«ولا[کن] تجسسوا»!
در میان بیشتر کارگزاران نظام ولایت مطلقه فقیه، ضریب هوش و عیار ریاکاری – یا خود فریبی – نسبتی معکوس دارند. یعنی هرقدر میزان اولی کمتر است به مقدار دومی افزوده می شود. شاید همچنان که در نابینایان حس های شنوایی و لامسه تقویت می شوند، در اینها نیز به همان نسبت کمبود هوش، برعیار ریاکاری – یا خود فریبی – افزوده می شود.
این امر گاه ماجراهایی می آفریند که موجب شگفت زدگی و حیرت از این می شود که چه کسانی بر مسندهای مهم حکومت، در سرزمینی که پیشینه چندهزارساله در فرمانروایی بر بخش بزرگی از دنیا را داشته، نشسته اند. کسانی که چنان غرق در توهم اند، که حتی ماهیت حکومتی که آنان را به قدرت و مقام و ثروت رسانده را نیز نمی شناسند و یا اگر می شناسند چنان ریاکارانه رفتار می کنند که امر بر خودشان نیز مشتبه می شود.
نمونه ای از این افراد، علی مطهری، راه یافته به مجلس شورای اسلامی از تهران است که پدرش، آیت الله مرتضی مطهری که درسال نخست انقلاب ترور شد یک فیلسوف اسلامی و به گفته آیت الله خمینی "میوهء عمر" او بود. هفتهء گذشته ماجرایی رخ داد که موجب شگفت زدگی بسیاری شد اما این شگفت زدگی نه به خاطر اصل ماجرا، بلکه به دلیل واکنشی بود که علی مطهری نسبت به آن نشان داد. ماجرا را از زبان خود علی مطهری، به نقل از تارنمای "خانه ملت" می خوانیم: «لازم است اتفاق عجیب و ظالمانه ای را که چند روز پیش برای اینجانب رخ داد به اطلاع ملت شریف ایران و رهبر گرامی و رییس جمهوری منتخب برسانم: صبح روز سه شنبه 14 تیرماه 1392، زمانی که مسئول دفتر خارج از مجلس اینجانب وارد دفتر می شود، متوجه تغییراتی دردفتر ازجمله در پنجره کولر می گردد. لذا پنجره را باز و به زحمت کشف می کند که پشت کانال کولر دستگاه های مختلف استراق سمع و فیلمبرداری با مهارت نصب شده است و سپس دوربین نصب شده هم روی دیوار درنزدیکی پنجره کانال کولر پیدا می شود به طوری که گچ مسیر عبور سیم آن هنوز خیس بوده است».
این عضو مجلس آخوندی که به علت ضریب هوش پایین یا عیار ریاکاری بالا، ظاهرا سوراخ دعا را گم کرده، در بخشی دیگر از گزارش خود می نویسد: «طبق اصل بیست و پنجم قانون اساسی "استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون" و طبق ضوابط مربوط که درحکم قانون است، شنود باید باحکم قاضی شنود، آن هم برای مسایل حیاتی مانند کشف قاتل و درمدت معین و درباره نمایندگان مجلس باید با اطلاع رییس مجلس انجام شود درحالی که هیچیک از قاضی شنود و رییس مجلس از این موضوع اطلاع نداشتند».
این عضو بینوای مجلس آخوندی که نادانی و کم هوشی اش به بلاهت پهلو می زند، گویی که از ماهیت، پیشینه و عملکرد نظام ولایت فقیه هیچ چیز نمی داند، به شرح جزییات خسته کننده شمار نفرات شرکت کننده در عملیات، تعداد ساعت هایی که در آنجا بوده اند، چگونگی تماس با پلیس و به نتیجه نرسیدن همه اقدامات می پردازد تا سرانجام نتیجه بگیرد که: «نباید به سادگی از کنار این گونه حوادث گذشت بلکه باید تا معرفی و مجازات عاملان آن دنبال شود و دامن نظام جمهوری اسلامی از این آلودگی ها پاک گردد»!
این بینوا یا براستی نمی داند و یا آنقدر ریاکار – یا خود فریب – است که تجاهل می کند که "این آلودگی ها" درنظام جمهوری اسلامی، درحکم قطره ای از اقیانوس بزرگ جرم و جنایت و فساد و خباثت است و اگر به فرض مانند نمونه های قتل های زنجیره ای و جنایات کهریزک تا "معرفی و مجازات عاملان آن دنبال شود"، درقیاس با حکم جریمه 200 هزارتومانی سعید منتظری برای جنایت هایی که در کهریزک مرتکب شده، عاملان آن حداکثر به پرداخت یک جریمه 20 هزارتومانی محکوم می شوند!
علی مطهری در ادامه این کودنی یا ریاکاری خود، معلوم نیست به چه کسی، هشدار می دهد: «طبیعت کار اطلاعاتی به گونه ای است که اگر مراقبت نشود بسیاری از کارهای غیرقانونی و حرام، قانونی و مباح جلوه می کند، خصوصا با توجه به این تعلیم غلط برخی افراد که برای حفظ نظام دست به هرکاری می توان زد. اینجاست که ممکن است سرباز گمنام امام زمان تبدیل به سرباز گمنام شیطان شود»!
علی مطهری، باز هم ازروی نادانی یا ریاکاری از "برخی افراد"ی که به زعم او "تعلیم غلط" داده اند نام نمی برد و گمان می کند که با این مبهم گویی و خودداری از بردن نام، به ذهن مردم فراموشکار تداعی نمی شود که این شخص آیت الله خمینی بود که بیش و پیش از همه بر وجوب و ضرورت جاسوسی کردن تاکید داشت: «واجب برهمه ما، برهمه شماست که اگر توطئه ای دیدید و اگر رفت و آمد مشکوکی دیدید خودتان توجه کنید و اطلاع دهید. برهمه ما واجب است که نظرکنیم و توجه کنیم و نگذاریم که غائله ای پیدا شود. منع جاسوسی از حرف های احمقانه ای است که از همین گروه ها القاء می شود که جاسوسی خوب نیست. اما برای حفظ اسلام و حفظ نفوس مسلمین واجب است». (نشریه پیام انقلاب، ارگان مطبوعاتی سپاه پاسداران، شماره 40، صفحه 6، 14 شهریور 1360).
درحکم صریح و قطعی آیت الله خمینی نه تنها این امر به موارد خاص محدود نشده، بلکه برعکس حتی نزدیک ترین روابط یعنی رابطه مار و فرزندی را نیز دربر می گیرد: «مردم باید پند بگیرند از آن مادری که پسر خود را آورد و به دست محاکمه سپرد و آن پسر اعدام شد. این یکی از نمونه های اسلام است و دیگران هم باید همینطور باشند. اولادها و برادرها و فرزندان خودشان را اگر نصیحت نپذیرفتند معرفی کنند تا به مجازات برسند». (سخنرانی شهریورماه 1360).
جاسوسی وقتی رابطه مادر و فرزندی را شامل شود، بدیهی است که رابطه استاد و شاگردی را نیز دربر می گیرد: «دانش آموزان عزیز باید باکمال دقت اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیرنظر بگیرند که اگر خدای نکرده دریکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند... فرزندان عزیزم درصورتیکه مشاهده کردند که بعضی از دشمنان درلباس دوست و همشاگردی می خواهند آنان را جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند و سعی کنند اینکار خود را به صورت مخفی انجام دهند». (پیام به مناسبت بازگشایی مدارس، 1 مهرماه 1361، صحیفه نور، جلد 17، صفحه 2).
آیت الله خمینی در گفتاری دیگر ازاین هم فراتر می رود و کسانی که به نص صریح قرآن استناد میکنند را با تحقیر "بیچاره" خطاب می کند: «اسلام را همه باید حفظ کنیم... یک بیچاره ای به من نوشته بود که شما گفتید همه این ها را باید تجسس کنید، خوب در قرآن [که] می فرماید لاتجسسوا... وقتی اسلام درخطر است همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ کنید اسلام را». (صحیفه نور، جلد 15، صفحه 100 – 101).
با این تفصیل، کاملا پیداست که علی مطهری برسر دوراهی گزینشی دشوار و دردناک گیرکرده است: یا باید به ندای بیداری وجدان اش گوش فرادهد و دستکم به عنوان مسلمان مومن و معتقد به نص صریح آیه قرآن مجید: «ولاتجسسوا»، (سوره حجرات آیه 12) تمکین کند و به جمع کسانی چون محمد نوری زاد و محسن مخملباف بپیوندد و یا به چند دهه عمله ظلم بودن و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه - که برایش پست و مقام، ثروت، دفتر داخل و خارج از مجلس، کشیدن کباده وزارت ارشاد در دولت جدید و... به بار آورده – ادامه دهد و از "سرباز گمنام شیطان" خواندن آدمخواران وزارت اطلاعات و امنیت توبه کند و حکم صریح و قاطع آیت الله خمینی را بپذیرد که: «ولا[کن] تجسسوا»!
نظر خوانندگان
مهدی رضایی – تازیک: درود آقای شهباز نخعی گرامی؛ سوالی داشتم: "چرا شما در اکثر نوشته هایتان از واژه 'حکومت آخوندی' و یا 'مجلس آخوندی' استفاده میکنید؟" امروز که در آن نظام هم آخوند بر سر کار است و هم مکلا (هم روحانی و هم هم غیر روحانی). اصلا این نظام بدون سپاه پاسداران، بسیج و ... که چند ماه هم نمیتواند دوام بیاورد. چرا از واژه "حکومت اسلامی" برای این نظام استفاده نمیکنید؟ (هر از گاهی این واژه در نوشته های شما دیده میشود؛ اما شما اکثر واژه "حکومت آخوندی" و یا "مجلس آخوندی" را به کار میبرید.) شناختی از شما ندارم؛ اما دست نوشته های شما را دوست دارم، قلمتان هم به دل می نشیند... فقط واژگانی چون "حکومت آخوندی" و "مجلس آخوندی" ادبیات سازمان مجاهدین را در ذهن من تداعی می کند و این تداعی پشتم را می لرزاند و ترسی در وجودم می اندازد... با احترام.
شهباز نخعی: هم میهن گرامی "حکومت آخوندی" خواندن نظام غاصب حاکم برایران چندین دلیل دارد که مهم ترین آنها این است که این نظام استوار بروجود یک آخوند به نام ولی مطلقه فقیه است و سپاه و بسیج و کارگزاران مکلا درواقع مهره و چرخ و دنده های آن هستند که همگی درخدمت آخوند هستند. به نظرمن این حکومت را به این دلیل حکومت اسلامی نمی توان نامید که باورمندان به آن - با کنارگذاشتن سنی ها و شیعیانی که ولایت فقیه را باور ندارند - درصد ناچیزی از اسلام را پوشش می دهد. من هم - شاید نه به سفت و سختی شما - ازاین که اصطلاح مشترکی را با مجاهدین خلق به کار می برم خرسند نیستم اما تا زمانی که اصطلاحی که معنا را بهتر برساند نیابم ناگزیر از کاربرد آن هستم. با مهر و احترام.
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |