بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

چهارشنبه 17 آبان ماه 1391 ـ  7 نوامبر 2011

 

جمهوری اسلامی، آری!

دربارهء قطعنامه سیاسی همایش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران

مهرگان البرز

ایران در یکی از فشرده ترین گرهگاه های تاریخ خود قرار گرفته است. سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی وضعیت کشور را به استیصال کشانده و اکثریت مردم را به فلاکت انداخته است. نظام جهانی سرمایه داری انحصاری در عمیقترین بحران تاریخ خود دست و پا می زند و وابستگی اقتصاد کشور به این نظام، تاثیرات مُخرّب این بحران را به ایران نیز منتقل کرده است.

تضادهای قدرت های شرق (روسیه و چین) و غرب (آمریکا و اروپا) حدت یافته و به سطح جنگ داخلی در سوریه رسیده است. وضعیت سوریه پیش درآمد تقابلات اصلی شرق و غرب در ایران است. آیا حکومت جمهوری اسلامی از طریق باند ولی فقیه در خدمت منافع قدرتهای شرق می ماند و یا با تغییر شکل در خدمت منافع قدرتهای غرب قرار می گیرد؟ دراین راستا، تحریمهای کُشنده غرب از مردم قربانی می گیرند ولی تا کنون مجموعه فشارها، نیروی لازم را جهت چرخش باند ولی فقیه به سوی غرب و یا تغییر شکل حکومت از طریق باندهای دیگر ایجاد نکرده اند. از اینرو، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران و جنگی خانمانسوز به مراتب افزایش یافته است.        

خیزش های بی نظیر سال 1388 نشان داد که مردم، به ویژه جوانان، خواهان برچیده شدن بساط نظام دیکتاتوری مطلقه ولی فقیه در ایرانند. با وجود جانفشانی های بسیار، جنبش مردم به دلایل متعددی در این بُرش شکست خورد. یکی از مهمترین این دلایل، رهبری بخش بزرگی از جنبش توسط اصلاح طلبان حکومتی بود که با وعده تغییر، در پی حفظ و تداوم حکومت جمهوری اسلامی حرکت می کردند. جنبش عظیم مردم از درون توسط باندهای میرحسین موسوی خامنه- کروبی- خاتمی و باند رفسنجانی و از بیرون توسط باندهای خامنه ای- احمدی نژاد ضربات مهلکی خورد و بالاخره سرکوب شد.

اما اکنون فشارهای کمرشکن اقتصادی و سرکوب دایم دوباره ترکیبی انفجاری ساخته اند. ترکیبی که بدون تردید در تمامی زد و بندهای آشکار و نهان بین باندهای درون و بیرون از حکومت و همچنین با قدرتهای شرق و غرب در نظر گرفته می شوند. در زد و بند های آشکار در خارج از کشور می توان دو جریان اصلی با دو جهت گیری ظاهرا متضاد را مشاهده نمود: یکم، جریان حفظ حکومت جمهوری اسلامی با تغییراتی در شکل آن (قطعنامه سیاسی همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان) و دوم، جریان تغییر حکومت جمهوری اسلامی و برقراری حکومت ارتجاعی دیگر (منشور شورای ملی، و منشور 91۱).

این دو جریان تفاوت چندانی از نظر سیاست و برنامه ندارند و وجوه مشترک شان ماهیت آنها را بیشتر روشن می کند:

1- ماهیت حکومت جمهوری اسلامی به عنوان نمایندگان طبقات ارتجاعی و در خدمت منافع بیگانگان مسکوت گذاشته شده است.

2- ماهیت دیگر نیروهای ارتجاعی از جمله باند اصلاح طلب حکومتی و باند رضا پهلوی نیز مسکوت گذاشته شده اند.

3- تغییر در شکل حکومت جمهوری اسلامی که ماهیتا سرکوبگر و خشونت گر است، گویا می تواند از طریق مسالمت آمیز انجام پذیرد.

4- نقش قدرت های بزرگ، به ویژه آمریکا، در تغییر شکل و یا تغییر حکومت مسکوت گذاشته شده است.

5- علیه جنگ احتمالی موضع گرفته، اما در مورد اینکه از طریق آمریکا و جنگ تغییرات مورد نظرشان حاصل می شود سکوت کرده اند.

6- چگونگی تغییر در شکل و یا تغییر حکومت مطرح نمی گردند ولی پس از این تغییرات وعده انتخابات آزاد می دهند.

7- بخاطر همسویی جمهوریخواهان و سلطنت طلبان هیچ اشاره ای به ادامه، مناسبات ستمگرانه از حکومت قبلی به حکومت فعلی نمی شود.

8- در تغییرات مورد نظر اینان، استثمار جایی ندارد و بنابراین مردم به ویژه زحمتکشان فقط به عنوان ابزار مورد استفاده قرار می گیرند.

9- مردم به شورش بر علیه حکومت بر انگیخته نمی شوند چون اعتقاد به تغییر از بالا به کمک غرب به ویژه آمریکاست.

10- هدف هر دو جریان، تغییر شکل حکومت طبقات ارتجاعی در ایران است، نه تغییر محتوای آن و برپایی حکومت مردم.

با توجه به نکات فوق الذکر، در این مقاله به بخش هایی از قطعنامه سیاسی همآیش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران بر طبق تیتر بندی خود قطعنامه پرداخته می شود.

 

1. اولویت ها

ما و انتخابات آزاد

قطعنامهء سیاسی اتحاد جمهوی خواهان ایران (اجا) می گوید: "اتحاد جمهوریخواهان ایران قضاوت صندوقهای رای و التزام به رای آزادانه‍ ی شهروندان را، اقدام ضروری برای پایان دادن به بحران‌های کنونی در کشور میداند. ما معتقدیم مشارکت شهروندان در اداره‍ ی امور، تنها راه تامین مصالح کشور به سود شهروندان است."

مگر حکومت دیکتاتوری مطلقه ولی فقیه اجازه می دهد که انتخابات آزاد باشد؟ در هیچیک از انتخابات، شورای نگهبان اجازه نداده است که همه کاندیداها شرکت کنند و در سال 1388 نیز فقط 4 نفر از کاندیداهای خودی را از صافی رد کرد. پس از رای گیری، چون میر حسین موسوی خامنه مورد نظر باند ولی فقیه نبود بازهم کاندیدای خودی تر، احمدی نژاد انتصاب شد.

تاریخ حکومت جمهوری اسلامی به روشنی نشان می دهد که هیچگاه انتخابات آزاد وجود نداشته است. اما اجا باز هم صحبت از "التزام به رای آزادانه شهروندان" می کند، گویا با وجود این حکومت دیکتاتوری می توان انتخابات آزاد داشت.  

قطعنامه می گوید: "ما همه ی نیروهای سیاسی را به حضور فعال در صحنه سیاسی کشور، برای خواست آزادی زندانیان سیاسی، تبادل آزادانه ی اطلاعات، آزادی رسانهها و احزاب سیاسی و لغو نظارت استصوابی – به منزله پیشزمینه های برگزاری انتخابات آزاد بر اساس معیارهای شناخته شده‍ی بینالمللی – دعوت میکنیم. ما برای تبلیغ و ترویج ضرورت آزادی انتخابات در ایران، در سطح ملی و بینالمللی، تلاش میکنیم."

مگر صحنهء سیاسی کشور که توسط حکومت جمهوری اسلامی می شود اجازه می دهد که نیروهای سیاسی مخالف این حکومت حضور فعال داشته باشند؟ کدام یک از نیروهای سیاسی می توانند در داخل کشور "برای خواست آزادی زندانیان سیاسی، تبادل آزادانه ی اطلاعات، آزادی رسانهها و احزاب سیاسی و لغو نظارت استصوابی" فعالیت کنند؟ اجا که همه ی نیروهای سیاسی را به حضور فعال در داخل کشور دعوت می کند، این گوی و این میدان، به داخل کشور تشریف ببرد و ادعای خود را ثابت کند. اگر نمی تواند، حداقل به مردم دروغ نگوید.

وقتی اجا می گوید: "برگزاری انتخابات آزاد بر اساس معیارهای شناخته شده‍ ی بینالمللی"، کدام معیارها و انتخابات را در نظر دارد؟ انتخابات در روسیه که پوتین انتصاب شد، یا انتخابات در آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ... که مردم به غیر از انتخاب کاندیدای دو یا سه حزب حکومتی که محتوای سیاست های ضد مردمی شان نیز یکی است، هیچ انتخاب دیگری ندارند. اگر معیار اجا چنین است، بیهوده " برای تبلیغ و ترویج ضرورت آزادی انتخابات در ایران، در سطح ملی و بینالمللی" تلاش می کند. چون با این معیار، هر چند سال مردم فقط انتخاب می کنند که کدامین دار و دسته از استثمارگران و ستمگران حاکم سکان حکومت را به دست گیرند. در نظام جمهوری اسلامی نیز تجربه مردم نشان می دهد که هیچ تفاوت اساسی بین دولتهای موسوی خامنه، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد نبوده است.

اجا مدعی است که با وجود جو خفقان و سرکوب دایم می توان در صحنه ی سیاسی کشور حضور داشت و زمینه ی برگزاری انتخابات آزاد را فراهم نمود. این چیزی جز وارونه کردن ماهیت حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی و نفی اختناق موجود نیست. انتخابات آزاد فقط زمانی امکان پذیر است که حکومت در دست مردم باشد و نه دشمنان مردم. پس از انقلاب 1357 و سرنگونی رژیم سلطنتی، با وجود عدم تثبیت حکومت جمهوری اسلامی، رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه نیز تجربه شد و نتیجه اش برای همگان روشن است.     

 

ما و جنبشهای اجتماعی

قعطنامه می گوید: "طرد دیکتاتوری و تامین آزادی‌های دمکراتیک، نیازمند توانمندتر شدن جنبشهای اجتماعی است. ما جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی را به مثابه‍ی مولفههای اصلی، پایه و اساس دمکراتیزه کردن جامعه و شکل دادن به مطالبات مردم میدانیم. دفاع از خواستهای حقطلبانه‍ی شهروندان ایرانی به طور اعم و به طور مشخص مطالبات جنبش های زنان، دانشجویان و کارگران از دیگر اولویت‌های ما است. اتحاد جمهوریخوان ایران، از مطالبات گروه‌های اجتماعی در تامین حقوق‌شان از حق تشکل سیاسی، صنفی و گروهی پشتیبانی میکند."

"طرد دیکتاتوری و تامین آزادی های دمکراتیک"؟! در اینجا اجا شیوه حکومت کردن را از ماهیت طبقات حاکم جدا کرده و آنرا به گونه ای تصویر می کند که گویا مشکل جامعه بالا بودن غلظت دیکتاتوری حکومت جمهوری اسلامی است. از اینرو، با ریختن محلول " دمکراتیزه کردن جامعه" می توان غلظت دیکتاتوری حکومت را پایین آورده و حتی آزادیهای دمکراتیک را تامین نمود. در حالیکه، دیکتاتوری خصوصیتی جدایی ناپذیر و تنها شیوه حکومتی جمهوری اسلامی بر اکثریت جامعه است. علت این شیوه، ماهیت طبقات حاکم است و با هیچ معجونی نمی توان این شیوه را از ریشه آن (طبقات ارتجاعی) جدا نمود و آنرا رقیق کرد. نیش این عقرب از ره کین است، اقتضای طبیعتش اینست.  

اجا می گوید: "ما جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی را به مثابه‍ی مولفههای اصلی، پایه و اساس دمکراتیزه کردن جامعه و شکل دادن به مطالبات مردم میدانیم." در بُرش کنونی که جنبش مردم در افت بوده و نهادهای مدنی وجود ندارند،" دمکراتیزه کردن جامعه و شکل دادن به مطالبات مردم"فقط یک ادعاست. در سال 1388 جنبش مردم که به اوج خود رسیده بود نیز قادر نشد که نهادهای مدنی را ایجاد نموده و به مطالبات مردم شکل دهد. چرا که در عالم واقعیت، نیرویی به نام حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی وجود دارد که با سرکوب شدید از تشکیل نهادهای مدنی و سازمان یافتن مردم به حول مطالبات خود جلوگیری می کند.

اما اجا حکومت جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر دانسته و جامعه را به گونه ای تصویر می کند که گویا با وجود دیکتاتوری عریان می توان به ایجاد نهادهای مدنی پرداخت و مردم را حول مطالبات خود سازماندهی نمود.     

 

ما و دفاع از حقوق بشر

قطعنامه اجا می گوید: "ما از تلاش‌ فعالان حقوق بشر در سازماندهی جنبش گسترده ی دفاع از حقوق بشر در ایران و بسیج امکانات بین‌المللی حمایت می‌کنیم. اتحاد جمهوریخوان ایران برای لغو مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، دفاع از حقوق کودکان، رفع هر نوع تبعیض نسبت به زنان و نفی کلیشه‌های آموزشی و فرهنگی جنسیتی علیه حقوق آنان مبارزه کرده، از جنبش اصلاح قوانین مدنی و کیفری در انطباق با موازین حقوق بشر دفاع میکند و بر تامین آزادیهای کامل فردی، اعم از آزادی عقیده و دین، آزادی بیان، آزادی پوشش، آزادی سفر، آزادی انتخاب محل اقامت، آزادی تحصیل و آموزش و آزادی انتخاب شغل تاکید دارد."

اجا به این واقعیت که حکومت جمهوری اسلامی ذاتا ناقض حقوق بشر و آن هم به دهشتناک ترین اشکال ممکن می باشد و همچنین بانی سلب کامل تمامی آزادیهای فردی و اجتماعی بوده و هست، نمی پردازد. حکومتی که ضد زنان، ملیت ها و تمامی آزادیهای مردم است و دستگاه زندان، شکنجه و اعدامش بی وقفه کار می کند، برخلاف نظر اجا، هیچگونه ظرفیت اصلاح ندارد. اما اجا مدعی است که " برای ... مبارزه کرده، از ... دفاع می کند و بر تامین ... تاکید دارد". خوب، دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟!  

 

2- سیاست اتحادها

سازمان‌یابی جمهوری خواهان

قطعنامه می گوید: "ما برای سازمانیابی جمهوریخواهان دمکرات و سکولار، حول جمهوریت، کاربست اشکال مسالمت آمیز مبارزه و مقاومت مدنی، با هدف تبدیل نیروی جمهوریخواه دمکرات و عرفی به عامل تاثیر گذار در تحولات سیاسی آتی کشور برای تغییر تدریجی ساختار سیاسی تلاش میکنیم. در این راستا ما مذاکره با تمامی نیروها و تشکل های جمهوریخواهی را، که در مبانی سیاسی با ما اشتراک نظر و همسوئی دارند، ضروری می دانیم و برای اتحاد های گسترده با این نیروها تلاش می کنیم."

بنابراین، جمهوری خواهان دمکرات و سکولاری که با اجا اشتراک نظر و همسوئی دارند نه تنها سازمان یافته نیستند، بلکه در تحولات سیاسی کنونی کشور نیز نقشی ندارند. خوب، اجا می خواهد این نیروهای جمهوریخواه را حول چه چیزی متحد کند؟ جواب داده شده است: حول جمهوریت! اما هدف چه نوع حکومتی است؟ اجا تلاش می کند تا تمامی جمهوریخواهان هم مسلک خود را متحد کرده تا تبدیل به " عامل تاثیر گذار در تحولات سیاسی آتی کشور برای تغییر تدریجی ساختار سیاسی" حکومت جمهوری اسلامی شوند. من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود/ وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟

در خیزش های 1388 شعار مرکزی جنبش مردم "مرگ بر دیکتاتور!" بود. این شعار نشان می دهد که بسیاری از مردم به درستی تشخیص دادند که نظام ولایت فقیه، یک نظام دیکتاتوری مطلقه فردی است. همانگونه که در انقلاب 1357 مردم به درستی تشخیص دادند که نظام سلطنتی، یک نظام دیکتاتوری مطلقه فردی است و به همین دلیل شعار مرکزی جنبش مردم "مرگ بر شاه!" بود. چون نظام جمهوری اسلامی نظام دیکتاتوری مطلقه ولی فقیه است، "مرگ بر دیکتاتور!" یعنی "مرگ بر حکومت جمهوری اسلامی!"  

در خیزش های 1388 اصلاح طلبان حکومتی (به رهبری موسوی خامنه- کروبی- خاتمی) با دغلکاری شعار "مرگ بر دیکتاتور!" را به سوی احمدی نژاد می چرخاندند تا ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی را از زیر ضربات جنبش مردم بیرون بکشند و اکنون اجا نیز برای حفظ و تداوم و " تغییر تدریجی ساختار سیاسی" نظام دیکتاتوری مطلقه فردی ولی فقیه تلاش می کند. هفت شهر مبارزه را مردم گشتند، اما اجا هنوز اندر خم یک کوچه است!

اجا چگونه می خواهد به تدریج ساختار نظام دیکتاتوری ولایت فقیه را در "تحولات سیاسی آتی کشور" تغییر دهد؟ جواب داده شده است: با "کاربست اشکال مسالمت آمیز مبارزه و مقاومت مدنی". این نیز تلاشی عبث در محدود کردن مبارزات مردم به یک شکل از مبارزه است. شکل بسیار محدودی که مبارزات مردم در 1388 به سرعت از آن عبور کرد ولی توسط اصلاح طلبان حکومتی همواره تبلیغ و بالاخره موثر واقع شد. در آن بُرش، سیل عظیم جنبش مردم در تکاملات 8 ماهه خود می رفت تا سد حکومت جمهوری اسلامی را بشکند.

اما اصلاح طلبان حکومتی با محدود کردن مبارزات بخش مهمی از جنبش به شکل فقط مسالمت آمیز، از رها شدن انرژی نهفته در آن جلوگیری نموده و به ویژه پس از شورش مردم در عاشورا با تکیه بر بیانیه شماره 17 موسوی خامنه، توازن قوا را به نفع نیروهای مستاصل نظامی- امنیتی حکومت بر هم زدند. نتیجه محدود کردن مبارزات مردم به این روش، شکست جنبش، پیگرد، اسارت، شکنجه، تجاوز و اعدام بسیاری از جوانان دلیر کشور بود که هنوز ادامه دارد. آزموده را آزمودن خطاست!

اما اکنون نیز اجا می خواهد شیوه مبارزه را فقط به مسالمت آمیز محدود کند. چرا؟ چون معتقد است که حکومت ارتجاعی و ماهیتا جنایتکار جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است. خیر، این حقیقت ندارد! از کوزه همان تراود که در اوست و از این حکومت چیزی جز فلاکت و جنایت نتراویده است.     

 

ما و جنبش سبز

قطعنامه می گوید: "جنبش سبز مهم ترین تحول در تاریخ جمهوری اسلامی و یک گام موثر در جهت رشد مبارزات دموکراتیک مردم ایران است. ما خود را عضو جدایی ناپذیر این جنبش می دانیم و برای تکامل آرمان های دمکراتیک و سمت گیری مسالمت جویانه‍ی آن می کوشیم. تلاش برای گسترش حوزه‍ی گفت و گوها و همکاری با نیروهای سیاسی همسو و همراه، سازمان دادن ائتلاف‌ها حول اهداف موضعی، میان مدت و دراز مدت، همکاری در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی با تمامی نیروهائی که برای تقویت جمهوری و دمکراسی در کشور مبارزه می کنند، از برنامه های ماست. اتحاد جمهوریخوان ایران، تلاش نواندیشان دینی در جهت انطباق دیدگاه‌های مذهبی با موازین حقوق بشر و مبارزات روحانیون مخالف استبداد را ارج می‌گذارد و سوءاستفاده از باورهای دینی در کسب قدرت سیاسی را محکوم می کند."

پس از رنگ کردن بخشی از جنبش مردم توسط اصلاح طلبان حکومتی، در طی سال 1388 روشن شد که جنبش سبز نیز یک پارچه نیست، بلکه دارای جناح های مختلف است. در این جنبش، دو جریان با دو جهت گیری متضاد شکل گرفتند: یکی معتقد به اصلاح پذیر بودن نظام جمهوری اسلامی با هدف تغییر دولت (نه حکومت) و دیگری معتقد به سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی با استفاده از تضادهای درون حکومت بود. اولی با شعار "رای منو پس بده!" برای برگزاری انتخابات مجدد و رییس جمهور شدن موسوی خامنه حرکت کرد و دومی شعار "موسوی بهانه است، کُل نظام نشانه است!" را مطرح کرد.

در ابتدا این دو جریان در یک جهت و به صورت مسالمت آمیز حرکت می کردند. اما با آغاز حملات نیروهای نظامی- امنیتی رژیم به تظاهرات مردم و شروع درگیریهای خیابانی برای بسیاری روشنتر شد که این حکومت است که روش مبارزه را تعیین می کند. جوانان با چشمان خود دیدند که روش حکومت کاملاً قهرآمیز است. با این روش، قدر قدرتی خود را به نمایش گذاشته و مردم را وحشیانه سرکوب می کند تا مرعوب کند. بسیاری از جوانان، بویژه هزارانی که در خیابان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و یا دستگیر و شکنجه شدند به مراتب بیشتر پی بردند که با چه هیولایی طرفند و محدود کردن مبارزه به شیوه مسالمت آمیز چیزی جز انکار واقعیت و ندیدن ماهیت این هیولای آدمخوار نیست.

