|
دوشنبه 12 تير 1391 ـ 2 ماه ژوئيه 2012 |
اتحاد برای جنگ یا برای بقای حکومت؟!
مهدی رود
با نگاهی اجمالی به اخبار منتشر شده از داخل کشور و توجه به حلقه تنگ فشارهای اقتصادی که گردن مردم را روزبه روز بیشتر از قبل می فشارد، آن هم در سال به اصطلاح تولید ملی و حمایت از سرمایه و نیروی انسانی که شخص ولی فقیه به خیال خودش آن را به برکت آغاز سال برای مردم تهفه آورده است، گردانندگان نظام را در مخمصه خود ساخته ای فرو برده که هر لحظه بیم آن را داشته باشند که این نارضایتی عمومی تبدیل به نافرمانی عمومی گردد و عنان کار از کنترل خارج شود. گرچه آنهایی که در داخل کشور زندگی می کنند و یا افرادی که دست کم ارتباط نزدیکی با داخل نشینان دارند، این مدعا را تایید و این خشم پنهان عامه جامعه را بیشتر لمس می کنند.
دراین شرایط که، قطع به یقین، تا روزهای آینده ایران با تحریم های اصلی اتحادیه اروپا، رو به رو خواهد شد، و کشور اوضاع پیچیده تری را پیش روی خود می بیند، به طبع گردانندگان نظام و در رأس آن رهبر رژیم را به این فکر وا می دارد که چاره ای بیاندیشد تا از این مهلکه، نه برای کوتاه مدت بلکه برای یک دوره طولانی بگریزند و بقای خود را تضمین کنند. مشخصا در این گیر و دار هیچ نسخه ای بهتر از بازی با غرب برسر مذاکرات هسته ای نمی تواند از سوی تئورسین های نظام شفابخش باشد.
تاکتیک کشاندن مذاکرات هسته ای با گروه 1+5 از استانبول به بغداد و مسکو و وقفه چند ماهه از یک سو، و پیروز نشان دادن تیم مذاکره کننده هسته ای ایران از سوی دیگربعد از هر دور گفتگو ها، مسیر از پیش تعیین شده ای بوده که رژیم همواره آن را دنبال می کرده تا در ورای این نشست، هدف خود را در داخل کشور دنبال کند. اهدافی چون پاکسازی آثار به جای مانده از آزمایشات در پارچین تا تبلیغاتی چون دفاع از حق مسلم هسته ای و بهره برداری از این شعار برای برانگیختن حس وطن پرستی مردم
اما رسیدن به اینکه در نهایت رژیم از به بن بست کشیدن مذاکرات چه مقصودی را دنبال می کند شاید خیلی هم دشوار نباشد، رجوع به واکنش رسانه ها و مقامات غربی درگیر در این پرونده خود می تواند قابل تامل باشد، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در نطقی که اخیراً داشته، بیان کرده: «جمهوری اسلامی از نتیجه مذاکرات به دنبال درگیر شدن در جنگ است تا بدین وسیله مشروعیت نظام اسلامی را تضمین کند. »
با وجود اینکه شخصا همواره، هرگونه اظهار نظر و موضع گیری سیاسی مقامات غربی را نه در این موضوع حساس، بلکه در بیشتر موارد، معطوف به در نظر گرفتن نفع این کشورها در درجه اول و در ادامه منفعت متقابل می بینم، اما این تحلیل خانم کلینتون را به عنوان یک فاکت مهم می پذیرم و بر آن صحه می گذارم.
زمزمه های جنگی که رژیم در منطقه به دنبال آن است، آنجا عیان تر می گردد که به مطلب حسین شریعتمداری در کیهان بر می خوریم. شریعتمداری در کیهان اینگونه می نویسد که: «مذاکرات مسکو چیزی جز نمایش اقتدار ایران اسلامی، دستاورد قابل ملاحظه ای در بر نداشت». اگر از ژست تبلیغاتی این رسانه حکومتی بگذریم، شریعتمداری باب موضوعی را قالب بی فایده بودن ادامه گفتگوها با گروه 1+5 به گونه ای باز می کند که در نهایت گزینه سوق دادن کشور به سوی جنگ را از دل آن آورد. وی در جایی از این یادداشت می نویسد: «یکی از راهکارها در مقابل تحریم های نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا (که قرار است از اول ژوئیه اجرا شود) حق مقابله به مثل (retaliation) است، پس ما می توانیم در واکنش به قطعنامهء اتحادیه اروپا از حق مقابله به مثل استفاده کنیم و "تنگهء هرمز را به روی نفتکش هایی که برای کشورهای اروپایی نفت حمل می کنند ببندیم». اما با نگاهی دیگر در می یابیم که پازل طرح موضوع جنگ و زمینه سازی این ماجراجویی خطرناک را فرماندهان سپاه کامل کردند.
امیر حاجی زاده، فرمانده هوافضای سپاه، به تازگی گفته است: «گرچه وجود پایگاه های نظامی بیگانگان در ابتدا تهدید محسوب می شد، اما امروز نه تنها وجود آن را تهدید نمی دانیم بلکه به این پایگاه ها به عنوان فرصت نگاه می کنیم ». اگر تهدیدها و رجزخوانی های دیگر فرماندهان نظامی نظیر جانشین فرمانده سپاه، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و حتی وزیر دفاع را به نظریه گیر انداختن ایران به ورطه جنگ اضافه کنیم، به خوبی در می یابیم که از ابتدا اصولا هدف از ادامه مذاکرات و بازی گردانی صحنه گفتگوها چه بوده است.
به هر صورت سیگنال هایی که ایادی حکومت و تئورسین های بیت رهبری از بازخورد نارضایتی های گسترده مردم دریافت می کنند، آنان را به بن بستی منفعلانه برده است که چاره کار را در منحرف کردن ذهن مردم از بحران اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه می بینند، بی شک از منظر سران نظام وقوع یک جنگ منطقه ای که ایران درآن نقش اصلی را ایفا کند می تواند بهترین گزینه رهایی از این بحران داخلی باشد. حال اگر در این راه قادر باشند تا جای ممکن حس ناسیونالیستی آن دسته از مردم را که در عین ناراضی بودن از وضع موجود، به دلیل پیوند با دین و ناگزیر از پیروی دستورات دینی، را بر انگیزند و دوباره شعار از کربلا تا قدس را آذین در و دیوار شهر کنند، که در مقصود خود موفق تر خواهند بود. چراکه رژیم در اتاق های فکر خود روی گزینه اتحاد مردم در زمان جنگ حساب ویژه ای باز کرده و آن را برگ برنده خود می داند.
اما می توان این تفاسیر را از منظری دیگر بررسی کردو آن اینکه آیا مردم در این شرایط و با وجود گیر افتادن در تنگنای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه، که خود رژیم آن را آگاهانه به وجود آورده و به اینجا رسانده است، حاضر خواهند بود از پس شعله ور شدن آتش جنگ، پشت حکومت را بگیرند و از وطن خود در مقابل دشمن ساخته و پرداخته حکومت، دفاع کنند؟
شاید لازم باشد در پاسخ به این پرسش به افرادی صاحبنظر در این راستا مراجعه کنیم و از نظریات آنان در باب این مهم بهره گیریم، یکی از اشخاصی که به تازگی مطلبی در این رابطه نگاشته است کسی نیست جز" مسعود بهنود " که در نوشته بلند بالایی با عنوان « دعوت برای دخالت نظامی » به این پرسش پرداخته است. البته باید عارض باشم با وجود اینکه جناب بهنود را روزنامه نگاری برجسته و باتجربه می دانم، اما بیش از آنکه مخالفت خود را با پاسخ ایشان نمایان کنم از اظهار نظر این عزیز خارج نشین پرسش های دیگری را ذهنم ایجاد می کند که در این نوشتار وقت طرح آن نیست. گرچه ایشان در یادداشت خود جواب را از زبان سه تن از چهره های برجسته ایرانیان مخالف حکومت ( که نامی از آنان به میان نیامده ) بیان می کنند که این این سه تن در پاسخ به نمایندگان غرب و در جواب این پرسش که اگر بین غرب و جمهوری اسلامی درگیری نظامی صورت گیرد، واکنش شما چه خواهد بود، می نویسد در آن صورت آمادگی خواهند داشت که به ایران بازگردند و با دیگر مردم ایران همسرنوشت شوند. جناب بهنود ادامه به شواهد تاریخی ایرانیان در مقابل تهاجم بیگانگان می پردازد و آن را تا صد و اندی سال پیش، مستند می سازد و نشان می دهند که چگونه ایرانیان در هویت تاریخی خود، بیگانه ستیزند.
اگر چه آوردن فاکت های ایشان در ارتباط با تاریخ ایران در این یادداشت نمی گنجد اما باید پرسید شما چگونه ساختار جامعه امروز ایران را از منظر اجتماعی و تحولات سیاسی و به خصوص استبداد و مهلکه ای که این حکومت برای مردم پدید آورده با مستندات تاریخی مقایسه می کنید؟ آری پدیده جنگ و تبعات آن برای ایران مخرب و دردآور خواهد بود، اما سوال اینجاست که اگر حکومت، کشور را درگیر جنگی تمام عیار کرد آنگاه آنانی که برای دفاع از وطن و در واقع خواسته قلبی سران رژیم، بقای حکومت ولایت فقیه به ایران بازمی گردند، آگاهند از چه چیزی در حال دفاع هستند؟
اگر از این نیز بگذریم شما با استناد به کدام نظرسنجی و شناخت عمیق از جامعه امروز خسته و درمانده و مردم جان به لب رسیده، اینگونه از اتحاد مردم برای بقای رژیم دفاع می کنید؟
جناب بهنود، اینجانب مدت زیادی نیست که ترک دیار کرده ام،تا آن زمان که در خاک ایران حضور داشتم خواسته اکثریت مردمی که با آنها زندگی می کردم را رفتن این رژیم به هر طریق می دیدم، چه برسد اکنون که واقعیات درون ایران، اوضاع را فجیع تر از گذشته حضورم در ایران نشان می دهد. مضافا باید عارض باشم قبح جنگ بر هیچکس پوشیده نیست درافتادن در ورطه جنگ آرمانی نیست که برای ما آزادی به ارمغان آورد، اما این را نیز باید گرفت که حمایت عملی و حتی نظری از رژیم به واسطه قرار گرفتن در صفوف اتحاد با رژیم (مقصودی که خود حکومت به دنبال آن است) دراین کارزار بار دیگر بقای این حکومت را برای سالها رقم خواهد زد.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.