=======================================================
شماره 192 ـ
سه شنبه 28 خرداد 1387 ـ
17 ژوئن 2008
جهان در هم افتاده چون موی زنگی... (سعدی
شيراز)
=======================================================
ابراهيم هرندی
آنجا که نور نيست و چشم نمی بيند، توانايی
گزينش از انسان گرفته می
شود. روزگار سياه، اشاره به روزگاری ست که انسان نمی توانست در
پرتو چراغ خرد خود،
نيک را از بد باز شناسد. روزگاری آنچنان تيره و تار که
انديشيدن ناممکن می نمود. در
آن دوران، کليسا در همه گستره های زندگی مردم حاضر و ناظر بود و
برهمه کارهای آنان فرمان
می راند. اين شيوه فرمانروايی، انديشيدن را
برنمی تافت و تکروی و به خويش انديشی را
به بدترين شيوه مجازات می کرد.
=======================================================
پاليزدار
و بحران فساد
احمد زيد آبادی
قوه قضائيه در حال حاضر هم نهادي اجماعي و مورد اعتماد تلقي
نميشود، اما اين وضعيت قبل از آنكه ناشي از عملكرد خاص اين
دستگاه باشد، به مجموعه نظام سياسي بر ميگردد. در حقيقت، همه
نظامهاي سياسي در معرض فسادند، زيرا گويا نهاد بشر آنگونه كه تصور
ميشود، لزوما به خير گرايش ندارد. اما تجربه بشري براي مهار و
محدود كردن فساد راههايي كشف كرده كه بدون توجه به آنها، يك نظام
سياسي غرق در فساد ميشود و از هم ميپاشد. عدم مصونيت رهبران
جوامع و پاسخگويي آنها در مقابل نهادهاي اجماعي و يا برآمده از راي
مردم، نخستين تدبيري است كه بشر امروز براي مقابله با فساد
انديشيده است.
=======================================================
مبارزۀ
خوب! ايدئولوژی بد!
محمّد هادی
خوشبختانه امروز،
بدليل روشدن دست آخوندهای حاکم و گسترش و نفوذ خواست
های دموکراتيک در جامعه،
بعيد است رژيم بعد از آخوندها
-
حتّی اگر بخواهد
- بتواند ساز ديگری غير از نوای دل انگيز دموکراسی و سکولاراليسم
در ايران بزند! ترساندن مردم از رژيم بعد از سرنگونی آخوندها فقط
به نفع آخوندهاست! بهمين دليل ترس واهی از ايدئولوژيک بودن مجاهدين
-
عليرغم تمامی تضمين های عملی و کتبی در برقراری حکومتی غيرمذهبی و
سکولار از جانب آنها
-
در ادامه ميتواند به نوعی "فوبيا" ی سياسی
-
اجتماعی منجر گردد!
=======================================================
زندگی کمال آتاتورک
به قلم لرد کين
راس
اين هفته:
فصل بيست و ششم ـ نقل
مکان به آناتولی
مقامات انگليسی در سراسر شهر اعلان هايي به امضای فرمانده کل قوا و
به زبان های انگليسی و ترکی نصب کرده بودند که در آن مجازات هر کس
که دارای علايق ملی گرايي بود مرگ اعلام شده بود. کلمهء مرگ را با
حروف بسيار درشت نوشته بودند. اما از آنجا که، در غروب نخستين روز
اشغال، برای دستگيری اشخاص به جای استفاده از مامورانی مخفی که می
توانستند مخالفين را شناسايي کنند از سربازانی که لباس شخصی به تن
داشتند استفاده کرده بودند، عده زيادی توانستند ـ گاه با تغيير
ظاهر خود ـ از بغاز بسفر گذشته و از طريق راه های مخفی عازم مناطق
داخلی آناتولی شوند.
=======================================================