کتاب «ترک های امروز»
فصل سوم:
سال های پر کشاکش (1960 تا 1980)
قسمت ششم:
ائتلاف سکولارها و مسلمانان
نوشتۀ «آندرو مانگو»
ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو
در اين دوران سلسلهء درويشی بنيادگرای «نقشبنديه» سياستمدار جديدی را بميدان آورده و در جهت ايجاد يک حزب مذهبی تشويق بکار کرد. اين سياستمدار «نجم الدين اربکان» نام داشت که از يک خانوادهء روستايي می آمد. او که در رشتهء مهندسی در آلمان تحصيل کرده و استاد دانشگاه بود، هنگام تحصيل در دانشگاه فنی استانبول تبديل به يک مسلمان دو آتشه شده بود. روستازادهء ای ديگر، يعنی سليمان دميرل، با او همشاگردی بود و همچون او مسلمانی مومن محسوب می شد. اما آن ها، عليرغم دوستی و همکيشی نتوانستند با يکديگر کنار بيايند و اختلافات آن ها در 1969 بهنگامی آشکار شد که اربکان، پس از بازگشت از آلمان، و عليرغم ميل سليمان دميرل، به عنوان رييس اتحاديهء اتاق های بازرگانی ترکيه برگزيده شد. از آنجا که در ترکيه رهبر حزبی که نافرمانی اعضا را تحمل کند آدم ضعيفی محسوب می شود، دميرل تصميم گرفت در اين مورد واکنش نشان دهد و، در نتيجه، دولت او توانست در جريان انتخاب رييس اتحاديه نوعی عدول از مقررات را يافته و بهانه کند و نتايج را بی اعتبار اعلام نمايد.
اربکان، با روياروئی با اين واقعه، تصميم گرفت که در صحنهء سياسی قدرت دميرل را به چالش بگيرد و در 1971 اقدام به ايحاد «حزب نظام ملی» کرد. و اگرچه حزب مزبور چند ماه بعد و در پی دخالت نظاميان در دولت منحل شد، اما اربکان تصميم گرفت ديگرباره در اين باره اقدام نمايد و سال بعد همان حزب را تحت نام «حزب نجات ملی» تاسيس کرده و توانست در انتخابات سال 1973 بيش از 48 کرسی پارلمان را از آن حزب خود کند. در پی اين انتخابات، دو رقيب اصلی در مجلسی کاملا صف بندی شده روبروی هم قرار گرفتند بی آنکه هيچ يک اکثريت آراء را در دست دشاته باشند. سليمان دميرل راست مرکزی مجلس را نمايندگی می کرد و بلند اجويت چپ مرکزی را، و ترکيب مجلس چنان بود که هم دميرل و هم اجويت، برای به دست آوردن اکثریت، به ائتلاف با حزب نجات ملی نيازمند بودند. علامت حزب نجات ملی يک کليد بود و در واقعيت هم اين حزب در مجلس مزبور به کليد اصلی ايجاد ائتلاف تبديل شد.
البته در ابتدای کار مجلس دمیرل اعتنای چندانی به اربکان نداشت و در نتيجه اجويت فرصت يافت که در فوريه 1974، با ترک سنت سکولاريستی حزب جمهوری، با همکاری اربکان معتقد به اسلام دست به ايجاد يک دولت ائتلافی بزند. توجيه او برای اين کار آن بود که قصد دارد به اختلاف طولانی بين سکولاريست ها و اسلاميست ها پايان دهد؛ اختلافی که ـ بقول او ـ حاصل «يک اشتباه تاريخی» بود. اما در واقعيت دليل او برای دلبری از اربکان کم اهميت تر از اين شعار بود و به ارزيابی او در مورد توانائی های اربکان به جلب مظر و کمک کشورهای نفت خيز مسلمان بر می گشت. در اکتبر 1973 و در جريان جنگ اعراب و اسرائیل، سازمان اوپک از اسلحهء نفت استفاده کرده و ثروت هنگفتی را نصيب همسايگان عرب ترکيه که صاحب چاه های نفت بودند کرده بود. اما اين افزايش قيمت موجب آن شده بود که ترکيه قادر به پرداخت قيمت جديد نفت نباشد. اجويت معتقد بود که او می تواند با تشويق اعراب ثروتمند به سرمايه گذاری در ترکيه کسر صادرات ترکيه در مقابل واردات آن را جبران کند، و از آنجا که اربکان با عربستان سعودی و ديگر کشورهای مسلمان ارتباط زيادی داشت احويت فکر می کرد که می شود از او به عنوان يک واسطهء مفيد استفاده کرد.
در واقعيت اما، اگر برخی از اعراب به اربکان علاقمند بودند، اين علاقه نتوانست تاثير چندانی در تصميم گيری های آنان برای سرمايه گذاری در ترکيه داشته باشد. البته چند عرب ثروتمند مقداری املاک و مستغلات در ترکيه خريداری کردند، چند تنی از آنان نيز ترکیه را برای گذراندن تعطيلات خود برگزيدند، اما سرمايهء نفتی اعراب هيچ گاه نقش عمدی ای در اقتصاد ترکيه بازی نکرد و ثروتمندان عرب همچنان ترجيح دادند که پول خود را در اقتصادهای مصون از خطر کشورهای غربی سرمايه گذاری کرده و يا به بانک بسپارند. بدينسان، مثل هميشه، کشورهای ثروتمند در جذب بول موفق تر از کشورهای فقير بودند و ترکيه نيز طبعاً جزيي از اين فقرا محسوب می شد. عاقبت هم ترکيه تنها از طريق صادرات خود به کشورهای عرب و نيز توفيق در گرفتن قراردادهای ساختمانی از آن ها توانست عدم تعادل اقتصادی خود را جبران کند. اين روندی تدريجی اما مفید بود که به بازرگانان ترکيه آموخت که، به جای کوشش برای جلب نظر از اعراب، در زمينهء رقابت در قيمت ها فعال شوند.
اجويت در آغاز سال 1974 به قدرت رسيد و دولت ائتلافی خود را تشکيل داد. يکی از اقدامات اوليه و مهم او اعلام عفو عمومی در مورد انقلابيونی بود که در زندان نظامی به سر می بردند و يا به خارج از کشور گريخته بودند. در واقع برخی از استفاده برندگان از اين عفو عمومی ديگر سابقه ی انقلابيگری را پشت سر نهاده بودند و تعدادی از روشنفکران انقلابی طبقهء متوسط هم به تدريج متوجه مزايای سياست های پارلمانی شده و در رسانه های عمومی به عنوان مبلغان اصلاحات ليبرال شهرتی به هم زده بودند. اما بسياری از کسانی که دارای زمينه های متوسط يا فقير بودند از آزادی جديد خود برای احيای مبارزات انقلابی به صورتی خشن تر از گذشته دست زدند. انقلابيون جوانی که راديکال های روزگار خود را «معتدل» می دانستند دست به ايجاد يک جريان چپ انقلابی زدند که بعدها به نام «جبهه ی رهايي مردم انقلابی» شهرت يافت و سازمانی شد که کلاً به عمليات تروريستی پرداخت.
مارکسيست های کرد تجزيه طلب نيز که صدای خود را در «حزب کارگران ترکيه» رسا يافته بودند ديگر باره گرد هم آمده و «انجمن های فرهنگی انقلابی شرق» را تشکيل دادند. در جناح راست نيز در 1969 سرهنگ آلپ اسلان ترکش به کشور بازگشته و کنترل حزب کوچکی را به دست گرفت که به نام «حزب عمل ملی گرايانه» شناخته شد. سازمان جوانان اين حزب نيز که در ابتدا با نام «گروه ايدآليست» شناخته می شد، به تدريج به عنوان «گرگ های خاکستری» شناخته شد و سازمانی بشمار آمد که خود را برای مبارزه با انقلابيون دست چپی آماده می کرد.
بدينسان، در همان زمان که بلند اجويت نخست وزير ترکيه خيال برقراری آشتی بين سکولاريست ها و اسلاميست را در سر می پخت، و می خواست که ترکيه پلی بين خاورميانه و مغرب زمين باشد، و به دنبال جابجايی دهقانان محروم و اسکان آن ها در شهرهای کشاورزی مدرن بود، احزابی که در صورت بروز يک جنگ داخلی طرفين مخاصمه محسوب می شدند دست به سازماندهی و مسلح کردن خود زدند.
و درست در چنين لحظهء حساس انفجاری، که اجويت در آن نيازمند همه گونه کمکی از داخل و خارج بود، او با لغو کامل ممنوعيت کشت خشخاش ـ که بوسيله ی دولت نظامی نيهت اريم برقرار شده بود ـ آمريکا را از خود ناراضی کرد. خشخاش يکی از محصولات سنتی کشاورزی در لبه های غربی فلات آناتولی محسوب می شود که شهر مهم آن «افيون قره حصار» است، به معنی «لعه سياه ترياک» می باشد. ممنوعيت کشت خشخاش موجب نارضايتی رای دهندگان اين منطقه بود. ترکيه، در عين داشتن امکان کشت خشخاش، يک کريدور عبوری اصلی برای مواد مخدر توليد شده از ترياک (مثل مرفين و هروئینی که در افغانستان و پاکستان توليد می شوند) محسوب می شود و، در عين حال، در بعضی از مواقع مرفين وارد شده به خاک ترکيه در اين کشور تصفيه شده و به هرويين تبديل می گردد.
اجويت می خواست هم کشاورزان را راضی کند و هم بر کار توليدکنندگان محلی خشخاش نظارت کامل داشته باشد. او با قاطعيت می گفت که پس از لغو ممنوعيت کشت خشخاش هر آن مقدار ترياکی که در داخل خاک ترکيه به دست آيد صرفاً به مصارف پزشکی خواهد رسيد. او در اين تضمين دادن هم صادق بود و هم نشان می داد که کنترل کار را در دست دارد.
اما لغو اين ممنوعيت در زمانی انجام می گرفت که خشمگين شدن آمريکايي را در پی داشت، چرا که ـ همزمان با آن ـ مشکل قبرس ديگرباره به شدت مطرح شده بود و امريکا نمی خواست مسايل ديگر اهميت اين ماجرا کاهش دهند.
ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |