بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 23 مرداد 1391 ـ  13 ماه اگوست 2011

 

در تبيين و تمييز مرزهای سیاسی

سيروس ملکوتی

امروز اپوزیسیون ایرانی پس از سی و سه سال مبارزه علیه توحش و جنایات عریان نظام جمهوری اسلامی، بجای ترسیم تصویری روشن، خود اسیر و بیانگر توهمی در ذهنیت عمومی گردیده، توهمی که از همگنی های قوای همپیمان با ساختار نظام و رجعت به عصر طلایی امامانه تا سرنگونی نظام را در بر می گیرد. این هم آمیزی ناممکن و نامشروع تنها قادر است دامنهء سرخوردگی، یاس  و واماندگی را در ذهنیت مبارزاتی افزون بخشیده و عاملی گردد تا اقتدار و پایداری نظام را در ماندگاری اش تداوم دهد.  تمیز اپوزیسیون حقیقی (انحلال خواه) از اپوزیسیون مجازی (اصلاح طلب و ترمیم خواه نظام) وظیفهء عاجل همهء مبارزان می باشد. بنابراین، صف بندی های سیاسی هر چه روشن تر می باید خود را برای ذهنیت عمومی بگونه ای شفاف بیان داشته و از انواع گفتمان های تحمیلی و مجازی تمیز داده شوند.

نخستین گام  می باید تبیین مرزهای سیاسی بلوک های مبارزاتی از انواع همزیستی ها باشد که این روزها حدت در هم آمیختگی آنها در یک واحد مجازی به نام اپوزیسیون ایرانی بسیار گسترده تر از همهء ایام بود و در ورای هستی نظام جمهوری اسلامی قابل رویت است. انحلال خواهی نظام مشروعیت خود را از تمامی وجوه آشکار هستی نظام و دادخواهی تکرار وارهء ساکنین ایران در برآمدهای عدیدهء اجتماعی کسب کرده و آن را در گونه های متفاوتی از بدیل سیاسی به تعریف می کشاند؛ اصلاح طلبی اما هماره تحمیل اراده ای بوده از سوی نیروهای سیاسی، بدون داشتن وکالتی ملی که نوعی همزیستی را برای متحقق ساختن برخی از دادخواهی های "ممکن" جهت تسهیل زمینه های آزادی مشروط وعده می داده است. سی و سه سال تلاش برای تحمیل چنین اراده ای نه تاثیری بر ساختار بتونی فاشیزم مذهبی در تمکین و پذیریش از دادخواهی ها انجامید و نه آینده ای ممکن را برای این وعده هموار ساخته است.

 سی و سه سال دو بلو ک سیاسی انحلال خواهان و اصلاح طلبان از طریق نیروی واسطه، که در درون هر دو بلوک جای گرفته، همامیزی و تقابل را با هم  همراه ساختند و اینگونه توهم گسترده ای را چه در درون خود و چه در میان مردم ایران پدید آوردند. اصلاح طلبان و اصولاً اندیشه ای که حتی گذار از نظام را در همزیستی در بستر و ساختار نظام  ج.ا. تا سرانجام پذیری و همچنین مدیریت نظام بر انتخاباتی آزاد وعده می دهند، در واقع، با بیان دادخواهی حقیقی مردم ایران در یک فرایند ناممکن مشروعیت سیاسی توهم پرور خود را بدست می آورند. این وعده در قیاسی نابخردانه  و درکی مغشوش از ساختار نظام فاشیزم مذهبی ایران، با اشاره به فرایند تغییرات اجتماعی در کشورهایی نظیر لهستان و اکرائین، می خواهد حاکمیت سیاسی ایران را در یک فرایند مبارزاتی به مشارکت و همچنین مدیریت مشترک سیاسی بر وعده انتخابات آزاد وادار سازد. نکتهء تمسخر آمیز این تفکر در این مهم نهفته است که پیدایی چنین فرایندی خود به مفهوم انحلال حاکمیت می باشد؛ حاکمیت توتالیتری که شرایط یک انتخابات آزاد را پذیرا باشد می بایست نفی ساختار خود را در طرح قانون اساسی، نهادهای قدرت و ـ در یک کلمه ـ سرنگونی هرم قدرت خود را پذیرفته باشد، حال چنین حاکمیت فرو ریخته ای چگونه قادر خواهد بود سهامدار مدیریت بر یک انتخابات آزاد باشد؟ حقیقت تلخ این نوع گفتمان های سیاسی تجرید یافته از دادخواهی ها در این مهم نهفته است که بر اساس اندیشهء همزیست و ترمیم خواه نظام در بازتولید خویش به جعل حقیقت با استفاده ابزاری از مفاهیم دادخواهانهء انحلال خواهانه می پردازد. اینگونه قادر خواهد بود تداوم خود را در پروراندن توهم قوتی دگر باره بخشد.

اصلاح طلبان مشروعیت حضور خود را از چند منظر بدست می آورند:

- نقد قوای مستقر دولتی و حکومتی و نه نفی حاکمیت سیاسی

- بهره برداری از سیاست حمایت و حامیان جهانی برای ایجاد تغییراتی صوری در امر مدیریت سیاسی حاکمیت،

- استفاده از امکانات عظیم رسانه ای و مالی در بیان طرح های اصلاح طلبانه.

- بهره برداری از انسداد آزادی های سیاسی - اجتماعی در بیان دادخواهی ها در ایران، شرایطی که هر روزنه ای برای تنفس غنیمتی شمرده می شود. گشودن پنجره های تنفس اما در کوی بن بست نظام فرصت و فضای توهم را برای این بهره وری فرصت طلبانه سیاسی پدید می آورد.

- فقدان انسجام اپوزیسیون حقیقی و نبود مدیریت سیاسی مبارزاتی.

پذیرش يک نیروی اصلاح طلب خودی شده در درون بلوک انحلال خواهان باعث گردیده که مسیر گفتمان سیاسی از سازماندهی مدیریت مبارزاتی در نفی نظام، خود را در مباحثی مجازی و حاشیه ای بکشاند؛ مباحثی که با به تصویر کشانیدن فضای یاس و سرخوردگی و همچنین غیرممکن خواندن یک همایش ملی در انحلال نظام، بشارت وعده همزیستی خواهانهء خود با حاکمیت را برای سیاستی گام به گام بسوی آزادی مستدل میسازد. از سوی دیگر، انحلال خواهان آنچنان درگیر ذهنیت جدا پذیر خود از یک همایش ملی قرار گرفته اند که تا کنون قادر نشده اند مفهوم تاریخی انحلال نظام را از استراتژی های خود در صور گوناگون نظام و سیستم کشورداری آینده ایران تمیز دهند. تصورشان بر این است که این اتحاد ملی برای انحلال می بایست تعریف جامع و کاملی از صورت و محتوی نظام آینده را نیز در اختیار داشته باشد. تصور دیگرشان بر این است که این اتحاد ملی می تواند زمینهء سبقت های سیاسی را برای این و آن رقیب فراهم آورد. بنابراین، اصل را بر عدم مشروعیت سیاسی رقیب گذارده و اتحاد و همایش ملی را با سیاست حذف دگر اندیش می آغازند. با این حال چشمداشتی هم به نیروی فرو ریخته از درون حاکمیت داشته و سعی دارند اتحاد ملی را در چنین راستایی به تعریف بکشانند. واقعیت در این است: اپوزیسیونی که نتوانسته پراکندگی های درونی خود را در یک طرح همگن سیاسی به تصویر بکشاند در این توهم می زید که نیروهای فرو ریختهء نظام را میزبان انحلال خواهی خود نماید، اما اینگونه اپوزیسیون حقیقی تنها مرتبه ای می شود برای ارتفاع یابی اصلاح طلبان سیاسی و همچنین گسترانیدن توهمی جان گیر که از پیدایی نظام با "اتحاد مقدس" آغازید.

 منظور من البته نفی دیالوگ با بلوک سیاسی اصلاح طلبان نیست، اما این امر هنگامه خاص خود را نیاز دارد. در هر هنگام از نبرد قدرت و مبارزات سیاسی، گفتمانی هم اگر قرار باشد میان انحلال خواهان و اصلاح طلبان رقم زده شود، تنها پس از سرانجام یابی و سامان پذیری مدیریت سیاسی مبارزاتی انحلال خواهان ممکن خواهد بود و نه در هنگامه ای که این مدیریت سیاسی در گمگشت ها و پراکندگی سیر می کند. غیر از این دیالوگ ها و رایزنی های سیاسی فاقد هر گونه اعتبار و وزن سیاسی خواهند بود.

بر این باورم که پیش از هر تدبیری انحلال خواهان میبایست موقعیت و حضور سیاسی خود را در چند نکته روشن و شفاف بیان دارند:

الف: اپوزیسیون حقیقی ایرانی در تقابل با نظام توتالیته تنها می تواند با طرح یک جبهه و اتحاد عمل گسترده احزاب، گروه ها، شخصیت ها و همهء پویشگران راه آزادی متحقق گردد؛ اتحادی که انحلال حقوقی و ساختاری نظام جمهوری اسلامی را نشانهء مدیریت مبارزاتی خود قرار می دهد؛ اتحادی که سبب ساز فضایی برای یک انتخابات آزاد در ایرانی رها شده از اسارت جمهوری اسلامی می گردد تا انواع وعده های دمکراتیک و سکولار بتوانند خود را در حق گزیده شدن و گزینشی ملی بیابند. بنابراین، همهء بنیادهای نظری توافقات این اپوزیسیون و اتحاد می باید خود را، جدا از تفاوت های صوری ساختار قدرت سیاسی ایران دمکراتیک، بر میثاقی قرار دهند که درون مایهء نظام فردایی را نشانه گیرد. ادراک متفاوت نیروهای سیاسی انحلال خواه از چگونگی صورت نظام آینده و یا نظام کشوری تنها یک داور می شناسد و ان نیز پذیرش دموکراتیک گزینش ملی در یک انتخابات ازاد می باشد.

ب: اندیشهء رهایی تابع ماندگاری در این و ان جغرافیا نمی باشد. اندیشهء تحمیلی و انشعاب پذیری که ایرانی را در واحد های درون کشوری و برون از مرزهای کشور تقسیم می نماید و از این منظر به تفکیک حقوق داشته و ناداشته شهروندی می نشیند، اندیشه ای ست که تداوم تبعیض جمهوری اسلامی را در مورد حقوق شهروندان ایرانی توان بخشیده و نیروی واحدی از دادخواهی را به جدایی از یکدیگر فرا می خواند. شهروندان ایرانی، چه در تبعید درون و چه در تبعید برون مرزی، میبايد برای رسیدن به یک اتحاد عمل مبارزاتی و فراهم سازی مدیریت سیاسی همهء تلاش خود را بکار بندند، و اگر این مهم امروز بدلیل امکانات گسترده تر آزادی ها در تبعید برون مرز ممکن باشد، باید از آن استقبال نمود. تقسیم وظایف مبارزاتی که از سوی ترمیم خواهان پیرامون نقش آفرینی شهروندان و نیروهای اجتماعی سیاسی ایرانیان در درون و برون کشور مطرح و از طریق مکانیزم های گوناگون، تحمیل بر چنین اراده ای می شود،  تقسم وظایفی که همراه با تقلیل بخشی ِ نقش شهروندان و نیروهای سیاسی ایرانی در خارج از کشور به مفسران خبر و پژواک دادخواهی ها محدود می شود، تنها ابزاری ست برای گسترهء یک مدیریت تحمیلی و ناممکن از سوی قوای فرو ریخته اما حافظ نظام؛ سیاست بد فرجامی که خود اما مدیریت سیاسی را مدت هاست در مرزهای خارج از کشور در دالان های تو در توی سیاست های استعماری اندیشه و فراهم می آورد.

پ: اتحاد عمل مبارزاتی به مثابه پذیرش تمکین گنانهء این و آن اندیشه و راهکار بدیل آور سیاسی نمی باشد، تنها مبین مشروعیت بخشی حقوقی و نه نظری به گونه های متفاوت اندیشه می گردد و، اتفاقاً، زمینه ساز وعده های ما برای فردای دمکراسی نیز خواهد بود. این اتحاد با خود نه توهم می افریند و نه وعده های دروغین و ناممکن. آنان که در هراس از برآمد و فرصت سازی های دگر اندیشان خود در چنین بستری از اتحاد هستند بی شک قادر نخواهند بود با چنین پیشگویی و خوانش سیاسی، نقش آفرینان یک نظام دمکراتیک باشند.

اندیشهء منزه پروری خود از دیگر راهکارهای سیاسی در بستر اتحاد عمومی انحلال خواهان  زمینه ای برای حذف دگر اندیش و تحمیل ارادهء گروهی و فرقه ای را فراهم می آورد. دمکراسی فرهنگ سیاسی خود را نیازمند می باشد؛ بدون این فرهنگ رفتاری همهء میثاق های نوشتاری ما در ستایش آزادی و دمکراسی پشیزی هم ارزش نخواهند داشت. اما این اتحاد عمل به مفهوم گزینهء خاموشی و سکون در برابر رقیبان سیاسی تلقی نمی گردد، اتفاقاً بخشی از فرهنگ سازی و فرهنگ آفرینی ما برای فردای دمکراتیک ایران منوط به مباحث انتقادی ما در این میدان رقابت تعریف می شود.

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه