بازگشت به خانه       \پيوند به نظر خواندگان

نوشته های هفتگی

الاهه بقراط

جمعه 13 بهمن ماه 1391 ـ  1 فوريه 2012

 

ایران اتمی نیز همان جمهوری اسلامی اتمی نیست!

ایران همان جمهوری اسلامی نیست. دلیل‌اش در تضاد منافع این دو است: آنچه سبب ادامه جمهوری اسلامی می‌شود نه تنها به سود ایران نیست، بلکه در برخی موارد در تضاد کامل با منافع ملی قرار دارد. در عرصه اتمی نیز یک ایران اتمی همان جمهوری اسلامی اتمی نیست. بارزترین دلیل تاریخی آن همین که کشورهای غربی برای اتمی کردن ایران در پیش از انقلاب اسلامی، با هم رقابت می‌کردند، و اینک تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا از ظهور یک «جمهوری انسلامی اتمی» جلوگیری کنند.

 

بازی تکراری

در نخستین ماه سال 2013 مجله آمریکایی «تایم» در مقاله‌ای به قلم فرید زکریا اعلام کرد در سال 2013 آمریکا یا با یک ایران اتمی کنار می‌آید و یا با آن وارد جنگ می‌شود.

فرید زکریا، خبرنگار «تایم» که چندی پیش به دلیل تقلب و رونویسی از دیگران مدتی از کار محروم شده بود، می‌نویسد: «تا چند ماه دیگر باراک اوباما با بحران درباره ایران مواجه خواهد شد. او پیش‌تر کنار آمدن با ایران مسلح به سلاح اتمی را رد کرده است. این بدان معنا است که یا ایران باید به خواسته‌های آمریکا گردن نهد و یا آمریکا مجبور به ورود به جنگ با ایران می‌شود. از آنجا که گزینه اول بسیار بعید است و گزینه دوم اصلا جذاب نیست دولت اوباما باید راه حلی دیگر پیدا کند و به سراغ دیپلماسی موسوم به چماق و هویج برود تا به توافقی برسد که تهران و واشنگتن هر دو آن را بپسندند».

در برابر «گزینه اول» که «بسیار بعید است» و «گزینه دوم» که «اصلا جذاب نیست» فرید زکریا «دیپلماسی موسوم به چماق و هویج» را مطرح می‌کند. بنا به تعریف او، این دیپلماسی عبارتست از «تواقفی که تهران و واشنگتن هر دو آن را بپسندند». توافق مورد نظر فرید زکریا یعنی توافق دمکراسی‌ها با یک دیکتاتوری بدخیم! یعنی همان سیاستی که اتحادیه اروپا و «تروئیکای اروپایی» شامل آلمان و فرانسه و انگلیس سالها پیش بردند و پس از آنکه به نتیجه‌ای نرسید آن را رها کردند.

زکریا با اشاره به تلاش‌ کشورهای غربی ادامه می‌دهد: «با آنکه چماق‌ها با جدیت مورد استفاده قرار گرفته است، از هویج‌ها چندان خوب استفاده نشده. آمریکا نتوانسته به صراحت برای خود و برای جهان توضیح دهد که توافق قابل قبول چه خواهد بود و مهم‌تر از آن اگر ایران این توافق را بپذیرد، واشنگتن حاضر است چه کاری در ازای آن انجام دهد. آیا تحریم‌ها لغو می‌شود؟ کدام‌شان؟»

فرید زکریا فراموش می‌کند که چماق تحریم‌های جدی زمانی بالا رفت که دیگر هویجی در بسته پیشنهادی غرب که آمریکا در آن حضور آشکار داشت، باقی نمانده بود که ارائه نشده باشد. او روند طولانی عرضه هویج‌های تر و تازه را نادیده می‌گیرد می‌پرسد: «اگر ایران این توافق را بپذیرد واشنگتن حاضر است چه کاری در ازای آن انجام دهد. ایا تحریم‌ها لغو می‌شود؟ کدامشان؟»! و بی درنگ در جمله بعدی نشان می‌دهد که اساسا صحبت بر سر تحریم‌ها نیست، بلکه بر سر «تضمین امنیتی» است: «آیا آمریکا از تلاش برای تضعیف حاکمیت ایران دست برخواهد داشت؟ آیا مایل به عادی سازی روابط با ایران خواهد بود؟» ظاهرا این خبرنگار آمریکایی نیز مانند جمهوری اسلامی فکر می‌کند اعتراضات مردم از سوی آمریکایی‌هاست! وگرنه آمریکا چه تلاشی برای «تضعیف حاکمیت ایران» کرده است؟! آیا زکریا پیشنهاد می‌کند مثلا رسانه‌های آمریکایی، از جمله رسانه‌های فارسی‌زبانش، واقعیات و مسائل ایرانیان را بازتاب ندهند، حرفی از پایمال شدن حقوق بشر در ایران نزنند، از خواست‌های دمکراتیک پشتیبانی نکنند، تا مبادا حاکمیت ایران تضعیف شود؟! منظور فرید زکریا واقعا چیست؟ چرا اینها هیچ وقت به صراحت نمی‌گویند آمریکا چه تلاشی برای «تضعیف حاکمیت ایران» کرده است؟!

 

نتایج متفاوت

راست این است که فرید زکریا در مقاله خود حرف تازه‌ای مطرح نکرده جز آنکه به عنوان «دماسنج» رسانه‌ها و سیاست آمریکا که معمولا هم درست نشان نمی دهند، همان حرف‌هایی را  تکرار می‌کند که پس از افشای برنامه‌ اتمی جمهوری اسلامی و بی درنگ پس از آغاز جنگ عراق در ماه مارس 2003 به طرز کسالت‌باری مکرر شنیده می‌شود. گاهی «سیمون هرش» است که مذاکرات پشت پرده و یا حتا تاریخ حمله را رو می‌کند، گاهی «فرید زکریا» و گاهی یکی دیگر، بدون آنکه هیچ حرف واقعا مهمی گفته شود! امثال فرید زکریا که همه چیز را در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا می‌بینند، با چنین نتیجه‌گیری‌هایی نشان می‌دهند که از حکومت ایران و شرایط جامعه شناخت و آگاهی لازم ندارند از جمله زمانی که وی مدعی می‌شود: «بسیاری از مقامات ارشد ایرانی از تحریم‌ها سود جسته‌اند، تجارت‌ها و سوداگری‌هایشان در فضایی بدون رقابت و بسته شکوفا شده و دلیلی برای رسیدن به یک توافق نمی‌بینند» و بعد از آنجا که نمی‌تواند اعتراضات اجتماعی را انکار کند، می‌افزاید: «اما در عین حال کسانی هم هستند که این طور نیستند و با افزایش فشارها صدای اعتراض‌شان بلندتر می‌شود».

پس از این مقدمات، آنچه خبرنگار «تایم» به عنوان کسی که بی ارتباط با محافل سیاسی آمریکا نیست در روزنامه مهمی مانند «تایم» مطرح می‌کند، یک پیشنهاد بی پرده و تمام عیار به رژیم ایران است: «غنی سازی اورانیوم تا 20 درصد، ذخیره سازی اورانیوم غنی شده، و تأسیسات زیرزمینی فردو همگی به قیمت مناسب قابل معامله و مذاکره هستند. توافقی در این امتداد شدنی به نظر می‌رسد اما واشنگتن باید پیشنهاد مبتکرانه ارائه دهد تا ایران به پذیرش آن تشویق شود»! اما همین هم بیشتر به سیاست آمریکا، و کمتر به سیاست جمهوری اسلامی مربوط می‌شود.

مهم‌ترین نکته اما کنار آمدن غرب و در رأس آنها، آمریکا با یک «ایران اتمی» است. واقعا نیز ممکن است چنین شود ولی آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است: آمریکا ممکن است با «ایران اتمی» کنار بیاید ولی سران جمهوری اسلامی و کسانی که دل به مناسبات «دوستانه» آمریکا و رژیم ایران خوش کرده‌اند بدانند، هیچ کشوری، از جمله آمریکا، هرگز با «جمهوری اسلامی اتمی» کنار نخواهد آمد! بگذریم از اینکه پذیرفتن یک «ایران اتمی» که در آن هنوز جمهوری اسلامی بر سر کار باشد، خود وابسته به شرایطی است که تأمین آنها چه بسا زمانی طولانی‌تر از عمر رژیم بطلبد.

اساسا این فرضیه یا حکم فرید زکریا که آمریکا یا با ایران کنار خواهد آمد یا وارد جنگ علیه آن خواهد شد، درست نیست چرا که «ایران اتمی» همان «جمهوری اسلامی اتمی» نیست و اگر آمریکا با «ایران اتمی» کنار بیاید، اتفاقا امکان جنگ با «جمهوری اسلامی اتمی» بیشتر می‌شود، یعنی هم کنار آمدن هم جنگ! زیرا باید بتوان «ایران اتمی» را درست مانند دیگر قدرت‌های اتمی، در چهارچوب توافق‌های بین‌المللی و با اتکا بر عقلانیت زمامداران آن، کنترل کرد! بر این ادعا و این محاسبه، نقش و مطالبات اتمی کشورهای منطقه از ترکیه و عربستان تا اسراییل را نیز بیفزایید.

 شانس جمهوری اسلامی برای حداکثر بقا (تا نهایت آن حدی که برای یک رژیم دیکتاتوری دینی در قرن بیست و یکم تصورپذیر هست!) اتفاقا در چشم پوشیدن از برنامه اتمی است! چرا که بر اساس فرضیه خبرنگار مجله «تایم» ممکن است ایران اتمی شود، ولی برای زیر کنترل قرار گرفتن آن، جمهوری اسلامی در خطر نابودی قرار می‌گیرد. فرید زکریا اما این نکته را نمی‌گوید. پس از آنجا که

با رژیم حساب ناپذیری مانند جمهوری اسلامی این کنترل امکان ندارد، بنا بر این، کنار آمدن آمریکا با برنامه اتمی «ایران» بر خلاف تصور برخی، نه تنها روزنه‌ای به روی رژیم ایران نمی‌گشاید، بلکه آن را بیشتر در تنگنای کنترل و فشارهای جهانی قرار می‌دهد. این است که خطر کنار آمدن غرب با یک «ایران اتمی» برای جمهوری اسلامی اگر بیشتر از راه انداختن یک جنگ علیه آن نباشد، کمتر از آن هم نیست و برخی از زمامداران رژیم ایران، چه در میان آنها که به دنبال کنار آمدن با آمریکا هستند و چه در میان آنانی که جنگ و درگیری را ترجیح می‌دهند، بر این بن بست آگاهی دارند.

اما از نظر آمریکا و هم چنین بقیه کشورها در یک امر هیچ تردیدی نیست: یک کشور اتمی باید یک رژیم قابل کنترل نیز داشته باشد. و در این میان، ایران از سوی هیچ رژیمی جز خود جمهوری اسلامی تهدید نمی‌شود، و جمهوری اسلامی از سوی هیچ کشوری، مگر از سوی مردم خود ایران در خطر نیست! مردمی که چه در «گزینه کنار آمدن» و چه در «گزینه جنگ» و چه در گزینه «چماق و هویج» هیچ نقشی ندارند اما در راندن جمهوری اسلامی از قدرت و گشودن راه برای حل مشکلات اتمی و تروریستی منطقه، نقش تعیین کننده بازی می‌کنند و از همین رو رژیم ایران با تمام توان و تا آخرین لحظه در سرکوب آنها خواهد کوشید.

23 ژانویه 2013

--------------------------------------------------------

لینک به سایت العربیه «تایم: سال 2013 آمریکا یا با ایران اتمی کنار می‌آید یا با آن می‌جنگد»

http://www.alarabiya.net/articles/2013/01/17/261040.html

 

برگرفته از کیهان لندن

www.kayhanlondon.com

www.alefbe.com

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.