|
دوشنبه 9 بهمن ماه 1391 ـ 28 ژانويه 2012 |
جمهوری اسلامی در صحنۀ جهانی: دگرگونی یا نابودی
نوشتهء: فرید وهابی ـ راديو فرانسه
همراه گفتگو با مهدی مظفری، محمد رضا جلیلی، تورج اتابکی
سیاست خارجی حکومت جمهوری اسلامی، کشور را به کدام سو میبرد؟ سه کارشناس امور بینالمللی با بررسی اصول این سیاست خارجی و نگاه به تحولات و بحرانهای منطقه، مشکلات اصلی جمهوری اسلامی، مثل پروندۀ اتمی، تحریمهای اقتصادی و دشمنی با آمریکا را برمیشمارند و در نهایت هر سه به این نتیجه میرسند که جمهوری اسلامی برای دوام آوردن مجبور به تغییر است.
حکومتی که سودای سروری در جهان دارد و به دنبال "عزت و کرامت" در صحنۀ بینالملی است، چرا از نگاه جامعۀ جهانی "دولت یاغی" و ایستاده بر "محور شر" دیده میشود؟ چرا پیوسته به رواج تروریسم، قاچاق اسلحه، بیاعتنایی به حقوق مردم و سرپیچی از عرف و قوانین و مقررات جهانی متهم میگردد؟
انزوا یا اقتدار
البته صحبت از اقتدار جمهوری اسلامی، رجزخوانی و قدرت و پیشرفتهای نظامی ایران را به رخ کشیدن، تقریباً هر روزه در بعضی خبرگزاریهای رژیم دیده میشود. مقامات سپاه پاسدارن، نمایندگان مجلس ودیگر شخصیتهای مدافع رژیم تکرار میکنند که ایران در جهان صاحب اعتبار و اقتدار است و در میان خلق مسلمان دارای محبوبیت. آنان انزوای سیاسی رژیم را نیز مطلقاً انکار میکنند.
چندی پیش، یکی از مسئولان بلندپایۀ سپاه پاسداران به نام ناصر شعبانی که در دانشگاه امام حسین، امنیت ملی درس میدهد، چنین گفت: "ما منزوی هستیم یا صهیونیستهایی که دور خود دیوار میکشند؟"
او افزود: "از نظر سیاسی ما در امنیت هستیم و از لحاظ توانمندی نظامی نیز تا به حال اینقدر ایران اقتدار نداشته است".
سردار شعبانی با اطمینان گفت که "اگر تا دو ماه دیگر وضعیت در ایران و سوریه و عراق همین گونه که حال است باشد، غرب ما را دعوت به همکاری می کند."
جملۀ اخیر آیا بدین معناست که جمهوری اسلامی ایران به مذاکره و "همکاری" با غرب دل بسته است؟ و آیا الزامات سیاست داخلی، اصل مصالحه و مذاکره را میپذیرد؟
عزت، حکمت و مصلحت؟
جمهوری اسلامی محورهای اصلی سیاست خارجی خود را "عزت، حکمت و مصلحت" میداند. هرچند واژهها برخاسته از فرهنگ سنتی است اما معنای آنها مطابق با همان اصولی است که نظریهپردازان غربی به مناسبتهای مختلف مطرح کردهاند: "بزرگی (اقتدار یا قدرت)، عقلانیت و منافع ملی".
تجزیه وتحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی البته فراوان دیده میشود. به عنوان مثال، چهار سال قبل، یکی از دیپلماتهای پرسابقۀ فرانسوی1 اصول سیاست خارجی ایران را چنین خلاصه کرد:
- ناسیونالیسم
- خشم (یا بغض یا کینه)
- دشمنی با ایالات متحد آمریکا
- تبلیغ انقلاب (یا صدور انقلاب)
- امنیت (یا اصل بقا)
اما شاید اصول سهگانۀ طرح شده توسط حاکمان جمهوری اسلامی، یعنی همان "عزت، حکمت و مصلحت"، بیش از سایر نظریات سؤالبرانگیز باشد: پرسشی که بلافاصله به ذهن میرسد اینست که آیا در عمل، جمهوری اسلامی در صحنۀ بینالمللی صاحب عزت است؟ آیا کارهای خود را مطابق با حکمت (عقلانیت) پیش برده و آیا در حفظ مصلحت خود (منافع ملی) موفق بود است؟
در مرحلۀ دوم و پس از مباحث نظری، باید دید که سیاست خارجی ایران اینک در چه موقعیتی است و به کدام سو میرود؟
بعد از بررسی فضای بحرانی منطقه، بنبست پروندۀ اتمی، فشار تحریمها و بالاخره تداوم خصومت با آمریکا، یک پرسش اساسی شکل میگیرد: جمهوری اسلامی چگونه میتواند از همۀ این تنگناها گذر کند؟
پرسشها را با سه کارشناس امور بینالمللی در میان گذاشتیم:
دکتر مهدی مظفری، استاد دانشگاه آرهوس2 دانمارک، دکتر تورج اتابکی استاد تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه آمستردام و دکتر محمدرضا جلیلی پژوهشگر در انستیتوی مطالعات عالی بینالمللی ژنو.
از سخنان هر سه صاحبنظر یک نتیجۀ مهم میتوان گرفت: با توجه به شرایط منطقه و جهان، به نظر میرسد که اینک تغییر در جهتگیریها و سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی ضروری باشد. به کلام دیگر، رهبران تهران برای بقا چارهای ندارند جز تجدیدنظر در سیاستهای خود...
"تا به آخر ایستادهایم" یا "جام زهر"؟
دکتر مهدی مظفری، برای بررسی امکان تغییرات، ابتدا توضیح میدهد که گذشته از مدل کشورهای دموکراتیک، "تاکنون جهان سه مدل مختلف را تجربه کرده است":
مدل آلمان نازی که در آن، هیتلر میخواست جهان را دگرگون کند و خط "ما تا به آخر ایستادهایم" را دنبال کرد که عاقبت به جنگ جهانی دوم و سقوط هیتلر انجامید.
مدل دیگر، مدل شوروی است که به فروپاشی انجامید. زمانی تصور میشد که محمد خاتمی، گورباچف ایران است و نظام را از درون متحول خواهد کرد، اما چنین نشد...
و بالاخره، مدل سوم یعنی مدل چینی را مهدی مظفری در این عبارت خلاصه میکند: "خداحافظ مائوئیسم، سلام بر کاپیتالیسم". به کلام دیگر، حفظ ظاهری ایدئولوژی، همراه با تغییر بنیادین در نظم حکومتی و اقتصادی.
در قسمت بعد، دکتر مظفری سؤال میکند که کدامیک از این مدلها میتواند در ایران پیاده شود. به گفتۀ او مدل دوم، یعنی مدل شوروی، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی شکل نگرفت.
میماند مدل آلمان نازی و مدل چینی. این امر در نبردهای درون رژیم جمهوری اسلامی روز به روز روشنتر به چشم میآید. از یک سو اصولگرایان طرفدار سرسختی و اصل "تا آخر ایستادهایم" هستند و از سوی دیگر اصلاحطلبان معتقدند که میتوان راه معتدلتری پیش گرفت و با جهان خارج به آشتی رسید.
مهدی مظفری میگوید که اگر جمهوری اسلامی مدل آلمان نازی را برگزیند باید خطر جنگ را بپذیرد و اگر مدل چینی یا به گفتۀ او مدل "جام زهر" را بپذیرد، باید از ساختن سلاح اتمی دست بکشد و با آمریکا به طور مستقیم مذاکره کند، چنان که چین کرد. این نیز یعنی خداحافظی با ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی...
ورشکستگی اقتصادی یا برخورد نظامی؟
محمد رضا جلیلی، با اشاره به بنبست پروندۀ اتمی میگوید با وجود تحریمها، جمهوری اسلامی یا باید به ورشکستگی اقتصادی برسد و یا به برخورد نظامی با آمریکا و متحدانش تن بدهد.
با توجه به این زمینۀ بسیار دشوار، بدون تغییر اساسی در سیاست خارجی تهران، مشکلات حل نخواهد شد.
به عقیدۀ دکتر جلیلی، باید راهحلی پیدا کرد تا ایران بعد از سی و اندی سال، روابط خود با آمریکا را عادی کند. در عین حال اگر چنین تحولی عملی گردد، تمامی ایدئولوژی نظام بر هم میخورد، زیرا یکی از پایههای نظام جمهوری اسلامی، ضدآمریکایی بودن است و به نظر نمیرسد که در حال حاضر حکومت تهران مایل به تغییر چنین اصلی باشد.
از نظر دکتر جلیلی، سال 2013، "سال همۀ خطرهاست" و اگر تصمیمهای اساسی گرفته نشود و تحولات عمیق در برخورد ایران با روابط بینالمللی صورت نگیرد، با مشکلات عمدهای روبرو خواهیم شد که بسیار فراتر از مشکلات تحریم اقتصادی امروز خواهد رفت...
تعامل یا شکست
دکتر تورج اتابکی، واژۀ کلیدی را در سیاست خارجی ایران "تعامل" میداند. به عقیدۀ وی، ضعفها و باختهای جمهوری اسلامی در صحنۀ جهانی ناشی از عدم تعامل درست با دیگر کشورهاست. او نیز ایمان دارد که اگر تهران در روابط خارجی خود تجدید نظر نکند، هیچ آیندهای نخواهد داشت.
اما تورج اتابکی بخصوص بر اهمیت نقش سوریه در سیاست خارجی ایران تأکید میکند و میگوید: "من فکر میکنم که در زمینۀ تعامل یا عدم تعامل با جهان و در مورد احتمال بروز درگیری نظامی، سوریه حرف آخر را خواهد زد".
به گفتۀ دکتر اتابکی مسئلۀ انرژی هستهای و آنچه که اسرائیل در این مورد مطرح میکند در مراحل بعدی اهمیت قرار میگیرد. وی اعتقاد دارد که پیامدهای آنچه که در سوریه میگذرد، نقش بسیار تعیینکنندهای در سرنوشت جمهوری اسلامی خواهد داشت.
1. Loïc Hennekinne
2. Aarhus
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.