ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم

پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران

                            

پيام مهندس حسن شريعتمداری، سخنگوی اتحاد جمهوری خواهان ايران

به همايش شبکهء سکولارهای سبز ايران در تورنتو، 7 و 8 ماه مه 2011

 

همميهنان گرامی، خانم ها، آقايان،

از اينکه از راه های دور و نزديک، با تحمل مشقات زياد، گرد هم آمده ايد تا به يکی از مبرم ترين مسائل جنبش در وضعيت کنونی پاسخی در خور بيابيد و در آن با يکديگر رايزنی کنيد ـ مسئله ای که در آينده ای نه چندان دور به يکی از مسائل جدی ايران تبديل خواهد شد ـ بسيار خوشوقت و از شما سپاسگزارم.

شما خود را «سکولارهای سبز» می ناميد و دو مؤلفهء اساسی تبديل شدن ايران در آينده به يک حکومت دموکراتيک و مبتنی بر ارادهء مردم را در خود داريد. سکولار هستيد يعنی، در ترجمان سياسی آن، جدائی نهاد دين از نهاد حکومت را می خواهيد؛ و سبز هستيد يعنی خود را در امتداد جنبش عظيم مردم و  در توافق با آرمان های آن در انتخابات سال 88 و پس از آن می بينيد؛ جنبشی که تحمل، رواداری، تسامح و مسالمت جوئی را در گوهرهء خود داشت و  از فرهنگ والائی برخوردار بود که نويدبخش استقرار يک دموکراسی پارلمانی مبتنی بر حقوق بشر در آيندهء ايران است. نسلی که توانست با گوناگونی عقايد و سلايق در کنار نسل های پيشين خود بايستد و به ديکتاتوری در ايران نه بگويد ـ بدون اينکه خود را به خشونت بيالايد، با سرسختی مقاومت خود را در داخل و خارج ايران ادامه دهد و ابراز کند. بودن در کنار آنها، و نيرو گرفتن از آنها و پشتيبانی آنها همان گوهرهء ای ست که ما را به ملت خود و به درون ايران وصل خواهد کرد و شما اينها را در نام خود داريد. اينها شرط های لازم برای تبديل شدن به يک آلترناتيو به همراه دگرانديشان ديگر است؛ ولی شرط کافی نيست.

شرط مهم و کافی اعتماد سازی است؛ اعتمادی که مردم ايران بتوانند خواسته های خودشان را در تبلور با سخنان شما ببينند و به آن اطمينان کنند. اين راه کوتاهی نيست، بخصوص که از سنگلاخ های سی سال بی اعتمادی می گذرد. ولی برای کسانی که جوهرهء پاک داشته باشند و صميمی باشند ايجاد اين اعتماد سخت نيست.

ما همه ايران را دوست داريم برای اينکه ايرانيان را دوست داريم. ايرانيان هموطنان ما هستند و ما هم آنهائی را که با ما موافقند دوست داريم و هم مخالفين خود را دوست داريم. ما ايران را دوست داريم ولی اين دوست داشتن ما باعث اين نمی شود که هيچ نوع حس برتری جوئی نسبت به غير ايرانيان در اين دوست داشتن ما متبلور باشد. ما ايران را دوست داريم و ايرانيان را دوست داريم بدون اينکه اين دوستی ما باعث بشود که نسبت به ديگران نفرت داشته باشيم يا آنها را خصم خود بدانيم. ناسيوناليسم مبتنی بر خاک و خون باعث دو جنگ اول و دوم جهانی شد. امروز ملی گرائی و ملی خواهی بر اساس منافع ملی و يافتن تعامل با ديگران در سراسر جهان است. و اين رمز دموکراسی هائی است که هر کدام از ما احتمالاً تابعيت يکی از آنها را همراه با تابعيت ايرانی خود داريم. ما نيز بايد اينگونه ملی گرا باشيم. و اينگونه  آماده باشيم که در اين راستا با ديگران تعامل کنيم و آنها در صف خود و همتراز با خود ببينيم.

از سوی ديگر، جمهوری اسلامی که بقول دوست بسيار گرامی ام آقای حسن نزيه ـ که هر کجا هست خدايا بسلامت دارش ـ به حق جمهوری جهل و جنون و جنايت ناميده شده است، در طی اين 32 سال حکومت زخم های فراوانی بر پيکرهء اجتماع وارد کرده و انقطاع های اجتماعی را به گسل های بسيار خطرناکی تبديل کرده که دائماً بر آنها عمق بخشيده، نمک پاشيده و کينه تزريق کرده است. در چنين محيط بسيار دشواری ما بايد اعتماد آفرينی کنيم، ايران را که از اقوام، مذاهب و عقايد و نحله های فکری گوناگون تشکيل شده بتوانيم گرد هم بياوريم، کسانی را که در دو سوی اين گسل ها با بی اعتمادی فراوان بهمديگر می انديشند بر سر يک ميز بنشانيم، آنها را آمادهء گفتگو کنيم، نسبت به يکديگر اعتماد متقابل ايجاد کنيم، و ايران را يکپارچه حفظ نمائيم. اين رمز نگاهداری ايران بر اساس منافع مشترک است. ما بايد بکوشيم آينده ای را برای آنان ترسيم کنيم که در يک مستوی بدون اينکه زبان، فرهنگ، و مذهب خاصی باعث استيلاجوئی گروهی بر گروهی ديگر باشد در آينده بتوانيم دست به دست هم بدهيم و آن را بسازيم.

از سوی ديگر، آنچه که جمهوری اسلامی را با وجود اختلافات عجيب و غريب، با وجود ريزش فراوانی که در خود دارد، با وجود بحران های بين المللی و انزوای عجيبی که در آن گرفتار است همچنان استوار نگاه داشته است ترس از آينده ای مبهم و وحشتناک است که گروه های مختلف آن را اين ملاط ترس بهم پيوسته است. ما بايد اين ملاط ترس را در هم نورديم. ما بايد پيام صلح و دوستی و گذشت باشيم. بقول نلسون ماندلا، بايد بگوئيم که ما نمی توانيم فراموش کنيم اما می توانيم ببخشيم.

بنظر من و بسياری از هم انديشان من، يک انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای بين المللی، و با نظارت بين المللی، مبتنی بر يک قرارداد بر فراز قانون اساسی يک بازی برد ـ برد است که همگان را در آن شرکت خواهد داد؛ با هر عقيده و مسلک و با هر منفعت سياسی می توانند در آن شرکت کنند و بخت خود را بيازمايند. شرط تحميل چنين انتخابات آزادی به نظامی که حتی انتخابات فرمايشی خود را بر نمی تابد تغيير توازن اجتماعی و بهم خوردن نيروهای سياسی اجتماعی است، در حدی که نظام نتواند از يک انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای بين المللی جلوگيری کند. ولی داشتن چنين پروژه ای اين نوطد را به جناح هائی از نظام می دهد که می توانند بخت خود را برای آينده بيازمايند و در جدا کردن آنان از ديگران و پيوستن آنان به نيروهای دموکراتيک، در حالتی که تعادل اجتماعی نزديک بهم خوردن است، اين پروژه بسيار کمک خواهد کرد. من از همايش شما خواهش می کنم که اين پروژه را يک امعان نظر عميق بنمايند و نقاط قوت و ضعف آن را باز کنند و بجد بکوشند که آن را مورد نظر خود قرار دهند.

همچنين، من فکر می کنم که وطن ما دچار ويرانی های عميقی شده و حکومت فعلی در عرض سی سال هيچگونه شالودهء محکمی برای آيندهء ايران تهيه نکرده است. او يک ويرانه را به نسل آينده تحويل خواهد داد و اينجا است که ما بايد با شاعرهء محبوب و قهرمان وطن مان، سيمين بهبهانی، هم آوا شويم و همه با هم، با عزمی جزم، بخوانيم که «دوباره می سازمت وطن، اگرچه با جسم و جان خويش».

دست همه تان را می فشارم و آرزوی موفقيت برای پيشبرد اين کنگرهء بسيار ضروری تان دارم. متشکرم.