|
سکّه یک پول!
خودکامگان، بویژه هنگامی که در تنگنای خودکرده های بی تدبیر گیر می افتند، می کوشند از راه های در اختیارخود، از جمله رسانه های زیر کنترل، این را در ذهن های ساده بخشی از عامه مردم بنشانند که: "فلانی خودش خوب است اما اطرافیان اش بدند"!
این سخن که بر اثر تلقین و تکرار در ذهن بخشی از مردم نیز جا می افتد، به چند دلیل، سخن مهمل و یاوه ای بیش نیست. نخست: به این دلیل که اصولاً "خودکامه" که جایگاه خود را از دست اندازی و غصب حقوق مردم به دست می آورد و حفظ می کند، بنا بر تعریف واژه، نمی تواند "خوب" باشد و ترکیب "خودکامهء خوب" به همان اندازه آلوده به تناقض است که ترکیب هایی مانند "جنایتکار معصوم" یا "دژخیم مهربان" و...
دو دیگر، خصلت و سرشت خودکامگی این است که با شایسته سالاری سرسازگاری ندارد زیرا در شایسته سالاری منطقاً یک فرد نمی تواند برای مدت طولانی درمسند قدرت باقی بماند و این امر خود نقض اصل شایسته سالاری است.
سه دیگر، در نبود شایسته سالاری در مدار مدیریت جامعه، ناگزیر زمینه برای راه یافتن جمعی از فرومایه ترین مردمان که برای اصول اخلاقی و حتی قانون پشیزی ارزش قائل نیستند، و جز به اندوختن ثروت به چیزی نمی اندیشند، به گرد کانون قدرت فراهم می شود و اینان بذر ویرانگر فساد می افشانند و در نهایت نیز ـ تا آنجا که تجربه های تاریخی نشان داده ـ توفان خشم مردم به ستوه آمده را درو می کنند.
چهارم، با شکل گیری حلقهء اصلی قدرت، و فسادی که ناگزیر می پراکند، انسان های شایسته و شریف و پایبند به اصول که حاضر نمی شوند با دغلبازی و چاپلوسی و تملق به خواستگاری ثروت و قدرت یا حتی تأمین معاش بروند، سر در لاک خود فرو می برند و جلای وطن یا سکوت و انزوا پیشه می کنند، و یا بدتر از اینها، سر و کارشان با زندان و شکنجه و سرکوب حاکم نادان و خودکامه می افتد.
پنجم، فرومایگان ِ گردآمده به دور حاکم خودکامه، پس از دستیابی به ثروت و قدرت به بهای ترویج فساد و پایمال کردن حقوق مردم، به فکر تثبیت موقعیت خویش می افتند و در این امر مسابقه ای برای تقرب به خودکامه و کنار زدن حریفان شکل می گیرد. نا گفته پیداست که دراین مسابقه، با توجه به خصلت های این فرومایگان، نمی توان انتظارعدالت، انصاف، مدارا و پایبندی به اصول را داشت.
بجز اینها، دلیل های دیگری نیز وجود دارند ـ ازجمله مبتلا شدن خودکامه به اختلال های روانی، توهمات، خودبزرگ بینی و جنون قدرت ـ که شرح و بسط همهء آنها در گنجایش این نوشتار نیست
در همین زمینه، چندی پیش، سیدعلی خامنه ای درجلسه ای خصوصی با حضور پایوران بلند پایهء نظام، به شیوهء آخوندی، که گریز زدن به صحرای محشر و روز قیامت است، گفت: «اگر در روز قیامت خداوند تبارک و تعالی از من بپرسد که چرا مسئولانی که مدام باهم اختلاف دارند و با زدن به سر و روی هم شیرازهء امور کشور را از هم می پاشند را به کار گماردی، خواهم گفت جز این آدم ها کسانی دیگر در اختیار نداشتم» (نقل به مضمون). با این گفته، سیدعلی خامنه ای به شیوهء خود همان سخن ـ مهمل و یاوه ـ را تکرار می کند که: "من خودم خوبم اما اطرافیانم بدند".
این گفتهء سیدعلی خامنه ای، فزون بر مهمل و یاوه بودن، به دلیل هایی که در بالا برشمرده شدند، جای حرف بسیار نیز دارد. نخست این که او آشکارا در گزینش حلقهء مقربان و نزدیکان خود تعمد در بکار گیری افرادی داشته که، در زمینهء فساد مالی و قتل و جنایت و آدم کشی، سابقه، تجربه و مهارت داشته باشند. نمونه های این افراد کم نیستند: علی فلاحیان، که خود و پسرش سابقهء قتل نفس دارند؛ روح الله حسینیان که به گفته خود قاتل بوده؛ مصطفی پورمحمدی که دست اش تا آستین به خون جوانان در کشتار تابستان 1367 آلوده است؛ سعید امامی که درقتل های نویسندگان و روشنفکران موسوم به قتل های زنجیره ای دست داشت؛ دری نجف آبادی که در زمان وقوع قتل ها وزیر اطلاعات و امنیت و مافوق سعید امامی بود؛ حسین طائب که متهم به تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی است؛ سعید مرتضوی که پروندهء قطوری از قتل و آدم کشی دارد ـ از زنده یاد زهرا کاظمی، که پس از شکنجه و تجاوز، با برخورد جسم سخت به سر، یا سر به جسم سخت!، به قتل رسید گرفته تا جوانان نازنینی که در کهریزک کشته شدند. و او در همهء این سال ها از حمایت سیدعلی خامنه ای و گماشته اش بر منصب ریاست جمهوری برخوردار بوده و نه تنها به مجازات نرسیده بلکه ارتقاء مقام و پاداش نیز گرفته است.
در واقع و بی اغراق، می توان گفت که سیدعلی خامنه ای در دوران فاجعه بار به اصطلاح رهبری خود در حکم آهن ربایی بوده که براده هایی ازجنس فاسد، جنایتکار و قاتل را به خود جذب کرده و در بیت رهبری اش جا داده است.
در روی دیگر سکه، او با آدم هایی که در عین آلودگی به توهم و باور به نظام ولایت مطلقه فقیه، از اندک سلامت نفس و استقلال شخصیتی برخوردار بوده اند سرناسازگاری و دشمنی داشته است. نمونه هایی ازاین افراد سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و بویژه آیت الله حسینعلی منتظری هستند که صابون عناد و دشمنی سید علی خامنه ای به جامه شان خورده است.
بنابراین، سیدعلی خامنه ای که بنا بر منش حیله گر و ترفندباز خود حتی می خواهد در روز قیامت سر خداوند متعال هم کلاه بگذارد، نمی تواند بگوید که فقط همین آدم های فاسد، جنایتکار و قاتل را در اختیار داشته و با این گفته خود را تبرئه کند.
آنچه که در روز یکشنبهء این هفته در مجلس فرمایشی شورای اسلامی رخ داد و رسوایی بزرگی به بار آورد، که یقیناً آخرین مورد نیز نخواهد بود، نتیجهء منطقی منش و رهبری کسی است که خود را ولی امر مسلمین جهان می داند و رأی خود را بر برآیند رأی 75 میلیون ایرانی ارجح می شمارد اما، با وجود همهء توپ و تشرهای توخالی، حتی توانایی مهار نزدیک ترین گماشتگان خود را نیز ندارد و ناگزیر با درماندگی می نشیند و نگاه می کند که، در مهم ترین تریبون "نظام مقدس"، او را سکّهء یک پول کنند!
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |