بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

جمعه 21 مهر ماه 1391 ـ  12 اکتبر 2011

 

نه مستقل نه آزاد

از شورای ملی تا رسانه های غیر مستقل و اپوزیسیون بیمار

لادن بازرگان

lawdanbazargan@gmail.com

در ماه های جولای و آگوست سال 2012، شاهد مسابقات المپیک بودیم. بیش از ده هزار ورزشکار از دویست کشور جهان در این مسابقات شرکت کردند. ده ها هزار نفر در استادیوم های مختلف لندن از نزدیک این بازی ها را تماشا کرده، و میلیونها نفر دیگر در سراسر دنیا از طریق رادیو، تلویزیون، کامپیوتر و تلفنهای همراه این بازی ها را پی گرفتند. رسانه های بین المللی سراسر جهان در لندن حضور پیدا کرده و هر حرکت ورزشکاران را به سراسر دنیا مخابره می کردند. هرتیمی در جدول زمانی خود به زمین وارد شده و به مصاف تیم حریف رفت. در هر رشته ورزشی، بعد از چندین مسابقه، تیم برتر انتخاب شده و مدالهای خود را، در میان شادی و تشویق هزاران تماشاچی دریافت کردند.

حالا صحنه دیگری را مجسم کنید. فکر کنید که ده هزار ورزشکار، بعد از سالها تمرین به زمین مسابقه آمده و هر تیمی در گوشه ای مشغول ورزش است. هزاران تماشاچی در استادیوم و میلیونها نفر در سراسر دنیا در مقابل تلویزیونهای خود منتظر دیدن رقابت این تیمها و دیدن اینکه چه کسی برنده و یا بازنده می شود هستند، اما هیچ تیمی حاضر نیست که با تیم مقابل بازی کند. هرکسی فقط با افراد تیم خود مشغول است و از رودرویی با تیم مخالف اجتناب می کند. هر رسانه ای، به جای دادن پوشش خبری از همه تیمها، فقط یک تیم را انتخاب کرده و فقط در باره همان تیم، اعضا آن، گذشته تیم، پیروزی های قبلیشان و ... صحبت می کند. هیچ مسابقه و رقابتی در کار نیست و هر تیمی فقط از محل تمرین خود به دیگری چنگ و دندان نشان داده و خط و نشان می کشد، اما از رفتن به مصاف حریف طفره می رود. چنین مسابقه ای برای هیچکس جذاب نیست و دیر یا زود شکایت تماشاچی ها را به دنبال خواهد داشت. همه برای دیدن مسابقات وقت و انرژی گذاشته اند، تا ببینند هر تیمی چند مرده حلاج است و چه در چنته دارد. اگر تیمها با یکدیگر مسابقه نداده، رقابت نکنند، چطور می توان تصمیم گرفت که چه تیمی بر دیگری برتری دارد؟ چطور می توان نقاط قوت و ضعف هر تیمی را دید و به چاره جویی برخاست؟

اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور دقیقاً همین حالت بیمارگونه را دارد. بیشتر گروه ها، احزاب و دسته جات، فقط حاضر به صحبت و گفت وگو با اعضا و هواداران خود هستند، و از رفتن به مصاف دیگری طفره می روند. هریک در رسانه های یک جانبه و غیر مستقل خود، که علناً و عملاً از یک گروه و یا دسته هواداری می کند، صحبت می کنند و اجازه نمی دهند که رسانه آنها به مخالفان شان پوشش خبری بدهد. کسانی مانند سروش، کدیور، اشکوری، بنی صدر و ... حاضر نیستند در مقابل حریف ظاهر شده و افکار و ایدئولوژی طرف مقابل را به چالش بکشند. اکثر هواداران "اصلاح طلبی" دوست دارند مقاله بنویسند و در سایت های هواداران خود چاپ کنند و حتی الامکان حتی قسمت "نظر و کامنت" را هم ببندند که خدایی نکرده کسی حرفی مخالف نظر آنها نگوید. همهء آنها به تنهایی در رادیو ها و تلویزیون های خود مصاحبه می کنند و داد سخن می دهند، اما از شرکت در یک مناظره خودداری می کنند. کسانی هم که مستقلند و حاضر به مناظره، و بحث و گفت و گو هستند، هیچ رسانه و بلندگویی برای صحبت، و مطرح کردن نظر و اندیشه خود ندارند.

رسانه های مستقل و آزاد رکن چهارم دموکراسی هستند، که در کنار سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه مستقل و آزاد، قرار است که تضمین کننده آزادی و دموکراسی باشند. اما رسانه های ما هیچ کدام نه مستقل هستند و نه آزاد. رسانه هایی مثل "بی بی سی"، "صدای آمریکا"، "رادیو اسرائیل"، "رادیو فردا" و ... که هزینه هایشان از طرف دولت ها پرداخت می شود، عملا در خدمت وزارت خارجه کشور متبوع خود هستند، و خط آنهارا پیش می برند، و اکثر برنامه های خود را به "اصلاح طلبان" تخصیص داده اند. این کشورها، چون ایران را لایق یک "حکومت سکولار دموکرات بر پایه اصول حقوق بشر" نمی دانند، تلاش دارند که نوع دیگری از "خلافت اسلامی" را با رنگ و لعاب جدید، "اسلام رحمانی"، "دموکراسی اسلامی"، و "اسلام محبت" به خورد ما بدهند. تلویزیون های لوس آنجلسی هم که از "پارس تی وی" و "اندیشه تی وی" گرفته تا "کانال یک" همه در اختیار سلطنت طلبها هستند. با اینکه "پارس" و "اندیشه" ژست مستقل و مردمی بودن می گیرند، در عمل ۹۰% برنامه هایشان به سلطنت طلبها، تعریف و تمجید از دوران پهلوی، کوبیدن مصدق و مشروطه، بدگویی از انقلاب ۵۷ و آن را شورش معرفی کردن، و کوبیدن هر مخالف شاهزاده رضا پهلوی اختصاص دارد. سایت "کلمه" در کنار سایت های هواداران حزب توده، نیرو های چپ ضد امپریالیست و غرب ستیز، و بقیه رسانه های "اصلاح طلبان" فقط اخبار و گزارشات خود آنها را پوشش می دهند و حاضر نیستند هیچ مقاله و خبری از "غیر خودی ها" در سایت های خود منتشر کنند. رسانه های "مجاهدین" نه تنها فقط اخبار دستچین شده را پخش می کنند، بلکه حتی اجازه نمیدهند بقیه رسانه ها، با اعضا و هواداران سازمان مجاهدین که به "کمپ آمریکایی لیبرتی" منتقل شده اند، تماس گرفته و با آنها مصاحبه کنند. رسانه های چپ هم که فقط با "رفقای خود" مصاحبه کرده و از پخش نظر مخالفان خود جلوگیری می کنند. یکی از معدود تلویزیون های مستقلی که من با آن برخورد کرده ام، یک تلویزیون اینترنتی بنام "میهن تی وی"(۱) است که آقای "سعید بهبهانی" صاحب آن است. آقای بهبهانی این تلویزون را با مشکلات زیاد، و با کمکهایی که از مردم دریافت می کند، اداره کرده، و هر روز ساعت ها وقت و انرژی برای تهیه برنامه برای این تلویزیون می گذارد. او تنها کسی است که حاضر است با هر کسی، از چپ تا راست، از سلطنت طلب تا ضد سلطنت طلب، از مجاهد تا اصلاح طلب، و یا بطور کلی هرکسی که حرفی برای گفتن دارد، گفت و گو کرده، و تریبون آزاد خود را به صورت رایگان، در اختیار همه قرار می دهد. آقای بهبهانی به کسی اجازه نمی دهد که "بالای منبر" برود و همیشه خطوط تلفن برنامه اش باز است، تا تماشاچیان تلویزیون بتوانند تماس گرفته، سوال های خود را از مهمانان برنامه او بپرسند. خود او هم با سوال هایی که می کند، طرف مقابل و اندیشه او را به چالش کشیده، میهمان برنامه را مجبور می کند که توضیحات کافی و دلایل مستند برای ادعاهای خود ارائه کند، که واقعا قابل تقدیر است.

در 7 آگوست، سال 2012، آقای میبدی از تلویزیون پارس از من دعوت کرد که در برنامه او شرکت کنم.(2) وقتی که به استودیو رسیدم، متوجه شدم که برخلاف تصور من که فکر می کردم برنامه، مصاحبه ای از من در باره "کشتار زندانیان سیاسی در سال 67" است، یک میزگرد سیاسی است، متشکل از "خانم الاهه بقراط، آقای رضا تقی زاده، آقای شاهین نژاد و آقای حشمت الله رئیسی." با اینکه برای چنین میزگردی خودم را آماده نکرده بودم، فرصت را مغتنم شمردم که صحبت های بقیه را شنیده و من هم نظر خود را ابراز کنم. صحبت در باره تشکیل "شورای ملی" و ایجاد همگرایی در میان اپوزیسیون بود، و من، که خود و دوستانم، در پی ایجاد همگرایی در میان افراد و نیروهای مختلف سیاسی، بر پایه چهار اصل "سکولاریزم، دمکراسی، حقوق بشر، و تمامیت ارضی ایران" هستیم، از اینکه می توانستم با عده ای دیگر، در باره چگونگی رسیدن به همگرایی وارد گفت و گو بشوم، خوشحال بودم.

بعد از دور اول صحبت ها، برایم روشن شد که هر پنج نفر خواهان ایجاد نوعی اتحاد سیاسی بدور شاهزاده رضا پهلوی هستند. من نظر خودم را مطرح کرده و گفتم که "ما باید به دور افکار و اندیشه ها جمع بشویم، نه به دور افراد. ما نباید فقط خواهان سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی باشیم، بلکه باید بدیل و جانشینی نیز برای بعد از سرنگونی داشته باشیم." و توضیح دادم که پافشاری بر "چهار اصل سکولاریزم، دموکراسی، حقوق بشر، و تمامیت ارضی ایران، تضمین کننده این است که بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، استبداد دیگری در کشور ما پا نگرفته، و همه تلاش ها و جان فشانی های ما را به نام خود ثبت نکند." در جواب به آقای میبدی که پرسید؛ "نظر شما در باره چهره های کاریزماتیک و سرمایه های ملی ما چی است؟ اگر کسی اسم و رسم دارد و شناخته شده است، آیا ما نباید از او و وجهه او استفاده کنیم؟" من جواب دادم که؛ "ما باید میزان تاثیر گذاری و وجهه افراد را برپایه قابلیت ها و فعالیت های آنان بسنجیم، نه بر پایه اینکه آنها فرزند که هستند. چهره کاریزماتیک در پروسه عملی و بر حسب فعالیت های افراد بوجود می آید، نه بر پایه اینکه پدرشان که بوده است. شما به چهره هایی که آمریکا را ساخته اند توجه کنید. پنج، شش تن از فعالان آمریکا، بعد از به وجود آمدن آن، به نوبت رئیس جمهور شده و 30 سال این کشور را رهبری کردند. همه آنها از مبارزان دوران انقلاب مردم آمریکا علیه انگلستان بودند. آنها کاریزمای خود را از مبارزاتی که بر علیه دولت فخیمه انگلستان کرده و مقالاتی که نوشته بودند، به دست آورده بودند، نه بر اساس اینکه پدرشان که بوده است." در جواب به آقای "حشمت رئیسی" هم که در بخشی از سخنان خود می گفت؛ "شما ها نمی فهمید، هرچی ما توضیح می دهیم، شما ها نمی فهمید که لیبرالیزم چی است و دمکراسی یعنی چی." پاسخ دادم؛ "آقای رئیسی، شما هفته گذشته می گفتید که ما باید از چهره های کاریزماتیک و شخص شاهزاده استفاده کنیم و این هفته صحبت از دموکراسی و لیبرالیزم می کنید. شما سیاسی نیستید بلکه سیاسی کارید، و ما هر روز منتظریم ببینیم که شما نظیر یک بند باز سیاسی از کدام طرف می افتید." و به ایشان یادآوری کردم؛ "شما که در یک اتاق پالتاکی(3)، که کوچکترین ارزشی ندارد و همه می توانند یک اتاق مجازی در پالتاک باز کنند، نمی توانید دموکراسی را رعایت کنید و برای خودتان حقوق ویژه قائلید و خارج از نوبت حرف می زنید، و صدای بقیه را قطع می کنید، چگونه است که از لیبرالزیم و دموکراسی سخن می گویید و به ما می گویید که ما نمی فهمیم؟" آقای رییسی بدون اینکه پاسخگوی رفتار غیر دموکراتیک خود در پالتاک باشد و یا به پرسش من پاسخی بدهد، با مطرح کردن یک ضرب المثل زشت، به شخص من حمله و توهین کرد، و در پایان هم گفت؛ "این خانم سطح برنامه را پایین آورده است و اگر هفته دیگر او اینجا باشد، من در این برنامه شرکت نمی کنم." آقای میبدی، مجری برنامه، در یک حرکت کاملا غیر حرفه ای، نه تنها جلوی فحاشی های او به من را نگرفت و به او اعتراض نکرد، بلکه در پایان از من پرسید که؛ "آیا شما می خواهید چیزی بگویید که دل آقای رئیسی را به دست بیاورید؟" جالب اینجا است که بعد از آن هم دیگر از من، برای شرکت در برنامه های خود دعوت نکرد. معلوم نیست که سلطنت طلب هایی که در پشت القاب دهن پرکن "شورای ملی" خود را پنهان می کنند، وقتی که در یک برنامه تلویزیونی، در حالت پنج به یک، حاضر به شنیدن کوچکترین انتقادی به برنامه ها و نقشه هایشان نیستند، چگونه می خواهند "شورای ملی" ایجاد کنند، و دموکراسی برای کشور ما به ارمغان بیاورند؟ اگر آنها امروز، که قدرت و دولت در دست آنها نیست، دموکرات نیستند و اصول دموکراسی را زیر پا می گذارند، فحاشی میکنند، به تخریب منتقدین خود می پردازند، تا موضوع بحث را عوض کنند، و علاوه بر آن، همچنان از افرادی که و پاسخگوی رفتار خود نیستند، بعنوان سخنگو و سخنران دعوت می نمایند، چه تضمینی وجود دارد که در "فردای آزاد ایران" به دموکراسی پایبند باشند؟ خمینی هم در پاریس صحبت از "آزادی زنان و آزادی مارکسیست ها می کرد"، اما تا بر قدرت سوار شد، استبداد مذهبی را در کشور ما پایه گذاری کرد.

چندی پیش، آقای فروزنده، مدیر تلویزیون اندیشه، با یکی از دوستان من، آقای مجید شهبازخانی(4)، تماس گرفته و از ایشان دعوت کرد، تا در برنامه زنده او شرکت کرده و درباره فلسفه اخلاق و اخلاقیات سیاسی صحبت کند. اما کمتر از یک ساعت بشروع برنامه، آقای فروزنده با آقای شهبازخانی تماس گرفته و گفت؛ "یک موضوع اضطراری بوجود آمده و باید مصاحبه با شما را به روز دیگری موکول کنم.". موضوع اضطراری، نوشته های آقای پرویز انصاری(5)، افسر سابق رژیم شاهنشاهی، بر علیه ساواک و پرویز ثابتی بود. آقای انصاری به گفته خودشان کسی هستند که "پروژه کودتای نوژه را کلید" زده اند، و با "سیا، سازمان اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا در ارتباط" هستند. مقالات ایشان، صرف نظر از افشاگری های خوبی که برعلیه ساواک دارد، و رشوه خواری ها و فساد در دستگاه رژیم شاهنشاهی را به تصویر می کشد، تلاشی است برای اینکه همه جنایات های ساواک را به گردن "پرویز ثابتی" انداخته و نقش "اعلیحضرت همایونی، بزرگ ارتشداران، شاهنشاه آریامهر" را در این جنایات ها کمرنگ کند. در حالی که نه تنها "پرویز ثابتی"، بدستور شخص محمد رضا پهلوی، به ریاست ساواک برگزیده شده بود، بلکه همه گزارشات ساواک به دست شاهنشاه رسیده واعدامها، بعد از تصویب و امضای او صورت می گرفت. جالب اینجا است که با اینکه آقای انصاری این نوشته ها را جهت کمک به وجهه " اعلیحضرت" نوشته است، اما افشاگری های ضمنی او، خشم عده ای از ساواکی ها را برانگیخته و بین "جان نثاران شاهنشاه آریامهر" دعوایی برپا شده و هر یک از "شرفیابی" به حضور "شاهنشاه" ، "دست بوسی ایشان"، "تعظیم و تکریم"، و اینکه داستان آنها حقیقی تر از داستان های دیگران است، داد سخن داده اند. معلوم نیست که مشکل کشور ما، دعوای بین ساواکی ها و اینکه چه کسی بیشتر دم می جنبانده و تملق شاه را می گفته است، یا اینکه بی اخلاقی هایی که در جامعه ما بوجود آمده است؟ مشکل ما بی گناهی شاه در دستگیری، شکنجه و کشتار مخالفان خود است، یا در نفس عمل که بغایت غیر اخلاقی است؟ آیا شرفیابی به حضور شاهنشاه و دست بوسی ایشان کار خوبی بوده، اما چاپلوسی کردن از خامنه ای وبوسیدن دست او کار خوبی نیست، یا هر دوی اینها خلاف اخلاقیات و کرامت انسانی است؟ جالب اینجا است که بعد از گذشت چندین هفته، هنوز آقای فروزنده مصاحبه خود با آقای شهبازخانی را، که یک لیبرال دموکرات مستقل است، در باره اخلاق از دیدگاه فلسفی انجام نداده و درگیر "شورای ملی" و "خائنانی است که از امضای منشورآن" خودداری کرده اند. آقای فروزنده با خلف وعده، نشان دادند که خود به اخلاقیات پایبندی ندارند، و بر عکس آنچه که ادعا می کنند، مستقل نیستند و به نیروهای سلطنت طلب و هواداران شاهزاده رضا پهلوی وابسته می باشند. با وجود اینکه آقای فروزنده بیننده گان برنامه خود را از شنیدن صحبت های آقای شهبازخانی محروم کرد، و در برنامه همصدایی خود، به جای پخش نظر و صدای همه افراد و گروه ها، فقط صدای ناهنجار و گوش خراش هواداران شاهزاده را پخش می کند، آقای حجازی از "پرشین رادیو" و آقای بهبهانی از "میهن تی وی" با ایشان، در باره فلسفه اخلاق ، و اینکه چرا رعایت اخلاقیات سیاسی، موجب همگرایی و همصدایی شده و تضمین کننده شکست جمهوری اسلامی است، صحبت کرده، و صدا و نظرات او را به گوش شنونده گان و بیننده گان برنامه های خود رساندند.

آقای "علیرضا ثقفی" مدیر سایت "ایران پرس نیوز" در مصاحبه ۲۷ سپتامبر، ۲۰۱۲ خود، با آقای حجازی در "پرشین رادیو" گفت؛ "دموکراسی یک شبه به دست نمی آید. شما به فرانسه نگاه کنید، دموکراسی آنها سالها است که پویا است و در حال تکامل است و از آنچه که در روز اول بوده خیلی فرق کرده است. ما هم باید در "شورای ملی" شرکت کنیم و انتقادات خود به منشور آن را اعلام کرده و به بهبود آن کمک کنیم." جالب اینجا است که از بعد از صحبت های من در برنامه آقای میبدی، سایت "ایران پرس نیوز" دیگر مقالات من را که کوچکترین ارتباطی هم به شورای ملی و یا شاهزاده نداشت، و صرفا مسائل حقوق بشری است، منتشر نمی کند. اگر ایشان و بقیه هوادران "شورای ملی" واقعا باور دارند که ما باید با هم وارد گفت و گو بشویم، چرا زمینه چنین کاری را فراهم نمی کنند؟ چرا اجازه نمی دهند که افرادی که با این منشور مخالفند، در رسانه های آنها علت مخالفت خود را ذکرکرده و وارد گفت و گوی سازنده بشوند؟

من به آقای شجره، صاحب تلویزیون پارس، و آقای فروزنده، مدیر تلویزیون اندیشه پیشنهاد تهیه و اجرای یک برنامه یک ساعته را دادم، به هر دوی آنها گفتم، که مایلم برنامه ای در باره مسائلی که در پانويس آمده بسازم. (6) دوستانی دارم که حاضر شده بودند در ساختن این برنامه ها به من یاری داده و کمک کنند که کار متفاوتی عرضه کنیم. همه از گذشته صحبت می کنند و نقشه ای برای آینده ندارند. ما می خواستیم که نظر خودرا در باره اینکه "چه باید کرد و چگونه میتوان با این رژیم فاشیستی مذهبی مقابله کرد" مطرح کنیم. اما هر دوی آنها گفتند که برنامه هایشان پر است و نمیتوانند وقتی در اختیار من بگذارند. البته اگر من قادربه پرداخت هزینه بودم، هر دوی آنها حاضر بودند که به من برنامه بفروشند! وقتی که پای حرف در میان است همه می گویند که "مگر اینکه زنان ایرانی ما را نجات بدهند، مگر اینکه جوانان ایرانی به داد ما برسند." اما وقتی که من، که هم زن هستم و هم به نسبت سنی، از همه برنامه سازان سیاسی تلویزیون های لوس آنجلسی جوانتر هستم، به صورت کتبی، پیشنهاد ساخت و اجرای یک برنامه مستقل و رایگان را میدهم" هیچکدامشان حاضر نمی شوند که امکانات خود را در اختیار من بگذارند، تنها به این دلیل که مستقل هستم و حاضر به مجیز گویی از شاهزاده آنان و نظام سلطنتی نیستم.

وقتی که شما به تماشای رسانه های مستقل، در کشورهای آزاد می نشینید، می بینید که برنامه های آنها از یک بالانس خوبی برخوردار است، و منعکس کننده همه افکار و نظریات است، نه اینکه یک سویه باشد. اما متاسفانه رسانه های ما نه مستقلند و نه آزاد. هیچ فرقی بین رسانه های لوس آنجلسی، رسانه های اصلاح طلبان، چپی ها و غیره، با رسانه های جمهوری اسلامی وجود ندارد. رسانه های جمهوری اسلامی هم با پخش گزینشی اخبار، سانسور، و منتشر نکردن نظرات مخالف، جلوی آزادی بیان را که اصل نوزدهم قوانین حقوق بشر است، را گرفته اند. متاسفانه با وجود رژیم جمهوری اسلامی در ایران کشورمان، سه رکن دموکراسی که قوه مقننه، مجریه و قضائیه است، در دست دشمنان ما است، حداقل تلاش کنیم که رکن چهارم دموکراسی را، که رسانه های مستقل و آزاد است، ایجاد کرده و به بسط و نشر دموکراسی کمک کنیم. همانگونه که مسابقات المپیک، بدون دادن پوشش خبری به همه ورزشکاران جذابیتی ندارد، تا وقتی که همه افراد و اقشار جامعه نتوانند آزادانه حرف خود را بزنند و با یکدیگر وارد بحث و گفت و گو بشوند، ما به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید. هر مسابقه ورزشی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی احتیاج به پخش اخبار خود و آگاه کردن افکار عمومی دارد. تا وقتی که رسانه های خارج از کشور، مستقل و آزاد نشوند، جمهوری اسلامی برجا خواهد ماند و یا در بهترین حالت، با نوع دیگری از حکومت دینی تعویض خواهد شد. رسانه های ما باید، از آموزه های "ولتر" فیلسوف قرن هفدهم، پیروی کرده و جمله معروف او "من با عقيده تو مخالفم، ولي حاضرم جانم را بدهم، تا تو عقيده خود را بيان کنی" را در دستور کار خود قرار بدهند.

به امید آن روز،

08 اکتبر 2012

پانویس ها:

1. http://www.mihantv.com

2. http://www.youtube.com/watch?v=a5nRzzP6JSc

3. پالتاک یک "اتاق گفت و گوی مجازی" است که می توان در آن با دوستان خود با گفت و گو و یا ارسال پیامک ربات برقرار کرد. عضو شدن درآن مجانی است و هزاران نفر از سراسر دنیا در آن عضو هستند. برای عضو شدن و یا اطلاعات بیشتر به سایت آنها در لینک زیر بروید.

http://www.paltalk.com

4. وبلاگ آقای مجید شهبازخانی

http://hipcat.wordpress.com/about

5. مقاله آقای مجید انصاری

http://www.jminews.com/news/fa/?mi=15&ni=7425

6. پیشنهاد ۱۳ هفته برنامه سیاسی و حقوق بشری از تلویزیون

نام برنامه: دیدگاه

تهییه کننده و مجری برنامه: لادن بازرگان

نوع برنامه: سیاسی و اجتمایی

مدت برنامه: ۵۵ دقیقه

زمان پخش و بازپخش:

محتوای برنامه:

برنامه های دیدگاه به منظور بررسی و گفت و گو در زمینه مفاهیم و کاربردهای حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریزم، لیبرایزم، اخلاق سیاسی ، همگرائی سیاسی و منافع ملی تهیه و به جامعه ایرانیان ساکن در داخل و خارج از ایران ارائه میگردد.

فرمت برنامه: هر برنامه شامل ۲ بخش میباشد. در بخش نخست، پس از ارائه مقدمه ای حدود ۵ دقیقه درباره موضوع برنامه، مجری برنامه به گفت و گوی کارشناسانه به مدت حدود ۳۰ دقیقه با یکی از میهمانان برنامه میپردازد. این بخش از برنامه بیشتر جنبه روشنفکری دارد و موضوع بیشتر از لحاظ فکری ارائه میگردد. در بخش دوم، به پرسش شنوندگان پاسخ داده خواهد شد و یکی از مسائل روز مورد برسی قرار خواهند گرفت.

حقوق بشر:

حقوق بشر چیست، تاریخچه پیدایش منشور جهانی حقوق بشر و بررسی اصول آن.

نقش حقوق بشر در قوانین اساسی.

چرا منشور حقوق بشر سازمان ملل ضمانت اجرایی پیدا نکرده و برای اجرایی شدن آن چه باید کرد؟

تاریخچه و روند نقض حقوق بشر در ایران.

گزارشی از وضعیت حقوق بشر.

برای گسترش و بسط اصول جهانی حقوق بشرچه باید کرد.

لیبرالیزم (آزادی خواهی):

فلسفه لیبرالیزم.

حقوق بشر و لیبرالیزم.

آزادی بیان در لیبرالیزم.

حقوق فردی در لیبرالیزم.

تحولات لیبرالیزم.

رابطه لیبرالیزم و دموکراسی.

خواص یک حکومت لیبرال دموکرا چیست.

اخلاق سیاسی:

تعریف اخلاق از نظر فلسفی.

مکاتب فلسفه اخلاق.

تفاوت اخلاق در فلسفه با اخلاق در باورهای دینی.

چرا رعایت اخلاقیات سیاسی در رسیدن به همگرائی سیاسی لازم است و چگونه به ما کمک می کند.

سکولاریزم:

سکولاریزم فلسفی و سکولاریزم سیاسی.

تفاوت سکولاریزم با دین ستیزی.

سکولار کیست.

کسانی که خود را روشنفکر دینی می نامند، چه می گویند و چه می خواهند؟

دموکراسی:

تعریف دموکراسی از نظر علوم سیاسی.

رابطه دموکراسی ونهادهای دموکراتیک.

چگونه میتوانیم در ایران به دموکراسی رسید.

آیا با اصلاحات در حکومتهای دینی و در جمهوری اسلامی میتوان به دموکراسی رسید؟

همگرائی سیاسی:

عوامل بازدارنده همگرایی.

چگونه با همگرایی می توان رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.

برپایه چه اصولی می توان به همگرایی رسید.

منافع ملی:

تعریف منافع ملی و تاریخچه سیاسی آن.

نگرش های فلسفه سیاسی در زمینه منافع ملی.

روابط ملل و منافع ملی.

چه نظامهای سیاسی میتوانند از منافع ملی حمایت را نمایند.

منافع ملی و حقوق بشر.

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه