خانه       \پيوند به نظر خواندگان

نوشته های هفتگی

الاهه بقراط

 جمعه 9 تير ماه 1391 ـ  29 ماه ژوئن 2012

 

 مبارزه با که و برای چه؟

فکر می کنم اگر هر جریان سیاسی پاسخی مشخص، صریح و بدون تعبیر و تفسیر و اگر و مگر به این دو پرسش بدهد، بسیاری از مشکلات خودساخته اپوزیسیون قانونی و غیرقانونی که از فراسوی راست تا چپ را در بر می گیرد، اگر هم حل نشود، دست کم توضیحی خواهد یافت.

 

مبارزه با دمکراسی‌خواهان برای حفظ نظام

به هر سو که چشم می‌اندازید، ایرانیان چه در داخل و چه در خارج، تلاش می‌کنند گریبان خود را از شرایط کنونی رها سازند حتا ایده اصلاح‌طلبی که خود را، به دلایل مختلف، در چهارچوب این نظام و قانون اساسی آن تعریف می‌کند. دلایلی مانند پیوندهای ایدئولوژیک و اعتقادی، روابط خانوادگی و قبیله‌ای و منافع اقتصادی و نقاط ضعفی که بیشتر مقامات و مسئولان پیشین و کنونی رژیم گرفتارش هستند  و مجبورند دهانشان را ببندند (خودشان می‌دانند منظور چیست). این اصلاح‌طلبی نیز که در واقع بیانگر مبارزه درونی خود رژیم است نهایتا با شرایط عملا موجود مشکل دارد. شرایطی که مربوط به امروز و دو دوره دولت کنونی نیست بلکه از همان آغاز بر کشور حاکم بود. شرایطی که اصلاح‌طلبان هنوز هم به دلیل همان وابستگی‌ها و منافع و نقاط ضعف، میل ندارند آن را ببینند. شرایطی که امروز نیز چشم‌انداز بهتری را نسبت به «انتخابات» ریاست جمهوری 84 و 88 و دوره‌های مجلس اسلامی پس از مجلس ششم به روی آنها نمی‌گشاید و با این همه آنها دل به «انتخابات» ریاست جمهوری 92 خوش کرده‌اند!

ریاست جمهوری 92 اما تنها در یک صورت می‌تواند به کام این نوع اصلاح‌طلبان بچرخد: از هم اکنون، نه به دنبال زد و بند بین خود و رقبایشان، بلکه به دنبال یافتن مخاطب بین رأی‌دهندگان باشند. رأی‌دهندگانی که پس از خرداد 88 همان گونه که در مورد مجلس اسلامی کنونی نشان داده شد، دیگر به آسانی زیر بار هیچ «انتخاباتی» در این رژیم نخواهند رفت. به ویژه پس از آنکه کار میرحسین موسوی و مهدی کروبی با طرح شعار «تغییر» که مورد بهره‌برداری تبلیغاتی و برگزاری «انتخابات پرشور و فعال» به سود رژیم قرار گرفت، به زندان خانگی کشیده شد. ولی چه شعاری فراتر از «تغییر» می‌توان داد جز همان «تغییر» که دیگر «رأی من کو» را نیز پشت سر نهاده است؟!

با این همه، هنوز هم بهترین راهکار اصلاح‌طلبان، به نظر من، انتخابات آزاد است حتا  اگر درک‌‌‌شان نسبت به آن، محدود به خودشان و خودی‌های رژیم باشد. ولی انتظار می‌رود در همین محدودیت نیز اصلاح طلبان به اصولی پایبند باشند. شاهراهی که به روی‌ اصلاح طلبان مسدود شده با بیراهه، یا در بهترین حالت، کوره راه تک‌رأی امثال خاتمی گشوده نخواهد شد. میانه‌روی به معنی ترس و بزدلی و مانور دادن بین رفسنجانی از یک سو و موسوی و کروبی از سوی دیگر نیست. آن هم در رژیمی که اساسا میانه‌روی در آن معنایی ندارد. همواره لحظاتی وجود دارند که تاریخ از بازیگران سیاسی که آنها را به صحنه رانده است، آنچه را می‌طلبد که بارها فرصت‌اش را در اختیارشان نهاده است. برای اصلاح طلبان تأکید بر لغو زندان خانگی یاران و آزادی زندانیان خودشان، کمترین توقعی است که باید «شرط» شرکت آنها در انتخابات آزاد مورد نظرشان باشد. ولی از سوی دیگر با رژیمی که به درستی به آنها می‌گوید شما در موقعیتی نیستید که برای ما شرط و شروط بگذارید، چه باید کرد؟!

