|
دو پرسش دارم، آیا پاسخی دارید؟
سخنی با احزاب و گروههای سیاسی ایران
الاهه بقراط
نگویید که این نوشتهها را نمیخوانید، میخوانید! این پُز که خود را بیخبر از «دیگران» نشان میدهد، دست کم امروز، از یک سو با واقعیت انتشار مکرر ـ از جمله در فضای مجازی ـ مطابقت ندارد و، از سوی دیگر، بیانگر نداشتن اعتماد به نفس است. پس، با این اطمینان که این نوشته نیز دنبال میشود، دو پرسش با رهبران احزاب و گروه های سیاسی ایران مطرح میکنم. منظورم همه هستند: از احزاب و گروه های قانونی، یعنی آنهایی که جمهوری اسلامی هنوز قلع و قمع شان نکرده و در ابواب جمعی خودش قرار میگیرند؛ نیمه قانونی، مانند نهضت آزادی و جبههء مشارکت اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی که نه رژیم میداند تکلیفاش با آنها چیست و نه خودشان با خودشان! و سرانجام، غیرقانونی، یعنی همهء آنهایی که توسط حکومت اسلامی قلع و قمع و اساساً از صحنهء سیاست جمهوری اسلامی حذف شده اند و عمدتاً در خارج کشور به زندگی گیاهی خویش ادامه میدهند و در داخل کشور، چه کسی را خوش بیاید یا نیاید، و یا چه کسی انکار بکند یا نکند، هواداران خودشان را دارند که در نخستین فرصت، دوباره به جنب و جوش در خواهند آمد تا به احزاب و گروههای «مادر» بپیوندند و، اگر بتوانند، نقشی مثبت یا منفی در تحولات آینده بر عهده خواهند گرفت. این همه ناشی از قانونمندیهای اجتماعی است و نه میل و علاقه، و یا انکار از سوی من و شما!
امروز همه «نظر» می دهند
در پاسخ ِ دو پرسشی که مطرح خواهم کرد، «نظر» نمیخواهم بلکه به دلیل ادعاهایی که بیشتر این احزاب و گروهها مطرح میکنند، انتظار ارائهء تحلیل و برنامه دارم. وگرنه «نظر» را امروزه همه میدهند! این نظردهی که به ویژه در سالهای اخیر به برکت تکنولوژی ارتباطات بیش از پیش گسترش یافته، صرف نظر از اینکه «نظر»ها چه محتوایی داشته باشند، به خودی خود پدیدهای مدرن است؛ پدیدهای که سبب ابراز وجود فرد میشود. گردنکشی ِ «فرد ِ» هویت یافته و مدرن است در برابر «توده»ی بیشکل و سنتی که هزاران سال مورد بهره برداری اربابان قدرت، اعم از دکانداران دین (کلیسا و کنیسه و مسجد) و دولتمردان سیاست قرار گرفته است. تلاش حکومتهای استبدادی، اعم از دینی و غیردینی، همگی برای برگرداندن «غولِ» فرد و خودآگاهی وی به درون شیشهء «توده»ی از خود بیگانه بوده و هست.
ابراز «نظر»، امروز، جدا از اینکه چه محتوا و چه سطحی داشته باشد، و جدا از اینکه کسی آنها را بخواند یا نخواند، و جدا از این واقعیت که هزار هزار در زمانی بس کوتاه، محو شده و فراموش میشوند، به یک پدیدهء همگانی در کشاکش های ناگزیر دوران مدرن تبدیل شده است. تنها در آنجا که «فرد» مرزهای «نظر» را زیر پا مینهد و وارد عرصهء تهمت و افترا و ناسزا میشود، در واقع پسمانده و رسوبات دوران سنتی و پیشامدرن را به نمایش میگذارد!
