بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

چهارشنبه 2 اسفند ماه 1391 ـ  20 فوريه 2012

كمونيست ها و مرحلهء ملي- دموكراتيك تحول هايِ سياسي

گفتگو با”سيتارام يه چوري“، عضو هيئت سياسي حزب كمونيست هند (ماركسيست)

گفتگوگر: "نامهء مردم"، ارگان حزب تودهءايران

پيشگفتار نامهء مردم: فرصتي براي ”نامهء مردم“ پيدا شد تا با رفيق ”سيتارام يه چوري“، شناخته شده ترين چهرهء چپ در هندوستان و از رهبران حزب كمونيست هند (ماركسيست)، دربارهء برخي مسئله ها در زمينه تئوري و عمل كمونيست ها در «مرحلهء ملي- دموكراتيك»، مصاحبه كند. رفيق ”سيتارام يه چوري“، متولد مردادماه 1332 است. او در سال هاي دههء 50 خورشيدي صدر ِ ”فدراسيون سراسري دانشجويان“، بزرگ ترين سازمان دانشجوييِ هندوستان، بود و مبارزه پرجوش و خروش جنبش دانشجويي اين كشور را در آن سال ها هدايت كرده است. او به دليل همين مبارزه، و دستگيري و بازداشت از سوي پليس در دورهء شرايط اضطراري در هندوستان، از به پايان رساندن دوره دكتراي اقتصاد خود در دانشگاه جواهر لعل نهرو، در دهلي نو، بازماند. رفيق ”يه چوري“ از سال 1363 عضو كميتهء مركزي حزب كمونيست هندوستان (ماركسيست)، و از سال 1371 عضو هيئت سياسي اين حزب شد. او همچنين از سال 1384 تا كنون، عضوِ ”راجيه سبها“ (مجلس سناي هندوستان) بوده است. رفيق سيتارام چوري، در آبانماه سال 1384، در مقام عضو هيئت نمايندگي دولت هندوستان، در مجمع عمومي سازمان ملل در زمينهء مسئله تكنولوژي هسته اي سخنراني كرد. جالب اينكه، رفيق ”يه چوري“ روز پيش از اين سخنراني و در راه سفر به ايالات متحده، ديداري با هيئت نمايندگي حزب توده ايران داشت. رفيق “يه چوري“ نويسنده اي پركار است، و جزوه هاي پرشماري در زمينهء بنيادگرايي مذهبي، سياست هاي اقتصادي، و مسئله هاي اجتماعي و فرهنگي، نوشته و منتشر كرده است. در مقام سردبير هفته نامه ”دموكراسي ِ خلق ها“، ارگان مركزي حزب كمونيست هندوستان (ماركسيست)، مقاله هاي فراواني در نشريه هاي حزبي، و نيز در رسانه هاي نوشتاري بزرگ كشور، از او منتشر شده است. برخي از کتاب هايي كه رفيق يه چوري تأليف كرده است، عبارتند از: "راندن از سمت چپ؛ ” راشتاي هندي“ چيست؟؛ سوسياليسم در قر ن بيست و يكم؛ كموناليسم [حكومت فرقه اي- مذهبي] و سكولاريزم [جدايي دين از حكومت]. او چندين كتاب را نيز ويراستاري كرده است، كه از آن جمله اند: يادنگاشت هاي مردم از جنبش آزادي؛ خيزش بزرگ: ارزيابي اي از چپ؛ بحران اقتصادي جهاني از ديدگاه ماركسيستي.

 

پرسش: برنامه حزب كمونيست هندوستان(ماركسيست)، هدف حزب را چنين تعريف مي كند: ”استقرار دموكراسيِ مردمي و دگرگونيِ سوسياليستي“ . حزب شما، در مقام بخشي از ائتلاف هاي ملّي اي كه در حال شكل گيري اند، منافعِ طبقهء كارگر هندوستان و قشرهاي زحمت كش را در ارتباط با گذار به سوسياليسم، چگونه مي تواند تأمين كند و به پيش ببرد؟

