ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم

پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران

                            

بازگشت به صفحهء اول

گزارش محمد زمانی>>>              ويدئوها>>>

متن سخنرانی محسن ذاکری، معاون شورای هماهنگی

در کنفرانس کلن ـ يکشنبه 7 آوريل 2013

«آیندهء ایران با سکولار دمکراسی و بدون جمهوری اسلامی»

دوستان گرامی

من، بعنوان معاون شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز و مسئوول انجمن های اروپائی اين شبکه، از جانب گردانندگان اين کنفرانس دعوت شده ام تا نظرات شبکه مان را در مورد اينکه چرا حکومت آيندهء ايران بايد حکومتی سکولار دموکرات باشد بيان کنم. اما، قبل از انجام اين وظيفه، اين مأموريت را نيز دارم تا، از جانب همکاران و همپيمانانم در شبکه، سالگرد تأسيس سازمان شما را تبريک و خجسته باد بگويم. برای ما اين سالگرد دو جنبه دارد، يکی اينکه عده ای از نيروهای سکولار دموکرات و انحلال طلب اپوزيسيون گرد هم آمده و دست به ايجاد تشکيلات زده و اکنون، شادمانه، به يک سالگی فعاليت های خود رسيده اند، و جنبهء ديگر هم اينکه اين سالگرد از گذشت يک سال از جدائی مؤسسين اين سازمان از شبکهء ما خبر می دهد.

اگرچه بين ما رسم نيست که «سازمان های مادر» در جشن سالگرد جدائی برخی از اعضاء شان شرکت کرده و نماينده بفرستند، اما ما خواسته ايم با اين شراکت در شادمانی شما نشان دهيم که وجه اشتراک همهء نيروهای سکولار دموکراسی انحلال طلب در همين صفات نهفته است و ديگر تفاوت ها و اختلافات آنها اموری فرعی و ثانوی محسوب می شوند.

بپردازم به اصل مطلب. «سکولار دموکراسی»، در تاريخ سياسی جهان، پديدهء جديدی است که همزمان با پيدايش و فعال شدن «سازمان های بنيادگرای ايدئولوژيک» نطفهء آن بسته شده و اکنون می رود تا به سال های بلوغ خود برسد.

می توان گفت که «دموکراسی خواهان واقعی جهان» در قبال پيدايش بنيادگرائی ايدئولوژيک ـ که دشمن دموکراسی است ـ مجبور شده اند صفت «سکولار» را از دل «دموکراسی» (که بی سکولاريسم قابل تحقق نيست) بيرون کشيده و آن را بعنوان صفتی گريز ناپزير به دموکراسی سنجاق کنند.

از سوی ديگر، برای يک دموکراسی خواه واقعی، که معتقد است افراد بشر آزاد و مساوی الحقوق به دنيا می آيند، آشکار است که هر کجا تبعيضی در مورد اين حقوق وجود داشته باشد از دموکراسی خبری نخواهد بود. اما، تجربهء عينی نشان داده است که هر کجا تبعيضی در کار باشد حتماً سلطهء ايدئولوژی (چه مذهبی و چه غير مذهبی) نيز وجود دارد. پس ايدئولوژی زايندهء «تبعيض» است و تبعيض به «امحاء دموکراسی» منجر می شود  و به «بازتوليد استبداد» می انجامد.

دموکراسی خواهان جهان از اين پنجره به جهان سياست نگريسته و تصميم گرفته اند که وجود بديهی سکولاريسم در درون دموکراسی را بصورت بارزی نمايان سازند و از «دموکراسی سکولار» سخن بگويند تا راه را بر راهزنانی که با طرح نظريه های «دموکراسی دينی» و «دموکراسی ايدئولوژيک» مشغول امحاء دموکراسی هستند ببندند.

امروزه کافی است تا در ماشين جستجوی گوگل عبارت «سکولار دموکراسی» را وارد کنيد تا به گنجينهء وسيعی از ادبيات مربوط به اين موضوع، بصورت مقاله و کتاب، دست بيابيد و ببينيد که روشنفکران دموکراسی خواه جهان، در هر کجا که بنيادگرائی ايدئولوژيک سر از خواب تاريخی خود برداشته، مجبور بوده اند تا با سلاح سکولار دموکراسی به جنگ آن بروند. از اسرائيل تا هندوستان، و از مصر تا ايران.

در عين حال، بری ما ايرانيان، تاريخ سه چهار دههء اخير کشورمان مهمترين لابراتوار سکولار دموکراسی محسوب می شود. ما به چشم خود برخاستن بنيادگرائی ايدئولوژيک ـ دينی را مشاهده کرده و تبديل شدن اش را به گفتمان اصلی سياسی دريافته و بقدرت رسيدن اش را رصد کرده ايم و ديده ايم که چگونه «ديکتاتوری های سکولار» قرن بيستم در اواخر اين قرن و آغاز قرن جديد، چون برف، در برابر «بنيادگرائی ايدئولوژيک» آب می شوند و ما، از اين راه، به حکمت «سکولاريسم دموکراتيک» يا «دموکراسی سکولار» پی برده ايم. و آنگاه، بر اساس قوانين طبيعی و حتی فيزيکی ِ تقابل آلترناتيوها، دريافته ايم که پادزهر بنيادگرائی ايدئولوژيک ـ که در ظاهر اصلاح طلبانهء خود بصورت «دموکراسی ايدئولوژيک» تظاهر وجودی می يابد ـ چيزی جز اعتقاد، تبليع و بقدرت رساندن سکولار دموکراسی نيست.

متأسفانه، بر خلاف نيروهای بنيادگرا، ايدئولوژيک و دينی، نيروهای سکولار دموکرات ـ بخصوص در پی ظهور و سقوط حکومت های استبدادی سکولار ـ نيروهائی پراکنده و نامتمرکزند؛ و بنيادگرائی دقيقاً از همين ضعف آنها استفاده کرده و به عمر غيرانسانی خود می افزايد. از اين منظر است که می توان ديد چارهء کار جوامع گـَزيده شده بوسيلهء بنيادگرائی، ايجاد آلترناتيوهای سکولار دموکرات است و اين چنين آلترناتيوی جز از طريق اتحاد عمل نيروهای سکولار دموکرات ساخته نمی شود.

شبکهء سکولارهای سبز بر اساس اين مبانی نظری بوجود آمده و تنها دو هدف را برای خود قائل بوده است: «متحد کردن نيروهای سکولار دموکرات ايران» و «کمک به ايجاد آلترناتيو سکولار دموکرات»ی که از دل اين «اتحاد» بيرون می آيد. بنا بر اين، مشغلهء ما نيز دوگانه بوده است: «مطالعهء علل ناکامی کوشش های گذشته برای ايجاد اين اتحاد» و «يافتن راهکارهای عملی برای احتراز از آن علل و کارا ساختن مبانی تحقق پذيری برای اين اتحاد».

در اين راستا، برای ما مهم نيست که يک نيروی سکولار دموکرات در درون شبکهء ما و يا بيرون از آن رشد می کند و يا دارای کدام موضع عقيدتی و برنامه ای برای ايران سکولار دموکرات آينده است. مهم آن است که اختلافی را که امروز حل نمی شود و تنها بر اساس استقرار حاکميت ملت ايران قابل حل و فصل است مانع و عايق اتحاد عمل امروز خود نکنيم.

در آن صورت، مسلماً خواهيم توانست به عمر حکومت ايدئولوژيک و بنيادگرای کنونی خاتمه داده و شعاری را که پايهء اصلی کارمان بوده است متحقق کنيم: آری، ما خواستار «ايرانی بی تبعيض» هستيم و معتقديم که يک جامعهء بی تبعيض تنها در ظل استقرر سکولار دموکراسی و حاکميت ملی پا به جهان می نهد.

يکشنبه 7 آوريل 2013

 

seculargreensnetwork@gmail.com