|
دوشنبه 10 مهر ماه 1391 ـ 1 ماه اکتبر 2011 |
اسرار نظم نوين حوزه
(نگاهی به کتابی از مهدی خلجی)
محمدرضا نيکفر
در سال 1323 سيد روح الله خميني، از علمای ردهی ميانی قم، کتابی نوشت به نام "کشف الاسرار" که باعث شهرت او شد. اين نوشته پاسخی مفصل بود به کتاب مختصری با عنوان "اسرار هزار ساله" به قلم علیاکبر حکمیزاده، فردی با تجربهی تحصيل در حوزهی علميهی قم که عبا و عمامه فروگذاشته و به نقد بينش و منش ملايان رو آورده بود.
در صفحهی اول "اسرار هزار ساله" آمده که «اين جزوه به سال 1322 خورشيدی با شماره 12 هفتهنامه پرچم در تهران به چاپ رسيده است». ناشر ِ "پرچم"، احمد کسروي، نامدارترين منتقد "شيعهگري" در آن دوره بود. همسويی حکمیزاده با کسروی حساسيت حوزويان به جزوهی او را دو چندان کرده بود.
در حالی که حکمیزاده در مورد رواج خرافه به نام دين و عوام زدگی علما هشدار میدهد، روحالله خمينی با اعتماد به نفسی شگفتآور در برابر او میايستد و تصوير ديگری از "اسرار" حوزه ارائه میکند. يک راز اين است که ملايان دو سوم حکومت واقعی را در دست دارند و راز ديگر اين است که کلّ حکومت را حق خود میدانند. خمينی جوان مینويسد:
«ای بيخردان، مملکت ِ دين بهشت روی زمين است و آن با دست پاک روحانی تاسيس میشود؛ همين روحانی نيمهجان که شما خارخسک ها به نکوهش آنان برخاستيد دو ثلث از اين کشور يا بيشتر از آن را بی سر و صدا اداره مي کنند و شما خبر نداريد». (کشفالاسرار، ص. 202)
نوشتهی حکمی زاده اولين تلاش در دورهی جديد برای برملا کردن "اسرار" علما نبود. از آستانهی مشروطيت نقد دين به صورت نقد خرافه آغاز شده بود و انشعاب در روحانيت در جريان مشروطيت باعث شده بود که خود روحانيون نيز به انتقاد از يکديگر رو آورند. بسياری از روشنفکران نامدار، از جمله تقیزاده و خود کسروي، زمانی در حوزه تحصيل کرده بودند و میدانستند که سری که بر آن عمامه باشد، چگونه میانديشد.
مهدی خلجی در کتاب "نظم نوين روحانيت در ايران" مینويسد: «روحانيت در مقام کهن ترين نهاد مقتدر اجتماعی ايران، تنها پس از ورود تجدد، به مسألهای برای انديشيدن بدل شد. گر چه شماری از روحانيان، خود، در سنگر مشروطه خواهان عليه ساختار سياسی خودکامه مبارزه میکردند، ولی در قياس با بدنهی اصلی روحانيت که سنتی و هوادار نظم قديم سلطنت بود، در حاشيه قرار داشتند. بيشتر روحانيان اين دوران، نمايندهی متصلب سنت و مانع درشت راهيابی تجدد به ايران شناخته میشدند. بر اين روي، نظام فکری و اقتدار اجتماعی روحانيت، در کانون دغدغههای اصلی مشروطهگران قرار گرفت.»
کتاب ديگری دربارهء اسرار هزارساله
آنچه نقل شد آغاز مقالهای از مهدی خلجی است با عنوان "نقد درونی روحانيت، رسالهای در سکولاريسم". اين مقاله که در معرفی "خاطرات شيخ ابراهيم زنجاني" (به همت غلامحسين ميرزا صالح، تهران، انتشارات کوير 1379) نوشته شده، يکی از چهار مقالهای است که کتاب جديد خلجي، "نظم نوين روحانيت"، از آنها فراهم آمده است. سه مقالهی ديگر عبارتاند از: "نظم نوين روحانيت"، "اتوبيوگرافی و حوزههای علميه" و "آخر زمان چونان گفتاری سياسي". کتاب پيشگفتاری هم دارد که حاوی برخی نکتههای روش شناسانه است.
مهدی خلجي، متولد 1352 در شهر قم و اينک ساکن واشنگتن دی سي، خود از معدود بازآمدگانی است که به ما تا کنون برخی رازهای حوزه را گفتهاند. ذهن او نيز سخت متوجه "اسرار هزار ساله" است و با نظر به معمای نقشی که روحانيت در ايران ايفا میکند، با آنکه از خانوادهای روحانی میآيد و خود دورهای طلبگی کرده، اين پرسش را در میافکند که ملايان کيستند. او در آغاز کتاب اش میگويد که اين آشنايان تاريخی را چون بخواهيم معرفی کنيم، درمیمانيم که آنان را بايد به چه نامی بخوانيم. در سخن روزمره به سادگی از روحانيت حرف میزنيم، «اما وقتی به سمت تعريف و بازشناسی تحليلی آن پيش میرويم، دشواریها روی میکند. مسألهی اصلی آن است که از چشمانداز جامعه شناختي، اساساً روحانيت را بايد چگونه ديد؟ نهاد، طبقه، لايه يا اقتدار؟» (ص. 5)
رازهای حوزه برملا هستند، اما تبيين آنها کار سادهای نيست. يک جنبه از پيچيدگی مسئله در اين است که علما مدام خود و دين شان را "اختراع" میکنند و هر بار به نوعی ظاهر میشوند. حجتالاسلام- دکترها و حجتالاسلام- سردارهای امروزين کجا و روضه خوانهای ديروزين کجا!؟ خلجی در مقالهاش در مورد روحانی روشن بين عصر مشروطيت، شيخ ابراهيم زنجانی، مینويسد که «او روحانيت را صنفی "اختراعي" مینامد که "بايد کارهايی را به خود اختصاص دهند." وی حيرت میکند از اين که روحانيان با ابداع شيوههای گوناگون پول گرفتن از مردم "غير اين گونه اختراعات و تصرفات و افکار که همه به نفع خودشان است، کاری ندارند."» (ص. 112)
بر اين قرار شايد بتوانيم سرالاسرار روحانيان را اين دانيم که چگونه میتوانند هم پاسدار سنت باشند و هم مدام در حال اختراع. درست است که سنت هم، در نهايت چيزی اختراع شده است، اما مهارت و تردستیای میخواهد و بخت و اقبالی (در آن معنايی که ماکياولی میگويد) برای آنکه بتوان چيزی تازه اختراع کرد و آن را سنتی کهن ناميد.
جلوی چشم ما اسلام ديگری ساختند، از مسلمانان خواستند از نو اسلام آورند (به اصطلاح عزيز العظمه) و همهی اينها را چنان پيش بردند که انگار به سعی تکراری مروه و صفا مشغولاند. اکنون از نظر روحانيت دولتی شرط مسلمانی ايمان به ولايت فقيه است. اما از همين ولی فقيه فعلی يک جمله هم نمیتوان يافت که ثابت کند پيش از انقلاب اسلامي، با مفهوم ولايت فقيه آشنا بوده است. به ياد آوريم که آيتالله خمينی چگونه به حجتالاسلام خامنهای تشر زد که معنای ولايت مطلقه را نمیداند. او اکنون میداند. موقعيت، آگاهی درخور خود را ايجاد میکند.
از نا ـ تن به تن
در موقعيت طلبه، انسان جهان را چگونه میبيند؟ نخستين رازگشايی مهدی خلجی در رمان "ناتني" (برلين، نشر گردون 2004) بود. پيش از آن نيز او نشان داده بود که مشغوليت ذهنیاش دين و حوزه است، اما هنوز اين مقولهها را از جنس فکر میدانست و با برخورد فکری اميد به اصلاح داشت. او بعداً "تن" را کشف کرد، جسمانيت را، علائق زمينی را، فرديت را. اين کشف در معنايی رهايی بخش، به صورت گرايش به يک دنيويت بیريای خوب، در رمان "ناتني" متجلی شد. يکی از دلايل ماندگاری اين رمان تابلوهايی است که در برابر چشم خواننده میگسترد تا از فيضيه فيض برد. همين امر دليل بداقبالی اين رمان است، چون اکثر خوانندگان محو اين تابلوها میشوند و از ديگر جنبههای رمان غافل میمانند. همه مشتاق اسرار هستند و مهدی خلجی برخی اسرار را در "ناتني" باز میگويد.
هگل، دنيويت کليسای رمی را دنيويت بد میخواند؛ در منظور او، «بد» آن چيزی است که ناراست است، و اگر بزرگیای دارد، در بود خود کوچک است و از حقارتها فراهم آمده است. دنيويت بد دستگاه دينی به تعبير هگل «حکمروايي، سلطه جويي، ثروت اندوزي، زمينداري» است و همراه با آنها «رسوم شرمآور و شهوتناکیهای بد، خودرأيي، کامجويي، رشوه خواري، فسق و فجور، طمعکاري».
و حال مهدی خلجی پس از کشف يک دنيويت خوب به عنوان فرديت و آزادي، که جسم هم به آن تعلق دارد، به چيزی رو آورده که قبلاً آن را نا- تن میپنداشته و اينک دريافته است که عجب تن و تنهای دنيوی دارد. موضوع اصلی کتابِ "نظم نوين روحانيت در ايران"، دنيويت بد است.
لقمه به شبهه
آيا دنيويت بد، دوری از حقيقت دين و افتادن در دام شبهه است؟ آيا اين بدی از آن چيزی برمیخيزد که حافظ آن را خوردن لقمه به شبهه خوانده و به اين خاطر مفتی را به حيوانی "خوش علف" تشبيه میکند؟
نفس لقمه خواری به شبهه، از چيزی برمیخيزد که در انتقاد درون- دينی از انحرافات، "شهوت" ناميده میشود. بنا بر توضيح مهدی خلجی، «شبهه و شهوت دو اصطلاحی هستند که در سنت اسلامی کنار هم آمدهاند. هر دو، بيماری به شمار میآيند؛ يکی بيماری ذهن است و ديگری بيماری تن. شبهه، کژانديشي، طغيان نظری و بيرون رفتن از صراط مستقيم اعتقادات حقه است و شهوت، کژرفتاري، طغيان عملی و ناگزاردن شريعت.» (ص. 64) بر اين قرار مشکل هم "شبهه" است، هم "شهوت" − اگر روا باشد از اين اصطلاحها استفاده کنيم.
حکمیزاده در "اسرار هزار ساله"، روحانيت را به هر دو انحراف متهم میکند و آيتالله خمينی در "کشف الاسرار" قاطعانه در برابر او میايستد. او اتهام شبهه را برخاسته از القائات وهابيت میداند، در برابر اتهام شهوت از روحانيان دفاع کرده، حوزه را پرهيزکار میخواند و اتهام فساد را متوجه دستگاه دولتی میکند. منشأ فساد را آيتالله خمينی دولت غاصب میداند؛ دولتی که به نظر او صاحب حقيقی "امر" نيست. البته خمينی جوان هنوز مستقيماً از ولايت فقيه سخن نمیگويد. خلاصهی نظر سياسی او، که همخوان با حديثی است که میگويد «الملوک حکام علی الناس، و العلما حکام علی الملوک» (پادشاهان فرمانروای مردماند و علما فرمانروای پادشاهان)، اين است که فقها بايد سلطان را برگزينند و سلطان بايد تابع احکام دينی باشد.
آيتالله خمينی بعداً از مثلث فقيه- سلطان- مردم، رأس سلطان را حذف میکند و با نظريهی ولايت فقيه، جای سلطان را به خود فقيه میدهد. عملی شدن اين ايده سرآغاز تحولی بزرگ در روحانيت است. حوزه، دارای «نظمی نوين» میشود.
شيعهی پهلوي
خلجی در بررسی «نظم نوين روحانيت" به ريشهای که اين نظم در روحانيت دورهی پهلوی دارد، نپرداخته است. او مینويسد: «روحانيت شيعه، امروزه، سی سال پس از انقلاب سال 1357، همانندی اندکی با "طبقهی علما" يا نهاد سنتی روحانيت دارد.» درست است، اما در اينجا وضعت امروزين با کدام دوره مقايسه میشود؟ دورهی پهلوي، دورهی نهاد سنتی نيست؛ دورهای است که در آن دين، به عنوان سرمايهی نمادين، حضور در بازار سرمايهداری را تمرين میکند و درست اين ممارست است که به روحانيت اين توان را میدهد که "نظم نوين" خود را برپا سازد.
مهدی خلجی در توضيح اين "نظم نوين" از اصطلاح "سرمايهی نمادين" استفاده میکند که آن را از پير بورديو، جامعهشناس فرانسوی، برگرفته است. بنابر تحليل بورديو، رقابت بر سر تصاحب امکانها و امتيازها در جامعه به رقابت بر سر علايق اقتصادی محدود نمیشود. رقابتی هم درمیگيرد بر سر پرستيز، نفوذ کلام و قدرتی که از تصاحب سرمايهی فرهنگی (مثلاً مدرک تحصيلي) حاصل میشود. "سرمايهی نمادين"، موضوع اين جنبه از رقابت و ستيز اجتماعی است.
از مفهوم "سرمايهی نمادين" میتوان در تحليل جامعهی پيشامدرن هم بهره برد. اما هنگامی که مثلاً هيچ مدرک تحصيلیای وجود ندارد، درجات تحصيلی حوزهی علميه دينی هنوز جا افتاده نيستند، ملاها در سطح کلان کشوری درجه بندی نمیشوند و هر يک از آنان تنها با همسنخان خود در درون يک شهر مقايسه میشود، با کمک اصطلاح "سرمايهی نمادين" نمیتوان چيز چندانی بر امکان توضيح مال و جاه ملايان با اصطلاحهای قديم افزود.
اصطلاح "سرمايهی نمادين" توان توضيحگر خود را بيشتر در هنگام بررسی جامعهی مدرن نشان میدهد؛ هنگامی که رقابت آزاد يا نسبتاً آزاد برقرار است و میتوان پی گرفت که چگونه از سرمايهی نمادين سرمايهی اقتصادی و قدرت سياسی حاصل میشود و چگونه ميان شکلهای مختلف سرمايهی نمادين در يک عرصه رقابت درمیگيرد، مثلاً ميان عنوانهای حجتالاسلام و آيتالله با عنوانهای دانشگاهی کارشناس و دکتر. چنين اتفاقي، به شکلی با يک کيفيت تعيينکننده، در عصر پهلوی میافتد. در اين عصر است که دين به صورتی خاص به "سرمايهی نمادين" تبديل میشود. اين تبديل آن قدر اهميت دارد که حق داريم از اصطلاح "شيعهی پهلوي" استفاده کنيم، اصطلاحی که قدرت توضيحگر آن از اصطلاح رايج "شيعهی صفوي" کمتر نيست.
پايههای "نظم نوين روحانيت" در دوران شيعهی پهلوی ريخته شده است. در اين دوران است که روحانيت سلسله مراتب میيابد، نظم آموزشی پيدا میکند، عنوانی برای يک صنف و شغل میشود، حيطهی اين شغل مشخص میشود و تلاشهايی میشود برای تبديل دين به نوعی ايدئولوژی مدرن که بتواند با ديگر ايدئولوژیهای مدرن رقابت کند. به تدريج معلوم میشود که سرمايهی نمادين دينی تا چه حد تبديل پذير به سرمايهی اقتصادی و قدرت سياسی است. بازار عرضه و تقاضا مشخص میشود.
ملاپروری عوام و عوامپروری ملايان
علی اکبر حکمیزاده، در نوشتهی "اسرار هزارساله"، خريداران در اين بازار را "عوام" خوانده و به ملايان انتقاد کرده که جنس شان را طبق سليقهی عوام جور میکنند. به نظر او ملايان، جيره خوار عوام هستند. او از دربار اسمی نمیبرد، و اين نشان دهندهی کيفيتی تازه است. روحانيت، در عصر پهلوی "مردمي" میشود و بهرهی آن را در انقلاب اسلامی میبرد.
خمينی جوان به اين انتقاد حکمیزاده پاسخ گفته است. او با افتخار میگويد که دين، ادارهای است که به کارمندانی نياز دارد. به نظر او «برای بکار انداختن چرخ های دين اين کارمندان لازمند. همه مي دانند که اگر اينها يک حزب جداگانه نباشند که در نظر توده با اهميت و بزرگی نام آنها برده شود حرف آنها بیاثر میشود.» (کشفالاسرار، ص. 205) حرف آنان به تصريح آيتالله خمينی «قيمت» دارد، «قيمت حرف در نظر انسان بقدر قيمت صاحب حرف است» (همانجا) و صاحب حرف دينی از نظر او، چنان گران قيمت و بلند جايگاه است که نيازی نداشته باشد از عوام فرمان پذيرد.
انتقاد روح الله خمينی به علیاکبر حکمیزاده بر سر موضوع خوردن جيرهی عوام باعث نشده که شبيه همين انتقاد را مرتضی مطهري، يکی از پيروان برجستهی آيتالله تکرار نکند. او مقالهای دارد با عنوان "مشکل اساسی در سازمان روحانيت" که نخست در سال 1341 انتشار يافته و اينک در کتابی از وی با عنوان "ده گفتار" (انتشارات صدرا، قم) در دسترس است. مطهری نيز در اين مقاله شرح میدهد که چون روحانيت شيعه از پولی که عوام میدهد، ارتزاق میکند، عوام زده است. عوام به مثابه کارفرما تعيين میکنند که آن «کارمندان» (بنابر عنوانگذاری ياد شدهی آيتالله خميني) چگونه کار خويش را پيش برند. رابطه دوسويه است. ملايان عوام پرورند و عوام ملاپرور. مرتضی مطهری میگويد که بازاريان، که پردازندگان اصلی جيرهی روحانيت هستند، حتّا در تعيين مضمون درسهای حوزه دخالت میکنند.
اکنون اکثر آخوندها دولتی شدهاند و صنف اينان، هم از دولت جيره میگيرد هم از عوام، و نيز هم دولت پرور است هم عوام پرور. اما شاخص اصلی نظم نوين روحانيت اين است که اکثر اعضای اين صنف به دولت وابستهاند. به نوشتهی مهدی خلجی، در حالی که در گذشته روحانيان را «به خزانهی دولت راهی هموار نبود... اکنون جدا کردن حساب روحانيت از حساب خزانهی دولت از هر دورهی ديگر در تاريخ شيعه دشوارتر است.» (صص 56−57).
نتيجه آن شده که روحانيت به ازای ثروتی که به دست آورده، استقلال نسبی خود را از دست بدهد. «روحانيت تشيع در هيچ دورهای از ادوار خود تا اين اندازه ثروتمند و تا اين اندازه وابسته به رأس هرم قدرت سياسی نبوده است. چيرگی مطلق رهبر جمهوری اسلامی بر "مديريت امور ديني" از يک سو به فربهی ساختار اداری روحانيت و افزايش بیسابقهی منابع مالی آن انجاميد و از سوی ديگر استقلال نسبی نهاد روحانيت در تدبير امور دينی را سلب کرد.» (ص. 41)
اقتصاد سياسی دين
آيتالله احمد خاتمي، امام جمعه ی موقت تهران اخيراً در يک سخنرانی گفته است: « همانگونه که با ذخيره ی پولی در بانک مرکزی ارزش پولی ما افزايش پيدا میکند، حوزههای علميه نيز بايد بانک مرکزی دينی ما باشند، چرا که با گسترش فعاليت حوزههای علميه شاهد ارتقای ارزش دينی در جامعه میشويم که اين امر نيازمند کار جدی و مستمر است.» (خبرگزاری فارس، 13 مهر 1389) در اينجا توصيف شايستهای از حوزههای علميه شده است. آنها شعبههای يک بانک مرکزی ايدئولوژيک هستند. آنها ارزی را توليد و انباشته میسازند که قابل تبديل به دو ارز عمدهی سياسی و اقتصادی است. جمهوری اسلامی يک همتافتهی نظامي- ايدئولوژيک- اقتصادی است. وجه عمدهای از اقتصاد سياسی آن را بايستی زير عنوان "اقتصاد سياسی دين" بررسی کرد.
يک موضوع مهم "اقتصاد سياسی دين" طبعاً بررسی يارانههايی است که به دستگاه دينی تعلق میگيرد. اين يارانهها هم مستقيم هستند، هم غير مستقيم. امروزه میتوان پولی را هم که صرف سيستم نظامی و امنيتی میشود، جزو يارانههای غيرمستقيم روحانيت محسوب کرد. از اين نظر غلو نمیکنيم اگر دستگاه دينی را سهمبر اصلی از يارانههای دولتی بدانيم.
دستگاه دينی هم به نوبهی خود از طريق آن «بانک مرکزی ديني» به دولت يارانه میدهد؛ ايدئولوژیِ دولت را میپروراند و عوام را بازتوليد میکند؛ همچنين کادرهايی تربيت میکند که در سنجش ارزها از زاويهی دينی در آن همتفافتهی نظامي- ايدئولوژيک- اقتصادی تخصص دارند.
نظم نوين روحانيت را در درجهی اول بايستی از راه اقتصاد سياسی دين توضيح داد. مقالهی اصلی کتاب مهدی خلجي، مقالهی "نظم نوين روحانيت"، تأکيدی بر اهميت اقتصاد سياسی دين است.
سطوح تحليل
مهدی خلجی با اينکه در پيشگفتار و در بخشهايی از مقالهی اصلی کتاب اش رويکردی جامعه شناسانه به موضوع نظم نوين روحانيت دارد، در نهايت اين نظم را به سياست و شيوهی حکومتگری ولی فقيه دوم برمیگرداند. او مینويسد: «آيتالله خامنهای را میتوان بنيانگذار نظم نوين حوزهی علميه خواند که با ساز و کارهای مدرن انضباط، نظارت و مجازات، حوزهی علميه را از نهادی سنتی در تعامل با ساختار سياسی به نهادی مدرن و يک پارچه وابسته به حکومت بدل کرد. به سخن ديگر، نهاد دين، مدرن شدن خود را به بهای سلب استقلال فکری و مالي-اداری به دست آورد.»
برای تحليلی که از سطح رخدادهای سياسی بگذرد و لايههای زيرين آنها را بازنمايد، هنوز بسيار بايد تلاش کرد. مهدی خلجی به اين امر آگاه است. در پشت جلد کتاب او اين جملهها نقش بستهاند: «اين اثر بيشتر نشان رد پای نويسنده در آغاز راهی بلند و پايان ناپذير برای شناخت روحانيت در ايران است. آماج اين مقالات بيشتر تأکيد بر پيچيدگی و چندسويگی موضوع است.»
شناسنامهی کتاب
مهدی خلجي: نظم نوين روحانيت در ايران
ناشر: آيدا، بوخوم (آبمان)
چاپ اول 2010 / مهر 1389
172 صفحه، 10 يورو
* اين نوشته، نخست در 5 آذر 1389 در سايت "بی بی سي" زير عنوان "بررسی کتاب: اسرار نظم نوين حوزه علميه" منتشر شده است.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.