|
چهارشنبه 11 مرداد 1391 ـ 1 ماه اگوست 2011 |
جمهوریخواهی: کم دافعه، پرجاذبه!
گفتوگو با مهرداد درویشپور
گفتگوگر: زهرا باقری شاد برای راديو زمانه
پرسش: برخی این انتقاد را مطرح میکنند که کار نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور به مسائل تئوریک و مقاله نویسی و ... محدود شده است. "جمهوریخواهان" برای عبور از این محدودیت چه راهکاری را در نظر گرفتهاند؟ آیا اصلا به این مسئله پرداخته اند؟
پاسخ: گرایش جمهوریخواهی در بر گیرنده یک طیف متنوع است. بخش اعظم جمهوریخواهان در حمایت از جنبش سبز در خارج از کشور نقش کلیدی داشتند. چه در نهادهای حقوق بشری و چه سیاسی خارج از کشور فعال هستند. از سازمان دهندگان اصلی تظاهرات حمایت آمیز از جنبش سبز بودند و یا بخش عمده نیروهایی که برای حقوق بشر و علیه جمهوری اسسلامی لابی گری و اعمال فشار کردند از طیف جمهوریخواهان هستند. بازتاب دادن صدای داخل کشور، ارتباط با جنبشهای داخلی نظیر زنان، دانشجویی و کارگری و گروههای اتنیک تحت ستم توسط فعالان جمهوریخواه صورت گرفته است. بخش اصلی فعالان همه این جنبشها نیز جمهوریخواهند. پس چنین نیست که فعالیتهای جمهوریخواهان صرفا در مقاله نویسی و برگزاری کنفرانسها خلاصه شده باشد.
حتی همکاری بین نُه گروه جمهوریخواه نمونه دیگری از این کار است. بحث ما در نظریه پردازی و مقاله نویسی خلاصه نشده است. اما این انتقاد به جاست که سازمانهای جمهوریخواه ایران برای تشکیل یک قطب جمهوریخواهی تلاش کافی نکردهاند. پراکندگی در بین آنها گسترده است. خودمحوربینی و نداشتن یک افق بزرگ و دورنماهم از دیگر مسائلی است که در بین جمهوریخواهان دیده میشود. میراث رفتار خودمحورانه، انزواجویانه و گاه منزه طلبانه گاه زمینههای همکاری را محدود میکند.
جامعه جمهوریخواه یکدست نیست. بخشی از آنها تمایل بیشتری برای گفتوگو با اصلاح طلبان دارند و برخی به چپها گرایش بیشتری دارند و بخشی حتی آماده همکاری با هواداران سلطنت هستند. برخی دیگر یکپارچگی ارضی برایشان مهم است و بخشی بر همکاری با گروههای اتنیک تحت ستم تاکید دارند و یا خود جزوی از گروههای اتنیکی تحت ستم هستند. غلبه بر این تنوع کار سادهای نیست.
پرسش: آیا این از ویژگیهای جمهوریخواهی نیست؟
پاسخ: چرا و ما باید این ویژگی را به رسمیت بشناسیم، اما میبایست نقطه مشترک هم پیدا کنیم. برای مثال تحریم گسترده نظامی و اقتصادی شکافهایی را در جامعه جمهوریخواه ایجاد کرده است. امروز گروهی از آنها معتقدند تحول در درون مهم است و ما نباید در خارج از کشور آلترناتیو بسازیم. برخی برعکس. برخی هم مثل من نظر بینابینی دارند. ما باید قطب جمهوریخواهی را در خارج از کشور سامان بدهیم اما نه با توسل به نیروهای بیگانه. بلکه باید در پی سازمان دادن خیزشهای عمومی علیه جمهوری اسلامی و دفاع از نهادهای مدنی باشیم و این پروژه را را دنبال کنیم. این سه رویکرد در جمهوریخواهان و این تفاوت نظرها طبیعتا میتواند امکان تشکیل قطب و یا جبهه جمهوریخواهی را با چالش مواجه کند. با اینهمه اگر تعامل در ما گسترده باشد امکان نزدیکی بخش بزرگی از جمهوریخواهان حول شعارهای جمهوریت، جدایی دین از دولت، دموکراسی پارلمانی، انتخابات ازاد، تحول مسالمت امیز، مخالفت با حمله نظامی و عبور از نظام حاکم جمهوری اسلامی وجود دارد.
امروز با توجه به گسترش قطب بندی در جامعه برخی بیشتر به قدرتهای خارجی چشم امید دوختهاند و سعی میکنند در پناه آنها جایگزینی پیدا کنند. بخشی از اصلاح طلبان هم در پی اصلاح حکومت از طریق التزام به قانون اساسی هستند. ما رویکرد سومی را دنبال میکنیم . خواهان الغای قانون اساسی، تشکیل مجلس موسسان و برگزاری انتخابات آزاد هستیم. بخش عمده جمهوریخواهان نه نیروهای انقلابی سرنگونی طلب قهری هستند و نه اصلاح طلب. شاید بهترین واژه برای ترسیم این بخش را تحول طلبی باشد. تحولطلبی رویکرد سومی است به جای انقلاب قهری و اصلاح طلبی.
پرسش: شما در سخنرانی خود از نزدیکترین متحدان حرف زدید؛ اساساً جمهوری خواهی برای اتحاد با دیگر گروه ها، خط قرمز دارد؟
پاسخ: به گمان من جمهوری خواهان اساساً با احیای سلطنت مخالفند. من به سود جمهوری خواهان نمیدانم که خودشان را با سلطنت طلبان یکی کنند یا با شعارهای پوپولیستی عمل کنند. ما میتوانیم با نیروهای دیگر نیروها نیز همسوییها و دیالوگهایی داشته باشیم اما حذف جمهوریت از پروژهء سیاسی به سود فرایند دمکراسی در جامعه نیست.
دومین خط قرمز جمهوریخواهان این است که خواستار جدایی دین از دولت هستند. ضمن اینکه میتوانند با اصلاح طلبان در برخی زمینهها هم تعامل داشته باشند اما نباید پروژه خود را با آنها یکی کنند. پروژه کسی که خواستار حکومت "دمکراتیک دینی" است با پروژه جمهوریخواهان متفاوت است. بحث من رد هر نوع همسویی با نیروهای غیرجمهوریخواه لائیک و سکولار نیست. بحث این است که نباید خودمان را در آنها مستحیل کنیم.
در عین حال میتوانیم با برخی از چپ گرایان رادیکال در زمینه عدالت اجتماعی همسوییهایی داشته باشیم اما تبدیل پروژه جمهوریخواهی به یک پروژه چپ به طور جدی به اندیشه جمهوریخواهی لطمه میزند. به گمان من مخالفت با حمله نظامی یک خط قرمز دیگر جمهوریخواهان است. پس ما نه از پروژه تثبیت حاکمیت دفاع میکنیم و نه از بدیل سازیها و تشکیل دولتهای در سایه و حمله نظامی.
پاسخ: فاصله جمهوریخواهی با چلبیسم تا چه اندازه است؟
پاسخ: جمهوریخواهی به چلبیسم ربطی ندارد. چلبیسم میتواند هم در جمهوریخواهی وجود داشته باشد هم در سلطنت طلبی و هم در برخی گروههای کمونیستی و یا مذهبی. چلبیسم شکل افراطی و بدنام تکیه بر قدرتهای خارجی برای دست یابی به قدرت سیاسی است.
اجازه بدهید به جای چلبیسم از تشکیل دولت در سایه و تبعید سخن بگوئیم. بخش عمده جامعه جمهوریخواه به این پروژه باور ندارد و نگاه شان به درون جامعه ایران است. ظرفیتهای جامعهء ایران به گونهای است که میتواند از درون خود نیروی جایگزین را بیرون دهد. اصولاً تقسیم بندی اپوزیسیون به خارج و داخل مسئله برانگیز است. نباید راهکاری مطرح کنیم که در نیروهای اپوزیسیون داخل کشور تولید ترس و فاصله کند. کسانی که نقشی برای نیروهای داخل کشور قائل نیستند نقش سرکوب سیاسی را دست کم گرفتهاند. آنها هم که قدرت نیروهای خارج از کشور را هم نادیده میگیرند و آنها را به نیروی پشت جبهه تقلیل میدهند، نقش کادرهای باسابقه سیاسی را که بخشی از سرمایه کشورند دست کم گرفتهاند. ما نه میتوانیم نقش خود را به نیروی پشت جبهه تقلیل بدهیم و نه به تغییر حکومت از طریق توسل به نیروهای خارجی تکیه کنیم. ما باید یک بدیلی شکل بدهیم که ضمن تکیه بر جمهوری، جدایی دین و دولت و دمکراسی پارلمانی با تکیه بر شعار انتخابات آزاد به چالش حکومت اسلامی و استبداد حاکم بپردازد.
پرسش: چقدر از جاذبههای جمهوریخواهی برای شکل دادن به این بدیل مطمئن هستید؟ فکر میکنید جمهوریخواهی چقدر میتواند در این مسیر تاثیرگذار باشد؟
پاسخ: فکر میکنم جمهوریخواهی کم دافعهترین و پرجاذبهترین بدیل در جامعه ایران باشد. شاید اصلاح طلبان نیرومندترین گرایش رقیب بنیادگرایی اسلامی باشند اما نخست اینکه اصلاح طلبان با کل نظام مخالف نیستند؛ تنها با بنیادگرایی اسلامی مخالفند. پس در موقعیت "نیمه اپوزیسیونی" قرار دارند و بسیاری از آنها خود را طرفدار نظام میدانند. این باعث میشود بخش زیادی از مردم ناراضی از آنها سرخورده شده باشند و ناباورانه به آنها نگاه کنند. علاوه بر آن پشتیبانی بسیاری از مردم از اصلاح طلبان در شرایطی صورت گرفت که جایگزینهای دیگر شانسی برای حضور در جامعه نداشتند. به گمان من در یک شرایط آزاد بخش زیادی از کسانی که از اصلاح طلبان حمایت کردند از جمهوریخواهی حمایت خواهند کرد. حتی بخشی از نیروهای جمهوریخواه به اصلاح طلبان رای دادند چون فکر کردند آنها بهتر از بنیادگرایان هستند. اما در یک شرایط آزاد آنها به رقیبان خود رای نمیدهند.
پرسش: چرا؟ مگر مزیت جمهوریخواهان بر اصلاح طلبان چیست؟
پاسخ: جمهوریخواهان لائیک و سکولار به سه دلیل در مقایسه با اصلاح طلبان از مزیت برخوردارند:
نخست اینکه یک بدیل تجربه شده نیستند.
دوم اینکه خواستار جدایی دین و دولت از همدیگرند.
سوم اینکه ساختار شکنند و خواستار فرارفتن از نظام حاکم، قانون اساسی آن و نهادهای تبعیض آمیز آنند.
این ویژگی آنها را پر جاذبه میکند.
در مقایسه با سلطنت طلبان نیز جمهوریخواهان در نفی حکومت موجود خواهان بازگشت به گذشته نیستند بلکه در پی آنند تا به سوی آینده حرکت کنند.
بخش مهمی از جمهوریخواهان یک نیروی معتدل و میانه رواند. این یک مزیت است. اینکه به جمهوری اعتقاد دارند و نمیخواهند در نفی حکومت دینی و موروثی به گذشته برگردند بلکه در پی اقتدار عقلانیاند جذابیت ایجاد میکند. آنها در سودای استقرار اقتدار مسلکی هم نیستند که بخشی از چپگرایان و نیروهای کمونیست به دنبال آن هستند. خواست استقرار یک نظام جمهوری از زمینه پذیرش اجتماعی گسترده تری برخوردار است.
جاذبه دیگر جمهوریخواهی در این است که بسیاری از گروندگان به آن خواستار رفاه و عدالت اجتماعیاند، خواستی که در جامعهای که در آن فقر و نابرابری بیداد میکند رویکرد به این گرایش را افزایش میدهد.
نکته دیگر این که جمهوریخواهان تنها جذابترین نیروی سیاسی نیستند بلکه کم دافعهترین نیروی سیاسی هم هستند. جمهوریخواهان را همه نیروهای دیگر میتوانند تحمل کنند. مزیتی که هیچ نیروی دیگری در اپوزیسیون از آن برخوردار نیست. جمهوریخواهان تنها نیرویی هستند که میتوانند با همه گفتوگو و دیالوگ داشته باشند و دیگر نیروها نیز وجود آن را به رسمیت میشناسند و برایشان احترام قائلند. امری که نقش آنها را در شکل بخشیدن به دیالوگ ملی و یا ایجاد همرایی همگانی تعیین کننده ساخته است.
نظر خوانندگان
جمهوری خواهی: کم دافعه، پرجاذبه! ـ مهرداد درویش پور
http://www.newsecularism.com/2012/08/01.Wednesday/080112.Mehrdad-Darvishpour-On-republicanism.htm
پیمان نیک آیین: بگذارید از جواب شان به سؤال آخر پرسشگر رادیو زمانه از ایشان، شروع کنم. پرسیده می شود: مگر مزیت جمهوری خواهان، بر اصلاح طلبان، چیست؟
می فرمایند: نخست اینکه این بدیل تجربه نشده است! شاید منظورشان این باشد که چون تجربه نشده، پس همهء اعضاء و هواداران اش پاک و منزه اند و کارنامهء سیا سی بی نقصی دارند. اما بفرض محال که چنین باشد، همین بی تجربگی، خودش، بزرگترین دافعه را ایجاد می کند. چرا که سالی که نکوست از بهارش پیدا است. دوستان جمهوری خواه، هنوز بقدرت نرسیده، دارند هر روز به سر و کله هم می زنند و هر چند ده نفری، یک علم و کتل دارد. درست مثل رقابت های روز عاشورای سینه زنان شاه دین!
ملت ایران، یک بار، سرنوشت خود را به جمعی نه بلد در علم سیاست و کیاست سپرد، و شد همین که هنوز، بعد از سی سال، همه مان، از دفع این شر، از سر مملکت در مانده ایم و هفتاد میلیون ایرانی شده گروگان مشتی روزه خوان، پامنبری و لات های چاله میدانی. نخیر، جناب درویش پور، ملت ایران دیگر به هیچ کس اجازه نخواهد داد که وطن و سرنوشت فرزندان اش را موش آزمایشگاهی بکند و، بجای سازندگی و پیشرفت و تعالی، از بام تا شام، بنشینند پای منبر انواع و اقسام تئوری های سیاسی جور وا جور، و آخرش هم معلوم نشود که کدام یک از تلقی های جمهوری خواهی، مناسب حال کشور است. ایندفعه دیگر سرنوشتش را بدست تئوری باف ها نمی سپارد؛ مثل تئوری من درآوردی جمهوری اسلامی خمینی. بلکه ادارهء مملکت را به مردان و زنان توانایی خواهد داد که از علم و تخصص و تجربه و صداقت و وطنپرسی برخوردارند. با این دسته از مدیران است که می شود کشور را از فلاکت نجات داد و آن را در مسیر پیشرفت و آبادانی رهنمون شد. اگر بخواهم کمی امروزی تر توضيح دهم باید بگویم که، در ایران بعد از جمهوری اسلامی، تکنوکرات های جوان و موجه و با تجربه کشور را اداره خواهند کرد. نوع نظام سیاسی هم دل مشغولی ملت نیست. چون در یک حکومت دموکراتیک سکولار، که با موازین حقوق بشر سازگار باشد، فرقی نمی کند که یک رئیس جمهور در رأس امور باشد یا یک پادشاه. هر دو نمونه اش را، در اروپا می بینیم. اینکه شما هنوز اصلاح طلبان حکومتی را دارای شانس می بینید، باید گفت که نشان از عدم شناخت شما از جامعهء امروز ایران دارد. اکثریت قاطع ملت، اصلاح طلبان را نیز شریک جرم سیه روزی خود می داند و پروندهء آنها را برای همیشه بسته است.
این توهم که بدون یک مبارزهء مدنی جانانه، و یا حتی خشن، می شود این حکومت را وادار به پذیرش انتخابات آزاد و یا رفراندم کرد، یک خوش خیالی بیش نیست. مردم ایران، به تنهایی هرگز قادر به غلبه بر این رژیم خون آشام تا دندان مسلح نخواهد بود. جامعهء بین المللی باید به داد ایرانیان برسد. ترجیحاً نه با حملهء نظامی. ولی اگر این جانیان روزی دست به قتل عام مردم بی سلاح بزنند، چاره ای جز ریختن آتش بر سر شان، نمی ماند. اگر یک لحظه بیاندیشیم که این رزیم یک دیکتاتوری مذهبی است و شکست و عقب نشینی اش بمنزلهء مرگ ایدئولوژی اش هم هست، آنوقت در می يابیم که در لحظهء احساس خطر دست به چه جنایاتی خواهد زد. جیره خواران اش هم که دست شان تا مفرق بخون مردم و چپاول ثروت های ملی مان آلوده است، در کشیدن اسلحه به روی مردم بیدفاع لحظه ای درنگ نخواهند کرد. نمونهء سوریه، یار غار جمهوری اسلامی، را ببینید. در چنین شرایطی، دادن شعار های عوام فریبانه، که ما مخالف حملهء نظامی هستیم، برای ماندن در برج عاج خوشنامی است و هیچ خوانایی با واقعیت تلخ و اسفبار کشورمان ندارد. زبان حال مردم داخل کشور این مصرع از حافظ شیراز است که فرمود: «کجا دانند حال ما سبک بالان ساحل ها!» بامید واقع بینی و مسولیت پذیری تک تک اعضاء اپوزیسیون ایرانی.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.