=======================================================
شماره 257 ـ
پنج
شنبه 31 مرداد 1387 ـ
21 اوت 2008
ويترين جهنم،
در کنار زاينده رودی که شاهد بدرفتاری با بهترين
جوانان ايران است
=======================================================
گونهای
از سياست، گونهای از اخلاق
ايرج مصداقی
يک بررسی ساده نشان میدهد که در طول سال گذشته فشار اصلی رژيم روی
چه کسانی بوده است؛ اعضای کانون نويسندگان يا اعضای کمپين يک
ميليون امضاء؟ قصدم تخفيف ارج و قرب کسی نيست، بيان واقعيتهاست.
همهی ما میدانيم در سال گذشته دو نفر برنده جايزه بينالمللی
شدند. اين دو نفر عبارت بودند از آقای ناصر زرافشان و خانم پروين
اردلان . آقای زرافشان اجازه يافتند که از کشور خارج شوند و
جايزهشان را دريافت کنند ، اما خانم اردلان مدافع حقوق زنان و عضو
کمپين يک ميليون امضا نه تنها اجازه خروج از کشور را نيافتند بلکه
با تعقيب قضايی هم روبرو شدند. بنابر اين سمت و سوی هراس رژيم مشخص
است. حال بايد به اين سؤال پاسخ داد، چرا کانون نويسندگان
نتوانسته است توجه زنان را به خود جلب کند؟ چرا آنها حضور در
کانون را جدی نگرفتهاند؟
=======================================================
احمد
کسروی: پژوهشگری، سرکشی و خرده نگری
خسرو ناقد
کسروی خود بر اين باور بود که يکی از هدفهای تاريخنگار بايد اين
باشد که نيکان و بدان را بشناسد و ارج نيکان را به ديده گيرد. به
اعتقاد او، تاريخ نگار بايد پرده از چهرهی واقعيت به کنار زند و
فريب گزافه گويیهای حکمرانان و حاکمان را نخورد و از راه سنجش
پيشامدها، و به نيروی داوری، رازهای نهانی را دريابد. چون
مِلاکهايی هست که تاريخ نگار دربارهی اسناد گذشته به ديده
میگيرد و از روی آن داوری میکند. از اين رو، تاريخ نويس بايد در
تاريخِ بنيادِ پيشامدها درنگ کند و رشتهی پيوند آنها را پی گيرد.
=======================================================
چرا
سانسور؟!
نوید غفاری
برای آنکه حاکمیت ایدئولوژیک بتواند به حیات و حاکمیت خویش ادامه
دهد و مشروعیت خود را حفظ نماید در صدد بر می آید تا شیوهء زندگی
تو را تعیین کند؛ لذا تو باید آنگونه که ایدئولوژی می خواهد زندگی
کنی... اما اگر نتواند به این مقصود دست یابد و تو شیوه ای دیگر را
برگزیدی تنها یک سرنوشت در انتظار توست : حذف با حکم ارتداد.
=======================================================
چرا
اصلاحات امانی شکست خورد؟
ایوب آروین
استقلال افغانستان را امان الله، شاه تجدد طلب این کشور، در بیست و
هشتم اسد (مرداد)
۱۲۹۸
خورشیدی اعلام و در پی آن برنامه های اصلاحی را در کشور آغاز کرد؛
برنامه هایی که به گمان بسیاری زمینه های شکست و فرار او را از
کشور فراهم کرد. او در زمان سلطنت پدرش در میان مشروطیت طلبان نفوذ
و محبوبیت زیادی داشت؛ اما شیوه حکومت پدر مانع فعالیت گسترده او
برای تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی می شد. امان الله پس از
رسیدن به قدرت خود را در جایگاهی یافت که توانایی کافی برای اجرای
برنامه های اصلاحی را به او می داد.
=======================================================