|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 30 فروردين ماه 1392 ـ 19 آوريل 2013 |
ذهن باز؛ ويژگي هاي انديشمند انتقادي
حسن قاضي مرادي
انعطاف پذيري و رواداري
بنيان انعطاف و رواداري اين ادراك است كه حقيقت مطلق درباره هر موضوعي نه در اختيار من است و نه در اختيار هيچ فرد ديگري. درست به اين علت كه اصلاً حقيقت مطلق وجود ندارد. پذيرفتن آگاهانهء چنين ادراكي مرا به رواداري نسبت به نظرات، استنتاج ها و داوري هاي خود و ديگران ترغيب مي كند. انعطاف و رواداري در حوزهء انديشه و عواطف اصلاً به شرطي ضرورت مي يابد كه نسبت به موضوع واحدي ديدگاه ها و داوري ها و نيز مواجهه هاي عاطفي متفاوت و متباين وجود داشته باشد. همين كه فرد فكر كند هيچ مسالهء غامض يا پيچيده اي يك پاسخ ثابت و قطعي ندارد، نسبت به پاسخ ها يا داوري هاي متفاوت منعطف و روادار مي شود. انعطاف پذيري و رواداري ويژگي «ذهن باز» است.
فردي با ذهن باز علاوه بر اينكه حق ديگران براي داشتن نظرات و داوري هاي متفاوت و متمايزشان را به رسميت مي شناسد، از مواجهه با آنها استقبال مي كند.علاوه بر اين، فردي با ذهن باز بايد نسبت به ايده ها و داوري ها و نيز عواطف خود منعطف و روادار باشد. به اين معني كه فرد در تعامل فكري- عاطفي با ديگران و نيز در فعاليتي خود تنظيم گرانه به بازسنجي اينها اقدام كند. به ويژه افرادي كه در جايگاه آموزش دهنده قرار مي گيرند (مثلامعلمان در ارتباط با شاگردان يا روشنفكران در برابر مردم) بايد نسبت به عقايد و داوري هاي خود بسيار منعطف باشند. در غير اين صورت به محض مورد انتقاد قرار گرفتن، واكنش مخالفت آميزي نشان مي دهند.انعطاف و رواداري هيچ ربطي به سازگاري پذيري فكري – عاطفي ندارد. در سازگاري پذيري، فرد مي كوشد نظر و داوري خود را با هر نظر و داوري متفاوتي كه به هر دليل غالب يا از آن اكثريت است سازگار كند. از اين رو سازگاري پذيري معرف تصلب فكري – عاطفي است.
كاويدن ديدگاه ها و داوري هاي بديل
فردي با ذهن باز مي داند درباره هر موضوع گسترده، پيچيده و چندلايه يي، استنتاج ها و داوري هاي بسيارگونه يي وجود دارند كه در تعامل با هم به موضع يا تصميم نسبتا همه جانبه يي درباره آن موضوع مي انجامند. رسيدن به چنين موضع يا تصميمي در درجه نخست مستلزم به دقت گوش دادن به استنتاج ها و داوري هاي متفاوت و ارزشيابي آنهاست. اما صرف گوش دادن انتقادي نيز بدون انعطاف و رواداري ممكن نيست. ذهن باز اين توانايي را به فرد مي دهد كه بكوشد اولاديدگاه هاي بديل را به درستي درك كند. ثانيا با ارزشيابي آنها هر استنتاج و داوري اي را كه صحيح تشخيص مي دهد بپذيرد. فردي با ذهن باز در مواجهه با موضوعات پيچيده توامان با تلاش براي رسيدن به استنتاج و داوري اي كه بتواند با آن تصميم بگيرد و عمل كند، مي كوشد تا به استنتاج ها و داوري هاي بديل نيز برسد. او در پي رسيدن به نخستين استنتاج و داوري به كنكاش، ادراك و ارزشيابي استنتاج ها و داوري هاي بديل روي مي آورد. فردي با ذهن باز هرگز نمي پذيرد كه نخستين استنتاج و داوري اش، درست ترين است.اما كاويدن انتقادي استنتاج ها و داوري هاي بديل دست كم به دو عنصر مهم نياز دارد: اول اينكه ضروري است فرد براي موفق شدن در ادراك و ارزشيابي استنتاج ها و داوري هاي بديل، استنتاج و داوري اوليه خود را به حالت تعليق درآورد.
در بحث از مهارت خودتنظيم گري و در موارد ديگري، به كاركرد و اهميت تعليق پرداخته ام. در اينجا به اين نكته اشاره مي كنم كه توانمندي در تعليق مستقيما به ميزان انعطاف پذيري و رواداري مرتبط است. دوم اينكه ضروري است فرد استنتاج و داوري خود را با كل شخصيت يا هويت خويش يكسان نگيرد. آنچه هويت مرا در عرصه انديشه ورزي مشخص مي كند، نه استنتاج ها و داوري هايم نسبت به اين يا آن موضوع، بلكه ميزان خبرگي ام در به كار بردن اصول و مهارت هاي تفكر انتقادي و نيز اشتياقم به برخورداري از ويژگي هاي انديشمند انتقادي است.به اين نكته نيز اشاره مي كنم كه فرد براي فهم دقيق داوري هاي بديل مي تواند به شيوه بازگويي آنها با كلام خود عمل كند. توضيح آنها با كلام خود مشخص مي كند فهم و ارزشيابي او از ديدگاه ها و داوري هاي بديل تا چه حد معتبر است.
حساسيت نسبت به اغراض و تعصبات خود
بسيارند افرادي كه استنتاج ها و داوري هايشان به منظور پاسخگويي به منافع شخصي استثمارگرانه و سلطه جويانه شان نيست. اين براي برخورداري از ذهن باز لازم است اما كافي نيست. در تفكر انتقادي ضروري است افراد با اغراض و تعصبات فكري – عاطفي خود نيز مواجه شوند و تاثير آنها را بر استنتاج ها و داوري هايشان حذف كنند. چه بسيارند كساني كه اصلابه غرض ورزي ها و تعصب هاي خويش آگاهي ندارند. چه بسيار كه آگاهي ندارند اگر به اتكاي كليشه هاي فكري، پيش داوري ها و نيز الگوهاي ايدئولوژيكي شده فكري شان استنتاج و داوري كنند، نتيجه كار با غرض ورزي و دست كم جانبداري آميخته است. اينان چنان با محفوظات ذهني و قالب هاي فكري به خاطره تبديل شده شان يكي مي شوند و نسبت به آنها احساس تعلق و شيفتگي دارند كه اصلااينها را زمينه غرض ورزي و تعصب نمي دانند. برخورداري از ذهن باز عامل بسيار مهم آگاهي به اين اغراض و تعصبات است. فردي با ذهن باز با خودعريان گري اش فرصت آگاهي به اين موارد را به خود و ديگران مي دهد. براي او همواره اهميت دارد بداند ديگران نسبت به استنتاج ها و داوري هاي او چگونه مي انديشند زيرا فكر مي كند نظر انتقادي آنان او را به درك اغراض و تعصبات فكري و عاطفي اش راهبر مي شود. كاويدن ديدگاه ها و داوري هاي متفاوت ديگران نيز شيوه مهمي براي آگاه شدن به اغراض و تعصبات فكري خود است.
جمع آوري اطلاعات و شواهد جديد
چه بسا فرد در پي ارزشيابي ديدگاه ها و داوري هاي متفاوت ديگران مزيت هايي در آنها بيابد كه در ديدگاه و داوري اوليه خودش وجود ندارد. اما صرف وجود اين مزيت ها نبايد او را به اين نتيجه برساند كه آن ديدگاه و داوري اي را كه داراي بيشترين مزيت مي يابد، قطعا درست بداند و جايگزين ديدگاه و داوري خود كند. زيرا داوري و ديدگاهي كه داراي مزاياي بسياري است، قطعا كمبودها و معايبي نيز دارد. داوري و ديدگاه خودش هم حتي اگر كمبودها و معايب بسيار داشته باشد، قطعا مزايايي دارد. درستي و نادرستي مطلقي وجود ندارد.فردي با ذهن باز در پي ارزشيابي اوليه استنتاج و داوري خود و ديگران به جست وجوي داده ها يا شواهد و مستندات جديدي اقدام مي كند. با دستيابي به اينهاست كه او بار ديگر مزايا و معايب استنتاج ها و داوري هاي بديل را ارزشيابي مي كند.
از اين رو مي توان گفت فرد به ميزاني از ويژگي ذهن باز برخوردار است كه نسبت به داده ها و مستندات جديد و نيز چشم اندازهاي تازه حساس باشد.از اين مرحله انديشمند انتقادي اين داده ها و مستندات جديد را نه فقط در چارچوب ديدگاه و داوري شخصش بلكه در حوزه رويارويي با بسياري از ديدگاه ها و داوري هاي بديل مي سنجد. به همين دليل، او خود را بازمي دارد از اينكه داده ها و مستندات جديد را صرفا در چارچوب ديدگاه و داوري اوليه خود تعبير و تفسير كند. به علاوه، او از اينكه فقط به آن دسته شواهد و مستندات جديدي توجه نشان دهد كه بتواند در جهت تاييد ديدگا ه و داوري خودش به كار برد، بازداشته مي شود. اگر ارزشيابي ديدگاه و داوري متفاوت خود و ديگران توامان انجام نشود فرد، به طور خود به خودي، گرايش مي يابد هر داده يا شاهد جديد را در همان قالب محفوظات ذهني و استنتاج و داوري خودش تعبير و تفسير كند. در روند جست وجوي داده ها و مستندات جديد، انديشمند انتقادي قطعا در مسير گسترش مزايا و محدود كردن نقصان هاي استنتاج و داوري اوليه خودش (و ديگران) پيش مي رود.
دليري در رويارويي با مخاطرات ذهن باز
برخورداري از ويژگي ذهن باز مي تواند با مخاطراتي همراه شود. مخاطره مهم رويارويي انديشمند انتقادي اين است كه او پذيرش داوري و ديدگاهي را وابسته به پذيرش اكثريت نمي داند. همين ويژگي است كه او را در مخاطره طردشدگي قرار مي دهد. پايداري و دليري در انديشه ورزي ضروري است تا او در برابر اين طردشدگي عقب ننشيند.مخاطره مهم ديگر مواجه بودن هميشگي با عدم قطعيت است. اشاره كردم ذهن باز رو به حقيقت باز است و هر حقيقتي نيز با عدم قطعيت آميخته است. پس حقيقت برخوردار از حدي عدم قطعيت، اين مخاطره را ايجاد مي كند كه به داوري اشتباه بينجامد. اين مخاطره مي تواند چنان باشد كه توانمندي داوري كردن را در فرد بفرسايد و او را در تصميم گيري و عمل به حاشيه براند. انديشمند انتقادي با آگاهي از اينكه هر كه داوري مي كند، اشتباه هم مي كند از داوري كردن روي نمي گرداند. بلكه او دليري تاوان اشتباه دادن را در خود مي پرورد. اما تاوان داوري اشتباه چيست؟ همين است كه او با پايداري و سختكوشي، اشتباه خود را در داوري تجديدنظر شده بعدي اش رفع يا محدود كند.همين عدم قطعيت مي تواند فرد را چنان به ترديد سوق دهد كه نتواند براي هيچ داوري اي نسبت به بديل هاي آن، چنان مزيت و اعتباري درنظر بگيرد تا به اتكاي آن تصميم بگيرد و عمل كند.
اين ترديد اگر مهار نشود و بتواند مانع تصميم گيري و عمل شود، كار را از «تشكيك» به عنوان اصل تفكر انتقادي به «شك گرايي» - اصل تفكر غيرانتقادي- مي كشاند. شك گرايي نيز فرد را به ندانم گرايي در تصميم گيري و عمل مي رساند.عدم قطعيت هر داوري مي تواند اين دريافت را در فرد بپرورد كه هر ديدگاه يا داوري اي به يك سان از اعتبار يا از احتمال برابر براي اينكه حقيقي باشد برخوردار است. انديشمند انتقادي نبايد ويژگي ذهن باز را به اين معني درك كند كه براي هر داوري اي اعتبار يكسان در نظر گيرد تا با اتهام داشتن ذهن بسته روبه رو نشود. اعتبار يكسان براي داوري ها در نظرگرفتن، فرد را با مخاطره در غلتيدن به نسبيت گرايي- از نظر فكري - و به بي تفاوتي - از نظر عملي- مي راند كه مولفه و پيامد تفكر غيرانتقادي اند. انديشمند انتقادي مي داند كه اصلاشيوه تفكر انتقادي براي اين تدوين شده كه بتوان استنتاج ها و داوري هاي بديل درباره يك موضوع را از نظر اعتبار و استنادشان با يكديگر سنجيد.به اين نيز اشاره مي كنم كه از عرصه عدم قطعيت عقب ننشستن و به تفكر ادامه دادن، انديشمند انتقادي را به نه به قطعيت، بلكه به پايداري، استحكام و بلوغ فكري مي رساند. چنين خصايصي خردمندي و دانايي را به عنوان برترين دستاورد تفكر انتقادي در فرد اعتلامي دهند.
ذهن باز در برابر حقيقت به معناي بازبودن در برابر تغيير نيز هست. جهان واقعي، اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و فرهنگي تغيير مي كنند و متحول مي شوند. هر تغيير و تحولي در هر اوضاع و احوالي با داده ها و اطلاعات جديدي همراه است كه تعبير و تفسير، استنتاج و داوري جديد و بديل را زمينه سازي مي كند. ذهن باز همواره آمادگي مواجهه با داوري هاي جديد و بديل را دارد و خود- تنظيم گرانه داوري اش را تصحيح مي كند. اين به معناي دنباله روي از تغيير و تحول در اوضاع و احوال نيست، اين به معناي همگامي با تغيير و تحول و رسيدن به داوري تجديدنظر شده براي اتخاذ تصميم و عملي است كه انسان را ناظر (= كنترل كننده) هر تغيير و تحولي كند. به اين نكته نيز اشاره مي كنم كه ذهن باز يك ويژگي بسيار مهم براي تامين هماهنگي و يكپارچگي در جامعه يي با اقوام و خرده فرهنگ هاي متفاوت است: يكپارچگي چنين جوامعي - مثل ايران- نيازمند اعتلاي تكثرگرايي در عرصه انديشه ورزي است. جامعه باز، از جمله، با اذهان باز ساخته مي شود.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.