بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

چهارشنبه 24 آبان ماه 1391 ـ  14 نوامبر 2012

 

خیانت کاران منحرفی که قضیه را کش می دهند!

مهدی رود

عبارت نام آشنای «کش دادن» برای اول بار در ادبیات سیاسی نظام، از سوی علی خامنه ای در یکی از سخنرانی هایش و در بحبوحهء بالا گرفتن جنجال رسانه ها بر سر اختلاس سه هزار میلیاردی مطرح شد. در آن مقطع، با باز شدن ابعاد این اختلاس بزرگ، دو جناح قدرت (اصول گرایان حامی رهبر و دولتی ها) یکدیگر را آماج حملات رسانه ای خود قرار می دادند تا با انداختن توپ در زمین جناح مقابل راهی برای منحرف کردن افکار عمومی بیابند. در حالی که، از یک سو، نمایندگان اصول گرای مجلس (که خود نیز گاه و بیگاه به عنوان عناصر دخیل در اختلاس مطرح می شدند) و، از سوی دیگر، عامران قضائی به صورت آشکار و پنهان از دست داشتن معاونین و مدیران دولتی در این پرونده یاد می کردند و حتی ماجرا تا جایی پیش رفت که به احضار و بازجویی نزدیکان احمدی نژاد انجامید، این احمدی نژاد بود که، در مقابل، برای دفع حملات جناح مقابل راهی دیگر را برگزید. وی با نام بردن از «برادران قاچاقچی»، توانست به طور غیر مستقیم نشانه هایی از مافیای اقتصادی نهادی  نظامی چون سپاه را که به عنوان بازوی امنیتی رهبر به فعالیت می پردازند نمایان کند.

رمز گشایی احمدی نژاد در رو کردن دست مافیای اقتصادی سپاه و نهاد هایی از این دست و سبقت اصول گرایان از یکدیگر برای بصیرت نمایی به بهانهء پرده برداری از عوامل اختلاس، تنش ها را به جایی رساند که رهبر جمهوری اسلامی را به واکنش صریح وا داشت تا جناح های رقیب را از «کش دادن» بیش از اندازه و رو شدن ابعاد فاجعه بار اختلاس بر حذر دارد.

گرچه پیش از این نیز علی خامنه ای با چالش های دیگری رو به رو بوده است، عزل حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات و بازگشت دوبارهء وی با حکم حکومتی که قهر 11 روزه رئیس دولت را در پی داشت نیز به نوعی نشان از صف بندی احمدی نژاد و نزدیکان اش در برابر ارادهء رهبر بود.

علی خامنه ای، از زمانی که بر مسند رهبری تکیه زد، چه در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و چه در دوران 8 ساله اصلاحات، فردی را در قالب ساختار حکومت در مقابل ارادهء خویش نمی دید. خاتمی و مجلس ششم با همهء انتقاداتی که از سوی محافظه کاران و جناح راست سنتی در زمان دولت اصلاحات مواجه بودند، هیچگاه در برابر خواست رهبر حاضر به تقابل نشد، تا آنجا که در پایان دولت اصلاحات صراحتاً بیان داشت که «رئیس جهمور» در ساختار نظام یک تدارکات چی بیش نیست.

با در نظر گرفتن این واقعیات چگونه است که یک تدارکات چی می تواند از نقش بی اثر خود در نظام ولایت فقیه به جایی برسد که نقش اصلی را ایفا کند و بازی گردان صحنه گردد؟ شاید این پرسش را بتوان از چند منظر بررسی کرد اما مسلماً یک عامل دخیل در این صحنه نیل ی به قدرت نمایی، به روحیه و رفتار فردی چون احمدی نژاد باز می گردد، وی همانند علی خامنه ای ـ که تشنه آن است تا یکه تاز باشد ـ تمایل دارد نقش منجی را در کسوت رئيس جمهوری بازی کند.

احمدی نژاد، همانگونه که از سوی جناح های رقیب، «رئیس جمهور مکتبی» (البته نه به انتخاب ملت) شناخته می شود بیش از آنکه پیرو اوامر رهبر باشد، سعی بر آن دارد که مروج مکتب خود در روح جامعه و افراد پایین دست خود باشد. البته در اینکه وی تیمی دارد که از آنها همه گونه حمایت می کند شکی نیست؛ افرادی که در نگرش مکتبی با وی کاملاً هم راستا و هم عقیده اند. احمدی نژاد قاعدهء بازی را به خوبی می داند، از یک سو از کاهش اقتدار علی خامنه ای و نفرت عمومی از وی با خبر است و از طرفی دیگر تلاش دارد اگر کاری از پیش می برد آن را به گفتهء خودش به الطاف «امام زمان » نسبت دهد، به نحوی که خود را هدایت پذیر و مورد عنایت امام زمان می داند تا رهبر. علی خامنه ای و نهاد های امنیتی – نظامی حامی وی با نادیده گرفتن این نگرش احمدی نژاد و با حمایت همه جانبه از او در انتخابات 88 و سرکوب خونین شهروندان معترض، وی را بر مسند ریاست دولت نشاندند. احمدی نژاد و اطرافیان اش تنها یک سال پس از آن حوادث  مورد هجمهء جناح اصول گرای حامی ولی فقیه قرار گرفتند درست به لحاظ همان نگرش مکتبی که جمع کثیری از رقیبان و تحلیلگران، رحیم مشائی را سردمدار این مکتب می دانند ـ جریانی فکری که از آن پس با اصطلاح «جریان انحرافی» مورد خطاب قرار گرفت. در اين راستا حتی برخی افراد مرتبط با نزدیکان احمدی نژاد به جرم رمالی و اتهاماتی از این دست بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند.

با گذر از این مکررات به تحولات چند ماههء اخیر و رویارویی احمدی نژاد با اصول گرایان و قوای مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی می رسیم. با فشار همه جانبهء آمریکا و غرب بر سر پروندهء هسته ای، که باعث کاهش چشمگیر فروش نفت، بحران ارز و گرانی روز افزون کالاها  گردید، بحران اقتصادی و تورم افسار گسیخته خود بهانه هائی شدند تا اصول گرایان منتقد، دولت را به بی کفایتی و سوء استفاده از ارز دولتی در بازار متهم کنند. احمدی نژاد پس از بازگشت از سفر نیویورک در کنفرانس خبری به صراحت از مشکلات فروش نفت (از بابت اعمال تحریم ها)  سخن گفت و عملاً بر تأثیر تحریم های نفتی و بانکی صحه گذاشت؛ نفتی که قرار بود با رأی نمایندگان مجلس به صورت یک طرفه قطع گردد تا تنبیهی برای غرب باشد! وی، درعین حال، در لفافه، از مذاکرات مستقیم با آمریکا سخن گفت تا به قول خیلی از محافظه کاران افتخار این موضوع را به نام خود ثبت کند؛ رویکردی که بار دیگر به نوعی تمرد از نظریات رهبر و بی توجهی به او محسوب می شود. البته اينکه اخیرا محمد جواد لاریجانی بیان داشته که اگر منافع نظام ایجاد کند با آمریکا حتی در قعر جهنم هم مذاکراه می کنیم، خود نشان از آن دارد که موضع احمدی نژاد بر خلاف میل رهبر نیست اما اینکه او فصل الخطاب بودن سلطان را به هیچ انگاشته و راه خود را می رود حکایت دیگری ست.

نامه نگاری سران قوای مجریه و قضائیه بر سر بازدید احمدی نژاد از اوین بار دیگر علی خامنه ای را به صحنه کشاند تا این بار اعلام کند که هر کس از خط او سر پیچی کند «خائن به نظام» است. در حالی که به نظر می رسد با این اخطار رهبر نزاع ها فروکش می کند، طرح سوال از احمدی نژاد در مجلس اعلام وصول می شود؛ موضوعی که خود می تواند بر شعله ور شدن آتش تنش ها بیافزاید. اما در این میان صحنه گردان اصلی این ماجرا چه افرادی هستند؟ یکی از اشخاصی که در ظاهر و بلافاصله بعد از هشدار علی خامنه ای از ولایت مداری و تبعیت از رهبر سخن می گوید اما در باطن تلاش داشته همواره از هر فرصتی برای ضربه زدن به احمدی نژاد بهره جوید کسی نیست به جز علی لاریجانی. وی از کسانی بود که بعد از مطرح شدن سوال از احمدی نژاد از این طرح حمایت کامل را داشت،  آن هم علی رغم مخالفت شخصی چون حداد عادل که به عنوان راهبر فرامین خامنه ای در مجلس، سعی کرد از حضور احمدی نژاد در صحن بهارستان جلوگیری کند. این خود نشان از آن دارد که رئیس مجلس بی توجه به نظر رهبر و با انگیزهء شخصی سعی در تفهیم این عقده دارد که با وجود افرادی چون او در دوره های گذشته، علی خامنه ای نظر به فردی مثل احمدی نژاد داشته است و، لذا با کشاندن احمدی نژاد به مجلس، رهبر را در موضع انفعال قرار دهد.

اما شخص دیگری که بدون توجه به اخطار علی خامنه ای تاثیری جدی بر وصول طرح سوال از احمدی نژاد داشت علی مطهری ست. وی که همیشه نقش میانه رو را در مجلس بر عهده داشته و حتی چندین بار نیز به صورت تلویحی از کودتای انتخاباتی 88 سخن به میان آورده، اخیراً، در رویارویی آشکار با حداد عادل، گفته است که اگر این افراد (فراکسیون رهیپویان انقلاب به رهبری حداد عادل) رفتار خود را ادامه دهند (در راهکارشان برای منتفی کردن سوال از احمدی نژاد) من دربارهء سابقه برخی از آنها در رژیم شاه صحبت خواهم کرد. با این تفاسیر مشاهده می کنیم ولایت پذیری از رهبر دیگر مانند گذشته جایگاهی در مقابل عقده گشایی بازی گردانان صحنهء نظام در مقابل یگدیگر، پیدا نمی کند.

اما این تمام ماجرا نیست. خود بحث حضور احمدی نژاد در جایگاه پاسخگویی به نمایندگان و نکات مطروحه در این باره شرایط نگران کننده ای  را برای سردمداران نظام و به خصوص شخص رهبر متصور می نماید. احمدی نژاد در اسفند سال گذشته برای اول بار در بهارستان حاضر شد تا به سوالات نمایندگان پاسخ دهد؛ حضوری که بیشتر با به سخره گرفتن صحن مجلس و پرسش های نمایندگان از سوی رئیس دولت همراه بود؛ اتفاقی که اعتراض تند نمایندگان را از اینکه مضحکهء دست احمدی نژاد شده اند را به همراه داشت. ترس از تکرار همین سناریو در جلسه پرسش پیش رو (آن هم در شرایط آشفته تر از همیشهء کشور)، که بیشتر از سوی حداد عادل و طیف حامی وی مطرح می شود، و تهدید احمدی نژاد به بیان ناگفته ها، دو چالشی ست که اکنون خواب را از چشمان علی خامنه ای ربوده است؛ چالش هائی مبین این نکته که دوران یکه تازی و فرمانروایی وی بر نظامی که همه حلقه به گوش باشند رو به پایان است.

از نگاهی دیگر باید گفت که این خاصیت نظام های بسته است، همچنین نظام هایی به دلیل عدم حمایت و نداشتن پایگاه اجتماعی در هیچ رده از هرم قدرت، نمی توانند راهی برای تبادل نظر و مشارکت با اجتماع خود داشته باشند. گردش چرخهء قدرت در یک سیستم بسته تنها به بالا رفتن و اصطکاک و تشدید تنش ها می انجامد و به ناچار به مرحله ای می رسد که سيستم از درون فرو می پاشد. موئلفه های این نیروهای تنش زا همان تعبیری ست که علی خامنه ای آن را «خیانت به نظام» می خواند. قدر مسلم اينکه بازی شروع شده از جانب احمدی نژاد و برخی ديگر از افرادی که در جناح های دیگر قدرت بی اعتنائی به هشدار رهبر را پيشه کرده اند می تواند مبين برآیند نیروهای موئلفه سیستم مذکور در مثال بالا باشد. بزرگترین آفت پیش روی علی خامنه ای آن است که با چالش خائنین (به تعبیر خودش) و منحرفان (به تعبیر نیروهای حامی وی) بر سر قدرت رو به رو شده است؛ خائنینی که به جای تمکین مدام در حال «کش دادن قضیه» اند!

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه