زن روشنفکر ايراني بايد دريابد که در جوامعي چون ايران، با توجه به
شرايط کنوني، چنانچه نهاد خانواده متزلزل يا تخريب شود، علاوه بر
آنکه حقوق همهء اعضاي ديگر خانواده، يعني مرد و از آن مهم تر
فرزندان قرباني خواهد شد، حقوق زنان نيز بهطور مضاعف و غيرانساني
تري پايمال خواهد شد و زن به ابزاري در خدمت پول و شهوت تبديل
خواهد شد. در جوامعي همچون ايران، با توجه به تماميت و ساختار
اجتماعي کلي جامعه، زن تنها در پناه نهاد خانواده از شأن نسبي
انساني خويش برخوردار خواهد بود. با ويران شدن نهاد خانواده، شرايط
نه تنها بهتر نميشود، بلکه نقض غرض نيز خواهد شد و زنان و دختران
ما در خارج از نهاد خانواده به شأن انساني تري دست نخواهند يافت،
چنانكه امروز متأسفانه شاهد نشانه هايي از تنزل شأن انساني زنان در
جامعهء خويش هستيم.
واژهء
«سالار» اين روزها ديگر کاربردي ندارد. در عمل هم ميبينيد انگار
کسي ديگر سالار کسي نيست! به قول بانوان محترم، قلههاي رفيعي را
زنان فتح كردهاند. مديريتهاي کلان علمي، اجتماعي، سياسي و... به
دست زنان اداره ميشود. بخش مهمي از دانشجويان و فارغالتحصيلان
دانشگاهي از زناناند. دختران سالاري پدران را در صندوقخانههاي مادربزرگهايشان دفن کردهاند و با تمام قدرت و شتابان در
صدد فتح قلههاي رفيعي از مدارک تحصيلي و
موقعيتهاي شغلي هستند. کمتر رشته و تخصصي است که زنان راه به آن
باز نکرده باشند و کمتر خانوادهاي است که دختر يا دخترانش آستانهء
بلند و رفيع دانشگاه را نگشوده باشد.
زمانی که از تجربهء درخشان «کمپين يک ميليون امضا» در امر
سازماندهی، آن هم در شرايط سرکوب خشن جمهوری اسلامی، میگوييم
برخی از دوستان ناهمانی های یِ کوچک ميان «جنبش جمهوری خواهان
دموکرات و لاييک ايران» و «کمپين يک ميليون امضا» را بيشتر می
بينند تا اينهمانیهای بسيار و بزرگ اين دو حرکت را. آنچه که بيش
از هرچيز ديگر در اين دو حرکت مشترک است، يافتن ايده ای روشن برای
پاسخ به يک معضل مشخص است که بتواند هزاران و بلکه ميليونها
ايرانی را جدا ار تفاوتها در ديگر زمينهها، بر سر اين ايدهء مشخص
بسيج کند.