|
چهار شنبه 26 مهر ماه 1391 ـ 17 اکتبر 2011 |
ویرانی اقتصاد و خطر ویرانی ایران
رضا فاضلی
بنام خدا
هاشمی می گوید که "زمانی صبرش به پایان میرسد که خطری نظام و انقلاب را تهدید کند". او همچنین اعلام می کند که "تنها رهبری می تواند مسائل را به مسیر بازگرداند". او با استفاده از هنر سیاست اعلام می کند که نظام در خطر است. اما واقعیت این است که ایران بیش از نظام در خطر است. درضمن او با بیان اینکه تنها رهبری می تواند رفع خطر کند؛ خامنه ایی را بعنوان مسول بحران معرفی و تحت فشار قرار می دهد تا شرایط بازگشت به صحنه برای خود را Hماده سازد. اما Hیا بازگشت او قادربه معنای پایان بحران و نجات ایران است؟
نوساناتی که بیشتر و بزرگتر خواهند گشت
سرعت نوسان سقوط پول ایران و انحای ان در یکسال گذشته بصورت چشمگیری افزایش یافته است. از یکسو فاصله فیمابین نوسانات کوتاه تر شده و از سوی دیگر انحای سقوط بسیار بزرگتر شده است. ادامه شرایط سیاسی – اقتصادی کنونی سبب خواهد شد که این نوسانات با سرعت بیشتر و انحای فزاینده تر گسترش خواهند یافته تا ارزش پول ایران را به کمتر از پول کاغذ ان تقلیل دهد.
تجربه کشورهای المان بین سالهای 1922 تا 1923میلادی؛ رژیم کومینتانگ (دولت ملی گرای) چین بین سالهای 1939 تا 1945؛ مجارستان 1946 و بولیویا در سال 1985 نشانگر کاهش فزاینده ارزش پول این کشورها بصورت نوسانات پی در پی تا سقوط کامل پول این کشورها می باشد. بعنوان نمونه پول المان در سال 1923 به شکلی سقوط کرد که برخی از ان بعنوان کاغذ دیواری استفاده می کردنند. از ان بعنوان کاغذ دیواری استفاده می کردنند (1)
در طی سی سال گذشته تنها یکبار ( در طی دوران جنگ و تحریم های ان) ارزش پول ایران با سرعتی چنین در برابر سکه و ارز های خارجی چنین سقوط کرده است. در ان سالها رژیم تحت رهبری خط امامی ها با دستگیری فروشندگان ارز و سکه؛ و توقف کامل معاملات ارزی توانست از سقوط سریع ارزش پول ایران جلوگیری نماید.
اما شرایط اقتصادی – سیاسی ان دوران با امروز بسیار متفاوت است و از همین رو دستگیری فروشندگان ارز و سکه دیگر چاره ساز نیست.
واقعیت این است که امروز قریب به بیست سال از ان سالها گذشته است. امام مرده است و خط امامی ها دیگر قدرتی ندارند. پس از بیست سال مذاکره؛ غرب دیگر اعتمادی به توانایی هیچ یک از جناح های رژیم ندارد. اما از همه مهم تر مردمی که در ان سالها امیدوار بودند که پایان گرفتن جنگ بهبود اوضاع را در بر داشته باشد؛ مردمی که این رژیم را از خود می دانستند؛ دیگر امروز نه رژیم را از خود و نه امیدی به بهبود اوضاع در چهارچوب این نظام ندارند.
بنظر من عامل بی اعتمادی مردم به رژیم محصول اقدامات سیاسی خود این رژیم است. زمانی که رژیم همه تلاش خود را بکار می گیرد تا مرد را از تغییر و تحول نا امید کند؛ در عمل؛ مردم را بیش از هر چیز از بهبود اوضاع نا امید می کند. امروز بدست اوردن اعتماد مردم؛ بدون تحولات ساختاری در رژیم دیگر ممکن نیست.
بیست وچند سال پیش بخش بزرگی از مردم به رژیم اعتماد داشته و به اینده امیدوار بودند. در ان سالها؛ تظاهراتی بخاطر سقوط پول ایران صورت نگرفت. رژیم با یک حمله و دستگیری فروشندگان سکه و ارز و نظارتی کمتر از یک هفته به سقوط سریع پول ایران پایان داد. اما امروز این سومین باری است که در یک سال اخیر ارز فروش ها را دستگیر می کنند ولی پول ایران همچنان با سرعت فراوان سقوط می کند.
از همین رو با توجه به تجربیات جهانی؛ شرایط داخلی و ساختار جمهوری اسلامی؛ امروز به جرات می توان ادعا کرد که؛ نوساناتی چند ماه گذشته با شتابی افزاینده به سقوط بیشتر پول ایران افزوده تا اقتصاد ایران بطور کامل در هم بشکند.
مشکل حکومت جمهوری اسلامی یک مشکل ساختاری غیر قابل حل است که هیچ سیاستمدار و یا اقتصاد دانی بدون تحول اساسی سیاسی در درون این رژیم قادر به حل ان نخواهد بود. رژیم چند سال پیش با برگزیدن سیاست داخلی مقابله با اصلاح گرایان و سیاست خارجی مقابله با غرب فرصت تحول را از دست داد. اکنون بازگشتن به ان نقطه عطف دیگر ممکن نیست. امروز بخاطر اوج گیری فزاینده نامیدی و بی اعتمادی مردم به رژیم؛ راه حل های دو سال پیش مشکل گشا نیست. رژیم در شرایط کنونی باید فضای سیاسی را باز کرده؛ مطبوعات و زندانیان سیاسی را ازاد کند تا مردم بار دیگر به ان اعتماد کنند. اما این بازگشایی رژیم را با خطر سرنگونی روبرو خواهد ساخت.
رژیم مسول سقوط پول ایران برای سه دهه
واقعیت این است که حتی اگر ایران تحریم هم نمی شد؛ روند سیاسی سازی اقتصاد (دیر یا زود) ایران با مشکل سقوط ارزش پول و تورم مهار گسیخته روبرو می ساخت.
پول بسیاری از کشورها ممکن است برای یک سال و یا چند سال سقوط کند اما نوسانات همیشه منفی نیستند در حالیکه پول ایران (موازی با اعتماد ملی) در طی حیات این رژیم در سه دهه گذشته بطور متداوم دچار سقوط شده است.(3) تحریم ها تنها به روند سقوط شتاب بخشیده است.
عامل اصلی سقوط پول ایران ساختار جمهوری اسلامی است. سیاست و اقتصاد این رژیم دچار مشکلات جدی است. رقابت در اقتصاد ایران جایگاهی ندارد. مشکل مهم دیگر؛ الویت سیاست بر اقتصاد است. امروز در حالیکه در همه دنیا حتی در چین کمونیست؛ اقتصاد به تعیین سیاست می پردازد؛ جمهوری اسلامی با تاکید بر سیاست به تعیین تکلیف برای اقتصاد می پردازد.
در همه دنیا شهروندان بعنوان مشتریان نظام اقتصادی به تنوع و تحول در مصرف تشویق می شوند؛ در ایران رژیم برای ارایش موی سر مردم هم تکلیف تعیین می کند تا جوانان سنگینی قید و بند ها را از یاد نبرند.
در تمام دنیا اقتصاد دانان؛ بانک مرکزی؛ اقتصاد بازرگانی و دیگر مراکز کلیدی کشور را در دست می گیرند. در ایران اقتصاد دانان ایرانی را به زندان می افکنند تا اهرم های کلیدی در دست سران نظام نظیر سپاه و متولفه باقی بماند. ایا سقوط چنین اقتصادی غیر منتظره است؟
در چنین شرایطی؛ نه اقای هاشمی و نه هیچکس دیگر تا زمانی که ساختار رژیم را دچار تحول نکند؛ قادر به حل مشکل نیست. بازگشت هاشمی به صحنه ممکن است برای مدتی بسیار کوتاه فضای روانی (نه اقتصادی) را تغییر دهد اما شکست او؛ اقتصاد و جامعه را دچار بحران بزرگتری از امروز خواهد کرد.
در مورد سیاست خارجی :فراموش نباید کرد که اقای هاشمی در گذشته با مذاکره با امریکایی ها (مک فارلین و تیم او) و ازادی گروگان های امریکایی در لبنان برای مصالحه با امریکا تلاش کرده است. اما این تلاش او بخاطر مخالفت جناح های تندرو در ایران شکست خورده است. تلاش های اقای خاتمی هم در این راستا به سرنوشت گفتگو های اقای هاشمی دچار شده است.
در مورد سیاست داخلی: اقای هاشمی و خاتمی رییس جمهورهای همین رژیم بودنند و اجازه دادند که کار به اینجا برسد. مردم دیگر اعتماد چندانی به این اقایان ندارند. اگر شعار های این اقایان بدون ازادی زندانیان سیاسی و باز کردن فضای سیاسی باشد؛ مردم پشیزی هم برای این اقایان ارزش قایل نخواهند شد.
امروز اگر هر نیرویی در ایران بخواهد دست به مصالحه بزند دیگر جناح های رژیم با ان به مخالفت خواهند پرداخت. مشکل عدم وجود قراردادی نظیر دمکراسی است. در چین حزب کمونیست؛ تحت لوای مجلس ملی این کشور؛ تصمیم گیرنده است و نه ارتش سرخ ؛ در ایران مجلس بخاطر انتصابی بودن ان به ابزاری در دست سپاه تبدیل شده است. در چین رهبر مادالعمر وجود ندارد؛ رهبر ایران مادالعمر است.
در این شرایط سپاه تنها نیرویی است که در ایران می تواند با امریکا به مصالحه بپردازد اما منافع این نیرو (حداقل امروز) با چنین مصالحه ایی فاصله دارد. ضمن انکه فرماندهان سپاه خود دچار چندگانگی هستند.
تنها راه حل برای مشکلات کشور تغییر شرایط موجود است. تغییر شرایط؛ بدون تحول در موازنه قدرت شکل نمی پذیرد. سپاه و خامنه ایی امروز یک طیف مشترک بوده و توازن قدرت بدون شکستن این طیف ممکن نیست.
در شرایط کنونی حتی اگر سپاه بطور موقت به هاشمی اجازه حضور بدهد ؛ تکلیف خامنه ایی چه خواهد شد؟ تکلیف خود سپاه و تسلط ان بر ابزارها سیاسی و اقتصادی چیست؟ تکلیف ساختار از هم پاشیده و اقتصاد اسیر انحصارات چیست؟ تکلیف زندانیان سیاسی؛ فضای دیکتاتور زده و اعتماد ملی چیست؟
بازگشت نمایشی هاشمی به صحنه (نه به قدرت) ممکن است اما این حضور او تا زمانی که خامنه ایی زنده است نه از پایداری و نه از توانایی چندانی برخوردار نخواهد بود. سپاه؛ متولفه و دیگر مفتخوران پس از حل بحران (فرض محال) نیازی به هاشمی نخواهند داشت که وجود او را تحمل کنند. ضمن انکه مصالحه با غرب به معنای مصالحه با سرمایه داری جهانی است. این مصالحه نیز علیه منافع اقتصادی سپاه و بازاریان کلان متولفه است.
راه برون رفت از بحران
تعلل مخالفان؛ عدم وجود یک توافق ملی؛ فقدان اعتماد ملی؛ و استفاده رژیم از ابزارهای سرکوب سبب ان شد که رژیم باور کند که با تکیه به زور اسلحه سپاه به قادر مطلق تبدیل شده است اما زهی خیال باطل؛ اقتصاد یقه اقایان را گرفته است و از این دست رهایی پیدا نخواهند کرد. اما متاسفانه شکست اقتصادی امروز رژیم بخاطر تشدد مخالفان ضروتا به معنای پیروزی نیست بلکه بیشتر به معنای از هم گسیختگی کامل کشور است.
بر خلاف انچه بسیاری از دوستان معتقدند رژیم نه بخاطر بی بصیرتی رهبر؛ بلکه بخاطر ساختار نظامی – مذهبی و انحصار در اقتصاد؛ قادر به مصالحه با مردم و یا غرب نیست. اصلاح چنین رژیمی تنها در صورتی ممکن است که مجلس کنترل سپاه؛ و دیگر نیروهای نظامی – امنیتی را برعهد بگیرد و انتخابات مجلس نیز از شکل انتصابی به شکل انتخابی تغییر یابد.
اما امروز این سپاه است که مجلس را رهبری می کند؛ حتی اقای خامنه ایی هم نمی تواند بدون مشاورت سپاه دست به تغییر و تحول بزند. در چنین شرایطی؛ هاشمی تنها بصورت مترسکی پر شباهت به احمدی نژاد اجازه بازگشت به صحنه را خواهد داشت. در حالیکه خود هاشمی اذعان می کند که تنها رهبری ( توانایی سیاسی او) قادر است گره گشا شود.
راه حل بحران کنونی یک توافق ملی و نیرومند است که از یکسو خامنه ایی را مجبور به عقب نشینی کند و از سوی دیگر اقای هاشمی را وادار سازد که فضای سیاسی را باز کرده؛ زندانیان سیاسی را ازاد؛ نیروی های سرکوب را کنترل و انتخابات (واقعا) ازاد را برقرار سازد.
نقش سرنوشت ساز توافق اصولی میان جمهوری خواه و مشروطه خواهان
دوستان و بزرگان میهن پرست؛ کشور ما در استانه یک ویرانی کامل قرار گرفته است که تنها یک توافق ملی می تواند ان را نجات دهد و عدم وجود چنین توافقی می تواند به ویرانی کامل ایران میسر شود.
اصلاح طلبان تاکنون ثابت کرده اند که از خط قرمز رژیم عبور نخواهند کرد. اقای محمد رضا خاتمی از هم اکنون اعلام می کند که اصلاح طلبان هرگز از خط قرمز عبور نمی کنند و "اگر نظام اصلاحپذیر نبود دنبال براندازی نخواهیم بود". ایا امکان حل بحران بدون گشایش فضای سیاسی و تحولات اساسی امکان پذیر است؟
بحران کنونی بدون گذر از خط قرمز ایجاد فضای باز ممکن نیست. اتحاد جمهوری خواهان در کنار مشروطه خواهان و "ایجاد جناح سوم" تنها ابزاری است که می تواند با ایجاد فشار بر جناح اصلاح طلبان و جناح سپاه – خامنه ایی زمینه را برای بازگشایی فضای سیاسی ایجاد کند. در حالیکه اتحاد جمهوری خواهان و اصلاح طلبان به تکرار تجربه گذشته و شکست هر دو منجر خواهد گردید. تردیدی وجود ندارد که اصلاح طلبان بدون عامل فشار؛ مانند گذشته دست به عقب نشینی خواهند زد .
در چنین شرایطی؛ ویرانی اقتصاد نتیجه ایی جز؛ شورش های بدون رهبری؛ تجزیه ایران و در بهترین شرایط کودتا نظامی در بر نخواهد شد. به تکرار خطایی بزرگتر از سی سال پیش دست نزنیم. جمهوری اسلامی محصول دیدگاه انحصار طلبی و مخالفت با رقابت است. گوناگونی و رقابت از عناصر اصلی تکامل است. ما بجای انکه از گوناگونی و رقابت به هراس بیفتیم؛ باید ان را تشویق کرده تا از نیروی محرک و شکوفای ان استفاده کنیم.
سروران و بزرگواران جمهوری خواه؛ مسولیت یک اجتماع و گناه خود را تا ابد نمی توان به گردن شاه انداخت. ما بعنوان افراد یک جامعه در برابر رفتارهای خود مسول هستیم.
ما همه در برابر انقلاب؛ شکست جنبش سبز و تحولات اینده ایران مسول هستیم. گناه انقلاب را به گردن شاه می اندازید تا از خود سلب مسولیت کنید؛ گناه شکست جنبش سبز بر عهده چه کسی است؟ بحران اقتصادی و خطر جنگ؛ خطر تجزیه را که دیگر نمی توان پس از سی سال به گردن شاه انداخت.
گناه جامعه و فعالان سیاسی را به گردن حاکمان یک جامعه انداختند؛ بی مسولیتی است. این تنها خامنه ایی و سپاه نیستند که مسول چنین وضعی هستند؛ همه انانی که به مخالفت با توافق ملی می پردازند؛ همه افرادی که منافع شخصی خود را بر منافع ملی ترجیح می دهند؛ در یک کلام همه ما در برابر سرنوشت ایران مسول شناخته می شویم.
این ناتوانی و انحصار گرایی مخالفان رژیم است که که به خامنه ایی و سپاه اجازه داده است که ایران را ملک خود دانسته و به اتش بکشند. اگر اتحاد نیرومندی در کار بود؛ رژیم سالها پیش برای جلوگیری از خطر سقوط دست به اصلاح خود می زد. اما رقیب و خطری در کار نیست که رژیم بخواهد خطر کند.
جمهوری خواهان امروز اگر در وظایف خود کوتاهی کنند؛ اگر به تکرار رفتار دوسال پیش بپردازند؛ فردا مردم و تاریخ انان را مسول خواهد شناخت. ایا واقعا باور می کنید که رژیم و اصلاح طلبان نظام خود را بدون وجود یک رقیب نیرومند به خطر بیفکنند؟ فکر می کنید که نتیجه شکست مجدد اصلاح طلبان و متحدان جمهوری خواه ان؛ افکار عمومی را چگونه تغییر خواهد داد؟
دوستان گرامی؛ بزرگوارانی که سالهای سال عمر خود را صرف خدمت به ایران کرده اید. اجازه بدهید که تاریخ ایران از شما بعنوان مردان و زنانی یاد کند که با بزرگواری به توافق بر سر نجات کشور پرداختند. اجازه بدهید که نام شما در کنار باقرخان و ستارخان ستاره درخشان تاریخ شود.
دوستان؛ هموطنان و بزرگان ایران؛ امیدی به اصلاح این نظام نیست؛ امیدی به فردای ایران نیست. ایران به نقطه عطف ویرانی نزدیک می شود؛ اجازه ندهید که ایران ویران شود. اگر شما امروز به نجات کشور اقدام نکنید؛ چه کسی دست به چنین اقدامی خواهد زد. این مسولیت تاریخی ماست که برای یک توافق ملی برای نجات ایران و برای سربلندی مردم ان تلاش کنیم.
حافظ اگر قدمی زنی در ره خاندان به صدق / بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
پیروز و سر بلند باشید
مراجع
(1)
http://en.wikipedia.org/wiki/Inflation_in_the_Weimar_Republic
Weimar Republic hyperinflation from one to one trillion paper Marks per gold Mark; on a logarithmic scale
روند افزایش سرعت سقوط پول المان
(2)
http://www.x-convert.com/chart/USD-TRY?period=10y
روند تحول پول ترکیه طی ده سال گذشته
(3)
http://www.xe.com/currencycharts/?from=USD&to=IRR&view=10Y
نمودار سقوط پول ایران در طی ده سال گذشته
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.