پاسخ‌ این پرسش سالیان سال است که روشن شده و اصلاح طلبان به دلیل همان وابستگی‌های پیش گفته، از عمل به آن هراس دارند: روی آوردن به مردم! به همان آرای بیست میلیونی و آرایی که ظاهرا باید میرحسین موسوی را به جای احمدی نژاد می‌نشاند! اصلاح طلبان اما، با وجود بارها حضور پرشور و فداکارانه مردم در صحنه، نشان دادند، از آن ظرفیت ذهنی که بتواند از نیروی مردم به سود جامعه و منافع ملی کشور بهره‌برداری کند، بی‌بهره‌اند. برای آنها، هنوز، نظام و حفظ آن، به هر شکل و در هر شرایطی، در اولویت قرار دارد و آنها حاضرند رأی‌دهندگان خود و منافع ملی را فدای «جمهوری اسلامی» کنند، و تا کنون کردند: به عملکرد آنان، چه در قدرت و چه در کنار قدرت، در برابر جنبش دانشجویی، جنبش زنان و اعتراضات کارگری و صنفی نگاه کنید!

مخاطب اصلی اصلاح‌طلبان همواره و تا کنون نه مردم بلکه رژیم بوده است. و وقتی مردم به آنان روی آوردند، از پاسخ به مطالبات آنها عاجز ماندند. و البته حق هم دارند: با کدام پشتوانه حقوقی و اجرایی؟! اصلاح طلبان همیشه بی ابزار بودن خود را از مردم پنهان کردند و تلاش نیز نکردند با تکیه بر همان بخش از قانون اساسی نظام که اجرای بی تنازل آن را از حکومت طلب می‌کنند، در برابر آن بخشی که مانع این اجراست مقاومت کنند! آنها اگر هیچ چیز را ندانند، سست بودن پایه‌های رژیم و وضعیت انفجاری جامعه را خوب تشخیص می‌دهند و نقش خود را نیز تا کنون، با وجود حذف شدن، به خوبی بازی کرده‌اند. رژیم، کور و نمک نشناس است اگر این خدمت اصلاح‌طلبان را نبیند و آن را ارج ننهد.

 

مبارزه با نظام برای تغییر دمکراتیک

در حالی که مبارزه اصلی اصلاح طلبان نه با رژیم بلکه از یک سو با جنبش‌های اجتماعی و از سوی دیگر با مخالفان نظام و طرفداران تغییر (مبارزه با کی) با هدف حفظ نظام جمهوری اسلامی است (مبارزه برای چه)، مبارزه دمکراسی‌خواهان طرفدار تغییر، علیه جمهوری اسلامی و با هدف گذار از این نظام و جایگزینی آن با یک نظام مبتنی بر دمکراسی و  اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر است. این هدف در طول سی و سه حکومت جمهوری اسلامی به تدریج شفافیت یافت. اینکه اصلاح طلبان تلاش می‌کنند تا با اقتباس از مفاهیم دمکراتیک که با هیچ ترفندی نمی‌توان آن را به جمهوری اسلامی پیوند داد، برای خود امتیاز کسب کنند، خود نشانگر موضوعیت و در دستور بودن این هدف است.

با این همه، با وجود پراکندگی در میان اصلاح‌طلبان، درست مانند همان پراکندگی که در میان طرفداران تغییر رژیم وجود دارد، به نظر من، هر دو، در امتداد دو خط موازی با فراز و نشیب پیش می‌روند. دو خطی که روی به یک جهت دارند: بهتر شدن شرایط. اما با دو کیفیت و با دو هدف!

تفاوت این دو هدف است که اصلاح طلبان را وا می‌دارد بخش مهمی از نیروی خود را، به عناوین مختلف، در مبارزه با طرفداران تغییر هدر دهند زیرا فعالیت آنها را به زیان خود می‌بینند. در حالی که طرفداران تغییر، فعالیت اصلاح‌طلبان را مانعی نمی‌شمارند. کیست که از اصلاح یک رژیم خون آشام استقبال نکند؟! این اصلاح حتا به سود تغییر است! ولی آیا شد؟! آیا می‌شود؟! به چه دلیل اصلاح طلبان فکر می‌کنند تاریخ هر بار به آنها فرصت خواهد داد تا تجربه شکست خورده خویش را تکرار کنند؟! آیا شرایط خطیر کشور را نمی‌بینند؟ آیا روی مرگ خامنه‌ای حساب باز کرده‌اند؟! این مرگ اما فرصت برای همه است از جمله نظامی‌ها! چرا باید این فرصت به سود کسانی تمام شود که ضعیف‌ترین حلقه تجربه شده را تشکیل می‌دهند؟! نه، بهتر است خانه بر آب نساخت و دل به سراب خوش نکرد.

در هر دو مورد اصلاح و تغییر، انتخابات آزاد نه به عنوان هدفی که جمهوری اسلامی به آن پاسخ مساعد خواهد داد، بلکه راهکاری است که به عنوان هدف مرحله‌ای مطرح می‌شود تا مردم را به حرکت در آورده و رژیم را به عقب نشینی وادارد. در این دو راه موازی اما، اصلاح‌طلبان سرانجام در بنُ‌بست جمهوری اسلامی مجبور به توقف خواهند شد، زیرا در صورت عقب‌نشینی رژیم در برابر انتخابات آزاد خودی‌ها، و با فرضِ به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان، آنها نمی‌توانند بازی دوران خاتمی را تکرار کنند و مجبور خواهند بود به مطالبات اجتماعی و اقتصادی مردم پاسخ دهند، بدون آنکه از ابزار حقوقی این پاسخگویی برخوردار باشند، در حالی که درست به همین دلیل، راه تغییر ادامه خواهد یافت! مگر نه این است که هر دو این انتخابات آزاد، چه در چهارچوب این نظام و چه ورای آن، نه برای این است که عده‌ای بروند و عده‌ای دیگر بیایند، بلکه با این هدف است که منابع سیاسی و اقتصادی چنان آزاد شوند که بتوان به مطالبات انباشته جامعه پاسخ مناسب داد؟ اصلاح طلبان، حتا اگر هم می‌خواستند، تا کنون قادر به انجام این آزادسازی نبودند چون خود نظام مانع اصلی آن است و با این همه آنها راهکاری جز «انتخابات آزاد» ندارند زیرا تنها از این راه خواهند توانست خود را تا زمان تغییر و انتخابات آزاد واقعی روی آب نگاه دارند! وگرنه باید انحلال اعلام شده خود را پذیرفته و مانند نهضت آزادی و دیگران در کُمای سیاسی فرو روند و گاهی علائمی از زندگی گیاهی از خویش نشان دهند!

در پایان دو راه موازی اصلاح و تغییر که سرانجام یکی از آن دو ادامه خواهد یافت، تفاوت بزرگ دو «انتخابات آزاد» را در این می‌توان دید که اگر در «انتخابات آزاد» اصلاح طلبان، «دیگران» جایی ندارند، اما در انتخابات آزاد طرفداران تغییر دمکراتیک، همین اصلاح‌طلبان برای نخستین بار امکان می‌یابند تا نشان دهند واقعا برای خدمتگزاری به ملت و میهن خود چه در چنته دارند. مبارزه واقعی جامعه ایران برای رسیدن به این هدف است. مگرنقطه عزیمت هر نیروی سیاسی وتلاش‌هایش همین خدمت نیست؟!

22 ژوئن 2012

برگرفته از کیهان لندن

www.kayhanlondon.com

www.alefbe.com

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.