|
دوشنبه 22 آبان ماه 1391 ـ 12 نوامبر 2012 |
گوشهای از نقض کامل حقوق شهروندی و انسانی در ایران امروز
یک بار دیگر خبر مرگ یک زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی ایران بر اثر شکنجه ماموران امنیتی در رسانه ها منتشر شده است و صدای ناله ها و ضجه های خانواده وی بار دیگر قلب هایمان را به درد آورده است.
اما با وجود آن که چند روز از انتشار خبر کشته شدن جوان وبلاگ نویس به نام ستار بهشتی که از سوی پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) بازداشت شده بود در رسانه های داخلی و خارجی سپری شده است، تاکنون تمامی نهادهای مسئول از به اصطلاح نمایندگان مردم در مجلس گرفته تا دولت مدعی مهروزی و مقامات مسئول در قوه سابقا قضا! در قبال این فاجعه در سکوتی محض فرو رفته اند و کسی پاسخگوی افکار عمومی نیست.
خبر قتل این وبلاگ نویس جوان ایرانی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران، گر چه حکایت تازهای از برخوردهای رایج سیستم امنیتی ایران با معترضان نیست، اما آن چه که این فاجعه را تحت الشعاع خود قرار داده است بی مسئولیتی، بی کفایتی، بی تفاوتی و عدم پیگیری و پاسخگویی مناسب نسبت به سرنوشت یک شهروند ایرانی از سوی مقامات مسئول است. به نظر می رسد ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥ ﻣﺴﺘﺒﺪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎی ﺍمنیتی ﻭ قضایی با بیاعتنایی به حقوق اساسی شهروندان ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺟﺎﺭﻯ، هر روز فاجعهای جدید میآفرینند، بی آن که پاسخی به افکار عمومی ارائه نمایند.
در آن سو، شماری از به اصطلاح نمایندگان مجلس که سالهاست فرصت طلبانه و رندانه خود را در مقام نمایندگی مردم ایران قرار داده اند همچون همیشه به جای پیگیری این ماجرا سرگرم جدال قدرت با دولت مردان و از میدان به در کردن رقیب سیاسی خود هستند. به راستی کدام نهاد در جمهوری اسلامی می بایست پاسخگوی افکار عمومی در خصوص این پرونده باشد؟
چه کسی باید از دلایل بازداشت، نحوه بازداشت و نگهداری این شهروند معترض در بازداشتگاه و نحوه انجام تحقیقات اطلاع رسانی کند؟
این که چه شخص یا مقامی تحقیق از وی را بر عهده داشته است؟ بازپرس پرونده او چه کسی بوده است؟ زمان مرگ و علت مرگ چه بوده است؟ و بی شمار سولاتی که هر مرجع قضایی سالم و با ساختاری مستقل از قدرت و متکی به قانون، باید به آنها پاسخ دهد. اگر نمایندگان واقعی ملت امروز در مجلس حضور داشتند بی شک می بایست علیه کلیه کسانی که در دستگیری، بازداشت، تحقیقات، دادستانی، بازپرسی و همه مأموران مشغول به خدمت در بازداشتگاهی که ستار بهشتی در آن نگهداری می شد، اعلام شکایت می کردند.
آن چه مشخص است روند غیر قانونی طی شده در پرونده این وبلاگ نویس جوان، از تهدیدهای مداوم ماموران امنیتی، تا بازداشتهای مکرر و ربودن وی بدون ارائه حکم قضایی به مکانی نامعلوم، اعمال شدیدترین شکنجهها و فشارهای غیر اخلاقی وارده بر خانواده این فرد از زمان دستگیری تا امروز، قابل کتمان نیست و این تنها گوشهای از نقض کامل حقوق شهروندی و انسانی یک فرد و خانواده او در ایران امروز است و متاسفانه اینها همه حاکی از استیلای روحیه قانون گریزی، خشونت و سرکوب، قتل و فرار از مسئولیت بر نهادهای امنیتی و صد البته سیستم قضایی کشور دارد.
پر واضح است که اگر مسئولین و جریانهای سیاسی از سالها پیش در مقابل پرونده های افرادی همچون زهرا کاظمی، اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب، محسن روح الامینی، محمد کامرانی، رامین قهرمانی، امیرجوادیفر، احمد نجاتی کارگر و دیگران سکوت نمی کردند و به جای ارتقاء درجه عاملان و آمران این قتل ها، بازخواست و محاکمه قانونی آنها را در دستور کار قرار می دادند و ملت را از نتیجه این رفتار غیر قانونی آگاه می کردند، امروز شاهد آن نبودیم که جوانی معترض به صرف نگارش نظرات و عقایدش، به بی رحمانه ترین وجه ممکن شکنجه شود و مادر پیر و خواهر جوانش این گونه در غم فراق او بسوزند و تازه از سوی ماموران تحت فشار و تهدید نیز قرار گیرند بی آنکه یار و یاوری داشته باشند.
اما غمگنانه تر آن که در میان این سکوت قبرستانی حاکم بر مسئولان و متولیان امر، در این سوی بسیاری از نهادها و جریان های سیاسی در داخل و مراجع تقلید و رسانه های مدعی استقلال نیز در اقدامی تعجب برانگیز به کنجی خزیده اند و تنها ناظر و شاهد ضجه های خانواده این زندانی سیاسی هستند و هیچ گونه تلاشی جهت روشن شدن ابعاد این جنایت هولناک نمی کنند.
از این رو سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به نوبه خود از تمامی مقامات مسئول، مراجع تقلید، رسانه های مستقل می خواهد تا موضوع قتل این شهروند معترض را پیگیری نمایند و به سکوت خود در این باره پایان دهند.
این سازمان همچنین خواستار روشن شدن همهحقایق در باره قتلهای پی در پی زندانیان سیاسی و به ویژه پرونده اخیر است.
بی شک مسئولان زندان، نهادهای امنیتی دخیل در پرونده این زندانی سیاسی و فراتر از آن حاکمیت جمهوری اسلامی باید نسبت به وقوع اینگونه رخدادهای ننگین و ضد بشری در محضر ملت پاسخگو باشند.
زندانبانان نیز بدانند که حتی یک ساعت زندانی نمودن بیگناهان ظلمی آشکار است و آمرین و عاملین آن در دنیا و آخرت باید پاسخگو باشند.
اگر امثال ستار بهشتی ها روانه زندان نمی شدند بی شک چنین سرنوشتی برای آنان رقم نمیخورد و اگر مسبّبان درگذشت امید میرصیافی، هدی صابر، اکبرمحمدی و دیگر زندانیان جان باخته در زندان مجازات میشدند، زمینه بروز چنین اتفاقاتی به وجود نمیآمد.
این سازمان از نهادهای بین المللی حقوق بشری و سازمان ملل متحد نیز می خواهد که ضمن نظارت دقیق بر وضعیت زندانیان سیاسی، جمهوری اسلامی را وادار به رعایت حقوق زندانیان سیاسی و پذیرش مطالبات به حق آنان کند.
بدیهی است این برخورد ها با هر نیت و مقصودی، نتیجه ای جز، بی آبرویی مطلق برای نیرو های امنیتی و قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران نداشته و تنها دست آورد آن برانگیختن خشم ملتی است که سالهاست متمدنانه اعتراض می کنند و بی رحمانه سرکوب می شوند.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)
بیست آبان ماه هزار و سیصدو نود و یک
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.