بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

انتشار هفتگی ِ

رسالهء «پست و بلند انديشهء ترقيخواهی»

اين دوشنبه: فصل پنجم

سام قندچی

      آرشيو

دوشنبه 2 ارديبهشت 1386 ـ   21 آوريل 2008

 

فصل پنجم ـ صوفيگری اسلامی و انديشهء ترقی

 

در پايان فصل گذشته به فقدان کشمکش مابين «ترقى خواهى» و «واپس گرائى» در تاريخ سياسى - مذهبى ايران اشاره شد. در اينجا قصد ورود به اين بحث است که تلقی فرهنگ ها از «زمان» خود اثر قاطع بر اين کشمکش دارد. مثلاً می توان به دايره واری و دورانی بودن حرکت زمان در جهان بينی هاى صوفيگرى شرقی، فلسفهء هند و فلسفهء رواقيون يونانی اشاره کرد که باعث ممانعت از رشد ايدهء ترقى در جامعه بوده اند. در نوشته هاى صوفيان، حتى تحولات زندگى ارگانيک بشکل «تناسخ» (metamorphosis) درک مي شود و نه ـ مثلاً ـ بشکل تکامل از دانى به عالى آن هم در راستاى يک بردار غيرقابل بازگشت از زمان.

البته گاهى اشعارى از مولوى که ظاهراً تکامل ازجامدات به انسان و بالاتر را بيان مي کند، بعنوان اثبات ديدگاه تکامل در فلسفه وى ذکر مي شوند. درصورتيکه درفلسفه ي مولوى بيان اين تغييرات ازاين نظر انجام ميشود که بر صورى بودن آنها تاکيد شده و ثابت ماندن جوهرشان نشان داده شود. در نتيجه، تفسير از مولوى بمثابه پشتيبان ايدهء تکامل غلط است  و آنچه او طرح کرده، انديشه تناسخی است که ميراث فلسفهء بوداثى هند است و نه بيان انديشه ي تکامل. درواقع زمان براى مولوی حامل تغيير واقعيت از دانى به عالى نبوده،  بلکه از طريق افشای چنين ظاهرى است که می توان با درکی عميق تر ناپديد شود. 

بهر حال، آنچه در اينجا مورد نظرمن است، نه موضوعات مورد توجه سنت فکرى – اعتقادى صوفی گری، بلکه نگرش به موضع اين بينش در برابر انديشهء ترقى است. بخصوص که انديشه هاى صوفيگرى اسلامى نيز، در وجوه بسيار متفاوت خود، ريشه در فلسفه هاى هندى (بويژه بوداثيسم)، فلسفه هاى قديمى ايرانى، و نيز فلسفهء رواقيون يونان دارند. و مطالعهء تاريخی نشان می دهد که بموازات توسعهء انديشه هاى صوفيگرى در ميان متفکرين ايران، امکان رشد ايدهء ترقى در ميان آنان بيشتر و بيشتر تضعيف مي شود. 

با پيدايش سلسلهء صفويه، مذهب رسمى کشور، يعنى تشيع، نيز از نفوذ صوفيگرى بى نصيب نمانده و مستقيماً با آن درارتباط بوده است. بى دليل نيست که امام محمدغزالى ـ يعنی کسی که در فلسفهء ارسطوئى علت فاعلى را به علت غائى تقليل ميدهد و، در نتيجه، معناى پيشرفت علَی را نيز بى ارزش ساخته و آنچه را ترقى می تواند خوانده شود امری از پيش تعيين شده می داند ـ با وجود سنى بودن ـ هم در مدارس الهيا ت شيعيان ايران و هم در محافل صوفيان، بعنوان قطب نگريسته مي شود.

تناسخ جهان را دايره وار ترسيم مي کند و فاقد ايدهء پيشرفت و ترقى است؛ در حالی که، مثلاً، در جنبه های صوفيانهء انديشهء هگل ايدهء حرکت پيش روندهء زمان از دست نمی رود اما تکامل بصورت مارپيچ (و نه دايره ای) ترسيم می شود. در دايرهء بستهء مندرج در غيرصوفيانه ترين نوشته هاى عرفانى ايران حتی زمان امری صورى دانسته می شود و با ايدهء پيشرفت قرابتى نمى يابد. بخصوص در نوشته هاى مولوى تفاوت مابين واپس گرائي و ترقى خواهى همه جا مورد انکار قرار گرفته و اينگونه کشاکش ها بمثابه اختلافات لفظى در کلام بشريت تلقى شده و ادعا مي شود که اگر اين پوستهء خاکى کنار زده  شود، در خصلت جهان و در کلام الهى،  همه چبز يکسان است. 

کسی منکر خواص حالت هاى صوفيانه نيست؛ اين حالت ها ميتوانند، همانند حالت مرگ يا لذت، بخش مهمى از مجموعهء حالات روانى هر فرد يا جامعه اى باشند. اما غلبهء اين مشرب بر افکار يک فرد يا جامعه، جز دامن زدن به احساسات انتظار برای مرگ و محشور شدن با "حق" و، در نتيجه، واپس گرائى عملی در زمينهء اجتماعى، حاصل ديگرى به ارمغان نمى  آورد.  صوفيگرى مفهوم ترقى و پبشرفت را، ذر هر سه پايهء آن، نفى مى کند. براى صوفيان دستاوردهاى گذشته اهميتى نداشته و آنان صرفاٌ، به بي حاصلي تاريخ نظر داشته اند. 

همچنين، در ميان صوفيان، خرد گرائي با ضد آن تفاوتي نميکرده است و آينده نگرى اصلأ معنائي نداشته است و آنها هميشه منتظر مرگی بوده اند که آنها را با حق يکى می کرده است. در نظر آنها، ابن جهان خاکي ارزشی ندارد، و نادانند آنهائى که در فکر آيندهء جهان مادى باشند. افتخار صوفى در اين نيست که منشاء اثرى در آيندهء بشريت در اين جهان فاني باشد، افتخار او در رهنمون شدن بشريت بسوى خواست الهى و علت غائى است، تا که با او محشور شده و وحدت  وجود را در جهان باقى تحقق بخشد.

معنای اين سخن آن است که همهء آينده دفترى است که از پيش نگاشته شده و اگر بشريت آن را، بقول مولوى، به زبان آزادى اراده مي خواند، در زبان الهى آينده همه ضرورت و جبر است.  در حقيقت، اختراع  اين دو زبان"، ارائهء راه حل براى مسائلى بود که  امام محمد غزالى را بر سر دو راهى خردگراثى  و صوفبگرى  بلا تصمبم گذاشته بود.  همين معنى حتى در اشعارسعدى هم وجود دارد، با وجود اينکه او بيش از ديگر صوفيان تعلق به اين جهان "فاني" احسا س می کرده،  :

برگ درختان سبز در نظر هوشيار

هر ورقش دفتري است، معرفت کردگار

 

اعتقاد به «علت غائى» چنان گريبانگير صوفيان ايران بوده است که بزرگترين متفکرين صوفى منش اين ملک نتوانسته اند پوستهء عرفان را شکافته و به خردگرائى برسند. يعنى، با اينکه صوفيگري در ايران اصلاً جنبشی برای روشنگرى بوده و، خبلى زودتر از اروپا، در مقابل روحانيت قد علم کرده، ليکن هيچگاه نتوانسته به رنسانس و خردگراثى تکامل يابد؛ حال آنکه ضديت با روحانيت در غرب خبلى زود به خردگرائي تکامل بافت. اسپينوزا  توانست حتى حذف علت غائى از فلسفه ارسطوئي را مطرح کند و راه  را براى خردگرائى در فلسفه مدرن هموار سازد؛ اما کوشش ها ى خردگرايان ايرانى، نظير ابو على سينا و فارابى، نتوانست قدرت عظيم صوفيگرى در جامعه ما را درهم شکند.

البته نبايد و نمی توان علت عدم رشد ايدهء پيشرفت را فقط در تسلط صوفيگرى خلاصه کرد، چرا که خود صوفيگری نيز معلول عوامل ديگری بوده است. مثلاً، هر قدرجامعه اى همگون تر و ساکن تر باشد، بهمان نسبت ايدهء پيشرفت ـ که در رابطهء مستقبم با تغييرات زمانى / مکا نى است، کمتر زمينهء عينى می يابد. همچنين هر قدر که جامعه اي کهن تر باشد، توجه زياد از حد به «خود گذشته»، بجاي دستاوردهاي آن، از پويائي جامعه مي کاهد و، در نتيجه، جامعه قدرت آينده نگري لازم را از دست مي دهد. 

شايد مهمترين علت واپس گرائى در کشورهاى شرقی همبن داشتن تاريخ طولانى و گذشته هاى بسيار دور است، و چه بسا که افتخار به «خود» اين گذشته، عامل جلو گيرنده ای در برابر هر پيشرفتي بوده است. 

جالب  است توجه کنيم که نمونه هاي مشابهى از اين امر را در تمدن ها ى غرب نيز مي توان ديد. مثلاً، شايد مفتون شدن يونانيان، نه به دست آوردهای گذشته که به «خود گذشته» شان، موجب شده که آنان دستاوردهاى تمدن خود را کمتر جذب کنند؛ حال آنکه انگليسي ها، از يکسو تمدن يونان را سرچشمهء تاريخ و فرهنگ خود دانسته اند و، از سوی ديگر، خود آن گذشتهء سرشار از چيزهائی نظير کينه توزي ايرانيان و يونانيان برايشان علي السويه بوده. آنان بيشتر به دست آوردهائی از تمدن يونان باستان، نظير دموکراسي آتن، توجه کرده اند. حال آنکه انگلستانی که روزگاری مهد تمدن صنعتى بود، امروزه با مشکل روبرو است؛ بدين معنی که خود مفتون خاطرات امپراطورى صنعتى خود شده است، اما ژاپنی ها توانسته اند، بدور از اين مفتون شدن، دستاوردهاى تمدن صنعتي انگليس را بيشتر بکار گرفته  است. همين قاعده می تواند در مورد ايران صادق باشد؛ چرا که ما نيز بيشتر مفتون خود گذشته مان هستيم و نه دست آورد های آن.

شايد بتوان فهرست طولاني اي از همهء اينگونه علت هاي عيني درست کرده و حملهء مغول و استبداد شرق را نيز به آن اضافه کرد؛ اما نکتهء حائز اهميت آن است که صوفيگري بيان مقاومت در برابر اين عوامل ضد ترقي نبوده، بلکه سمبل سر فرود آوردن در برابر اين عوامل منفي است. و، در واقع، چنين می نمايد که واپس گرائي در جامعه و صوفيگري در عرصهء انديشه، دائماً و متقابلاً يکديگر را در جامعهء ايران تقويت مي کرده اند. حال آنکه در غرب، پيشرفت علمي-صنعتي و خردگرائي بوده اند که متقابلأ به کمک يکديگر شتافته اند،.  و تنها امروز بنظر ميرسد برخي پيشرفتهاي علمي-تکنيکي در غرب،  تقويت کنندهء صوفيگري شده است تا خرد گرائي،  و اين موضوعي است خارج از محدوده ي اين مقاله.

کوشش براي رشد ايده ي پيشرفت در ميان روشنفکران ايران، جدا از شناخت ماهيت انديشه هاي صوفيگري نيست.  آموختن از خرد گرايان قديم ايران نظير بوعلي سينا (که يکي از دو مفسر اصلي ارسطو در جهان شناخته مي شود، و تعلق خاصي به رشد عقل و علم داشته است) و فارابي (که در تاريخ ايران آينده نگري را با قدرت خاصي طرح کرده و کتاب «مدينهء فاضله» اش، با الهام از جمهوريت افلاطون، توانسته است نوعي آينده انديشي غير مذهبي را در جامعه آنروز ايران مطرح سازد) حائز اهميت است. از خردگرايان معاصر ما نيز، احمد کسروي ايده ي پيشرفت، يعني آموختن از دستاوردهاي گذشته بجاي "تعلق" به گذشته را بصورت سر مشق خوبي براي ما بجاي گذاشته است. کوشش هاي اين شخصيت متفکر و خردمند تاريخ فکري ايران براي تدوين تاريخ ايران، درس انگيز و سعي او براي پايه گذاري يک سنت خرد گرا در ايران شايسته قدرداني ويژه است.

خلاصه اينکه، اگر بخواهيم  انديشهء پيشرفت را در عرصهء اعتقادات جامعهء ايران توسعه دهيم، لازم است که با صوفيگري تبليغ شده بوسيلهء بزرگان اين مرز و بوم تسويه حساب کنيم. اما، از آنجا که اين کار در روزگار ما بناچار در چارچوب پيشرفت هاى کنونى جهان انجام می پذيرد، ما اکنون متأسفانه با خيزش قوى صوفيگرى درسطح ببن المللى روبرو هستيم که انجام اين مهم را مشکل تر مي سازد. 

پيشرفت يعنى درس گيرى از دستاوردهاى گذشته، کاربرد عقل و دانش دربارهء طبيعت و جامعه، و بالاخره ترسيم دورنماى آينده ای که پيش رو داريم. 

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630