بالا رفتن آگاهی جوانان از ماهیت حکومت جمهوری اسلامی به سرعت منجر به شکستن چهار چوب تنگ سیاست مسالمت جویانه اصلاح طلبان حکومتی شد. بکارگیری روشهای متعدد مبارزه قهرآمیز با حکومت یکی از مهمترین نشانه های بالا رفتن این آگاهی و عوامل رشد جنبش مردم بود. جنبشی که توانست با تقابل مستقیم با نیروهای سرکوبگر، برای اولین بار، روزهای 13 آبان، 16 آذر و عاشورا را تبدیل به روز نمایش قدرت مردم و ضعف حکومت کند.

این واقعیت که در درون جنبش سبز نیز جریانی رشد یابنده و خواهان سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی بود روشن تر شده و این جریانات اکنون نیز به اشکال مختلف وجود دارند. اما اجا به این واقعیت، علل شکست این جنبش و چرا به دستجات گوناگون تقسیم شد نمی پردازد. و مهمتر، چه صدمات مهلکی " سمت گیری مسالمت جویانه ی "اصلاح طلبان حکومتی و هواداران شان چون اجا به کُل جنبش مردم ایران در داخل و خارج از کشور زدند، کاری ندارد و هنوز مصرانه آنرا تبلیغ می کند.

چو رزم آیدت پیش هشیار باش

تنت را ز دشمن نگهدار باش

چو بدخواه پیش تو صف برکشید

ترا رای و آرام باید گزید

چو بینی به آورد کس همنبرد

نباید که گردد ترا روی زرد

تو پیروزی ار پیشدستی کنی

سرت پَست گردد چو سستی کنی

گر او تیز گردد تو زو بر مگرد

هشیوار یاران گزین در نبرد

(فردوسی)

اجا به دنبال اصلاح طلبان حکومتی و جریانات سبزی که خواهان اصلاح حکومت جمهوری اسلامی می باشند روان است تا شاید از این طریق در داخل کشور نفوذی پیدا کند. از طرف دیگر، در خارج از کشور در زد و بند با "نو اندیشان دینی" چون عبدلکریم سروش، عطالله مهاجرانی، محسن کدیور و ... است که در برپایی و تداوم حکومت ضد مردمی جمهوری اسلامی نقش داشته اند. اجا مدعی است که " سوء استفاده از باورهای دینی در کسب قدرت سیاسی را محکوم می کند". در حالیکه جریانات توده ای و اکثریتی در رهبری اجا، همواره از سوء استفاده خمینی و خامنه ای از باورهای دینی مردم در کسب و تداوم قدرت سیاسی، کاملاً پشتیبانی کرده اند.

 

3. سیاست‌های ما

سیاست ما نسبت به قدرت حاکم

قطعنامه می گوید: "قدرت در جمهوری اسلامی در دست مجموعهای از نیروها به رهبری ولیفقیه قرار دارد. این مجموعه شامل ولیفقیه و بیت وی، سپاه پاسداران، احمدینژاد و یاران او، راست سنتی و جبهه پایداری است. ولیفقیه و فرماندهان سپاه در دهه‍ی گذشته کوشیدهاند که قدرت را در دست خود متمرکز کنند. آن دو در پیوند تنگاتنگ با هم هستند. ولیفقیه مهار قدرت را در دست دارد و سیاست های کلان کشور را هدایت میکند. گرچه بر قدرت ولیفقیه و فرماندهان سپاه افزوده شده است، ولی جریان های دیگر، همچنان در ساخت قدرت حضور دارند و نقش بازی می کنند. در میان نیروهای حاکم، نیروهای نظامی ـ امنیتی که تندترین مواضع را دارند، از جایگاه ویژهای برخوردارند و در سیاستهای کلان کشور تاثیر میگذارند. اتحاد جمهوریخواهان ایران به طور کلی مجموعه نیروهای حاکم و به طور مشخص ولیفقیه و نیروهای امنیتی ـ نظامی را مسئول نابسامانی‌های کشور می داند. اتحاد جمهوریخواهان ایران با استفاده از روش های مسالمت آمیز و با اتکاء به انتخابات آزاد خواستار تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، برقراری ساختار سیاسی دموکراتیک، سکولار، مبتنی بر جدائی دین از دولت و حاکمیت مردم است."

در اینجا اجا مجموعه نیروهای در حکومت جمهوری اسلامی را به گونه ای معرفی می کند که گویا باند اصلاح طلب حکومتی و باند رفسنجانی دیگر جزو طبقات ارتجاعی حاکم محسوب نشده و هیچگونه قدرت و نفوذی در حکومت ندارند. این یکی از شگردهای همیشگی جریانات سازشکار است که برخی از باندهای مغلوب درون حکومت را مخالف حکومت جا زده و آنان را مردمی جلوه می دهند. چنین شگردی را در پیاده کردن پروژه دوم خرداد 1376، دوران ریاست جمهوری خاتمی، انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و در قطعنامه کنونی اجا نیز می توان مشاهده نمود.     

اصلاح طلبان حکومتی، و حامیان سازشکارشان، تضاد باند ولی فقیه با باند اصلاح طلب حکومتی را تضاد حکومت با مردم جلوه داده و خیل عظیمی از جوانان کشور را با وعده های پوشالی به پای صندوق های رای کشاندند و برای حکومتی که مردم از آن به شدت متنفرند مشروعیت خریدند. با این شگرد، سازشکاران در خدمت به منافع و تحت رهبری باند اصلاح طلب حکومتی، سیل عظیم جنبش در سال 1388 را از مسیر ریشه کن کردن حکومت منحرف کرده و به شنزار رهنمون کردند. بدین ترتیب، راه را برای سرکوب شدید جوانان شورشی بازتر نموده و به جنبش بی نظیر مردم ایران چنان ضربه ی مهلکی زدند که حتی در وضعیت انفجاری کنونی قادر به جبران آن نگشته است.  

اجا "مجموعه نیروهای حاکم و به طور مشخص ولیفقیه و نیروهای امنیتی ـ نظامی را مسئول نابسامانی‌های کشور می داند." بنابراین، از نظر اجا، باند اصلاح طلبان حکومتی و باند رفسنجانی که اکنون مورد غضب باند ولی فقیه قرار گرفته اند مسئول نابسامانی های کشور نیستند. اما نابسامانی های کشور اخیراً پدید نیامده اند. نگاه مختصری به تاریخ اخیر ایران نشان می دهد که نابسامانی های کشور در دوران سلطنت خاندان پهلوی نه تنها توسط حکومت جمهوری اسلامی ادامه یافت بلکه در طی 33 سال اخیر همواره تشدید شده است. علت نابسامانی در کشور، حکومت طبقات ارتجاعی است؛ حکومتی که در خدمت منافع بیگانگان و سرکردگان خود کار می کند و نه در خدمت منافع مردم ایران.  

شکل این حکومت مهم نیست؛ می خواهد سلطنتی، جمهوری اسلامی و یا جمهوری باشد. در حکومت جمهوری اسلامی کدام باند غالب باشد و کدامین باندها مغلوب، مهم نیست. حکومت طبقات ارتجاعی عامل و حافظ نظام استثمار و ستم است و دولت برگزیده آن برای تداوم این نظام از هیچ جنایتی فروگذار نیست. سرکوب انقلاب مردم و نسل کشی، ادامه جنگ خانمانسوز و نابودی بخشهایی از کشور توسط دولت موسوی خامنه، سرکوب 40 شورش در شهرها (از مشهد تا اسلامشهر) توسط دولت رفسنجانی، سرکوب جنبش دانشجویان در تیر 1378 و قتل های زنجیره ای توسط دولت خاتمی، و سرکوب خیزشهای 1388 توسط دولت احمدی نژاد، جملگی این واقعیت را نشان می دهند.

حکومت جمهوری اسلامی با تمامی جناح هایش مسئول نابسامانیهای کشور بوده و هست. ولی اجا با حذف نقش و مسئولیت باند اصلاح طلب حکومتی در ایجاد وضعیت فلاکتبار کنونی در کشور باز هم بدنبال بَزَک کردن حکومتی است که بانی چنین وضعیتی است. اجا برای موجه جلوه دادن نظرات خود، با چرب زبانی وعده ی "تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، برقراری ساختار سیاسی دموکراتیک، سکولار، مبتنی بر جدائی دین از دولت و حاکمیت مردم" می دهد. اما راهی که برای رسیدن به آن ارائه می دهد: " با استفاده از روش های مسالمت آمیز و با اتکاء به انتخابات آزاد"، نشان دهنده خواست تداوم حکومت جمهوری اسلامی و پوشالی بودن این وعده است.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=48786

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه