ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران |
پيام اسماعيل نوری علا
به کنگرهء حزب مشروطهء ايران (ليبرال دموکرات)
چهارم شهريور 1391 ـ 24 اگوست 2012
دوستان گرامی و اعضاء محترم حزب مشروطهء ايران (ليبرال دموکرات)
از اينکه از من خواسته ايد تا پيامی را تقديم کنگره شما کنم بسيار خوشحالم. همواره گفته ام که اگر من جمهوريخواه نبودم و می خواستم درگير فعاليت های حزبی شوم در سپهر کنونی سياسی اپوزيسيون خارج کشور جائی را بهتر از حزب شما نمی يافتم؛ هرچند که مزاج سياسی من با سوسيال دموکراسی خو گرفته تر از ليبرال دموکراسی مورد نظر شما باشد.
دوستان ارجمند
پيام من به کنگرهء شما نمی تواند امری جدا از آنچه هائی باشد که در پيام شبکهء سکولارهای سبز ايران به کنگرهء شما آمده است. من هويت سياسی خود را از اين شبکه می گيرم و بيرون از باورها و برنامه های آن سخن خاصی ندارم. اما، در عين حال، در هيچ موردی نمی توان فردانيت افراد را ناديده گرفت. در هر زمينه ای هر کس از ديد خود «يار» آن زمينه می شود، کليات عمومی را از فيلترهای درک و نگاه خود می گذراند و آنگاه گوهر آنچه را که با ديگران توافق کرده به زبان و کلمات خود بيان می کند.
من، بعنوان عضوی از هيئت مذاکرات شبکهء سکولارهای سبز ايران، پس از گفتگو با حدود 65 شخصيت و 25 گروه سياسی، در نوروز امسال به اين نتيجه رسيدم که اختلافات عقيدتی و سياسی موجود در بين اين شخصيت ها و گروه ها هرگز در خارج کشور قابل حل و فصل نيست و حتی اگر هم که برخی از اين اختلافات با توافق طرفين حل شود اين توافق نمی تواند تأثير عمده ای در ايران آينده داشته باشد. مثلاً، اختلاف در مورد نوع حکومت آيندهء ايران را در نظر بگيرد. اپوزيسيون ايران به چندين اردوگاه تقسيم می شود که عموماً يا جمهوريخواه و يا پادشاهی خواهند. برای ساده کردن کار از اردوگاه کمونيست ها (که اغلب آنها هم مدعی جمهوريخواهی اند) و مجاهدين (که از هم اکنون حکومت مورد نظر خود را جمهوری دموکراتيک اسلامی ناميده اند) سخنی نمی گويم. اما در اردوگاهی مجزا از اين دو طيف شايد بتوان به توافق هائی هم رسيد. مثلاً، فرض کنيم که همگان قبول کنند که حکومت آيندهء ايران پادشاهی است. اما اين توافق چگونه می تواند در فرددای فروپاشی حکومت اسلامی، و بدون مراجعه به افکار عمومی، نفاذ قانونی پيدا کند؟ و اگر موضوع تعيين نوع حکومت به همه پرسی از افکار عمومی کشيد کدام کس تضمين می کند که ملت ايران همانی را برگزيند که ما در خارج کشور بر سر آن نوافق کرده ايم؟ يعنی، در غياب رأی ملت ايران، تخالف و توافق ما نمی تواند تعيين کنندهء مسير آيندهء کشورمان باشد.
اما اگر بپذيريم که داور و تصميم گيرندهء نهائی ملت ايران است و همين ملت است که هم اکنون در تسلط يک حکومت غاصب و سرکوبگر و ايدئولوژی زده، اسير و بی اختيار است، آنگاه، پذيرفته ايم که تا اين وضع ادامه دارد نه آينده ای در کار خواهد بود و نه ملتی صاحب اختيار تصميم گيری خواهد شد تا بتواند تکليف ها را معين کند.
پس، می توان نتيجه گرفت که همگان، با هر عقيده و مرامی، تنها می توانند بر سر يک امر ضروری توافق کنند و آن هم اينکه قبل از هر رسيدگی به اختلافات بايد ملت ايران را حاکم بر سرنوشت خويش کردو به تعبيری ديگر حاکميت را به دست ملت سپرد.
و اين واقعيت ما را با دو نکته درگير می کند که يکی سلبی و ديگری ايجابی است. از لحاظ سلبی می توان ديد که حاکميت ملی مستقر نمی شود مگر اينکه حکومت اسلامی از حيض انتفاع افتاده و منحل شده باشد. تا حکومت اسلامی هست حاکميت ملی وجود ندارد. اما از لحاظ ايجابی هم حاکميت ملی مستقر نمی شود مگر اينکه دموکراسی بر نظام سياسی کشور مسلط باشد. و دموکراسی برقرار نمی شود اگر حکومت ايران حکومتی سکولار و مبتنی بر اعلاميهء جهانی حقوق بشر نباشد؛ در عين حالی که امکان متمرکز شدن قدرت سياسی نيز از سيستم گرفته شده باشد.
پس، عليرغم همهء اختلافات عقيدتی، می توان بر اساس کوشش برای استقرار حاکميت ملی با هم ائتلاف کرد و نيروهای خود را در راستای استقرار حاکميت ملی و نظام دموکراسی در کشور بصورتی همسو بکار گرفت.
خوشبختانه چندين تن از دوستان حزبی شما و اعضائی جمهوريخواه و پادشاهی خواه از شبکهء ما و نيز تعدادی از شخصيت های مستقل که جمهوريت را در ساختار نظام سياسی می بينند و منصب رياست جمهوری يا پادشاهی را منصبی تشريفاتی و فاقد قدرت دخالت در امور اجرائی می دانند با اين فکرها موافقت کردند و حرکتی آغاز شد که تا امروز اميدهای بسياری را برانگيخته است.
من خوشحالم که به اطلاع تان برسانم که برخی از رهبران حزب شما از نخستين کسانی بودند که صحت عملی اين فکرها را تصديق کرده و در تکميل و فرمولبندی آن شراکت يافتند. بدينسان، کنگرهء کنونی شما ميراثبر توافق بزرگی است که با کنار نهادن اختلاف ها و توافق ای موردی و خاص، بر محور ضرورت استقرار حاکميت ملی در ايران، مابين شماری چند از کوشندگان سياسی به دست آمده است و پشتيبانی اين کنگره از اقدامات فردی دوستان تان می تواند به آنان دست گشاده ای برای تصميم گيری و اجرا اعطا کند.
دوستان گرامی
اين کنگره در سرآغاز دوران جديدی تشکيل شده است که ضرورت برقراری ائتلافی بزرگ برای ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی به «گفتمان اصلی سياسی ِ» روز بدل شده است. پس، حال و هوای فضای سياسی نيز به همين خاطر دگرگونه است. شما امروز می توانيد، و به زعم من، حتی موظف ايد تا با طيب خاطر به فردای کشورمان بيانديشيد و راه های استراتژيک و تاکتيکی استقرار حاکميت ملی را بر آن مورد بحث قرار دهيد.
در اين زمينه فقط اين نکته را در نظر داشته باشيد که برقراری حاکميت صندوق رأی و انجام هرگونه انتخابات آزاد تنها و تنها موکول به اولويت دادن به استقرار حاکميت ملی است. بدون برقراری اين حاکميت، انتخابات آزاد، حتی بعنوان يک وسيله، افسانه ای بيش نيست و همانگونه که عرض کردم حاکميت ملی نيز بدون انحلال حکومت اسلامی بدست آمدنی نخواهد بود.
باری، دوست دارم سخنانم را با يادی از دوست از دست رفته ام، داريوش همايون، به پايان برم که 48 سال پيش به دعوت زنده ياد اسماعيل پور والی در نشريه بامشاد او عضو هيئت تحريريه شديم و من سعادت آن را داشتم که نيمقرن تمام از اين دوستی برخوردار باشم. حزب شما ميراث فکری او نيز هست و همين شما را برای من گرامی تر هم می کند. ياد عزيزش را گرامی می دارم.
دوستان گرامی
از شما دعوت می کنم که، در چارچوب فضای کنونی سياسی، خود را در ابعادی سخت تاريخی ببينيد و، همانگونه که در پيام شبکهء سکولارهای سبز به شما آمده، با ما همصدا شويد که: ايران از همهء ما مهمتر است.
آرزو می کنم که زنده و پيروز و سرفراز باشيد و بمانيد که سرفراز ماندن از سرفراز بودن بسی سخت تر است.
پيوند به ويدئوی اين پيام>>>