|
بخش سوم - ترکيب جمعيت، محله ها و ترافيک استانبول
هر دسته از مهاجران که از نقاط مختلف ترکيه به استانبول می آيند در اين شهر دور هم جمع می شوند. مثلاً، منطقهء فقيرنشين «غازی عثمان پاشا»، که در فاصله ای از دماغهء طلايي قرار دارد، طبق آمار سال 2000، دارای 750 هزار سکنه بود که بيشترين آنها مهاجران فرقهء مذهبی علوی از آناتولی مرکزی و شرقی محسوب می شدند. منطقهء فقيرنشين ديگری در ساحل آسيايي، به نام «عمرانيه»، که دارای 620 هزار جمعيت است، مسکن بنيادگرايان سنی محسوب می شود هرچند که مرکز دينی و معنوی آن ها در داخل شهر قديمی و در محلهء «فاتح» قرار دارد.
برخی از حومه های استانبول مسکن مهاجران روستايي به شدت فقيری هستند. تحقيق انجام شده در سال 2002 در منطقهء پر جمعيت «باغچيلار» آشکار ساخت که نان آوران دو سوم از خانواده های اين منطقه حداکثر دارای تحصيلات ابتدايي هستند، 18 در صد از بچه های اين خانواده ها به مدرسه نمی روند، يک چهارم اين خانواده ها حداقل يک کودک خود را از دست داده اند، يک پنجم از بچه های اين محله دارای مشکلات جسمی هستند، و هفت در صد از چهل هزار ساکنين منطقه اصلاً دارای شناسنامه نيستند. بنابراين جای تعجب نخواهد بود اگر در سراسر اين منطقه زنی که تحصيلات دانشگاهی داشته باشد يافت نشود. تقريباً نيمی از سکنهء اين منطقه از شرق و جنوب شرقی ترکيه آمده اند که فقيرترين و عقب مانده ترين مناطق اين کشور محسوب می شوند. يک سوم بقيه نيز از مناطق نزديک به دريای سياه آمده اند.
البته در هيچ يک کشورهای در حال توسعه وجود دهکده های عقب افتاده در کنار شهرها امر نادری نيست. استانبول نيز از اين قاعده مستثنی نيست و اگرچه اين پديده نيز همواره دستخوش تغيير شکل است اما، در حال حاضر، فقر در اين مناطق به صورت گسترده ای وجود دارد. مطالعه ای که در سال 2002 به وسيلهء شهرداری استانبول انجام شد نشان داد که نيمی از خانوارهای ساکن استانبول بزرگ دارای درآمد ماهيانه ای معادل کمتر از 250 دلار هستند. بر اين واقعيت اين نکته را هم بايد اضافه کرد که وقتی در سال 1994 اعلام شد که ميانگين درآمد سرانه ملی در استانبول معادل 3100 دلار است، شصت درصد از اهالی اين شهر مجموعاً تنها 20 در صد از درآمد استان استانبول را دريافت می کردند.
اما آنچه مهاجران روستايي را به استانبول می کشاند تنها فقر نيست بلکه به مشکلاتی نيز مربوط می شود که در محل سکونت آن ها وجود دارد. اين مشکلات موجب می شوند که افراد عضو اقليت هايي همچون کردها و علوی ها مجبور به خروج از موطن خود شوند.
در عين حال، خانه های فقيرنشين حومهء استانبول محل امنی برای پنهان شدن تروريست ها، جنايتکاران و قاچاقچيان محسوب می شوند. همچنين، ماجراجويان جوان اين مناطق به مرکز شهر آمده و به جيب بری مشغول می شوند. با اين همه، و عليرغم حملات چشمگير تروريست ها در نوامبر 2003، استانبول همچنان، و به نسبت شهرهای بزرگ، شهر امنی بشمار می رود. در آغاز قرن جديد نيروی پليس شهر از سی هزار افسر تشکيل می شد (يعنی برای هر سيصد نفر ساکن استانبول يک پليس) در عين حال اعلام شد که شهر هنوز به 10 هزار عضو جديد نياز دارد.
وضعيت بد ترافيک خيابان های استانبول بصورت روزافزونی برقراری مقررات عبور و مرور بهتری را ايجاب می کند. در سال 2002، حدود 120 هزار تصادف اتومبيل در استانبول رخ داد که طی آن ها 200 نفر کشته و 5000 نفر زخمی شدند.
در ترکيه، 95 در صد سفرها از طريق جاده ها انجام می شود و سه چهارم مسافران را حدود 10 هزار اتوبوس بين شهری حرکت می دهند که استانبول مرکز عملياتی آن ها محسوب می شود. در سال 2002 ايستگاه مرکزی اتوبوس ها، که در جنوب دماغهء طلايي قرار دارد، عبور روزانه 80 هزار مسافر را ثبت کرده است. اين اتوبوس ها نه تنها استانبول را به شهرهای اصلی کشور، که همچنين به کشورهای بالکان، روسيه، ساير جمهوری های شوروی سابق، اروپا و خاورميانه متصل می کنند. بيشترين اين سفرها جنبهء جهانگردی داخلی دارند. مثلاً، در تابستان سال 2002، اين شبکهء اتوبوسرانی 20 ميليون نفر را جابجا کرده است.
اندکی پس از پايان جنگ دوم جهانی و سال ها پس از اعلام جمهوری، کار ساختن نخستين مسجد بزرگ استانبول آغاز شد. اين مسجد که به سبک کلاسيک عهد عثمانی طراحی شده و در محلهء شيک آنزمان استانبول که «شيشلی» خوانده می شد ساخته شد نخستين علامت حضور اسلام در جامعه ای بود که آزادی آن را يافته بود تا شيوهء زندگی خود را خود انتخاب کند. اما از آن به بعد مسجد بزرگ ديگری در داخل شهر ساخته نشده است چرا که مناطق قديمی شهر پر از مساجد عهد عثمانی است. اما در حومه های شهر استانبول ساختن مساجد رونق يافت و هنوز هم رونق دارد و اين امر يادآور موج کليساسازی در انگلستان عهد ويکتورياست.
سبک معماری اين مساجد نوساز چندان نوآورانه نيست و، از لحاظ شکل، تقليدی از مدل های عهد عثمانی محسوب می شود با اين تفاوت که اکنون در ساختن شان از سيمان استفاده می گردد. با اين همه تجربه نشان داده است که اغلب مناره های اين مساجد در مقابل توفان چندان مقاوم نيستند.
در سال 2000 تعداد مساجد شهر استانبول به 2500 بالغ می شد. يعنی برای هر 4000 هزار ساکن استانبول يک مسجد وجود داشت. اين البته رقم بالايي نيست. حال آن که به علت رفتن مسيحيان از اين شهر، تعداد کليساهای شهر بيش از حد مورد نياز شده است. جمعيت يونانی شهر که پيش از جنگ اول جهانی به 300 هزار نفر رسيده بود اکنون به چند هزار نفر تقليل يافته است و اکثر کليساهای يونانی خالی و بلامصرف افتاده اند. در سال 2000 جامعهء ارامنه استانبول دارای 35 کليسا بود؛ يعنی برای هر 1000 نفر يک کليسا. در عين حال برای جامعهء يهودی استانبول، که تعدادشان به 25 هزار نفر تخمين زده می شود، شانزده کنيسه وجود دارند. مهم ترين اين کنيسه ها، که در نزديکی برج گالاتا و مشرف به دريا قرار دارد، تا به حال دو بار مورد حملهء تروريست ها قرار گرفته است. يک بار به وسيلهء تروريست های فلسطينی و يک بار هم در سال 2003 به وسيلهء حمله کنندگان انتحاری ترک (يا بهتر است بگوئيم کرد) که در خدمت شبکهء بين المللی تروريست های اسلامی عمل می کردند.
مرکز قديمی منطقهء «بيک اوغلو»، که زمانی محلهء اروپايي ها محسوب می شد، و نيز منطقهء بندری «گالاتا» اکنون رفته رفته دستخوش تغييراتی در جهت بهبود وضعيت شان هستند. با اين همه، بسياری از خانواده های مرفه، به خصوص خانواده های مديران جوان، از آن خارج شده و خانه های بزرگ خود را در لبهء جنگل «بلگراد»، در غرب شهر، و نيز در زمين های گشودهء پشت تپه هايي که به موازات ساحل آسيايي بسفر در شرق استانبول کشيده شده اند ساخته اند. اين مديران مدرن را شاهراه های مناسب از خانه هاشان به شهر می رسانند؛ اما آنها، به محض ورود به شهر، گرفتار شدن در ترافيک کند استانبول را تجربه می کنند.
مرکز تجاری شهر هم که قبلا در مناطق گالاتا و بيک اوغلو قرار داشت به تپهء «مسلک» منتقل شده است که مشرف به سواحل ميانی بسفر است. در دههء 1990 تپهء مسلک پر از آسمانخراش، خانه های بزرگ، دفاتر مرکزی بانک ها، و مجتمع های تجاری شد بطوری که آنجا را مانهاتان ترکيه خواندند. اما پس از بحران اقتصادی سال های 2000 و 2001 اين منطقه بصورت نماد رشد سريع، بی حساب و کتاب و بحرانی زای اقتصادی ترکيه در آمده است. ترک ها در اين مورد ضرب المثلی دارند مبنی بر اين که عجله کار شيطان است. اکنون آسمانخراش های تپهء مسلک کشتی هايي هستند که بر دريايي از وام و بدهی شناورند.
مهم ترين مساله استانبول حمل و نقل شهری است و بالاترين ترس آن به زلزله مربوط می شود.
ترافيک سنگين شهر ابداع راه حل های مختلفی را موجب شده است. مثلاً، استفادهء مشترک از تاکسی ها و يا استفادهء روزافزون از مينی بوس هایي که در مسيرهای ثابت حرکت می کنند، يا مينی بوس هايي که بچه ها را به مدرسه،کارمندان را به ادارات و کارگران را به کارخانجات می برند. دو پلی که بر روی بسفر ساخته شده، و نيز جاده های منتهی به آن ها و جاده های ساحل اروپايي بسفر، اغلب دچار ترافيک سنگين هستند. اکنون طرحی در مرحله برنامه ريزی است که در زير بندرگاه تونلی برای قطار ساخته شود. دربارهء ساختن يک پل سوم نيز حرف هايي زده شده است. اما به نظر می رسد تا زمانی که اين شهر وابسته به خيابان و اتومبيل باشد هيچ کدام از اين اقدامات نمی تواند مسئلهء اصلی را حل کند. به نظر می رسد که توسعهء مترو و گسترش حمل و نقل دريايي راه حل های بهتری باشند.
زلزله ماه اوت 1999 موجب مرگ 17 هزار نفر شد و بخش عمده ای از خانه ها و نواحی صنعتی وروديه های آسيائی شهر را از بين برد و روحيهء اهالی استانبول را سخت تکان داد. عقيدهء عمومی آن است که هر صد سال يک بار زلزلهء بزرگی در استانبول رخ می دهد؛ و تازه مردم معتقدند که زلزلهء ماه اوت 1999 آن زلزلهء اصلی نبوده است. خط زلزله از زير دريای مرمره به سطرف حومهء آوچيلار، در فراسوی فرودگاه آتاتورک، کشيده شده است و زلزلهء ماه اوت 1999 موجب بيشترين مرگ و خرابی در اين منطقه شد حال آنکه به بقيهء شهر صدمه نزد. کاملاً آشکار بود که شهرداری های منطقه ای، بی اعتنا به وجود چنين خطری و همراه با پوشاندن واقعيات مربوط به آن و برای سودجويي، جواز های ساختمانی را به راحتی صادر مکرده بودند. اما پس از زلزله نظارت بر ساختمان ها به صورت موثری انجام می شود. با اين همه ميزان محوطه های ساختمانی زير استاندارد بسيار گسترده است و، در نتيجه، ترس از يک فاجعهء ديگر نيز همچنان در جان اهالی اين شهر وجود دارد.
ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |