ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران |
در هم تنيدگی دین و دولت و مبارزه با اعتقادی شش هزار ساله
مهوش شاهق ـ انجمن مريلند
در هم تنیدگی دین و دولت در ایران از بعد از انقلاب اسلامی شروع نشده و سابقه ای 6000 ساله دارد. در شاهنامۀ فردوسی توسی که سندی براستوره و تاریخ ایرانیان است گفته می شود که چهارمین پادشاه اساتیری ایران – جمشید شاه - به هنگام اریکه بر تخت پادشاهی چنین گفت:
"منم " گفت "با فرۀّ ایزدی
همم شهریاریّ و هم مؤ بدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم"(1)
می بینیم که ازهمان زمان، "جمشید" هم شاه بوده است و هم پیشوای دینی و برنامۀ پادشاهی او کوتاه کردن دست مردمان بد از سرنوشت سازی برای مردم جامعه و کشورش و برنامۀ دینی او رهنمودی و رهبری روان مردمان به سوی روشنائی و پاکی بوده است. این در هم تنیدگی از جمشید شاه آغاز می شود و تا پایان دورۀ تاریخی شاهنامه که هم زمان با یورش عربها به ایران است ادامه می یابد.
در دورۀ تاریخی شاهنامه که از سلسلۀ ساسانیان آغاز می شود در بیشتر موقعیّت ها که پادشاه مورد خطاب قرار می گیرد، صفت و عنوان " مؤبد" هم در آن دیده می شود. به عنوان مثال در داستان بهرام گور می خوانیم که بهرام به خانۀ زن و مردی دهقان به مهمانی می رود و وقتی که آن زوج می خواهند بهرام را مورد خطا ب قرار دهند می کویند :
که "شاها ، بزرگا ، ردا ، بخردا
جهاندار و بر مؤبدان مؤبدا"(2)
و در جای دیگر در همین داستان بهرام گور، هنگامی که پدر دختری را که بهرام برای ازدواج برگزیده است به نزد او می آورند، پدر دختر ، بهرام را مخاطب ساخته می گوید:
بدو گفت "شاها ، گُوا ، بخردا
بزرگا ، سترگا ، ردا ، مؤبدا"(3)
بنا بر این می بینیم که بهرام گور، پادشاه دوران تاریخی سلسلۀ ساسانی را نیز هم پادشاه بشمار می آوردند و هم مؤبد و یا حتّی مؤبدان مؤبد. و اگر هم پادشاه رسماً مقام مؤبدی نداشته، عملاً او را صاحب "فرّۀ ایزدی" می دانسته اند بدین معنی که مقام پادشاهی ودیعه ایست که از طرف خداوند به پادشاه تفویض می شود و این باور در ایران بعد ازاسلام به شکل شاه سایۀ خدا " ظلّ اللّه " در آمده است.
در شاهنامۀ فردوسی شاه شناسی حتّی مقدّم بر یزدان شناسی آمده است. باز هم در داستان بهرام گور می خوانیم که مردی به نام "فرشید ورد " حقیقتی را از بهرام گور کتمان می کند و هنگامی که شخص مورد اعتماد بهرام این فریب را برای او بازگو کرده و بر آن است که دروغ و نادرستی فرشید وردِ شاه ناشناس، یزدان ناشناس را بر ملا می کند، چنین می گوید: (به ترتیب قرار گرفتن صفات در مصرع اوّل زیر توجّه کنید.)(4)
نه خسرو شناس و نه یزدان شناس
ندانست کردن به چیزی سپاس(5)
این مقدّمه را مختصراً ذکر کردم تا بگویم رابطۀ نزدیک و در هم تنید گی دین و دولت از زمان انقلاب اسلامی و حتّی از حملۀ اعراب و چیرگی اسلام بر ایران شروع نشده، بلکه سابقه ای بس طولانی تر در تاریخ، اَستوره و فرهنگ ما دارد.
متأسفانه، همین سابقۀ طولانی در هم تنیدگی دین و دولت، راه ما را برای جدا کردن این دو اصل از یکدیگر، ریشه زدائی و بُن کنی، بسیار دشوارتر و دراز تر می کند. ملّت ایران از ابتدای نهضت مشروطه خواهی و دنبال کردن حکومتی مردمی و قانونی یعنی صد سال برای برکندن این دو پدیدۀ ناهنجارِ ناساز از قامت بلند و استوار ایران و ایرانی مبارزه کرده است. در دراز نای این صد سال ما دو انقلاب داشته ایم. ابتدا انقلاب مشروطه که سعی کردیم قدرت مطلقۀ شاه را به حکم قانون به زنجیر کشیده، مقیّد کنیم. دو دیگر این که با انقلاب اسلامی نقطۀ پایان به تاریخ 2500 سالۀ شاهنشاهی ایران بگذاریم.
و اکنون نوبت به رفع ناهنجاری دوّم رسیده است که همان دین زدائی از دولت باشد. حالا وقت آن است که دین و خدا را سر جای خودشان بنشانیم یعنی در قلب و خانه های معتقدان و برای همیشه دست دین را از دامن دولت کوتاه کنیم.
اين کاری ست بس دشوار ولی انجام شد نی. ما نیز باید در این راه به قافلۀ تمدّن برسیم و حکومت مردم بر مردم اختیار کنیم یعنی حکومتی که نه پادشاه را بر آن دست درازی باشد و نه دین را.
به امید آن روز نه خیلی دور!
پا نویس ها:
1- خلاصۀ شاهنامۀ فردوسی / به انتخاب محمّد علی فروغی. تهران ، انتشارات مجید، 1369 .
2- ص 11
3- ص 647
4- ممکن است گفته شود که این ترتیب به خاطر مراعات وزن و قافیه و سایر ملاحظات شعری بوده است. این نظر درست نیست به این دلیل که اگر جای "خسرو شناس" و "یزدان شناس" را با هم عوض کنیم، کوچکترین تغییری در ساختار صوتی شعر داده نخواهد شد.
5- ص 654
http://www.iranian.com/main/2010/jan-6