تهمت و افترا یکی از قدیمیترین ابزار غیرنظامی بشر در از میان برداشتن و حذف «دیگری» است. از همین رو، جهان مدرن، پادزهر آن را در دستگاه حقوقی قرار داده است تا اگرچه نمیتوان آن را به عنوان یک جرم همگانی از سوی دادستانی مورد شکایت قرار داد، لیکن به «فردِ مدرن» این حق را داده تا علیه «فرد سنتی» و مهاجم که دست به سلاح تهمت و افترا برده است، به دادگاه شکایت کند. این همه البته مستلزم این است که آنچه بیان شده، نه تنها در حیطهء «نظر» قرار نگیرد، بلکه به راستی نیز واقعیت نداشته و واقعاً تهمت و افترا باشد! یعنی «افشاگری» و «روشنگری» نباشد، که در این صورت، جای «نظر»دهنده به عنوان «فرد مدرن» و فرد افشا شده به عنوان «فرد سنتی» اساساً عوض میشود! آن وقت نه افشاگری و روشنگری، بلکه دروغ و حقه بازی است که آن هم یکی از قدیمیترین ابزار غیرنظامی تثبیت خود و ارعاب و حذف «دیگری» است! ـ یک فرهنگ بیمار و ارتجاعی که متأسفانه بین افراد و احزاب سیاسی ایران همیشه رایج بوده است. امروز اما از احزاب و گروههای سیاسی، بسی بیش از «نظر» و یا «تهمت و افترا» و «دروغ و حقهبازی» انتظار میرود.
من نخست قصد داشتم در یک طرح زمان بندی شده، تلاش کنم به طور مستقیم با مسئولان احزاب و گروهها تماس بگیرم. اما از یک سو ممکن است در عمل چنین چیزی ممکن نباشد، و از سوی دیگر هیچ تصوری از اینکه ممکن است چه پاسخی دریافت کنم و این همه چه مدتی طول بکشد، نداشتم و در ضمن مایل بودم شما، خوانندگان و مخاطبان، نیز در جریان آن باشید. پس تصمیم گرفتم از یکی از مدرن ترین ابزار و روشها استفاده کنم: طرح مسئله به طور صریح و شفاف در برابر چشم همگان و در رسانه های همگانی!
شما تحلیل و برنامه ارائه دهید!
پرسش نخست: شرایط کنونی ایران را چگونه ارزیابی میکنید و تحلیل شما از این شرایط چیست؟
پرسش دوم بر اساس واقعیتی که حتا خود رژیم را نیز به اعتراف دربارهء حساسیت و بحرانی بودن شرایط وا داشته است، مطرح میشود: راه حل شما برای گذار از این شرایط و کاهش رنجهای روزافزونِ اقتصادی و اجتماعی مردم و هم چنین تثبیت موقعیت ایران به عنوان یک عامل صلح و ثبات در منطقه و جامعه جهانی چیست؟
اگر احزاب و گروههای سیاسی ایران، در داخل و خارج، تنها به «بازی سیاسی» مشغول نیستند و واقعاً خود را جدی میپندارند و میخواهند که از سوی جامعه و مخاطبان خود نیز جدی گرفته شوند، از هر عقیده و بر هر روشی که باشند، موظف بوده و هستند، بدون اینکه کسی از آنها بپرسد، به این دو پرسش، پاسخ دهند. من اما به عنوان یک مخاطب و شهروند ایرانی که نمیخواهم کشورم ویرانتر از آنچه اکنون هست، بشود، از آنها پاسخ میخواهم! به اندازهء یک رأی خود، از همهء آنها، چه در موافقت با رژیم و چه در مخالفت با آن پاسخ میخواهم!
تمام تلاش باید در این باشد که جامعهء ایران به آن خودآگاهی فردی برسد که دیگر هیچ کس و هیچ گروهی، هرگز این «یک رأی» را به آسانی به دست نیاورد! همهء اینها باید مجبور شوند دست از شعار بردارند و شعور سیاسی خود را به نمایش بگذارند! اگر آنها نتوانستند چیزی به فرد بیاموزند، این فرد به قدرت رأی خود که از ایشان دریغ خواهد کرد، به آنها خواهد آموخت که، نه در برابر حکومت، بلکه در برابر جامعه و سرنوشت کشور مسؤولیت بپذیرند!
شما احزاب و گروههای قانونی که بیشترین بار مسئولیت شرایط کنونی و همهء خطراتی که ایران را تهدید میکند بر شانههای انحصارطلب و سلطهجوی شماست، و شما احزاب و گروههای «نیمه قانونی» که در «خندقی» افتادهاید که خودتان به دور جمهوری اسلامی حفر کردید تا ناراضیان درون آن بیفتند، چه تحلیل و برنامهای نه برای نجات رژیم بلکه برای ایران دارید؟
چه تحلیل و برنامهای غیر از آنچه دارید که سی و چهار سال در هیبت جمهوری اسلامی تجربه شد و شرایط کشور را به آنجا رساند که امروز هست؟
چه ایدهای به غیر از سکوت و خاموشی و بی عملی و سر خم کردن در برابر سیاستهایی دارید که اقتصاد و فرهنگ کشور را به نابودی محض کشانده است؟ سخنان دو پهلو؟! به بازی گرفتن شما در دولت و مجلس و دستگاه قضا تا بار دیگر در مقام ریاست جمهوری و وزیر و وکیل به سکوت و بی عملی خود ادامه دهید؟!
نمیتوانید پاسخ دهید؟ دست و بالتان بسته است؟ تحلیل و برنامه دارید اما «نمیگذارند» ارائه دهید؟! به راستی اگر نمیتوانید به اساسیترین پرسشهایی که موجودیت و فعالیت یک حزب به آن بستگی دارد، حتا پاسخی در حد «حرف» بدهید، پس اصلاً چرا وجود دارید؟! اگر وجود یک «تشکل» سیاسی برای شرایط امروز، که حتا رژیم نیز به حساسیت و بحرانی بودن آن اعتراف میکند، کاربرد نداشته نباشد، پس بود و نبودتان چه تفاوتی دارد؟! یا اینکه تحلیل و برنامهتان همان است که «مقام معظم رهبری» تعیین میکند؟ در این صورت نیز، شما چرا اصلاً وجود دارید؟! جز تأیید و کرنش به «رهبر» به چه درد دیگری میخورید؟!
و شما احزاب و گروههای غیرقانونی که در آرزوی آیندهای که خودتان جز حرف زدن، عملاً کاری برای رسیدن اش انجام نمیدهید، و خوب میدانید تا زمانی که این رژیم هست، هرگز روی فعالیت سیاسی و حزبی را در ایران نخواهید دید (چه برسد به مشارکت در قدرت!) صاف و ساده، مختصر و مفید بگویید چه تحلیلی از شرایط کنونی کشور دارید و چه برنامهای، نه برای فردا و آیندهء نامعلوم، بلکه برای همین امروز و همین شرایط دارید؟ آیا پاسخی دارید؟ بگویید تا دیگران نیز بشنوند!
راست این است که موجودیت و فعالیت همهء شما در آیندهء ایران به این تحلیل و این برنامه بستگی دارد. «مبارزهء انتخاباتی» واقعی نه پس از جمهوری اسلامی بلکه پیش از آن آغاز شده است. میزان رأی فردای همه شماها را، تحلیل و برنامه امروزتان تعیین میکند!
1 نوامبر 2012
-------------------------------------------------------------------------
* احزاب و گروههای سیاسی محترم، اگر پاسخ مشخصی به دو پرسش بالا دارید، مختصر و مفید یا خودتان خطاب به همگان منتشر کنید و یا به ایمیل زیر بفرستید تا برای انتشار تنظیم شود. اگر هم پاسخی ندارید و یا پاسخی نمیدهید، پس احتمالاً تمایلی به برقراری ارتباط گسترده با کسانی فراتر از خودتان و طرفدارانتان ندارید. ولی فراموش نکنید، رأی خودتان برای رقابت شماها با یکدیگر کافی نیست! همهء شما، دیر یا زود، به آرای جامعه نیاز دارید و جامعه با رسانهها ارتباط ارگانیک و بیشتری دارد تا با احزاب!
برگرفته از کیهان لندن
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.