|
دوشنبه 16 مرداد 1391 ـ 6 ماه اگوست 2011 |
ما به رئيس جمهوری نيازمنديم که آشتی ملی ايجاد کنند!
تکه هائی از گفتگو با صادق زيبا کلام
گفتگوگر: ماهنامهء "صنعت و توسعه"
* بعد از انتخابات خرداد 88 تمام دشنامها عليه اصلاح طلبان بود. ميگفتند اصلاح طلبان با سازمان سيا و بنياد سوروس همكاري ميكنند و دنبال كودتا بودند و از اين نوع اتهامات. ولي بعد از اينكه اصلاح طلبان قلع و قمع شدند كمكم ماشين كينه شروع كرد در بين اصول گرايان به حركت درآمدن. در همين يك ماه اخير اصول گرايان يكديگر را متهم به فساد اقتصادي و دست داشتن در اختلاس كردند. يك نمونهء ساده آن همين مشكل اقتصادي است كه بهوجود آمده است. مخالفين دولت در جبههء اصول گرايي دولت را متهم به بيعرضگي در مديريت اقتصادي ميكنند از آن طرف هم دولت ميگويد اين وضعيت بخشي از آن بهخاطر تحريمهاي اقتصادي است و بخش ديگر مخالفان دولت هستند كه در تباني با قدرتهاي بيگانه وضعيت اقتصادي كشور را متلاطم كردند. يعني تا ديروز اصول گرايان اصلاح طلبان را متهم به ارتباط گيري با بيگانه ميكردند ولي الان خودشان را متهم ميكنند كه با غرب در ارتباط هستند. به همين دليل ميگويم جامعهء ما جامعهء بيماري است و به همين خاطر معتقدم آنچه كه امروز ما به آن نيازمنديم نه يك رييسجمهور اصلاح طلب است و نه يك رييسجمهور اصولگرا. اتفاقاً ما به رييسجمهوري نياز داريم كه آشتي ملي و ائتلاف را در جامعه بهوجود بياورد.
* براي من مهمتر از انتخابات رياست جمهوري 92 جنبش دموكراسي خواهي جامعهء ايران است. اهداف جنبش دموكراسي خواهي را بايد بهصورت واقع بينانه به دو بخش تقسيم ميکرد. يك بخش اهداف كوتاه مدت اين جنبش است. از جمله آزادي زندانيان سياسي و رفع توقيف از دو حزب عمده اصلاح طلب يعني مشاركت و مجاهدين انقلاب... اهداف بلند مدت اين جنبش هم آزادي بيان، آزادي انديشه، حاكميت قانون و ... است. رييسجمهور، هر فردي كه باشد يك سري اختيارات قانوني برحسب قانون اساسي دارد و ميتواند بر اساس قدرتي كه دارد دربارهM اهداف كوتاه مدت و بلند مدت جنبش دموكراسي خواهي تاثير گذار باشد. رييسجمهور ميتواند به پيشبرد اين اهداف كمك كند و برعكس ميتواند فضاي جامعه را حتي نسبت به فضاي بعد از انتخابات خرداد 88 تنگتر و محدودتر كند. بنابراين اصلاح طلبان به عنوان جنبش اصلي دمكراسي خواهي در ايران هدف شان بايد پيشبرد اهداف اين جنبش باشد.
* معتقدم گزينهاي جز شركت در انتخابات متصور نيست. و اصلاحطلبان بايد در انتخابات شركت كنند و براي تحقق آرمانهاي مان كار ديگري نميتوانيم بكنيم. اگر قرار است در انتخابات شركت كنيم اين سوال مطرح است كه از ميان نامزدهاي موجود كداميك ميتواند به اهداف كوتاه مدت و بلند مدت جنبش دموكراسي خواهي كمك كنند. اگر به فرض آقايان محمدرضا عارف، نجفي، اسحاق جهانگيري، عبدالله نوري و حتي آقاي سيد محمد خاتمي نامزد شوند و صلاحيت شان هم تاييد شود و حوادث و رويدادهاي 22 خرداد 88 تكرار نشود و به راحتي هم از مجلس اصولگراي نهم راي اعتماد بگيرند چقدر اين چهرهها شانس تحقق بخشيدن به اهداف كوتاه مدت و بلند مدت جنبش دمكراسي خواهي دارند؟ من ميگويم صفر و حتي زير صفر. براي اينكه از همان روز اول مجلس جناح راست در برابرش خواهد بود. شوراي نگهبان، برخي از ائمه جمعه، صدا و سيما، روزنامههاي حكومتي و ... در برابرش خواهند بود و با اين روند، 8 سال خاتمي تكرار ميشود. يعني دولت اصلاحات با صف گستردهاي از مخالفان رو به رو خواهد شد.
* در بهترين حالت رييس جمهور اصلاح طلب ميتواند در حوزههایي مانند اقتصاد از حمايت مراكز قدرت برخوردار باشد ولي در آن بخشي كه روح و جان جنبش دموكراسي خواهي نهفته است با صف گسترده مخالفان مواجه خواهد بود. اينجاست كه ميگويم شايد يك رييسجمهور اصولگراي معتدل بتواند يك گامهاي ولو اندك براي جنبش دموكراسيخواهي داشته باشد.
* واقعيت جامعه ما اين است كه نامزدهاي اصولگرا هستند كه رييسجمهور آینده خواهند شد. با اين تصور كه جناح راست عقب نشيني خواهد كرد و در اين انتخابات آينده اصلاح طلبان برنده ميشوند خودمان را گول ميزنيم.
* آنها، از تمامي امكاناتي كه دارند ـ كه كمترين آن شوراي نگهبان است ـ استفاده می کنند كه نامزد اصلاح طلب رد صلاحيت شود يا از طريق ديگر فشار وارد كنند كه اصلاح طلبان كانديدا نشوند و در صورت كانديداتوري هم تمام نيروهاي خود را بسيج خواهند كرد كه نامزد خودشان راي بياورد. ولي به فرض كه تمامي اين تلاشها با شكست مواجه شود و داستان دوم خرداد بتواند تكرار شود بر ميگرديم به كوه عظيمي از مشكلات در برابر رييسجمهور اصلاحطلب.
* آنچه كه در عالم واقعيت اتفاق ميافتد اين است كه جريان اصولگرايي نهايتاً روي يكي از نامزدهايي خود متمركز مي شوند. معتقدم نامزد اصلي جريان اصولگرا يا علي لاريجاني است يا سعيد جليلي و يا دكتر علي اكبر ولايتي.
* جريان ميانه سعي خواهد كرد از افرادي مانند قاليباف حمايت كند.
* من آقاي روحاني را متعلق به جريان اصولگرا نميدانم و ايشان را وابسته به آقاي هاشمي رفسنجاني ميدانم و آقاي هاشمي رفسنجاني هم از سوي اصولگريان بعد از انتخابات خرداد 88 كنار گذاشته شد، زيرا آقاي هاشمي حاضر نشد عليه اصلاح طلبان موضعگيري كند. به همين دليل كساني كه مرتبط با ايشان باشند مشمول كنار گذاشتن از سوي جريان اصول گرايي ميشوند.
* سوال دشواري كه اصلاح طلبان به تدريج با آن روبهرو ميشوند اين است كه آيا بايد تمام توان خود را متمركز بر چهرهء اصلاح طلبي كنيم؟ و يا، نه، اين توان بايد خرج نامزد معتدل و ميانهرو شود؟ كه من آقاي قاليباف را ـ در مقايسه با آقايان سعيد جليلي، لاريجاني و ولايتي ـ انساني افراطي نميبينم. بعضي وقتها در زندگي سياسي انتخاب بين خوب و بد نيست انتخاب بين بد و بدتر است و انتخاب قاليباف براي اصلاح طلبان انتخاب بد است ولي انتخاب بدتر وجود دارد كه دنبال اصولگرايان افراطي بروند.
* بعد از انتخابات خرداد 88 تمام دشنامها عليه اصلاح طلبان بود. ميگفتند اصلاح طلبان با سازمان سيا و بنياد سوروس همكاري ميكنند و دنبال كودتا بودند و از اين نوع اتهامات. ولي بعد از اينكه اصلاح طلبان قلع و قمع شدند كمكم ماشين كينه شروع كرد در بين اصول گرايان به حركت درآمدن. در همين يك ماه اخير اصول گرايان يكديگر را متهم به فساد اقتصادي و دست داشتن در اختلاس كردند. يك نمونهء ساده آن همين مشكل اقتصادي است كه بهوجود آمده است. مخالفين دولت در جبههء اصول گرايي دولت را متهم به بيعرضگي در مديريت اقتصادي ميكنند از آن طرف هم دولت ميگويد اين وضعيت بخشي از آن بهخاطر تحريمهاي اقتصادي است و بخش ديگر مخالفان دولت هستند كه در تباني با قدرتهاي بيگانه وضعيت اقتصادي كشور را متلاطم كردند. يعني تا ديروز اصول گرايان اصلاح طلبان را متهم به ارتباط گيري با بيگانه ميكردند ولي الان خودشان را متهم ميكنند كه با غرب در ارتباط هستند. به همين دليل ميگويم جامعهء ما جامعهء بيماري است و به همين خاطر معتقدم آنچه كه امروز ما به آن نيازمنديم نه يك رييسجمهور اصلاح طلب است و نه يك رييسجمهور اصولگرا. اتفاقاً ما به رييسجمهوري نياز داريم كه آشتي ملي و ائتلاف را در جامعه بهوجود بياورد.
* آشتي ملي را نه آقاي عارف ميتواند بهوجود بياورد و نه جليلي و نه ولايتي. آشتي ملي را شخصيتي به مانند ناطقنوري ميتواند بهوجود بياورد.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.