|
بی یاوری مردم سوریه!
مسئلهء دلخراش سوریه هر روز بیشتر از روز پیش پیچیده و بغرنج می شود. دوسال و دوماه پیش، در فوریه 2011، هنگامی که بشار اسد، در پی فرار زین العابدین بن علی، دیکتاتور تونس به عربستان سعودی و واداشتن حسنی مبارک دیکتاتور مصر به استعفا توسط سران ارتش، با روزنامه انگلیسی دیلی نیوز مصاحبه کرد و گفت که وضع سوریه با تونس و مصر متفاوت است و مردم این کشور نظام حاکم بعثی خود را دوست دارند، شاید تصور هم نمی کرد که خطاهای پی درپی چنین سرنوشتی برایش رقم بزند و نام اش در تاریخ به عنوان یکی از جنایتکارترین دیکتاتورها و فردی که خانه و کاشانه و شهرهای هم میهنان خود را بمباران کرده و به توپ و خمپاره بسته ثبت شود؛ جنایاتی که حاصل آنها آوارگی حدود یک چهارم جمعیت در داخل خاک سوریه، بیش از یک میلیون پناهنده به کشورهای همجوار ترکیه، اردن و لبنان و بیش از 70 هزار کشته است.
درآن زمان، اگر بشار اسد عنان اختیار خود را به ولی مطلقه فقیه نمی سپرد یا از برج عاجی که جایگاه همهء خودکامگان است فرود می آمد و نظری به دنیای واقعی و خواست ها و آرزوهای مردم سوریه می افکند، بخت این را داشت که در دام مهلک حکومت آخوندی حاکم بر ایران نیفتد و سرنوشتی متفاوت با آنچه امروز دارد داشته باشد. تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم سوریه که در 15 مارس 2011 آغاز شد، می توانست برای بشار اسد که هم جوان و هم تحصیلکرده بود هشداری باشد که دنیا درحال دگرگون شدن است و دیگر نمی توان با زور اسلحه و کشتار و سرکوب به حکومت استبدادی ادامه داد و ابتدایی ترین حقوق مردم را پایمال کرد.
شوربختانه، تجربهء به ظاهر موفق سیدعلی خامنه ای در سرکوب وحشیانهء تظاهرات حق طلبانهء مردم ایران و توهمات خود بزرگ بینانه او در مورد هدایت و رهبری "محور مقاومت" از یک سو، و فراوانی دلارهای بادآورده نفتی - که می بایست صرف سرمایه گذاری های اشتغال زا، آموزش، بهداشت و درمان و آسایش و رفاه مردم به فقر و فلاکت کشیده شدهء ایران می شدند – از سوی دیگر، موجب کنده شدن چاهی عمیق شد که جوجه دیکتاتور کم تجربهء سوریه با سر در آن سقوط کرد.
مسئلهء سوریه، که در آغاز بیش از دو وجه نداشت که یک وجه آن را اکثریت مردم سوریه و وجه دیگر را نظام خودکامه حاکم تشکیل می دادند، با حمایت بی دریغ و همه جانبهء حکومت اسلامی در زمینه های پولی و مالی، نظامی، تسلیحاتی و حتی نیروی انسانی، این دو وجه رو در روی هم قرار گرفتند و بی تردید اگر وضع به همان گونه ادامه می یافت، حکومت بشار اسد دوامی بیش از استبدادهای حاکم بر تونس و مصر - یا دست بالا لیبی - نمی یافت.
متأسفانه، این دو وجهی بودن آغازین با ورود بازیگرانی جدید به صحنه تبدیل به چند وجهی شد و به تدریج جنبهء مردمی قیام، که با دلاوری های شگفت انگیز مردم سوریه همراه بود، در سایهء سیاست بازی های مزورانه از یک سو، و ورود شبه نظامیان بنیادگرا و افراطی به عرصه درگیری و تبدیل آن به یک جنگ داخلی تمام عیار، از سوی دیگر، قرارگرفت. شوربختی ِ مردم آزادی خواه و شجاع سوریه در این بود که به همان نسبتی که در جبهه حامیان رژیم جنایتکار بشار اسد - جمهوری اسلامی، روسیه و تا حدودی چین - عزم قاطع برای بر مسند قدرت نگهداشتن او وجود داشت - و هنوز هم دارد -، در جبههء دیگر که به ظاهر از مردم سوریه حمایت می کنند و شمارشان هم کم نیست زیرا در کنفرانس های دوستان مردم سوریه بیش از صد کشور شرکت می کنند بی تصمیمی، ریاکاری، سیاست بازی و عدم قاطعیت بیداد می کند.
برای روشن شدن موضوع دو نمونه از رفتار حامیان دو طرف را می آورم. جدا از حمایت قاطع و همه جانبهء جمهوری اسلامی - که تا حد اولویت دادن به حفظ نظام سوریه نسبت به بخشی از خاک ایران مانند خوزستان پیش می رود -، نمایندهء روسیه در پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) می گوید: «هر سناریویی در سوریه متکی به زور منجر به بروز فاجعه خواهد شد». این سخن زمانی و در حالی گفته می شود که مسئلهء سوریه مدت هاست مرزهای متعارف "فاجعه" را پشت سر نهاده و، به تعبیر بان کی مون، دبیرکل ناتوان سازمان ملل متحد، "جنایت علیه بشریت" است. بعید است که نمایندهء روسیه در ناتو این را نداند. بنابراین، منظورش از "فاجعه" نه به خاطر جنایاتی که در حق مردم سوریه انجام می شود، بلکه از منظر منافع حکومت استبدادی آقای پوتین است. به عبارت دیگر، می توان گفت که حکومت اسلامی و روسیه در حفظ "محور مقاومت" و "نگهداشتن جای پا درخاورمیانه و دریای مدیترانه" بسیار قاطع و مصمم اند و حاضرند هر بهای سنگینی را برای آنها بپردازند.
نمونهء دوم، رفتار سرآمد کشورهای "دوست سوریه" و ابرقدرتی است که داعیهء برقراری و اشاعهء دموکراسی در دنیا را دارد. در دو سال و اندی که از آغاز مسئلهء سوریه می گذرد، ایالات متحده اگر هم گامی در مسیر حمایت از مردم سوریه برداشته باشد، این گام غیرمصمم، ریاکارانه و بدون قاطعیت بوده است: به گزارش "ایران پرس نیوز"، دوشنبهء این هفته، 22 آوریل، باراک اوباما در دیدار با امیر قطر در کاخ سفید واشنگتن، با حواله دادن "حمایت بیشتر از مخالفان سوری" به آینده نامعلوم، می گوید: «ما بزودی برای حمایت بیشتر از مخالفان سوری تلاش خواهیم کرد و استراتژی خود را برای رسیدن به یک راه حل دراین زمینه هماهنگ می کنیم».
اتحادیهء اروپا نیز، به سهم خود، به عنوان قدرتمندترین حامی مردم سوریه پس از امریکا، همچنان سرگرم دسته بندی های موافق و مخالف در مورد فرستادن سلاح برای مخالفان نظام حاکم برسوریه است و، در حالی که جمهوری اسلامی و روسیه هر روز مشغول فرستادن انواع سلاح برای بشار اسد هستند تا مخالفان را کشتار و قتل عام کنند، اینان یا وعدهء "بزودی" و "هماهنگ کردن استراتژی" در آینده را می دهند و یا مشغول جر و بحث های بیهوده در مورد ارسال یا عدم ارسال سلاح برای مخالفان هستند!
در چنین شرایطی، آیا جای تعجب است اگر مردم شجاع و استوار سوریه، با وجود بیش از 100 کشوری که ادعای دوستی با آنان را می کنند، هر روز خود را بی یاورتر از روز پیش احساس کنند؟!
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |