|
جمعه 27 مرداد 1391 ـ 17 ماه اگوست 2011 |
تحليلی بر اتحاد و راهکارهای آن
کاوه آهنگری
اتحاد میان مخالفان جمهوری اسلامی بحثی تازه نیست و از بدو تاسیس جمهوری اسلامی تا بحال این موضوع یکی از نکاتی بوده که در دستور کار کنفرانس ها و گردهمائی ها و همایش های ایرانیان خارج از کشور بوده و خواهد بود. موضوعی که مورد مطالعه افراد- با گرایش های سیاسی و غیرسیاسی مختلف- و احزاب و سازمان های گوناگون مخالف رژیم حاکم بر ایران بوده است. در کنفرانس بروکسل که تحت عنوان ''اتحاد برای پیشبرد دمکراسی'' برگزار شد، اتحاد و راهکارهای آن نیز یکی از مواردی بود که سخنرانان در یکی از پنل ها به آن پرداختند. من هم بعنوان یکی از شرکت کنندگان در همین خصوص بطور فشرده و مختصر مطالبی را بیان کردم که در این نوشتار بصورت مشروح ارائه خواهد شد.
«ماروین مینسکی» بسیار ظریف و دقیق در رابطه با قدرت خلاق تنوع می نویسد: «چه ترفند جادوئیای ما را هوشمند می کند؟ ترفند این است که هیچ ترفندی وجود ندارد. نیروی هوش و خرد از تنوع عظیم خود ما است نه از اصل مجرد و مشخصی».(1)
ماروین در این ایدهء بسیار درست به برکت تنوع و تکثر اشاره کرده که مایهء رشد انسان و جامعه انسانی میگردد. بر همین اساس، تنوع نه تنها جای نگرانی نیست بلکه باعث پیشرفت چندبعدی انسان و جامعهء انسانی میگردد و با کنترل و مدیریت دمکراتیک تنوع و تکثر، می توان جلوی استبداد، که همان تکخوانی و تک بعدی کردن زندگی اجتماعی است، را گرفت.
اتحاد: ویژگی ها، ضرورت و کارکردهای آن
وقتی که از اتحاد سخن به میان میآوریم، بدین معناست که کس یا کسان دیگری نیز مد نظر هستند، چونکه اتحاد در اساس با «دیگری» اتفاق میافتد و عملی است فی مابین دو یا چند شخصیت حقیقی یا حقوقی. پس، با این اوصاف، شرط اول اتحاد «قبول غیرخود» است. با قبول غیرخود تغییری رخ خواهد داد که دومین شرط اتحاد است ـ يعنی اعتراف به و تقبل «تنوع» (Diversity) که شرط لازم برای پایداری اتحاد است.
در غیر این صورت، يعنی اگر از دو شرط اول چشم پوشی کنیم، دچار استبداد، خودپسندی و هژمونی طلبی خواهیم گشت. به همین دلیل، بر این باورم که این دو شرط همچون دو عامل استراتژیک در این خصوص نقش بازی می کنند. در غیر اینصورت، يعنی بدون آزادی و دمکراسی در میان مجموعهای متنوع، نمی توان اتحاد بدست داد، مگر با استفاده از زور و خفقان که در این صورت نمی توان چنین نوعی از بودن را ''اتحاد'' نام نهاد.
با نظری به نمونههای انجام شده در تاریج معاصر و قدیم، می توان از ویژگی ها و کارکردهایی همچون: نیاز، پیوستگی کاری و کارکردی (مدل ارگانیک)، امنیت و آسایش، همکاری با هدفی مشخص و تعیین شده، قویتر شدن، ارزش و هنجارهای مشترک و غیره در برقراری یا برای متحد گشتن یاد کرد.
البته ناگفته نماند که اتحاد یا وحدت نتیجهی یک کار ارگانیک و مهندسی در راستای ساختن، پیریزی، شکل دادن و ایجاد شبکهء ارتباطی میان کارکرد و ویژگی های اعضای یک مجموعه است. به همین دلیل، اتحاد یک «پروژه» است که نمی توان آن را تنها نوعی «با هم بودن» محسوب کرد؛ بلکه فراسوی با هم بودن، اتحاد مکانیزمی برای چگونه با هم بودن است. به تعبیری سادهتر، قبول تفاوت ها، و بدست دادن ساز و کار و ساخت و ساز این تفاوت ها در یک سیستم، با رعایت و احترام متقابل واجد خصلت استمرار و پایداری است.
به محض رسیدن به اتحاد، برای اعضای دخیل در این پروژه، شکل دیگری از بودن بوجود خواهد آمد. البته این به آن معنا نیست که هر عضو دیگر ''خود'' نخواهد بود بلکه با نگهداشت ''خود'' نوع دیگری از ''بودن'' به میان خواهد آمد. مثلاً، می توان به نمونهء اتحادیهء اروپا اشاره کرد که با نگهداشت ویژگی های وجودی هرکدام از اعضا، نوعی دگر از بودن هم به پیش کشیده شده است.
ما ایرانی ها هم مادام که، بقول ''کانت''، ناچار به با هم بودن و در جوار هم بودن هستیم نیازمند یک مدل و مکانیزم متناسب با آن نیز هستیم که متأسفانه تا بحال از بدست دادن چنین مدل دمکراتیک و آزادی که بتوان در پی چنین سیستمی با نگهداشت تنوع، به تقویت و توسعه همه جانبه در کشور از دست یافت، ناکام ماندهایم. با نگاهی استراتژیک به این موضوع، در می يابيم که اين امر فراسوی تقسیم بندی فعلی، يعنی هموطن بودن یا نبودن، است و بیشتر نهادینه کردن منش، رفتار و تعامل دمکراتیک در رابطه با همدیگر و دیگری مد نظر خواهد بود که در درازمدت برای تمامی منطقه مفید به نظر می رسد.
انواع اتحاد:
برای نوعشناسی اتحاد به گمان من بايد به خود جامعه نگاه کرد. چون ما چیزی خارج از جامعه را نمی خواهیم متحد نماییم. چگونگی، نوع و ویژگی های اتحاد هم به همین جامعهای مرتبط است که واحد مطالعه ما محسوب می شود.
من در این قسمت از ایدهء جامعهشناس سرشناس و کلاسیک فرانسوی، ''امیل دورکهایم''، کمک گرفتهام. وی جامعه را بر اساس ویژگی هایش به دو نوع مکانیکی و ارگانیک تقسیم بندی کرده است. بر این باورم که ما نیز با در نظر گرفتن نوع جامعه می توانیم نوع شناسی اتحاد را بر همان سیاق انجام دهیم. قابل ذکر است که این تقسیم بندی بر اساس باور به وجود رابطه ای مستقیم میان نوع جامعه، نوع احزاب و سازمان ها و فاکتورهای دخیل در سرنوشت سیاسی و راهکارهای پیشرو برای رسیدن به اتحاد که در ادامه به شرح هر یک از آنها خواهم پرداخت، انجام گرفته است.
به این ترتیب دو نوع اتحاد وجود دارد که عبارتند از:
1- اتحاد مکانیکی
2- اتحاد ارگانیک
اتحاد مکانیکی (Mecanical Unity)
اتحاد مکانیکی، همچون جامعهء مکانیکی، دارای ویژگی هایی است که از آن ميان می توان به نقش فرد در یک سیستم هیرارشیک، وجود کاریزما و قدرت های خارقالعاده، دادن محوریت به ارزش ها، سنت ها شعائر قدیمی و هژمونی متافیزیکی و... غیره اشاره کرد.
اتحاد مکانیکی بر اساس ''شباهت'' (similarity) استوار است. همه یا مثل هم هستند یا باید مثل هم باشند و در واقع این شباهت است که آنها را گرد هم میآورد نه مکانیزم خاصی که برای چگونه باهم بودن متفاوت ها بدست داده می شود. در اتحاد مکانیکی سعی بر نگهداشت یا پاسداشت یکرنگی و شباهت یا همان ارزش های دیرینه است که خود راز ماندن و بودن محسوب می شود.
اتحاد ارگانیک (Organic Unity)
بر خلاف اتحاد مکانیکی، اتحاد ارگانیک بر مبنای تمایز و با در نظرگرفتن تفاوت ها بوجود میآید. این نوع از اتحاد بر این باور استوار است که یک چیز مشتق از بخش ها و اعضاء مستقل است. برای نمونه، بدن انسان را در نظر بگيريم که متشکل از اعضاء گوناگون و مستقل است؛ یا یک جامعه را که متشکل از نقش های اجتماعی جدا از هم است (دورکهایم). چنین اتحادی بدون خرد جمعی (Collective wisdom) و اهمیت مشارکت همگانی با در نظر گرفتن تفاوت ها و تمایزات، میسر نمی گردد. برای همین باید مبنای کار ایجاد پیوستگی همراه با وابستگی باشد. به تعبیری دیگر، اعضاء در عین داشتن استقلال کاری، همه برای یک ''کلیت'' کار خواهند کرد. مثلاً، بدن انسان که در آن هر عضوی نام و کارکرد خاص خود را داراست همهء اعضاء در نهایت برای به حرکت درآوردن کل بدن کار می کنند. در چنین اتحادی که شکلی از همزیستی است، بدلیل تاثیر و تاثر پدیدهها بر هم، تغییر کم و کیف نیازها، ارتباطات گسترده و همه جانبه، توسعه و نوآوری و عوامل تاثیرگذار دیگر در گذر زمان، لازم است که قانون – قرارداد - زمینی و قابل تغییر باشد تا بتوان در مقاطع مختلف به تطبیق، بازسازی و نوسازی آن پرداخت.
همچنانکه عنوان شد، «تمایز و گوناگونی» ویژگی برجستهء این نوع جامعه و اتحاد آن است که در این صورت برای پیشبرد مستمر و پایدار می بایست در میان نقش و کارکرد اعضای این اتحاد تعادل سازندهای بوجود آید، تعادلی که منتهی به برابری و اعتدال خواهد گشت.
اتحاد برای ایران از چه نوعی خواهد بود و از کجا باید شروع کرد؟
صحبت از ایران و انتخاب نوع اتحاد برای آن با توجه به مطالبی که بیان گردید، زیاد مشکل و پیچیده نیست. نگاهی اجمالی به ایران، اين سرزمین مشترک ملیت ها و ادیان و فرهنگ های گوناگون (که گوناگونی و تنوع وجه ذاتی آن است) ما را تنها به سوی اتحاد از نوع ارگانیکی آن سوق می دهد. اما تاکنون در ایران شاهد اجرای چنین پروژهایی نبودهایم.
در گذشته، و بویژه پس از تاسیس رژیم پهلوی از طرف رضاخان، توسل به برخورد مکانیکی برای ایجاد همرنگی و یکسانی تحت لوای ''وحدت ملی''، و پس از انقلاب 57 توسط سردمداران مذهبی، آن هم تحت عنوان ''وحدت کلمه''، رايج بوده و هرکدام از این دو رژیم در راستای حذف و ستردن تنوع و تکثر ذاتی و موجود در ایران و میان ایرانیان گام برداشتهاند.
با نگاهی به واقعیت ایران به راحتی می توان پیبرد که ایران نیازمند یک اتحاد ارگانیک است نه مکانیکی. اما بدست دادن و ارائهء چنین پروژهای کار آسانی نیست، آن هم بیشتر بدلیل نبود یک شبکه و سیستم ارتباطی مستمر و دمکراتیک میان گونههای متفاوت فرهنگی و مذهبی آن. اما به باور من اين مهم کار شاق و نشدنیای هم نیست؛ کافی ست که عوامل موثر و دخیل در سیاست، و آنانکه نگران فردای ایران هستند، در یک سلسله بحث های سازنده و راهبردی، و با قصد رسیدن به یک پلاتفرم مشترک، دور هم جمع شده و طرح های خود را در یک سلسله مناقشات و گفتگوهای دمکراتیک و سازنده با حضور کارشناسان، مطرح و در نهایت طرح نهایی برآمده ای را که نتیجهی اولیهء این تلاش است به عموم مردمان ایران و مجامع بینالمللی عرضه نمایند. بدون تردید چنین اتحادی به غیر از ابعاد سیاسی، دیگر زوایای زندگی ایرانیان همچون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی را نیز در برخواهد گرفت.
راهکارها و سرانجام
برای رسیدن به اتحاد از نوع ارگانیک برای ایران ضروریات و شرایطی لازم است تا ایمنی روند کار بیشتر، نتیجه قابل دسترستر، و استمرار و پایداری چنین اتحادی نیز بیشتر تامین گردد. و من در ادامه و در حد توان خود به آنها خواهم پرداخت.
به باور من، برای چنین کار دراز مدتی باید دموکراسی، آزادی و برابری به مثابه استراتژی سیاسی انتخاب گردند. البته در این حالت دمکراسی ''ظرفی'' است که امکان و مجال حضور و وجود ''آزادانه و برابر'' را برای تمامی اعضای یک مجموعه فراهم مینماید ـ آزادی، هم به معنی دانستن حد و حدود خود و شناخت حق و حقوق دیگری. با چنین نگاهی به دمکراسی و آزادی می توان امنیت بیشتری برای روند کار فراهم نمود و میزان مشارکت و انگیزهء مشارکت را بالا برد. به همين دليل، قدم اول در اجرای چنین پروژهای، اعتراف به وجود همدیگر از هر نوع طیف سیاسی- فکری، عقیدتی و دینی در چهارچوب یک ظرف دمکراتیک است.
قدم دوم، همچنانکه عنوان شد، در پی یک زنجیره نشست با دخالت دادن کارشناسان، بدست دادن مکانیزم مناسب با هم بودن ِ تنوع غیر قابل انکار ایران در یک مدت زمان محدود اتس. طبعاً، در چنین شرایطی می توان با ایجاد گروه کار و گفتگو که منتخب نمایندگان فکری و سیاسی (احزاب، سازمان ها، گروه های حاضر در صحنهء مبارزه) که از آن بايد بعنوان ''پارلمان در تبعید مخالفین جمهوری اسلامی'' یا هر نام مناسب دیگری یاد نمود (ایدهء پارلمان از دکتر شهریار آهی است) به روند کار سرعت بیشتری داد.
قدم سوم، که می تواند حتی با قدم های قبلی همزمان باشد، شامل انتخاب گروه کارشناسی برای بسط فکری- سیاسی و عملی استراتژی برگزیده است تا در سطح عموم مردمان ایران و جامعهء بینالملل به ترویج و شناساندن «اتحاد مورد نظر» بپردازند.
لازم به تاکید است که احزاب، سازمان ها، گروه ها و اشخاص متمایل به پیریزی اتحاد میبایست التزام عملی و اخلاقی به سه اصل دمکراسی، آزادی و برابری داشته و آن را مبنای کار خود قراردهند تا در هر صورت و شرایطی، ویژگی ’’ظرف بودن دمکراسی’’ محفوظ بماند.
به باور نگارنده، این شیوهء برخورد با وضعیت کنونی و فردای ایران مناسبتترین و کم هزینهترین روش برای تغییر است. در غیر این صورت، کلیهء روش های دیگر که خارج از کنترل مخالفین جمهوری اسلامی خواهد بود، میزان هزینه و پیآمدهای آن نیز باب طبع احزاب و سازمان های سیاسی ایرانی خارج نشین نخواهد بود.
در غير اين صورت است که نگرانی و دلشورهء مردم که همزاد پرسشی بجا و منطقی در رابطه با آینده و چگونگی تحولات آتی است، توان همراهی یا میل به همراهی با سازمان ها و احزاب را به پائینترین سطح تنزل خواهد داد و پرشس های بی جوابی را گریبان گیر داعیهداران خواهد نمود.
آگوست 2012
1. Marvin Minsky, The Society of Mind, p. 308
نظر خوانندگان
پیمان نیک آیین: جناب آهنگری، باید بگویم که مقاله شما، بویژه در مورد دو مفهوم اتحاد ارگانیک و پایبندی به ظرف دموکراسی، توسط همه ی شرکت کنندگان در یک کنگره ملی، بسیار روشنگر بود. البته نهایت آرزوی هر ایرانی وطن پرست است که اپوزیسیون رژیم اسلامی، بدون فوت وقت و بر مبنای همین دو معیاری که شما بر شمردید، به اتحادی کار ساز برسند تا سر نوشت ایران همانند عراق و لیبی و سوریه نشود. بنظر من، هنوز جای یک بحث اساسی، در درون هر یک از تشکلات سیاسی اپوزیسیون، خالی است و آن اینکه، طرح و برنامه شان برای مسائل اساسی زندگی مردم ایران چیست. با روشن کردن این طرح و برنامه است که می توانند مردم را جذب و بحرکت در آورند. از جمله این مسائل اساسی، مسکن، آموزش و پرورش، مدل مناسب اقتصادی برای کشور، سیاست خارجی، نحوه ی صرف منابع طبیعی، از جمله نفت، حل مشکل بیکاری و آزادی های فردی و اجتماعی را میشود نام برد. میخواهم بگویم که بدون پرداختن به دغدغه های ملموس مردم، و ارائه راه حل ها، در این مورد، بحث و فحص ها، در محافل اپوزیسیون بیشتر رنگ تئوری، بخود می گیرد. نه اینکه این بحث ها، ضروری نیست، اما پردازش راه و کار های عملی، در زمینهء مسائل مبرم مردم، این گفتمان ها را بمیان آنها خواهد برد و اثر وجودی اپوزیسیون را، آشکار خواهد کرد. بگذارید باز هم روشن تر بگویم. همهء نحله های سیاسی اپوزیسیون را می شود در نهایت، در قالب سه جریان شناخته شده طبقه بندی کرد. که عبارتند از: سوسیالیستی، لیبرالی و سوسیال دموکراسی. بعبارتی دیگر، هر حزب یا سازمان سیاسی، در یکی از این سه بلوک می گنجد. مثلاً، توده ای ها، چریک های فدایی و احزاب کومونیستی دیگر در بلوک سوسیالیست ها و سلطنت طلبها، جبهه ملی و بخشی از جمهوری خواهان، در بلوک لیبرال ها می گنجند، و تعدادی دیگر از جمهوری خواهان و سازمان های دیگر در بلوک سوسیال - دموکراسی. هر یک از این سه بلوک، بر مبنای فلسفهء فکری خود، راه حال خاصی را هم برای مسائل مهم کشور در نظر دارد. اگر این نظرات و راه حل ها بنحوی همه فهم عرضه شوند، مردم هم متوجه می شوند که با هر یک از این جریانات سیاسی، کشور به کدام مسیر خواهد افتاد و هر کس بنا به سلیقه فکری خود، یکی از جریانات را انتخاب خواهد کرد. خلاصه اینکه، تا زمانی که، مجادلات سیاسی، به موضوعات ملموس، در زندگی روز مره ی مردم، ترجمه نشود، دلشان را هم گرم نخواهد کرد و حرکتی هم پدید نخواهد آمد. آن وعده های مضحک خمینی که یادمان هست. او در آن زمان که هنوز در اپوزیسیون بود، می گفت: آب را مجانی می کنیم، برق را مجانی می کنیم! این همان ترجمهء کنش سیاسی به واقعیات ملموس زندگی مردم است که خمینی، البته از نوع آخوندی و از سر خدعه عرضه داشت اما احزاب و سازمان های مدرن، برنامه ها شان را در مرامنامه های خود گنجانده اند. کشوری که هرگز در طول تاریخ، تحزب واقعی را تجربه نکرده است، و بسیاری از مردم، از احزاب و سازمان های اپوزیسیون، شناختی ندارند، باید برای استفاده از این ابزار، برای تمشیت امور اقتصادی و اجتماعی خود، آموزش ببیند. کنش احزاب اپوزیسیون، آن هم در محیطی آزاد، بهترین فرصت برای مردم ایران است. بگذارید امیدوار باشیم که این ضرورت، توسط همگان، تشخیص داده شده و هر چه زودتر وارد صحنه ی کار و زار براندازی رژیم آیت الله ها شود.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.