|
چهارشنبه 25 مرداد 1391 ـ 15 ماه اگوست 2011 |
ايران در سوگ آذربايجان
گزارشی از: مريم نظری، خبرنگار و عكاس اعزامی تهران امروز
شنبه شب سیاهترین شب زندگی «ورزقانیها» بود. مردمی كه زلزله خانههایشان را ویران كرده بود، زخمی و سرما زده و داغ دیده، یا به كفن و دفن كشتهشدگان حادثه مشغول بودند و یا تا صبح همنوای فریادهای كمكی بودند كه عزیزان شان از زیر آوار سر میدادند. به گفته اللهوردی دهقانی، نمایندهء مردم ورزقان در مجلس كه در محل فرمانداری ورزقان حاضر بود: «مسئولان دولتی از جمله وزیر بهداشت و وزیر كشور كه برای بررسی اوضاع از تهران به ورزقان آمده بودند سوار بر هلی كوپترها شهر را تماشا میكنند، این در حالی است كه مدیریت ضعیف ستاد بحران در این شهر مورد انتقاد است.»
روز شنبه زلزلهای به مقیاس 2/6 دهم در مقیاس ریشتر به مركزیت اهر و ورزقان، آذربایجان شرقی را لرزاند و مردم را در سراسر استان خیابان خواب كرد. گفته میشود كه از 164 روستای ورزقان حدود 20 روستا به طور كامل ویران شده یا آسیب جدی دیدهاند. این درحالی است كه دهقانی میزان خسارت وارده به شهر ورزقان را 60 درصد اعلام میكند.
در فرمانداری ورزقان نه اثری از فرماندار «پروازی» این شهر دیده میشود و نه سایر مسئولان دولتی. مردمی كه خانههایشان بر اثر زلزله به طور كامل تخریب شده جلوی فرمانداری تجمع كرده و از نحوهء امداد رسانی گله مند هستند. آنها درخواست چادر، آب و غذا دارند. چند كیلومتر آن طرفتر اما خانههای ویران شده و چشمان گریان مردان و ضجههای زنان بیداد میكند.
امدادگران میگویند، شانس با مردم آذربایجان یار بوده، چرا كه این فصل، زمان كشاورزی است و بیشتر مردم در ساعتی كه زلزله رخ داد در خانه نبودهاند، شاید اگر این زلزله در نیمه شب یا در فصلی دیگر رخ میداد، فاجعه دو چندان میشد.
اللهوردی دهقانی، نماینده مردم ورزقان در مجلس میگوید: «از آنجا كه بسیاری از مسئولان ما پروازی هستند و بومی محسوب نمیشوند، نتوانستند خود را بهموقع به مناطق زلزله زده برسانند. در نخستین شب پس از زلزله، مردم خود، یكدیگر را از زیر آوار بیرون كشیدند و بسیاری از بستگان آنها برایشان آب و غذا تهیه كردند. متاسفانه به علت بسته شدن راههای ارتباطی، زمانی نیروهای امداد از سایر شهرها به مناطق زلزله زده رسیده و ساماندهی و بسیج شدند كه بسیاری از كارها انجام شده بود.» به همین دلیل آمارهای متفاوتی از میزان كشته شدگان و زخمیها ارائه شد حتی تا ساعتها پس از وقوع زلزله آماری از تلفات و خسارات ارائه نشد و همین امر به مردم آسیب زد.
«شیخملو» از آن روستاهایی است كه كاملاً تخریب شده است. پا كه به روستا بگذاری آوار است و دیوارهای كاهگلی فروریخته. پیرمردی كه دست و پاهایش زخم برداشته، تا غریبهها را میبیند انگار داغ دلش تازه میشود، خانهاش را با انگشت نشانمان میدهد كه جز سنگ و خاك از آن چیزی نمانده است. آن طرفتر كنار گورستان روستا عزاداری مردان و زنان توجه هر تازه واردی را به خود جلب میكند.
از در و پنجرهها ضجه مرگ آمده بود
مردی كه روی سنگی نشسته و اشك میریزد به خبرنگار تهران امروز میگوید: «زخمیها را خودمان از زیر آوار بیرون كشیدیم. امدادگرها آمدند اما خیلی دیر آمدند.» مرد اشكهایش را پاك میكند و ادامه میدهد: «مسئولان مقصر صد در صد این رخداد هستند. خیلی از اهالی اینجا تا به حال به شهر نرفتهاند. حتی بلد نیستند برای یارانههایشان ثبتنام كنند. در تمام این سالها هیچ وقت مسئولی حتی در سطح فرماندار هم به اینجا نیامد تا از مردم بپرسد چه مشكلاتی دارید. آنها روزی دو ساعت بیشتر آب ندارند. خانههای این روستاییان هیچ كدام پروانه ساخت ندارد و عملا هیچ نظارتی بر این ساخت و سازها انجام نمیشود. خب ، وقت آمدن چنین زلزلهای چه توقعی میتوانید از این سازهها داشته باشید؟»
كاش شنبه نمیرسید
در «جیغه» روستایی در اطراف «هریس» اما صدای عزاداران به گوش نمیرسد. به جای آن صدای گاوهاست كه همه روستا را پر كرده، روستاییان میگویند گاوها، گوسالههایشان را گم كردهاند و گرسنهاند و پیش از رسیدن زمان پس لرزهها به همه هشدار میدهند. زنی 27 ساله هنوز زیر آوار مانده است. همسایههای زن میگویند تا صبح صدای فریادهای التماس آمیزش به گوش میرسیده اما امدادگرها با تاریك شدن هوا دیگر نمیتوانستند به فعالیت خودشان ادامه دهند. آنها ما را هم از فعالیت منع كردند چون ممكن بود آوار بریزد و ما هم در زیر آن دفن شویم.
تپههای خاكی را كه تا همین چند روز پیش خانه بودهاند را تنها میتوان از رختخواب های رنگی میان آن، قاب سبز یا آبی پنجرهها، یخچال یا تلویزیونی كه در میان آوار واژگون شدهاند، شناخت. هنوز روی دری كه روزی بر پاشنه میچرخیده و حالا كنار كوچه افتاده نوشته است: «رای ما فلاح»؛ نماینده مجلسی كه به گفته روستاییان تا زمان نوشتن گزارش هنوز به آنها سر نزده است.
خانوادهای به كمك یكدیگر یك دار قالی را از میان آوار بیرون میكشند، نگاه فاطمه 21 ساله عروس این خانواده چنان چله دار را دنبال میكند كه انگار عزیزی را از زیر آوار بیرون میآورند. او به تهران امروز میگوید: «سه ماه هر روز از 7 صبح تا 5 بعد از ظهر به همراه خواهر شوهرم، اكرم پای این دار نشستهایم تا بتوانیم با فروش این قالی درآمدی داشته باشیم اما نتیجه همهء زحماتمان هدر رفت.»
مردی كه كنار جاده ایستاده یك دستش را به كمرش گرفته و دست دیگرش را جلوی صورتش و برای مرگ پسر 6 سالهاش گریه میكند و همسرش كه با حال وخیم در بیمارستان بستری شده است. او در زمان زلزله به تبریز رفته بود. مرد هر لحظه دلش میخواهد زمان به عقب برگردد و از همسر و پسرش جدا نشود.
«جیغه» یك دنیا درد است و یك دنیا اندوه. چشمان جوانانی كه در میان خرابههای خانههایشان به دنبال لنگه كفشی برای خواهر كوچكتر خود میگردند پر از حسرت است. این روستای 350 خانواری 6 كشته داده است و 6 زخمی كه وضعیت وخیمی دارند. اما در روستاهای دیگر نیز وضعیت مشابه برقرار است.
مهمان نوازی زلزله زدگان
روستای «میرزا علی كندی» از توابع ورزقان است. اینجا دیگر روستا نیست، خرابهای است در كنار گورستانی بزرگ. اینجا تا چشم كار میكند مردان و زنان سیاه پوشند و دخترانی كه صورتهایشان را میخراشند. یكی در ضجهها مادر را صدا میزند و دیگری پدرش را. با این همه وقت دیدن غریبههای مسافر به آنها خوشامد میگویند و با آبی كه تانكر برایشان آورده از آنها پذیرایی میكنند.
مردم این روستا تمام طول نخستین شب پس از زلزله را به كفن و دفن كشته شدگان مشغول بودند. خورشید وسط آسمان رسیده است. چند نفر از مسئولان محلی در فرمانداری ورزقان جمع شدهاند تا تشكیل جلسه بدهند. یك كامیون چادر جلوی در فرمانداری میرسد مردمی كه شب گذشته طعم خوابیدن در سرما را چشیدهاند به سوی كامیون میدوند و هر یك چادری بر میدارند. از نیروهای امداد هم برای برقراری نظم كاری ساخته نیست.
روی جعبه چادرها نوشته شده است: «حفظ خونسردی نخستین اقدام در زمان حوادث و سوانح است» و جملههای اللهوردی دهقانی، نمایندهء مردم ورزقان در مجلس در ذهنم تكرار میشود: «مردمی كه به دلیل ضعف مدیریت آب و غذا ندارند، برای به دست آوردن آب و غذا غرورشان را زیر پا میگذارند.» بیمارستان صحرایی ورزقان مملو از مجروحانی است كه برای مداوای اولیه به این محل آورده شدهاند.
دكتر مقیم بیمارستان صحرایی كه از شب گذشته به این محل اعزام شده اگر چه از كافی بودن تجهیزات بیمارستان صحبت میكند اما از كمبود دارو گلایه مند است و از مسئولا میخواهد تا داروهای مورد نیاز بیمارستان صحرایی را در اولین فرصت به دستشان برسانند.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.