پاسخ: برنامهء نوين حزب كمونيست هندوستان (ماركسيست)، به تفصيل به موضوع تشكيلِ “جبهه دموكراتيك مردمي“ اي كه انقلاب دموكراتيك مردمي را زير رهبريِ طبقه كارگر به پيش خواهد برد، و نيز به جزئيات خود برنامهء “جبهه دموكراتيك مردمي“ پرداخته است. آنچه در تحقق اين امر اهميت بنيادي دارد، تقويت ”عامل ذهني“ اي است كه، در ميان عامل هاي ديگر، به استفادهء مؤثر از ابزارهاي پارلماني و ديگر ابزارهاي فراپارلمانيِ مبارزه، و برپاييِ اتحاد ميان كارگران و دهقانان بستگي دارد. در مقطع هاي زماني گوناگون، تاكتيك هاي لازمي نيز به كار گرفته مي شود تا با هدف عيني ما، يعني بهبود پيوند و همبستگيِ نيروهاي سياسي در ميان مردم هندوستان به منظورِ تقويت مبارزات طبقاتي در مسير انقلاب دموكراتيك مردمي، هماهنگ باشد. فقط پس از استقرار دموكراسي مردمي و به سرانجام رساندن آماج هاي ضد امپرياليستي، ضد فئودالي، و ضد سرمايهء انحصاري است كه مردم هندوستان خواهند توانست به سوي سوسياليسم به پيش روند. اما سوسياليسم در شرايط مشخص هندوستان به چه معناست؟ اگرچه تا زماني كه انقلاب دموكراتيك مردمي با موفقيت به سرانجام نرسيده است، نمي توان نقشه اي با جزئيات مشخص ارائه داد، اما سرفصل هاي كلي را مي توانيم به اين ترتيب بيان كنيم: سوسياليسم در شرايط مشخص هندوستان يعني: تأمينِ امنيت غذايي، اشتغال كامل، دسترسي سراسري به آموزش، بهداشت و مسكن براي همه مردم. يعني تحكيم قدرت اقتصادي، سياسي، و اجتماعيِ مردم از راه بهبود همه جانبهء شرايط زندگي كارگران، كشاورزان، و همه قشرهاي محروم ديگر. سوسياليسم در شرايط هندوستان يعني اينكه در درجهأ نخست، قدرت مردم برتر از هر قدرت ديگري خواهد بود. اينكه دموكراسي، حقوقِ دموكراتيك، و آزادي هاي مدني، جزو عنصرهاي گسست ناپذير نظمِ قضايي، سياسي، و اجتماعيِ سوسياليستي خواهند بود. در دموكراسي بورژوايي، ممكن است در ظاهر حقوق رسمي وجود داشته باشد، اما اكثريت مردم از امكان به كارگيريِ اين حقوق و برخورداري از آن ها محرومند. اما در سوسياليسم، دموكراسي بر بنياد قدر اقتصادي، آموزشي، و اجتماعيِ مردم استوار خواهد بود. اين قدرت، پيش نياز بنيادي و ضروري براي بهتر كردن بي وقفه كيفيت زندگي مردم در سطح و در عمق است، كه خود شالوده شكوفاييِ دموكراسي سوسياليستي است. در نظام سوسياليستي، حقِ دگرانديشي، آزادي بيان و تنوع عقيده، به طور گسترده تري رعايت خواهد شد، كه خود موجب تقويت سوسياليسم در حكومت پرولتاريايي خواهد بود. سوسياليسم در شرايط هندوستان يعني: پايان دادن به ستم ”كاست“ ي از راه الغاي نظام ” كاست“ ها [1]؛ يعني: برابري همهء قوم ها با زبان ها و گويش هاي گوناگون، و فراهم آوردن امكان رشد برابر براي همه زبان ها؛ يعني: برابري واقعي همهء اقليت ها و قشرهاي محروم، و پايان دادن به ستم جنسي. سوسياليسم در شرايط هندوستان يعني اينكه ساختمان سوسياليستيِ اقتصاد بر پايهء مالكيت اجتماعيِ ابزار توليد و برنامه ريزيِ مركزي استوار خواهد بود. مادام كه توليد كالايي وجود دارد، بازار هم الزاماً وجود خواهد داشت. اما در چارچوب و هدايت برنامه ريزيِ مركزي، نيروهاي بازار نيز گنجانده خواهند شد و فعاليت خواهند داشت. اگرچه مالكيت به شكل هاي گوناگون مي تواند حضور داشته باشد و خواهد داشت، شكل تعيين كننده، همانا مالكيت اجتماعيِ ابزار توليد خواهد بود. اين الزاماً فقط به صورت بخشِ دولتي و مالكيت دولتي نخواهد بود. اگرچه اين بخش نقشي كليدي و مهم بازي خواهد كرد، اما شكل هاي ديگري نيز مثل مالكيت تعاوني و جمعي، و كنترل دولتيِ سياست هاي اقتصادي كه حيات اقتصادي كشور را تنظيم خواهد كرد، ضرورتاً در كنار يكديگر وجود خواهند داشت.

 

پرسش: كمونيست ها و نيروهاي ترقي خواه هندوستان، مبارزه براي حقوق دموكراتيك و روند تلاش براي تحقق عدالت اجتماعي به سود توده هاي زحمتكش و كارگران را چگونه با يكديگر تلفيق مي كنند و به پيش مي برند؟

پاسخ: سيستم دموكراتيك كنونيِ هندوستان، اگرچه شكلي از حكومت طبقهء بورژوازي است، اما بهبود زندگي مردم را نيز مد نظر دارد. اين سيستم امكان ها و فرصت هاي معيني را در اختيار مردم مي گذارد تا از منافع خود دفاع كنند، در امور كشور تا حد معيني دخالت كنند، و مبارزه براي دموكراسي و پيشرفت اجتماعي را به پيش برند. اما قدرت فزاينده سرمايه هاي كلان و ورود و نفوذ پول هاي كلان به سياست، و نيز باندبازي ها و فعاليت هاي غيرقانونيِ فزاينده در سياست كشور، به روند دموكراتيك سيستم حكومتي صدمه زده و ناهنجاري هايي در آن به وجود آورده است. دموكراسيِ پارلماني به علت نفوذ نوليبراليسم و تأثير سرمايه مالي جهاني، آسيب ديده و خراب شده است. همراه با تخريبِ دموكراسي به دليل نفوذ پول و باندهاي مافيايي در سياست، حقوقِ دموكراتيك نيز هرچه بيشتر محدود مي شود. حق برگزاري تظاهرات، گردهمايي هاي مردمي، و اعتصاب عمومي، را از طريق اقدام هاي اداري و مداخله هاي قضايي مخدوش و محدود م يكنند. براي توجيه به وجود آوردنِ چنين محدوديت هايي در حقوق مردم و گسترش هرچه بيشتر حيطه اين محدوديت ها، از رسانه هايي كه در كنترل شركت هاي بزرگ است استفاده مي كنند. مبارزه براي حفاظت از حقوقِ دموكراتيك شهروندان، سيستم دموكراتيك موجود، و توسعهء آن، بخشي از مبارزهء زحمتكشان برضد حكومت بورژوا- مالك و دستيابي به شكلي عالي تر از دموكراسي در دموكراسي اي مردمي است.

 

پرسش: هندوستان را غالباً در مقامِ يكي از كشورهاي پنج گانهء موسوم به (بريكس BRICS) و يكي از قدرت هاي اقتصادي نوظهور و درحال رشد كه رشدي آشكار در اقتصاد دارد تحسين مي كنند. اما، از سوي ديگر، از دههء 1980 به اين سو، هندوستان موج هايي از مداخله “صندوق بين المللي پول“ و برنامه هاي “تعديلِ ساختاري“ با هدف ” ليبراليزه كردن اقتصاد“ را شاهد بوده است. اين دو روند چه تأثير متقابلي بر يكديگر و چه اثري بر اقتصاد سياسي هندوستان دارند؟

پاسخ: اين درست است كه هندوستان هنوز يكي از معدود كشورهايي است كه رشد اقتصادي دارد. اما بايد ماهيت اين ”رشد“ را نيز شناخت. ما در هندوستان مي گوييم كه آنچه اصلاحات نوليبرالي موفق به

انجام آن شد، افزايش فاصلهء ميان داراها و ندارها بوده است؛ به عبارت ديگر، هندوستان خوش و خرّم براي برخي، و هندوستان فقير و رنج بار براي شمار زيادي از مردم. اين خود بخشي از آن پديده جهاني اي است كه رشد نابرابري ها را در آن شاهديم. بنا بر يكي از گزارش هاي منتشر شده، ” ضريب جيني“ (كه معيار جهاني پذيرفته شده براي ارزيابي نابرابري درآمدهاست) از سال 1367 خورشيدي به اين سو افزايش يافته است، و اينك ما در مرز تكان دهنده 0.71 هستيم (ضريب صفر نشانهء برابري كامل است، و ضريب 1 در سوي ديگر طيف، نشان از فقر و محروميت تام و تمام توده وسيع مردم دارد). اينك به نظر مي رسد كه در ميان كشورهاي جهان، افزايش نابرابريِ درآمد به امري عادي و قاعده به هنجاري تبديل شده است: امروزه، تعداد كشورهايي كه ”ضريب جيني“ بالاتري نسبت به سال 1367 خورشيدي دارند، بيشتر شده است. بيشتر كشورهاي شرق آسيا و در كناره اقيانوس آرام نيز نسبت به چند دههء گذشته، امروز به نابرابريِ درآمديِ بيشتري مبتلايند. افزايش فاصلهء ميان ناحيه هاي شهرنشين و روستانشين يكي از سبب هاي اين پديده است. مردم تنگدست جهان، علاوه بر فقرِ درآمدي، از محروميت ها و فقرهاي ديگري نيز در رنجند. در اين ميان، تفاوت هاي جنسيتي نيز هنوز معضل حادي است. در كشور ما هندوستان، از يك سو افزايش شمار ميليادرها (يِ دلاري) را شاهديم، و به موازات آن، افزايش شمار تنگدستان و بي چيزان را نيز شاهديم. تنها در فاصلهء سال هاي 1389 تا 1390 خورشيدي، شمار ميلياردرها(يِ دلاري) از 52 به 69 نفر افزايش يافت. مجموع دارايي اين عده، برابر با 30 درصد توليد ناخالص ملي هندوستان است! از سوي ديگر، تقريباً 80 درصد جمعيت هندوستان با روزي كمتر از 20 روپيه [تقريباً 40 سنت از 1 دلار آمريكايي] ”زندگي“ مي كنند. در پي تغيير توازن نيروهاي طبقاتي در سطح جهان به سود امپرياليسم، ايالات متحد آمريكا در صدد تحكيم سركردگي جهاني خود برآمده است. اين مرحلهء جديد امپرياليسم، بخش هاي بزرگي از بورژوازي كلان كشورهاي در حال توسعه را وادار م يكند كه همدست امپرياليسم بشوند. پيش از اين، در شماري از اين كشورها، مانند هندوستان، مبارزه براي استعمارزدايي زير رهبري بورژوازي ملي و محلي صورت گرفت، كه پس از استقلال، حركت در سمت رشد سرمايه داري اي نسبتاً مستقل را در پيش گرفت. اين رهبري، از جمله در هندوستان، اگرچه با مالكان محلي متحد شد و با سرمايه مالي خارجي نيز همكاري كرد، ولي همچنان رشد سرمايه داري با درجه اي از استقلال را دنبال كرد. اما تضادهاي ذاتي و درونيِ چنين رژيم هايي، و نيز فروپاشيِ اتحاد شوروي، و ظهور و اقتدارسرمايهء مالي بين المللي، كه در پي گشودن درهاي اقتصاد اين كشورها به منظور به حداكثر رساندن سود خود بود، چشم انداز بورژوازي ملّي و محلي اين كشورهاي در حال توسعه را تغيير داد. طبقه هاي حاكم بومي هر كدام از اين كشورهاي در حال توسعه، به رغم تضاد منافعي كه در برخي از عرصه ها با يكديگر داشتند، از موضع استقلال نسبي شان دور شدند و به طور فزاينده اي در مسير رشد سرمايه داري و همكاري بيشتر با IFC، [كه يكي از سازمان هاي گروه مؤسسه مالي بين المللي بانك جهاني است] به حركت درآمدند، و در نتيجه، پذيرش نوليبراليسم را به پيش بردند.  در سراسر دنياي سرمايه داري، به ويژه در كشورهاي در حال توسعه اي مثل هندوستان، چنين ضربه هايي به كاهش و نابودي سرمايه گذاري در بخش دولتي و خصوصي سازيِ بخش دولتي منجر شد، كه چيزي نيست جز انباشت سرمايهء خصوصي از راه تصاحب دارايي هاي دولت. خدمات رفاهي دولتي مثل آب و انرژي، و نيز خدمات دولتي ديگري مثل آموزش و بهداشت و درمان، هرچه بيشتر عرصهء انباشت سرمايهء خصوصي شده اند. كنترل منابع و ذخاير معدني نيز هرچه بيشتر خصوصي شده و مي شود. درهاي كشاورزي نيز به طور فزاينده يي به روي شركت هاي بين المللي توليد و تأمين دانه و شركت هاي بزرگ بازاريابي گشوده شده است، كه ويراني واقعي كشاورزي خودبسنده (خودكفا) در كشورهاي در حال توسعه، و فقر و بي نوايي شديد دهقانان محلي نتيجه آن بوده است. حذف قوانين سفت و سخت مهاجرت در كشورهاي پيشرفته، كه با امر آزاديِ حركت سرمايه تضاد مستقيم دارد، به بهره كشي و محروميت شديدتري منجر شده است، و اين در حالي است كه سود شركت ها به حداكثر رسيده است. منابع ملّي متعلق به همهء مردم، مانند جنگل ها، معدن ها، ذخيره هاي آب، و جز اين ها، نيز به طورِ فزاينده يي به چنگ مالكيت خصوصي مي افتند.

 

پرسش: “تعديلِ اقتصادي“ نوليبرالي در هندوستان چه اثرهاي زيان باري بر روند دموكراتيك ملّي و بر مبارزه براي دموكراسي داشته است؟

پاسخ: در شرايط هندوستان، و با توجه به تغيير توازن نيروها به سود امپرياليسم، انجام وظيفه ما در امر تقويت پيشروي انقلابي مان در اين دورهء گذار، مستلزم تلاش هاي برنامه ريزي شده و هماهنگ به منظور به وجود آوردن تغييري مثبت در نحوهء پيوند و فعاليت نيروهاي طبقاتي در بين مردم هندوستان است، تا از اين راه بتوانيم هدف هاي راهبردي خود را به پيش ببريم. اين امر مستلزم آن است كه مبارزات مردمي و توده اي پرقدرتي را با تمام قوا به پيش ببريم كه نتيجهء آن، شدت يافتن مبارزهء طبقاتي در جامعه ما بنابر شرايط مشخصي است كه ما در آن زندگي و فعاليت مي كنيم. ما در تلاش خود براي توان مند تر كردن مبارزهء انقلابي مان در هندوستان و درس گيري درست از تجربه هاي ديگر كشورهايي كه روش هاي ويژه خود را براي رويارويي با چالش هاي واقعيت هاي دنياي امروز تدوين م يكنند، مي بايست به چالش هاي ناشي از مرحلهء كنوني جهاني سازي كه اينك در نظام سرمايه داري در جريان است، و پيامد آن كه دگرگوني هاي گسترده اجتماعي- اقتصادي- فرهنگي به طورِكلي، و به خصوص تأثيرهاي جدي و اساسي اي در امر اصلاحات اقتصادي داخلي براي اقتصاد هندوستان و مردم هندوستان بوده است، توجه داشته باشيم. بنابراين، وظيفه ماست كه خط مشي تاكتيكي صحيحي را تدوين كنيم كه با هدف هاي راهبردي (استراتژيك) ما همخوان باشد، و از اين طريق، مبارزهء مردم هندوستان را براي رهايي و آزادي به پيش ببريم.

 

پرسش: پاسخ: از روندي كه در سه دههء گذشته با ” جهاني سازيِ سرمايه داري“ از آن نام مي برند، براي به عقب راندن و ضعيف كردنِ نقش نيروهاي ترقي خواه و طبقه كارگر ِ سازمان يافته استفاده شده است. اين روند در كشورهاي در حال توسعه به ناچار ضعيف شدنِ نيروهايي را سبب شده است كه در مبارزه براي اصلاحات ملي- دموكراتيك شركت دارند. سرشت انقلاب هاي ملّي- دموكراتيك امروزي چه تفاوتي با انقلاب هاي مشابه در دهه هاي 1350 و 1360 خورشيدي ( 1970 و 1980 ميلادي) دارد؟

پاسخ: حزب كمونيست هندوستان (ماركسيست)، از آغاز تولد خود تا كنون، همواره با قاطعيت و استواري در راه پيشبرد انقلاب مردم هندوستان بر اساس خط مشي ئي علمي مجدانه كوشيده است. تجربهء اتحاد شوروي و كشورهاي اروپاي شرقي نشان داد كه، بايد نهايت مراقبت و هوشياري را به كار بست تا اسير و قرباني انواع و اقسام انحراف ها از محتواي انقلابي ماركسيسم- لنينيسم نشد. ناكامي در اين راه، سوسياليسم را در اتحاد شوروي به حدي ويران كرد كه امروز، در قرن بيست و يكم، ديگر نمي توان از چنان شكل و محتوايي نسخه برداري كرد. تقويت ”عامل ذهني“ در شرايط هندوستان، به طور سرنوشت سازي به تقويت اتحاد طبقاتي كارگر- دهقان براي پيشبرد هدف راهبردي ما بستگي دارد. در شرايط كنوني، ما به غلبه بر ضعف عملي شدنِ اين اتحاد، كه در راه تقويت مبازرات طبقاتي عاملي ست ضروري ، نيازي بي درنگ داريم. وضعيت عيني كشور ما چنين تلاشي را مي طلبد. بايد بر اين ضعف ذهني غلبه كرد. يك عامل مهم در اين امر، وحدت ميان كارگران كشاورزي و دهقانان فقيري است كه بيش از همه از آنان بهره كشي مي شود، و بنابراين، جزو بخش هاي انقلابي دهقانان محسوب مي شوند. حزب ما، در مقام حزبي معتقد و متعهد به رهايي مردم هندوستان با رهبري طبقهء كارگر، لازم و ضروري مي داند كه، وحدت طبقاتي، آگاهي، و توانِ انقلابي طبقه كارگر را به حدي افزايش دهد تا بتواند بقيه بخش هاي بهره كشي شده اش را در شكل دادن و پيش برد تهاجم طبقاتي- يعني حمله بر ضد حكومت سرمايه در هندوستان- رهبري كند. اما بايد توجه داشت كه پيش برد اين وظيفه در شرايط جهاني سازي امپرياليستي پيچيده تر است. اصلاحات نوليبرالي خود در اصل به رشد سريع و تثبيت نيروي كاري منجر مي شود كه بيش از پيش جزوِ بخشي از جامعه است كه آن را ”سازمان نيافته“ مي خوانيم. تبديل اشتغال عادي به نيروهاي كار پيماني و گاه گاهي، سواي اينكه سود بيشتري براي صاحبان سرمايه توليد مي كند، تلاش طبقاتي اي از سوي طبقه هاي حاكم به منظور اطمينان خاطر يافتن از شكل نگرفتنِ وحدت طبقهء كارگر و برجا ماندنِ چنددستگي در آن است. امروزه، شمار هرچه بيشتري از كارگران به صف كارگران گاه گاهي، موقتي، و خوداشتغال مي پيوندند. بايد تاكتيك هاي مناسبي براي غلبه كردن بر اين چالش ها تدوين كرد تا بتوان با كشاندن توده هايي وسيع از كارگران سازمان نيافته به فعاليت انقلابي، وحدت طبقهء كارگر را تقويت كرد. رويارويي با فعاليت اقتصاديِ صرف در سنديكاها، هميشه يكي از عرصه هاي فعاليت جنبش هاي انقلابي بوده است. از اين لحاظ، بايد از تجربه هاي مبارزات قرن بيستم در راه سوسياليسم درس گرفت و آن ها را در شرايط حاضر به پيش برد. به اين ترتيب، در قرن بيست و يكم، در حالي كه درس هاي گران بهايي از تجربه سوسياليسم در اتحاد شوروي و كشورهاي اروپايي شرقي مي گيريم، با وجود اين براي مان روشن است كه فرآيند گذار از سرمايه داري به سوسياليسم در اين قرن نمي تواند صرفاً تكرار همان تجربه هاي گذشته باشد. يكي از اثرهاي مهم و نازدودني مبارزات مردم در سراسر جهان، كه از سوسياليسم در قرن بيستم الهام گرفته است، همانا تحكيم و تقويت حقوقِ دموكراتيك و آزادي هاي مدني (براي مثال، حقِ رأي دادن براي زنان)، و نيز مزاياي رفاهي و تأمين اجتماعي براي طبقهء كارگر و زحمتكشان است، كه تا پيش از آن [پيش از برقراري سوسياليسم] ناشناخته بودند، و با استقرار سوسياليسم در شوروي و شماري از كشورهاي اروپاي شرقي، سرمايه داري مجبور به واگذاريِ چنين حقوقي به زحمتكشان شد. پس بايد گفت كه اين حقوق، كه امروزه حقوقي ”جهاني“ شناخته مي شوند، حاصل مبارزات مردمند و نه ”خيرخواهيِ بورژوازي“ . بنابراين، اين دوره گذار و دگرديسي به سوي سوسياليسم در قرن بيست و يكم، اگرچه از لحاظ بينش تاريخي، در نهايت روندي ناگزير است، اما ضرورتاً نيازمند مبارزه يي طولاني خواهد بود. اين وظيفه كمونيست ها، طبقهء كارگر، و همهء نيروهاي ترقي خواه است كه براي شتاب بخشيدن به اين روند از راه شدت دادن به مبارزه در كشورهاي خود بكوشند، اگرچه امپرياليسم بي وقفه خواهد كوشيد تا اين سرانجامِ ناگزير را تا آنجا كه ممكن است به عقب بيندازد. بنابراين، در قرن بيست و يكم، مبارزه در راه سوسياليسم بايد مبارزه براي برقراري نظامي باشد كه از بهره كشيِ انسان از انسان و ملّت از ملّت فارغ است. چنان نظامي بايد برتري خود را نسبت به سرمايه داري در دستيابي به سطح بالايي از توليد و نيروهاي مولد نشان دهد. اين نظامي خواهد بود مبتني بر اصل گذار از ”از هر كس بنابه توانش، به هر كس بنا به كارش“ و در نهايت، به جامعه كمونيستي متحول خواهد شد كه در آن اصل ”به هر كس به اندازهء نيازش“ حاكم خواهد بود. چنان برتري اي را بايد از طريق افزايش مشاركت توده هاي مردم در همهء عرصه هاي زندگي اجتماعي (سياسي، فرهنگي، و جز اينها) تأمين كرد.

 

پرسش: به نظر مي آيد كه از اوايل دهه 1980 ميلادي (1360 خورشيدي) ” اسلام سياسي“ در حكم نيروي سياسي اي كليدي در خاورميانه و شمال آفريقا مطرح شده است. به نظر شما كمونيست ها چه مي توانند يا بايد بكنند تا در اين شرايط جديد، و در مبارزه دوگانه شان با سرمايه پرقدرت جهاني و نيروهاي ارتجاعي، بتوانند وضعيت خود را تحكيم و تقويت كنند و پيكار خود را با موفقيت به پيش برند؟

پاسخ:  خيزش هاي مردمي اخير واكنشي بوده است به اثر ويرانگرِ بحران اقتصادي جهاني كه اخراج ها و بيكاري هاي گسترده و افزايش قيمت هاي ناشي از آن، دشواري هاي زندگي مردم را به شدت افزايش داده است. تصويرهايي كه از جوانان معترض ديديم، بي ترديد بيانگر خشم محرز مردم است. خواست هاي مردمي براي زندگي اي بهتر و نظم سياسي و اجتماعي اي بهتر، و توان- يا ناتواني- شيوه هاي حكومتي حاكم براي تأمين اين خواست ها، موضوع هائی هستند که بايد در چهارچوب مرزهای مستقل كشور مستقلي به آن ها پرداخته و برخورد شود. بايد گفت كه، خيزش هاي مردمي در شماري از كشورهاي غرب آسيا، اين فرافكني كليشه اي امپرياليستي را نفي كرده است كه هر خيزشي در كشوري اسلامي، برخاستن بنيادگرايي، و بنابراين تروريسم است. مردم كشورهاي اسلامي، مثل مردم هر كشور ديگري در جهان، خواستار سطح زندگي بهتر، حقوق بشر، و آزادي اند. اين آرمان خواهي در كشورهايي كه قرن ها در معرض ستم و سركوب حكومت هاي خودكامهء مورد پشتيباني امپرياليسم بوده اند، چندين برابر قوي تر است. اگر مردم از استقلال برخوردارند، پس بايد به آنان اجازه داد تا خودشان براي آينده خود، در كشور مستقل خود، تصميم بگيرند. نسل هاست كه ملت هاي كشورهاي عربي را، به رغم مبارزات و فداكاري هاي ديرينه شان، بارها از پيشبرد و تحقق دگرگوني هاي ريشه اي و بنيادي در كشور هاشان محروم و منع كرده اند. نبايد گذاشت چنين ممانعتي بار ديگر تكرار شود. كمونيست اگر ها بتوانند نقش مهمي در رخدادهاي اجتماعي بازي كنند و هدايت و رهبري جنبش ها را به عهده بگيرند، مي توان اميدوار بود كه اين روند به گذاري انقلابي منجر شود. اما بايد توجه داشت كه حزب هاي كمونيست در بسياري از اين كشورها نفوذ محدودي دارند و در شرايطي بسيار دشوار فعاليت مي كنند. براي مثال، در مصر و تونس، فعاليت حزب هاي كمونيست ده ها سال ممنوع بوده است و آن ها در شرايط مخفي كار كرده اند و هنوز هم همين طور است. آن ها در مبارزه براي حقوق دموكراتيك شركت داشته اند، و حتّي حالا هم ممنوعيت فعاليت شان به طورِرسمي برداشته نشده است. البته اين امر مانع از آن نشده است كه با استفاده از تغيير شرايط، از حالت مخفي خارج شوند و فعاليت آشكار و علني خود را آغاز كنند. بايد به خاطر داشت كه، هرجا امپرياليسم توانسته بر تغييرِ رژيمي اثر بگذارد، در واقع با حمله مداوم و سازمان يافته به نيروهاي چپ و ترقي خواه، براي جناح راست افراطي و غالباً نيروهاي افراطي مذهبي، فضا را باز كرده است. ضعيف كردن نيروهاي چپ و ترقي خواه هدف آشكار امپرياليسم است، چرا كه اين نيروها نمايندهء نيروهاي ضدامپرياليستي اصيل و پيگيرند. امپرياليسم و نيروهاي بنيادگراي مذهبي مي كوشند كه نيروهاي چپ را ضعيف كنند. اشغال نظامي عراق از سوي امپرياليسم آمريكا، تفرقهء مذهبي را شدت بخشيده و بافت غيرمذهبي (سكولار) جامعه را نابود كرده است. سال ها پيش در ايران، ايالات متحد آمريكا رژيم شاه را به قدرت نشاند كه حاصل آن، سركوب و قرباني شدن وحشيانه و سازمان يافتهء كمونيست ها و ملي گرايان ترقي خواه بود، و فضا فقط براي ظهور روحانيون اسلامي در مقام اپوزيسيون عمده باز بود. وظيفه كمونيست ها در چنين شرايطي، از آنچه بود دشوارتر مي شود. اما كي بوده است كه طبقه هاي حاكم قدرت را دو دستي تقديم كمونيست ها كرده باشند؟ رسيدن به قدرت همواره با مانع ها و دشواري هاي بي شماري همراه بوده است؛ آري، مانع هايي بي شمار، اما نه عبورناپذير.

------------------------------------

1. کاست kast نظام طبقاتي در دين هندو است، كه بر اساس آن امتيازهاي اقتصادي و اجتماعيِ موروثي، ازدواج، و اشتغال در داخل طبقه ها محدود است. (به نقل از: فرهنگنامه فارسي، صدر يافشار، نسرين و نسترن حكمي).

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه