«نظر خوانندگان»
توجه: سکولاريسم نو از انتشار نظريات بی محتوا و يا همراه با پرخاشگری معذور است
نظر بابک در مورد مقالهء «ما منتظر چه هستیم؟» ـ از داريوش افشار
http://www.newsecularism.com/2013/05/29.Wednesday/052913.Dariush-Afshar-What-are-we-aiting-for.htm
بابک: خوب سئوال خوبی است؟ براستی ما منتظر چه هستیم؟ همه حرف می زنند و همه نسخه می پیچند ولی دریغ از یک حرکت! اگر هم کسی حرکتی می کند بقیه می پرند وسط و نقدش می کنند، بطوری که همه را گیج می کنند که بالاخره چی؟! من به این نتیجه رسیده ام که نخبگان ما مقصر بلایی هستند که بر سر ایران آمده و می آید. هیچ کس قدمی برای اتحاد بر نمی دارد و بیشترین نفع را البته «رهبر مسلمین جهان!» می برد. آری، از ماست که بر ماست. به نظر من، تمام تلاش ها باید حول یک محور باشد و آن «اتحاد نیروهای دمکرات و سکولار» است. هر حرف دیگری و موضوع دیگری هدر دادن وقت است. خطر تجزیه و جنگ داخلی ایران را تهدید می کند!
انتخابات سلاطين ـ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
http://www.newsecularism.com/2013/05/24.Friday/052413.Esmail-Nooriala-Election-by-sultans.htm
مهریار فروزنده: احسنت، جناب نوری علا، جان کلام و علت العلل نگون بختی کشور و مردم را، بروشنی و در کمال ایجاز، بتصویر کشیدید . حقا که این هنر فقط در شما یافت می شود. چه نغز مفرمایید که آخوند ها، بدون اسلحه و سبعیت سپاه برای سرکوب مردم، حتی تنبان خودشان را هم نمی توانند بالا بکشند. گر چه قبل از انقلاب هم هرگز نزد مردم معمولی جایی نداشتند، حالا، پس از سی و سه سال ماجراجویی خونبار خلافت، خوب می دانند که مردم چه آشی برایشان پخته اند. امروز دیگر حتی بر اصلاح طلبان حکومتی و سمپات های خارج نشین شان هم روشن شده که از نمد لاس زدن با سلاطین سپاه ، و فریب مردم نمی توانند کلاهی برای خود بدوزند. آنان که اندک مهری از وطن در دل دارند، دیگر بهانه ای ندارند که در شکل گیری یک تشکیلات ملی سکولار - دموکرات و انحلال طلب، فعالانه شرکت کنند و تا کشور بکلی از دست نرفته به انحلال این حکومت جنایت کار و قرون وسطایی مدد برساند . کسانی که هنوز بهانه جویی می کنند، شک نکنید که دانسته یا ندانسته، در انتظار مدل دیگری از همین بساط ظلم و چپاول نشسته اند تا بلکه به سهمی چرب و نرم از دار و ندار مملکت برسند.براستی که « مهربانی کی سر آمد، شهر یاران را چه شد؟»
مهدی رضایی تازیک: جناب آقای اسماعیل نوری علاء گرامی؛ این مقاله تان به عقیده من ورق را کاملاً برگرداند؛ چرا که تا به امروز تقریباً همگان متفق القول بودند که حرف اول و آخر را در این نظام آقای خامنه ای می زند و شما، با پل زدن به تاریخ و استدلال های مبنی بر تجربه های تاریخی، مدعی شدید که قدرت را در حقیقت سپاه پاسداران (بتدریج) قبضه کرده است و خامنه ای مترسکی ست و آلت دست سپاه. پل زدن تان به تاریخ من را، به عنوان دانشجوی رشته علوم سیاسی و اسلام شناسی، بیش از پیش به تاریخ علاقه مند کرد.
دروغ زیرکانهء اصلاح طلبان و نیاز به تحریم سراسری ـ دیوید اعتباری
اسماعيل نوری علا: دوست ناديدهء گرامی، آقای اعتباری، با سلام و تشکر از اينکه مرا «معلم» خوانده ايد و بداشتن چنين مقامی مفتخرم کرده ايد. من در مورد آنچه نوشته ايد چند نکته دارم که عرض می کنم. نخست اينکه اگر اندکی دقت می کرديد می ديديد که من در مورد تحريم غيرفعال حرف های فريبکارانهء اصلاح طلبان را آورده بودم و چگونگی تبديل نظريهء «تحريم غير فعال» به «شرکت حداکثری». بنا بر اين نمی دانم شما چرا فکر کرده ايد که من دروغ آنها را باور کرده ام. من دربارهء تاريخچهء نظريه هائی که مطرح شده حرف می زدم و خودم هم قبلاً به اينکه اين ادعای اصلاح طلبان دروغ است اشاره کرده ام. دو ديگر اينکه فکر می کنم شما اين داستان «مشروعيت» را که رژيم به آن دامن می زند خيلی جدی می گيريد. به نظر من، بايد ديد که اين «مشروعيت» را کی تعيين يا باور می کند و رژيم چرا می خواهد از طريق انتخابات گسترده خود را «مشروع» نشان دهد. يعنی آيا براستی بايد پذيرفت که رژيم نگران «افکار عمومی مردم جهان» است و می خواهد با نمايش اين انتخابات آنها را فريب دهد؟ در آن صورت بايد ديد که تا کنون نقش مردم جهان در مورد رژيم های ديکتاتوری در کشورهای ديگر چه بوده است. مگر اينکه بخواهيد بگوئيد که آقای اوباما به اين نمايش احتياج دارد تا سياست های مسالمت آميزش را برای ملت اش توجيه کند. مقامات دولتی غرب و شرق مسلماً از من و شما به اين آمار و ارقامی که آورده ايد آگاهی دارند و اين نمايش ها نمی تواند در اين آگاهی تغييری دهد. بنا بر اين معلوم نيست مخاطب اين «مشروعيت طلبی رژيم» کيست. بنظر من انتخابات در داخل رژيم وسيله ای سنتی برای جابجائی قدرت است و ربطی به افکار عمومی جهانی ندارد. البته می دانم که شما حرف مرا قبول نداريد و هنوز می توانيد به ماجرای دادگاه ميکونوس و نقش انتخابات و آمدن خاتمی در 76 اشاره کنيد. اما من فکر می کنم ما فرسنگ ها از آن ماجرا و آن فضا دور شده ايم و اکنون حکومت اسلامی همان آبروئی را دارد که کرهء شمالی دارد. نيز می دانم که تمام تئوری شما در مورد «مشروعيت زدائی از رژيم از طريق تحريم انتخابات« بر اساس تصورتان از «اهميت مشروعيت» ساخته شده است. من نيز در گدذشته اين حرف را زده ام و هفت هشت مقاله هم در مورد اهميت و فضيلت تحريم انتخابات نوشته ام اما اکنون فکر می کنم تحريم بدون حضور آلترناتيو نتيجه ای ندارد و فقط برای چند روز انتخابات ايجاد دلمشغولی می کند. اميدوارم نيروی تحليل شما در آينده کمکی باشد در راه ايجاد يک چنين آلترناتيوی که به تحريم معنا، راستا و هدف می دهد و مبارزه را به پيروزی نهائی می رساند. با مهر و دوستی.
ديويد اعتباری: استاد گرامی. از پاسخ مهربانانه شما به ایمیل من بسیار سپاسگزارم. آری دیگر سخن از مشروعیت زدایی از رهبری رژیم و اصول گرایان نیست، که هر چه هم که داشتند پس از وقایع 1388 از دست دادند. امروز سخن از مشروعیت زدایی از اصلاح طلبان و خواسته اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامیست. از میان بردن این بازماندگان سمج برقراری حکومت دینی با .قول دموکراسی و عدالت و حقوق بشر.از نوع اسلامی آن. صحبت از مشروعیت زدایی از طریق انتخابات 1392 نیست، هدف توانمند سازی دوباره مردم است از طریق یک حرکت فعال ملی بنام تحریم سراسری است.. هدف رژیم نیست بلکه مردم هستند. این همان هدفمندیست و قدرتمندی دوباره مردم با جهتی مشخص. پیروزی در خلأ و شعار یا رخوت بدست نمیآید، بلکه با هدفمندی، برنامهریزی، اتحاد و عمل میسر است. (توانمند سازی مردم=people empowerment). میدانم که در گذشته صحبت از تحریم میکردید ، اتفاقا تنها سالی که تشویق به رای کردم سال 1388 بود که نامزدی موسوی را علی رقم اکثر اپوزیسیون و زخم زبان ها تبلیغ کردم. اما هدف آن روز مشروعیت زدایی از خامنهای و رئیس جمهوری انتخابیش و مهمتر از همه توانمند سازی در یک حرکت جمعی بود. همان رای 88 بود که جنبش سبز را آغاز کرد. و خیر با رای به خاتمی مخالف بودم . رای دادن به خاتمی در دو دوره اول و دوم اشتباه سیاسی بسیاری از اپوزیسیون بود که کشتی رژیم را با 80% رای نجات داد. تعداد رای دهندگان تا قبل از أن انتخابات در حال نزول از 74% به 55% تا 51% در سال 72 رسیده بود و اصلاح طلبان و خاتمی بودند که به رژیم بعد از جنگ و خمینی جان تازهای دادند که تا 1388 به راحتی دوام .آورد. بر عکس رای به موسوی در 88 عملی درست بود در ایجاد شکاف عظیم درکشتی رژیم، شکافی که پس ازآن رای چه با کودتا ی انتخاباتی و چه بدون آن قابل تعمیر نمیبود و نیست. رژیم با آزادی، عدالت و حقوق بشرملت ایران جنگ دارد و ما نیز که خواستار سکولار دموکراسی بر مبنای حقوق بشر هستیم درمقابله با این رژیم. هدف از میان بردن رژیم و برقرای سکولار دموکراسی میباشد. این جنگ نیاز به تصمیمهای استراتژیک و تاکتیکی دارد. با این که من و شما در هدف و استراتژی رسیدن به آن هدف به آن همراه میباشیم ولی امروز همانند 1388 تاکتیک متفاوتی داریم، 1388 شما سخن از تحریم میزدید و بعضی از ما دعوت به رای به موسوی میکردیم (شروع فتنه!) و امروز من و بعضی دیگر خواستار تحریم فعال سراسری میباشیم و شما به درستی به هدف اشاره میکنید ولی از این فرصت تاکتیکی باز هم میگذارید. هدف و راهی باید داشت لیک جنگ با رژیم جنگیست روز به روز و انتخابات رزمگاهی مهم برای تضعیف بیشتر رژیم همان طور که در 1388 انجام شد. امروز باید ضربهء آخر را به این خیمه شب بازی رژیم از طریق تحریم فعال سراسری زد. این نه فقط برای تأیید عدم مشروعیت ولی فقیه و انتخاباتش و شرکت اصلاح طلبانه در آن است، بلکه فرصتیست برای "یک حرکت ملی" در مقابله با رژیم. این "کندن موی خرس نیست" بلکه کندن دستی از اوست. استفاده از شرایط و کارتهای در دست در پیروزی بر رژیم ضروریست. با تحریم، هم بالاخره رهبران اصلاح طلب بساطشان را جمع میکنند و هم مردم دوباره قدرت همبستگی، همکاری و یگانگی خود را از طریق تحریم ملی و سراسری میچشند. یک حرکت ملی میتواند به حرکتهای بعدی بیانجامد. در مقابل این رخوت سیاسی که گریبان بسیاری از اپوزیسیون را گرفته که این انتخابات مفهومی ندارد و اصلا بی خیال آن، نشان بیعملی و سردر گمیست. تحریم فعال سراسری نشان عمل، هماهنگی و همبستگی ملی در یک هدف مشترک است. اگر رای به خاتمی در 1376 اشتباه بود، و تحریم در 1388 اشتباهی دیگر، امروز کنار نشستن وعدم تبلیغ تحریم اشتباهیست دیگر که هنوز فرصت تصحیح آن را داریم. با سپاس بسیار از بردباری شما.ه
شریعتی، خروس نابهنگام تاریخ ـ مهران اميراحمدی
Azar Shahideh: This is one of the best analytical articles that I've ever read about Shariati. Mr. Amir Ahmadi, your analysis was briliant and I absolutely agree with that. Thank you!
حقیقت، مطلوب و واقعیت در انتخابات ـ تقی رحمانی
http://www.newsecularism.com/2013/05/20.Monday/052013.Tagi-Rahmani-Truth-and-reality-in-election.htm
مهریار فروزنده: آقای رحمانی، شما همهء داستان را نمی گویید. فقط آن بخش که اشاره می کنید، نظامیان، ام الفساد حال و روز اسفبار و خطرناک امروز کشورند، و بنا دارند از ایران یک کرهء شمالی دوم بسازند، درست می گویید. اما اینکه دل بستید به فردی که اگر بیاید، شاید فرجی بشود برای احیای جامعهء مدنی، سخت در اشتباهید. چون آن شخص، چه مکلا باشد و چه آیت الله عمامه سفید یا سیاه، باز هم در چنگ نظامیان اسیر است. این رژیم، همانطور که شما هم می دانید، سال هاست، مشروعیت خود را بین مردم از دست داده و هیچ يک از مهره های آن قادر به بسیج مردم برای مقابله با ماجراجویی های خطرناک نظامیان نیستند و این شامل رهبر و رفسنجانی و خاتمی هم می شود. پس، امید بستن به رفسنجانی که بتواند، بر خلاف منافع سپاه و بنفع مردم کاری بکند، خیال بافی است. چون چنین است، بفرمایید که مردم بی دفاع ایران، سر انجام، چگونه باید از شر این جماعت خونریز و تا دندان مصلح خلاص شوند؟ ترسم این است که این لات و لوت ها، سر انجام کشور را به یک جنگ خانمانسوز بکشانند که دیگر نه از تاک نشانی بماند و نه از تاک نشان. اینکه نوید می دهید که ملی مذهبی ها، سوسیال دموکرات هایی با ادویهء مذهبی اند، شوخی می فرمایید. ادویهء مذهب شیعه، آنقدر تند و لب سوز است که آدم از طعم غذای اصلی، که همان آزادی و دموکراسی باشد، هیچی نمی فهمد. لطفاً این ادویه را سر میز خود نگهدارید و اشک سایرین را از استعمال آن در نیاورید. نوش جان.
سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو ـ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
حامد دلسوخته: از اینکه قبول کرده اید ما مردم درون کشور هم حق داریم و می توانیم در مسیری که خود تشخیص می دهیم به راه خود ادامه دهیم سپاسگزارم. نکتهء مهم در این مقاله ضمير «ما» است که منظور «سکولار دموکرات های انحلال طلب» است که با «مردم درون کشور» کاملاً متمایز و جدا از هم بررسی شده است و این مایهء تشکر ما است که درک کرده اید شما و مرد م درون کشور دو مقولهء جدا از هم است. ما مردمی که درون کشور با همهء نا ملایما ت و سختی مانده ایم و حتما به اندازهء شما در راه نجات کشور مان از چنگال دژخیم ترین دژخیمان تلاش می کنیم و بطور یقین بیش از همهء مبارزین خارج از کشور از حکومت «دینی»، آن هم از نوع ولایت فقیه، خسارت خورده و می خوریم و در نتیجه خواهان جکومتی سکولار و دمو کرات و تابع قوانین حقوق بشری هستیم. ولی بقول مجاهد بزرگوار آقای حسینعلی منتظری که ر جواب خمینی نوشت «لا یکلف اله نفسا الی وسعها»، در حد توان و امکانات خود با این جنایت کاران مبارزه کرده و می کنیم. هیچکس نمی تواند تصور کند که دخترش را در خیابان دستگیر می کنند وقتی برای رهائی اش به منکرات می رود و دلیل دستگیری دخترش را می پرسد جواب می دهند که دخترت باید تعهد بدهد که بعد از این نباید بدون عینک دودی از خانه خارج شود و گرنه در پوشش و حجاب اسلامی اشکالی ندارد. و وقتی دلیل اش را می پرسی می گویند چشم دخترت خیلی درشت و زیبا است و سبب تحریک مردان می شود. شما چطور می توانید فشار و توهینی چنین را حتی تصور کنید، ولی ما با همهء وجودمان لمس می کنیم. ما این را می دانیم و با پوست و گوشت خود لمس می کنیم که هیچ یک از کسانی که برای هر نوع انتخابات از صافی شورای نگهبان عبور می کنند نه می خواهند و نه می توانند حتی یک گام برای سرنگونی و یا تغییر اساسی حکومت ولایت فقیه بر دارند ولی دیده ایم که اگر مانند سال 88 شخص مورد نظر مردم با رأی خیلی بالا انتخاب کنیم برای حکومت ولایت فقیه مشکل سنگین تری ایجاد می کنیم و اگر مانند سال 76 باشد که آقای خاتمی انتخاب شود. این دردسر برای حکومت ولایت فقیه خیلی درد سازتر است و فضای کمی برای نفس تازه کردن ما پیدا می شود. کمک کنید تا با انتخاب جنایت کاری چون هاشمی از حضور جنایت کارتری چون قالیباف یا ولایتی یا مشائی یا جلیلی جلوگیری شود. («ای سیر! ترا نان جوین خو ش ننماید / معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است» ... «حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف / از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است). ما نه می خواهیم و نه خواسته ایم که دوزخی باشیم، ولی ندانم کاری های خودمان و روشنفکران دور از واقعیت جامعهء ایرا ن ما را دوزخی کرده اند.
دربارهء وصیت نامهء دکتر نوری علا ـ فيروز
http://www.newsecularism.com/2013/05/15.Wednesday/051513.Firouz-On-Dr.-Noorialas-will.htm
مهدی جوادی: آقای فیروز تو را به وجدان تان از مارکسیسم دفاع نکنید، آبروی ما را هم بردی برادر. دفاع بد و" علی" گونه و " حسین" وار از مارکسیسم بد ترین ضربات را به چپ و مارکسیسم زده، کاری که " توده ای الهی ها" انجام داده و می دهند. رفیق فیروز! بالا غیرتا" از مارکسیسم دفاع نکنید. آقا فیروز شما در کجا زندگی می کنید؟ بسیاری از توده ای ها همین حرف های شما را غرغره می کنن اما در امریکا زندگی می کنن، سیتیزن امریکا هستن و از مزایای اجتماعی و " فود استامپ" امپریالیسم جهانخوار هم بهره مند می شوند، اگر صداقت و وجدانی در کار است بفرمائید شما کجا زندگی می کنید؟
تناقض برنامه و عمل: پاشنهء آشیل «اتحاد جمهوری خواهان ایران»
http://www.newsecularism.com/2013/05/13.Monday/051313.Ahmad-Azad-Feeble-point-of-Republicas.htm
پرتو نوری علا: اين یکی از بهترین مقالات توضیحی و روشنگر در بارهء اتحاد جمهوریخواهان ایران است. «اجا» با یکی از عالی ترین اهداف ـ رسیدن به حکومتی جدا از دین، پیرو مفاد اعلامیهء حقوق بشر و رفع هرگونه تبعیض، از طریق مسالمت آمیز ـ آغاز کرد و به تدریج تبدیل به پادوی اصلاح طلبان، حافظ نظام اسلامی، و فعال، در چارچوب نظام، با نام حامیان حقوق بشر و کوشنده برای افشاء نقض حقوق بشر در ایران گردید. جالب توجه است که آیا اعضاء محترم این اتحاد، لااقل از خودشان نمی پرسند چگونه می توان در قالب و چارچوب نظام مذهبی، به حکومت جدا از دین رسید؟ آیا نمی پرسند که در قالب قانون اساسی که پایه اش بر تبعیض است، چگونه می توان مفاد اعلامیه حقوق بشر را رعایت کرد؟ یعنی آنان نمی دانند که نظام جمهوری اسلامی که کاندیداهای ریاست جمهوری اش را باید شورای نگهبان انتخاب کند، رئیس جمهورش باید منتخب ولی فقیه باشد (و مردم سیاهی لشگرش)، و قانون اساسی اش بر اساس قوانین مذهب شیعه، بخوانید تبعیض، باشد، چگونه می تواند به حکومتی دموکرات (که البته سکولاریسم در دل آن است) تبدیل شده و از مفاد اعلامیه حقوق بشر پیروی کند؟ در این مقاله، آقای آزاد خیلی روشن و مدون، بر اساس اسناد و مصاحبه های اعضاء اجا، بدون پیچاندن موضوعی ساده، تمام واقعیت ها را در بارهء «اجا» بیان کرده است. من به سهم خودم از شما آقای آزاد سپاسگزارم. امیدوارم دوستانی که خود را به خواب زده اند، لااقل در آستانهء ورود به سیاهچال انتخابات، چشم بگشایند.
انتخابات آزاد علیه انتخابات تقلبی ـ الاهه بقراط
http://www.newsecularism.com/2013/05/10.Friday/051013.Elahe-Boghrat-Free-election-v-the-fake-one.htm
کاوه یزدانی: شورای ملی نیاز مردم و بهترین ایده است. کینه ها را دور بریزیم / به آزادی ایران بیندیشیم. یکی از نیازها برای براندازی رژیم اسلامی تشکیل شورای ملی است که تشکیل شد. در این مرحله گرد آمدن بیشترین نیروهای آزادیخواه و دمکرات در زیر چتر شورای ملی می باشد. چگونه براندازی کردن بستگی به حضور نیروهای دمکرات در زیر چتر شورای ملی دارد. بستگی به تعداد آنها دارد. بستگی به افراد و تشکل هایی دارد که در زیر چتر شورای ملی گردهم آیند. نیروهایی که در شورای ملی حضور می یابند باید تابع خرد جمعی و شفاف وراستگو باشند تا بتوانند اعتماد مردم را به شورای ملی جلب نمایند. به مرور زمان و با تبادل نظر حتما می توان به نتیجه خوب رسید و با هزینه کمتر رژیم را بدست خود مردم سرنگون کرد. اگر افراد و تشکلها با مردم صداقت داشته باشند و از دروغ و دغل بپرهیزند حتما مردم کمکهای لازم را به شورای ملی می نمایند. مشکل اصلی به نظر من در مرحله اول شناختن افراد دروغگو و چاپلوس است و دروغگوها را از صف شورای ملی بیرون کردن. شورای ملی مسلما کم و کاستی و اشکالاتی دارد و تعداد حاضرین نیز کافی نیستند. فقط حضور گسترده و شرکت نیروهای براستی دمکرات می تواند شورای ملی را به آنجایی برساند که نیاز مردم برای براندازی می باشد. من با ایده تشکیل شورای ملی موافق بودم و هستم. باید بغض و کینه ها را دور بریزیم و تنها به آزادی ایران بیندیشیم. شرکت کردن و پالایش شورای ملی و اصلاح منشور و اساسنامه و تکمیل کردن کادر شورای ملی وظیفه تشکلها و شخصیتهای ملی و مبارز می باشد. موفق باشید.
در ستايش سيدعلی خامنه اس ـ مسعود نقره کار
http://www.newsecularism.com/2013/05/10.Friday/051013.Massoud-Noghrekar-Praising-Khamenei.htm
شهرام فریدونی: نوشته بسیار خوبی بود و با تحلیل های واقعاً در پیتی که تا به امروز بخورد ملت داده شده اصلاً قابل مقایسه نبود. واقعیت اینه که ما با یک باند کاملا مافیایی، و یا همونطور که جناب نقره کار نوشتند « دارو دسته» طرفیم که کشور رو بین باندهای خودش تقسیم کرده. اینکه مخالفین ج.ا 34 ساله که به غلط اینها رو دارای جناج و شخصیتهای مستقل کرده اند، فقط و فقط به تشکیل یک تصور و تصویر غلط از این تبهکارها منجر شده. امری که بنوبه خود در روند اتخاذ تصمیم در مورد این باند تبهکار تاثیر بسیار منفی و مخربی گذاشته. درود بر نقره کار.
دو نقطهء قوت و ضعف بزرگ شورای ملی ایران حسین باقرزاده
کاوه یزدانی: یک پرسش از آقای حسین باقرزاده: آقای شاهزاده رضا پهلوی به حاکمیت رای ملت را قبول کرده و همواره تاکید دارد هر چه مردم انتخاب نمایند ... حال پرسش این است که چرا جمهوریخواهان که انواع مختلف دارند و من شهروند عادی نمی دانم کدام شان وطنی و کدام شان ضد وطنی هستند به حاکمیت رای ملت احترام نمی گذارند و برای همکاری با طرفداران پادشاهی و با شاهزاده رضا پهلوی اقدام نمی کنند ؟ حقیقتاً جمهوریخواهان خیلی نقاط ضعف های بزرگی دارند. جمهوریخواهان بودند که مردم ایران را با آب و برق مجانی فریب دادند و جمهوریخواهان بودند که ملت ایران را به روز سیاه نشاندند و ایران رو به پیشرفت را به سیاهترین روزگار تاریخ نشاندند ... به عنوان یک شهروند عادی که هنوز نه جمهوریخواه هستم و نه پادشاهی خواه، خیلی متاسفم از طرز تفکرتان. نسل جوان دو سوم جمعیت ایران را تشکیل می دهد و تفاوت های زیادی با نسل جنابعالی دارد. فریب آب و برق مجانی را نمی خورد... فریب رضا پهلوی و ناجمهوریخواهان را هم نمی خورد.
تسلیم در برابر پادشاهی دمکرات و سکولار پهلوی؟! ـ سازمان موحدین آزادیخواه ایران
نادر: لطفاً یکی از اهالی سیاست و علوم اجتماعی توضیح دهد که منظور و مقصود از نوشته بالا چیست؟ چه روشنگری ای درآن هست؟چه آموزشی را در بردارد یا چه کاربردی برای خواننده دارد و گره از کدام کار فروبسته را قرار است باز کند. بسیار سپاسگزار خواهم شد.