|
چهارشنبه 12 مهر ماه 1391 ـ 3 ماه اکتبر 2011 |
سرمایه گذاری مجدد روی «دوقطبی ناموجود؟!»*
فرهاد جعفری
در چهارسال پس از «رویداد سوم تیر 84»*؛ نه فقط بیبیسی فارسی انگلیس، بلکه اغلب قریب به اتفاق اپوزیسیون نمایانِ خارج کشور [که در پنهان، دست در دست «الیگارشی روحانیون و روحانیزادگان»* داشتند] چنین وانمود میکردند که «هیچ تحولی رخ نداده و مناسباتِ قدرت در ایران، دچار هیچگونه تغییری نشده است؛ نظامیان هیچکارهاند و سرنخ امور همچنان در دست روحانیون است!». حتا معدود گویندگانی، که خبر و تحلیلی متفاوت عرضه میکردند، به ریشخند گرفته شده و به «توهم» و «مالیخولیا» متهم میشدند [حال آنکه در سوم تیر 84، بهوضوح، تحول بزرگی در سطح فوقانی و درونی قدرت رخ داده بود و «نظامیانِ اکنون ملیگراتر شده»، صحنهی سیاسی را در دست گرفته و علیه صنفِ پیشتر حاکم (روحانیون و روحانیزادگان) شوریده بودند].
[اما] پس از «خرداد 88»، همین گروهِ کثیر از نویسندگان و تحلیگرانِ اپوزیسیون نمای عمدتاً خارج کشوری، در تغییر رویهای آشکار و تعجببرانگیز، مدعی «وقوع کودتا در ساخت قدرت» شده ـ و بدون آنکه توضیح دهند که "دولتی که حاکم است چگونه میتواند علیه خود کودتا کند؟!" ـ مخاطبان خود را به شورش علیه آن و «رساندن نخستوزیر محبوب آیتاله خمینی به قدرت» تشویق میکردند. حال آنکه اگر هم میشد نام کودتا بر آن بگذاریم، «رویداد سوم تیر 84»، برای اطلاق چنین عنوانی بهمراتب مناسبتر بود!
[این قبیل نویسندگان و تحلیلگران، درست برخلاف «سوم تیر 84»، در خرداد 88 مدعی «تغییر در ساختِ حقیقی قدرت» بودند حال آنکه در فاصلهی این دو مقطع زمانی، تغییر اصلی در «افکار عمومی» رخ داده بود].
بهطور خلاصه:
در «سوم تیر 84»، تغییری شگفت، در سطح «ساخت قدرت» رخ داد؛ اما به شما گفته شد که «تغییری رخ نداده است و همچنان روحانیون بر کشور حکومت میکنند. هیچ تحول مثبتی درجهت "تضعیف نظم طایفه سالارانهی مذهبی" و "تقویت مناسباتِ جمهوری خواهانه" را باور نکنید. آنکه به حکومت رسیده، گماشتهی ولی فقیه است!».
و هرچه به چنین تحلیلگرانی گوشزد میشد که واقعیت چیزی غیر از این است و نظم حاکم، رفتار دیگری از خود نشان میدهد که تا حد قابل ملاحظهای با 26 سال نخستِ آن متفاوت است، آنچنان که گوئی نظم دیگری بر کشور حاکم شده است؛ گوش هیچ کدامشان بدهکار نبود!
اما در «22 خرداد 88»: تغییری شگرف، در «افکار عمومی» رخ داد؛ اما به شما گفته شد که «تغییر ناگهانی و غیرقانونی در ساخت قدرت رخ داده، و نظامیان علیه روحانیان کودتا کردهاند! علیه آنان و دولت کودتا بهپا خیزید!».
و اینبار هم، هرچه به چنین نویسندگان و تحلیلگرانی گوشزد میشد که واقعیت چیزی غیر از این است، باز هم گوش هیچ کدامشان بدهکار نبود ـ حتا وقتی به چشم خود دیدند که جز در یکی دو شهر بزرگ که جریانهای وابسته به «الیگارشی صنفی ـ خانوادگی» در آن حضور منسجمتری داشتند (مثل تهران و شیراز و اندکی اصفهان)، هیچ شهری به دعوت آنان برای «شورش علیه دولت» (نه حاکمیت) پاسخ نداد.
[گرچه که باعث تعجب برخی ساده دلان شان بود که "اگر تقلب و کودتا حقیقت داشت، پس چرا آذربایجان و کردستان که هر یک منبع پتانسیل عظیمی برای شورش و اعتراض محسوب میشوند برنخاستند؟!"].
***
و اکنون که در آستانهی انتخاباتی هستیم که «برآیندِ اجتناب ناپذیر»ی از «تغییر در مناسبات درونی قدرت به زیان الیگارشی/ نمودارشده در سوم تیر 84» و «تغییر در جهتگیری افکارعمومی به زیان نظم طایفه سالارانه / نمودارتر شده در 22 خرداد 88» است؛ باز هم نویسندگان و تحلیلگران مزبور در حال «ارسال پیامهای نادرست» به افکار عمومی و مخاطبان خود هستند.
یکی از این نوشتهها، نوشتهی اخیر «مفسر سایت بیبیسی فارسی انگلیس» است که، با بهانه قراردادن ماجرای دستگیری مهدی هاشمی رفسنجانی در چندروز گذشته، میکوشد به خوانندگان خود بقبولاند که: «سر نخ همهی امور، همچنان در دست ولی فقیه است و دستگیری فرزندان هاشمی رفسنجانی، ناشی از رقابت و کینهی دیرینهی میان آنان است»!
مفسر مزبور ـ حتا در زمینهی تمایل خود به «دامن زدن به توهم "دو قطبی ِ رفسنجانی ـ ولی فقیه" در ذهنیتِ افکارعمومی» و پیش برد راهبردِ قدیمیِ «دیو و دلبر» در مهندسی افکار عمومی ـ تا آنجا پیش میرود که حاضر میشود برای نخستینبار، امتیازی به رئیس جمهور داده و دامن «محمود احمدی نژاد و جریان مرتبط با وی» را از ماجرای دستگیری فائزه و مهدی هاشمی مبرا نشان دهد؛ به نحوی که گوئی این او و همفکران وی نیستند که چنین برخوردی با فرزندان رقیب خود را سازماندهی کردهاند بلکه این آیتاله خامنهایست که، علیرغم توافقات قبلی با هاشمی رفسنجانی، زمینهی برخورد امنیتی با فرزندان او را فراهم کرده است!
اما چرا ولی فقیه چنین کرده است؟!... از دید مفسر محترم، برای اینکه: «از میزان تاثیر گذاری هاشمی رفسنجانی بر انتخابات ریاستجمهوری آینده بکاهد»!
[کسی نیست از نویسندهی محترم بپرسدکه: اگر به اذعان خود وی در انتهای مطلب اش، «دستگیری مهدی هاشمی رفسنجانی به حکم ولی فقیه» وجههی نامطلوب هاشمی رفسنجانی در جامعه را ترمیم و او را به برندهی درازمدت این بازی تبدیل خواهد کرد، و اگر حقیقت دارد که میان آنها اختلاف و منازعهای وجود دارد، چرا ولی فقیه باید چنین کند؟! یعنی کارشناسان سیاسییی که در اطراف ولی فقیه قرار دارند، به اندازهی مفسر محترم قادر به ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی این امر در میان افکارعمومی نیستند؟!]
مفسر مزیور، در دفاع از ایدهی خود مینویسد: «محمود احمدینژاد، چند ماهی است که از دشمنی و رویارویی با اکبر هاشمی رفسنجانی دست کشیده...». آنگاه ادامه میدهد: «اما دیگر منتقدان اکبر هاشمی رفسنجانی که عمدتاً در نهادهای نظامی و امنیتی و قضایی تحت رهبری مستقیم آیتاله علی خامنهای متمرکز شدهاند، نه تنها با همان شدت و حرارت گذشته از ضرورت بازداشت و محاکمه مهدی هاشمی سخن می گویند بلکه، در اقدامی غیرمنتظره، فائزه هاشمی، دیگر فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی را شبانه برای اجرای حکم شش ماه زندان، روانه زندان اوین میکنند». و سپس، در فرازی دیگر، یادآوری میکند: «اکنون دیگر کمتر کسی تردید دارد که سرنخ همه این حوادث به «شخص آیتاله خامنهای»، «و نه کسی دیگر از جمله محمود احمدینژاد»، میرسد».
اما اینکه نویسندهی بیبیسی فارسی انگلیس از «دامنزدن به توهم دوقطبی هاشمی رفسنجانی ـ ولیفقیه» و «کاستن از نقش و نفوذِ محمود احمدینژاد در ساخت قدرت» چه هدفی را تعقیب میکند؛ باید از این فراز از نوشتهی او فهمید. آنجا که مینویسد: «از این چشمانداز، چند ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال آینده؛ نیروهای موثری که تمام و کمال با سیاستها و رویکردهای آیتاله خامنهای همسو نیستند، باید حذف و یا تا سرحد امکان به حاشیه رانده شوند... تصویب و اجرای تصمیمات عمده، در هر حوزهای، از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد (...) منوط و مشروط به اجازه و توافق آیتاله خامنهایست. بنابراین (...) "مجابکردن افکار عمومی نسبت به این مساله که آیتاله خامنهای در خصوص نحوه ی برخورد با آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده ی او نقشی بازی نکرده، بسیار دشوار خواهد بود"»!
توصیه میکنم جملهی آخر را یکبار دیگر بخوانید! چون شاه کلیدِ تفسیر مزبور (در حقیقت: هدف پنهان از نگارش آن)، همین جمله است؛ اما در حالتی که «مفهوم موافق آن» را در نظر بگیرید: «مجاب کردن افکار عمومی نسبت به این مساله که آیتاله خامنهای در خصوص نحوه ی برخورد با آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده ی او نقش اصلی را برعهده داشته، بسیار آسان است»!
بهطور خلاصه؛ مفسر بیبیسی فارسی انگلیس، با دامنزدن مجدد به «توهم دوقطبی هاشمی ـ ولیفقیه» (پس از یک دوره انکار آن!) در پی آن است که: اولاً) اتوریتهی آسیب دیدهی روحانیون (و از جمله هر یک از دو سویهی این دوقطبی) در هفت سال گذشته و بهویژه پس از وقایع خرداد 88 را (دستکم نزدِ پایگاه اجتماعی محدود به هر یک از آنان) ترمیم کند. ثانیاً) از هم اکنون، انتخابات سال آینده را نیز در فضای دوگانهی تکراری ـ اما درایران کارآمدِ ـ «دیو و دلبر» قرار دهد؛ ترفندی که ائتلافِ گسترده و از حیث ترکیب حیرتآور ِ «نه به احمدینژاد» آن را در خرداد 88 آزمود و توانست با «نسبتدادن احمدینژاد به روحانیون جناح راستِ شبکهی خویشاوندی» [درحالیکه حقیقت نداشت] و «قرار دادنِ موسوی در برابر ولی فقیه» [که آن هم حقیقت نداشت]، میزان قابل توجهی از رأی احمدی نژاد کاسته و، در نتیجه، رایی 13 میلیونی برای «نامزد دست نشاندهی الیگارشی» فراهم کند که، در یک حالت طبیعی، حتا قادر به کسب یک سوم این میزان رای هم نبود و نیست و نخواهد بود.
ببینید که: آقای «اکبر گنجی» هم، در گفتگوئی با دویچهوله، تا چه اندازه در تلاش است تا به این «دوقطبی ناموجود» اعتبار بدهد. آقای گنجی میگوید: «پروژهی حذف هاشمی؛ قطعاً پشتاش آقای خامنهای بوده و در این پروژه هم موفق بوده است...».
مفسر بیبیسی فارسی انگلیس، در جایی از نوشتهی تحلیلی خود، مینویسد: «در این بستر؛ دلایل و نشانههای اندکی در دست باقی میماند تا بتوان استدلال کرد که بازداشت شبانه و نگهداری دختر اکبر هاشمی رفسنجانی و نیز تلاش برای بازداشت پسرش، بدون آگاهی و از آن مهمتر اجازه ی آیتاله خامنهای ممکن و مقدور خواهد بود».
دستگیری فائزهی هاشمی و انتقال وی به زندان، علیرغم دریافتِ حکم عفو وی (به شمولِ "عفو محکومان ششماه و کمتر از ششماه حتا اگر دوران مجازات آنان آغاز نشده باشد" توسط رئیس قوهی قضائیه) صورت گرفت و به شکلی آشکار، بیتوجهی به حکم ولیفقیه بود؛ اما این که چرا مفسر محترم اين یکی از قویترین نشانهها در زمینهی بطلان نظریهی خود را نادیده میگیرد موضوع، و در حقیقت مستندی، بر این ادعاست که: «الیگارشی صنفی ـ خانوادگی و همپیمانانِ رسانهای آن در داخل و خارج، با خلاصه کردن صحنهی بازی به "دوقطبی ناموجودِ رفسنجانی ـ ولی فقیه"، میکوشند افکار عمومی را به سمت میدانی از بازی سوق دهند که خود نقش آفرین و تعیین کنندهی حد و حدودِ آن هستند»؛ ترفندی که اگرچه در دو رای گیری ریاستجمهوری گذشته نتوانست اهداف آنان را به تمامه برآورده سازد، و از جمله نامزدهای دست نشاندهی آنان را راهی کاخ ریاستجمهوری کند، اما توانست با «همراه کردنِ هر چند موقتِ بخشی از طبقهی متوسط در چند شهر بزرگ»، از حذف کامل آنان از صحنهی بازی پیشگیری کند.
****
اما آنچه همهی پیشبینیها و محاسباتِ طایفه سالاران و توافقات پشت پردهی آنان از بازی «بازگشت مهدی هاشمی و دستگیری و محاکمهی نمایشی وی» را برهم زد؛ دستگیری خود وی به فاصلهی اندکی از بازگشتش به کشور نبود. بلکه «دستگیری شبانه و غیرمنتظرهی فائزهی هاشمی» بود که طراحانِ بازی مزبور را غافلگیر کرد!
بهنحوی که اکنون؛ هرچه تحلیلگرانِ (متصل به الیگارشیِ) بیشتری به صحنه آمده و بر این نکته تاکید بیشتری داشته باشند که «مسئولیتِ دستگیری فرزندان هاشمی رفسنجانی، نه متوجه هیچ شخص و جریان دیگری و از جمله احمدینژاد، بلکه صرفاً متوجه شخص ولی فقیه است»، در دستیابی به اهدافِ بازی خود ناکامتر خواهند شد؛ چرا که نهفقط اتوریته و هژمونی هریک از دو سوی «دوقطبی ناموجود» را ترمیم نکردهاند (حتا نزد پایگاه سیاسی اختصاصی آنان)؛ بلکه از آن، بازهم بیشتر کاستهاند. از آنرو که با «دستگیری فائزهی هاشمی و انتقال وی به زندان»، این پرسشها پیش خواهد آمد (آمده است) که:
ـ چگونه است که «بهرغم عفو ولی فقیه»؛ باز هم فائزهی هاشمی شبانه دستگیر و به زندان برده میشود؟!
ـ چگونه است که هاشمی رفسنجانی هیچ مقاومت جدییی در برابر دستگیری فرزندانش نشان نمیدهد و نمیتواند مانع بازداشت آنان شود؟! آیا «از قدرت و نفوذ کافی برخوردار نیست»؟!
پاسخ به پرسش دوم بسیار ساده است. هاشمی رفسنجانی در حال ارزیابی این مسئله است که: حقیقتاً چه کسی و با چه انگیزهای در پشت دستگیری دخترش قرار دارد؟! آیا همانگونه است که مفسر بیبیسی فارسی و اکبر گنجی میگویند (و برخی دیگر هم به آنان خواهند پیوست)؟!... یا «یک عامل دیگر» (با هدفِ «تشدید اختلافات میان او و ولی فقیه» و «جدیکردن یک بازی نهچندان جدی») در این اقدام غیرمنتظره دست داشته است؟!... آیا این «عامل دیگر» همان «نظامیان شوریده بر طایفه سالاریِ روحانیون»اند که برایش دام تازهای پهن کردهاند یا «عامل دیگر»، همان «چپ مذهبی رانده شدهی حکومتی»ست که میخواهد با «یک "یاحسین، میرحسین" دیگر!» وی را به بازی «شهادت طلبانهی عاشورایی خودش» بکشاند؟!
درست مانند آنکه نویسندهی «سایت راندهشدگانِ حکومتی ِ "کلمه"»، (پس از این خوش آمد گوئی: «آقای هاشمی! ... به جمع راندهشدگان از قدرت به جرم پایبندی به حقیقت، به جمع کسانی که از سالها قبل به "تحقق آرمانهای انقلاب" با شیوه های موجود تردید کردند، به جمع "مدیران سابق نظام" که برباد رفتن سرمایه های کشور را میبینند و جز خون دلخوردن کاری نمیتوانند، ... به جمع کسانی که انقلاب را منحرف شده میبینند و میخواهند هرطور که میتوانند برای "بازگرداندن آن به مسیر اصلی" آستینها را بالا بزنند... خوش آمدید!») خطاب به وی مینویسد:
«مردم میدانند و شما هم لازم است بیش از پیش توجه کنید که "امروز وقت توقف در گذشته نیست". برای "نجات ایران" [بخوانید "نجات الیگارشی روحانیون و روحانیزادگان"!] و گذر به فردایی عبور کرده از بحران، باید همه دست به دست هم دهیم و "نگذاریم میراث امام و انقلاب" و ثمرهی خون شهیدان و جهد همهی جهادگران تاریخ معاصر ایران، بهویژه شهدای انقلاب و دفاع مقدس و جنبش سبز مردم ایران و آسیب دیدگان و رنج کشیدگان تمام این دوران اخیر ایران عزیز؛ به پای قدرت طلبیهای موجود و خودخواهی و یکهسالاری حاکم و انبوه فسادها و انحرافهای ناشی از آن، قربانی شود. باید همچون سالهای دفاع مقدس، "یک یاعلی" و یا همچون سال ۸۸ "یک یاحسین" بگوییم و یکصدا و یکدل بر راهی که انتخاب کردهایم، بایستیم؛ حتما در این صورت، دست یاری حق نیز یاریگر ما خواهد بود که خود وعده داده است: الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
یا، آنچنانکه «یک روحانی متصل به جناح چپ شبکهی خویشاوندی» میگوید، اصولاً دست «عاملی ناشناخته» در کار است که با «نفوذ در در ارکان حکومت»، جناحها و جریانهای نظم الیگارشیک ـ ایدئولوژیک را آنچنان به بازی گرفته است که طایفهسالاران دیگر قادر به تشخیص دوست از دشمن نیستند؟!
روحانی مزبور (حجتالاسلام ناصر قوامی)، با تاکید بر «ائتلافی از ضدانقلاب داخلی و ضدانقلاب خارجی» که قصد «انتقامگیری و حذفِ یاران آ. خمینی» را دارد میگوید: «ضربه به آبروی هاشمی، در واقع صدمه به بخش وسیعی از جامعه محسوب میشود. "ضدانقلابها در داخل و خارج"، دست در دست هم دادهاند تا خانواده هاشمی را مورد تخریب قرار دهند... بدون شك؛ "انجمن حجتیهگ در راستای "انتقام، حذف و نابودی یاران امام" همچون هاشمی، نقش اساسی را ایفا میكند... وی با تاكید بر ضرورت بازگشت هاشمی به تریبون نمازجمعه یادآور شد: البته بازگشت به تریبون نمازجمعه نیز مشكلی را حل نخواهد كرد، مگر اینكه آیتاله هاشمی، همچون گذشته، "نقش خود را در تاریخ انقلاب ایفا كند" و "با جدیت"، احتمال "انحراف انقلاب از مسیر خود" را در صورت ادامه برخی سیاستها و تنگ نظریها بیان كند».
روحانی مزبور در حال اشاره به بازیگران زیرکیست که، در تظاهرات روز قدس سال 88، چوبههای دار نمادین به دستِ تظاهر کنندگان دادند که عروسکهای یاران آ. خمینی را آویخته به آن نشان میداد. همچنانکه: چنان بازی را پیش بردند که بسیاری اعضای بهارستانِ الیگارشی (و از جمله آقازادگان) را واداشتند تا در صحن علنی تظاهرات کرده و با شعارهای «مرگ بر موسوی، مرگ بر کروبی و مرگ بر خاتمی»؛ خواهان اعدام آنان شوند!
****
آیا «فرزندان جمهور مردم»*؛ اجازه خواهند داد که «بازی طایفه سالاران برای رای گیری آینده» که از هماکنون کلید خورده است؛ همانگونه پیش رود که آنان میخواهند؟!
بعید میدانم!
آنها نشان دادهاند که گاه «فقط با یک حرکتِ بهظاهر کوچک»؛ توانستهاند کل بازی طایفهسالاران را در جهت عکس، و علیه خود آنان، تغییر مسیر دهند.
[یکی از روشنترین موارد آن در هنگام «مذاکرات استانبول و بغداد» خود را نشان داد. آنجاکه طایفه سالاران، به گمان آنکه بسیار به «حصول توافق با ایالات متحده» نزدیک شدهاند و بسیار سرخوش از آنکه در پیامدِ چنان توافقی خواهند توانست نظامیان را عقب برانند؛ برای مدتی «بسیار کوتاه»، به نقش آفرین نخست تبدیل شده و رئیس جمهور را از صحنهی مذاکرات کنار زدند (يا بهتر است بگوئیم: از خدا خواسته، کنار کشید). اما کمی بعد، «طایفه سالارانِ ذوقزده از طرفِ گفتگوی آمریکا قرارگرفتن» دریافتند که: مقصود از چنان مذاکراتی، فقط پرداخت هزینههایی سنگین بود که پرداخت آن برای «فرزندان جمهور مردم» توجیه پذیر نبود وقتی میشد آن را از جیب طایفه سالاران پرداخت. و صرفاً از همین جهت بود که برای مدتی کوتاه، اجازه یافتند به جلوی صحنه، نزول اجلال کنند!
بهویژه؛ وقتی از این حقیقت مطلع شدند که: در هنگامهی مذاکرات با غرب صهیونی (تعبیری از محمد جواد لاریجانی)؛ احمدینژاد را نه در تهران، بلکه در ابوموسی و در قامتِ ناسیونالیستی یافتند که حاضر نبود کوچکترین امتیازی به غرب صهیونی (!) بدهد!
افزونهء
یک تحول مرتبط با آیندهی ایران:
تا چندی پیش، نام «سازمان مجاهدین خلق» در «فهرست اروپاییها» جرو سازمانهای تروریستی نبود اما در «فهرست آمریکاییها» جزو سازمانهای تروریستی محسوب میشد. متقابلاً «حزباله لبنان» در «فهرست آمریکاییها» جزو سازمانهای تروریستی قرار گرفته بود اما در «فهرست اروپاییها» هنوز جزو سازمانهای تروریستی محسوب نمیشود!
در همین چند ماهه و چندروزه، نام «مجاهدین خلق» از فهرستِ سازمانهای تروریستی تنظیم شده توسط ایالات متحده خارج و «حزباله لبنان» به آن افزوده شد. و اکنون خبر میرسد که کنگرهی ایالات متحده از «اروپاییها» خواسته است که آنها نیز نام «حزباله لبنان» را در «لیست سیاه اروپایی» وارد کنند!
بازی برای «اروپای کهنه»، مدام سخت و سختتر میشود.
افزونه ی 2:
یک خبر مرتبط دیگر با آیندهی ایران اینکه: «خالد مشعل» (رهبر سیاسی حماس) که برای شرکت در کنگره ی حزب "عدالت و توسعه" به ترکیه سفر کرده است، طی سخنانی گفته است: «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه «رهبر جهان اسلام است» و حزب عدالت و توسعه «چهره روشنی از اسلام» ارائه کرده.
خالد مشعل، یک رهبر فلسطینیست که تا پیش از این در سوریه حضور داشت و چهرهای نزدیک به جمهوری اسلامی محسوب میشد.
آقای مشعل در حالی این سخن را بر زبان رانده است که شنوندهی این سخنان از آقای اردوغان بوده است: «قول میدهیم که از مخالفان دولت سوریه، تا سرنگونی آن حمایت کنیم».
بدينسان، «الیگارشی صنفی ـ خانوادگی حاکم بر ایران»، در صحنهی خارجی نیز، روز به روز تنها و تنهاتر میشود.
http://www.goftamgoft.com/?Pn=view&id=1115
* توضيح: برای درک درست مطالب اين مقاله لازم است بدانيم که نظريه پردازی های آقای فرهاد جعفری (نويسندهء ساکن شهر مشهد) بر حول اين مفروضات شکل می گيرد که در طی دو دههء اول دوران حکومت اسلامی قشر اشرافی جديدی با نام «اليگارشی روحانيون و آقازاده ها» بوجود آمده و حکوممت را در اختيار داشته است و مصادر قدرت در بين آنها (از خامنه ای، رفسنجانی گرفته تا موسوی و کروبی) می گشته است؛ تا اينکه اتحادی مابين نظاميان و برخی از دانشگاهيان (که نويسنده آنها را «فرزندان جمهور مردم» می خواند) در سال 83 احمدی نژاد را به قدرت می رساند و روند تضعيف «اليگارشی روحانيون و آقازاده ها» از همانجا آغاز می شود.
ويدئوی مرتبط:
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.