|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
چهارشنبه 23 اسفند ماه 1391 ـ 13 مارس 2013 |
کنفرانس پراگ و اصلاح طلبی مترقی
سام قندچی
هنگام حمله متفقين به ايران در شهريور 1320 دکتر محمد مصدق در ارتباط با ارتش گفت که ملت عمری به ارتش حقوق می دهند تا در چنين روزهايی به وظيفه خود عمل کند و جلوی تجاوز بيگانه را بگيرد. در مورد شهريور 20 بسيار بحث شده است (1)، اما آنچه مصدق در مورد ارتش در شهريور 20 گفت را امروز بايد به شکلی ديگر در مورد شخصيت های اپوزيسيون دموکراتيک ايران گفت. به اين معنی که سال ها مردم به آنها اعتماد کرده اند تا در چنين روزهايی با مردم شفاف باشند و حقيقت را بگويند و اجازه ندهند جنبش دموکراسی خواهی ايران مورد سوء استفاده کشورهای بيگانه قرار گيرد. چهار ماه پيش کنفرانس پراگ در پی چند کنفرانس مشابه از جمله نشست پاريس برگزار شد (2). اين کنفرانس ها سؤالاتی جدی از تشکيل دهندگان نشست ها را به همراه داشت. نمی خواهم پيشداوری کنم اما اين پرسش ها مسائلی شخصی نيستند و هدف نيز بی احترامی به کسی نيست. و اين موضوعات پيش پا افتاده نيستند يعنی بحث در مورد املا يا انشا بيانيه ها نيست. ممکن است اگر بحث در مورد شخصيت های ادبی بود چنان بحث هايی مهم باشند اما در رابطه با شخصيت های سياسی آنگونه حرف ها فرافکنی است. اميدوارم دوستان اگر اشتباه کرده اند صادقانه به مردم بگويند و صبر نکنند تا سال ها بعد نظير قرارداد وثوق الدوله مردم از اين قرار و مدارهای پنهانی مطلع شوند. نشست پاريس با شرکت نئوکان های آمريکايی بود و کساني که آن تصميم ها را گرفته اند هنوز به پرسش ها پاسخ نداده اند و همچنان انتظار می رود که پاسخ دهند (3).
***
اجازه دهيد در اينجا بحثی را نيز در مورد اصلاح طلبی اضافه کنم. ده سال پيش تفاوت اصلاح طلبی ارتجاعی و اصلاح طلبی مترقی را متذکر شدم (4). شخصا خود را در راستای دومی می بينم و در نتيجه نه تنها از اصلاح طلبی مترقی دفاع می کنم بلکه اساسا جنبش دموکراسی خواهی ايران را در اين راستا می بينم. آنچه دوستانی نظير دکتر نوری علا انحلال طلبی مينامند را نيز بيانی ديگر از همين نوع اصلاح طلبی مترقی می دانم که با پيگيری خواستهای دموکراتيک مردم از جمله سکولاريسم همراه است و آن دوستان در اين سالها فعاليتهايی را که در ايران برای دموکراتيزه کردن جامعه صورت می گيرد از جمله فعاليتهای بنياد پاسارگاد را سازمان داده اند.
اما عده ای بر مبنای مخالفت با اصلاح طلبی ارتجاعی کلا اصلاح طلبی را مردود می شمارند. مسأله ای نيست. آيا بر اين مبنا آنها راهکار را انقلاب در ايران می بينند؟ در آن صورت بايستی در اين سال ها از خود می پرسيدند راه انقلاب چيست؟ گرفتن قدرت در شهرهای بزرگ و بعد کل کشور و يا تصرف قدرت در روستاها و سپس تصرف شهرها يا هر راه ديگری که تشخيص دهند؟ پس از آن بايستی تشکلات انقلابی گروه و جمع خود را برمبنای راه انقلاب مورد نظر خود سازماندهی می کردند. اما اين جريانات اساساً همه اين سال ها در حال برگزاری نشست با نمايندگان کشورهای خارجی بوده اند. آيا آنها وقتی از يکسو هرگونه اصلاح طلبی را مردود می شمارند و از سوی ديگر وقتی به پياده کردن راه انقلابی می رسند حتی برای ايجاد يک تشکيلات مخفی انقلابی هم اقدام نکرده و به عوض با کشورهای بيگانه وارد مراوده شده اند، نبايد سؤال کرد که هدفشان چيست؟!
آيا قرار است که کشورهای خارجی با نيروهای نظامی خود در ايران جنگ يا کودتا کنند؟ بسياری از انقلاب های بزرگ تاريخ از متحدين خارجی سود جسته اند و درست است که آن کشورهای بيگانه برای منافع خود به انقلابيون کمک کرده اند و قبول چنين کمک هايی لزوما غلط نيست. مثلا انقلاب آمريکا از سوی فرانسه حمايت شد. انقلاب روسيه از سوی آلمان حمايت شد. انقلاب چين از سوی شوروی حمايت شد. اما در همه آن موارد جنبش آن کشورها به راه حل انقلابی رسيده و تشکلاتی انقلابی خود را ساخته بود و آن تشکلاتی انقلابی کمک خارجی قبول کردند وگرنه ديگر به عملکرد کشورهای خارجی نميشود نام کمک به جنبش انقلابی را گذاشت و بايد گفت که دولتهای خارجی با جنگ يا کودتا و با استفاده از عوامل داخلی قدرت را در کشوری ديگر منتقل کرده اند.
ممکن است گفته شود در تحولات کشورهای بلوک شرق و شوروی در اواخر سالهای 1980 که سيستم کمونيستی عوض شد به يک معنی انقلاب صورت گرفت هرچند انقلابی قهرآميز نبود. اين حرف درست است اما جنبش اين کشورها برای اصلاح طلبی مترقی با خواستهايی فراتر از اصلاح رژيم کمونيستی که مورد نظر دوبچک و گورباچف بود در جريان بود و توانست بدون انقلابی قهرآميز به هدف خود برسد. وليکن اپوزيسيون آن کشورها هدف خود را انقلاب اعلام نکرده بود هرچند در عمل توانست به اهدافی فراتر از اصلاح رژيم کمونيستی دست يابد (5).
شخصا در ايران اعتقادی به راه انقلابی ندارم و هميشه گفته ام که طرفدار اصلاح طلبی مترقی هستم و اساساً جنبش دموکراسی خواهی ايران را نيز در اين جهت می بينم. اميدوارم که رسيدن به جمهوری سکولار و دموکراتيک در ايران به اين شيوه به دست آيد. اما اگر حرف اينجانب غلط باشد و راه انقلاب درست باشد در آن صورت آنهايي که به راه انقلاب معتقدند لازم است که با شفافيت اعلام کنند که چنين هدفی را دنبال می کنند همانگونه که سازمان چريک های فدايی خلق در دوران شاه هدف خود را به روشنی انقلاب اعلام کرد و برای آن سازماندهی کرد نه آنکه جنگ و کودتا را بنام انقلاب به مردم ايران ارائه کند.
شانزدهم اسفندماه 1391 ـ March 6, 2013
پانويس:
1. در شهريور 20 استقلال با آزادی معاوضه شد
http://www.ghandchi.com/676-shahrivare20.htm
2. کنفرانس های بی حاصل ايرانيان در خارج
http://www.ghandchi.com/731-iranians-abroad.htm
3. لزوم شفافيت در مورد نشست های خارج کشور
http://www.ghandchi.com/739-transparency.htm
4. اصلاح طلبي ارتجاعي
http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm
5. ايران آينده نگر
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
سایت نویسنده:
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.