خانه  |   آرشيو:   سپتامبر 2010

سپتامبر 2010

 

آرشيو «نکته هائی از کورش، مقيم تهران»

 

********************

چهارشنبه 7 مهر 1389 ـ  29 سپتامبر 2010

احمدی نژاد و صندلی های خالی مجمع عمومی سازمان ملل

سخنان محمود احمدی نژاد در صحن سازمان ملل بار دیگر هویت و ماهیت حکومت اسلامی را به نمایش گذاشت. احمدی نژاد به صراحت نفرت خود از حقوق "فردی ِ" انسان را آشکار کرد، آزادی بیان در غرب را منکر شد، و ارزش های لیبرال دمکراسی را به سخره گرفت؛ و در قامت تنها رئیس دولتی ظاهر شد که با تمام حقوق بین الملل و مبانی شناخته شده حقوق بشر مخالف دارد و روابط بین المللی عادی و عضویت در جامعه جهانی را توطئه صهیونیست ها خواند. حرف های احمدی نژاد ملغمه ای از عقاید "آخرالزمانی"، "فاشیستی"، "خرابکارانه و ضد نظم جهانی" و "ضد یهود" بود. در حالی که بسیاری از کارخانه های کشور ورشکسته شده اند و کارگران ماه های طولانی حقوق دریافت نمی کنند و تورم و بیکاری به نهایت خود رسیده، احمدی نژاد ادعای شراکت در مدیریت دنیا را دارد و برای جهان نقشهء راه صادر می کرد. در زمانی که در کشور خفقان کامل برقرار است و حتی خودی هایی نظیر موسوی و کروبی امنیت جانی ندارند و زندان های جمهوری اسلامی مملو از دانشجو، کارگر، روشنفکر، روزنامه نگار، معلم، دگراندیش دینی، ناراضیان و منتقدین است احمدی نژاد از مناظرات جهانی سخن می گوید که نشانگر اوج بی شرمی این شخص است. احمدی نژاد و رژیم جمهوری اسلامی اساساً منکر همه چیز هستند، از هولو کاست گرفته تا حادثهء یازده سپتامبر، از حق یهودیان برای تشکیل حکومت در اسرائیل تا مسائل روز ایران مثل صدور حکم سنگسار برای سکینه آشتیانی. احمدی نژاد در حالی از مهرورزی و عدالت می گوید که در زندان های جمهوری اسلامی شکنجه و شلاق و عذاب های روانی ساری و جاری است. احمدی نژاد در حالی مدعی معنویت  و اخلاق می شود که رژیم جمهوری اسلامی سی و یک سال است تمام مبانی اخلاق و انصاف را زیر پا گذاشته  و جامعهء ایران را دچار فرسایش روحی و کسالت فرهنگی نموده است. امروز در هیچ جای کشور نقطهء آرامش وجود ندارد و زندگی در سایهء ناامنی، فقر، بیکاری، اختناق و آیندهء ناروشن سرنوشت مشترک اکثریت جوان های ایرانی است. به نظر من، برخلاف ادعای احمدی نژاد، این دمکراسی غربی نیست که به آخر خط رسیده بلکه تفکرات پوسیده و عقب افتاده و نا کارآمد خمینی و اسلام حکومتی است که به انتهای راه پر جنایت خود نزدیک می شود. احمدی نژاد از حقوق "الهی" انسان سخن می گوید در حالی که در علوم سیاسی حقوق انسان امری غیر دینی و فرا دینی و ماقبل دینی است و سنجاق کردن پسوند هایی نظیر"دینی" و "خلقی" برای حق انسان تنها برای تهی نمودن مفاهیم دمکراتیک از معنای خویش است. امروز صندلی های خالی مجمع عمومی سازمان ملل برای من ایرانی درد آور بود؛ کشور کوروش بزرگ و داریوش و انوشیروان، کشور حافظ و سعدی و فردوسی، کشوری که اولین امپراتوری دنیا بوده به جایی سقوط کرده که سخنان رئیس جمهورش برای کثیری از سران دنیا پشیزی ارزش ندارد. به نظر من، تلاش برای فروپاشی حکومت اسلامی تنها یک آرزوی سیاسی نیست، بلکه تلاش راستين برای کسب حیثیت از دست رفته ملت ماست. احمدی نژاد و مانند او دوره ای رئیس می شوند و می روند ولی این ماهیت ستیزگرانه و دشمن ساز  و بی آبروی جمهوری اسلامی است که همچنان پابرجا مانده و ایرانیان سراسر جهان برای پاک نمودن چنین لکه ننگی نباید لحظه ای غفلت کنند.

********************

جمعه 2 مهر 1389 ـ  24 سپتامبر 2010

دربارهء سفارشات خانم کلينتون به ملت ايران

خانم هيلاری کلينتون اخيراً در سفر به اسرائيل گفته است: «چشم امید من تنها به رهبران روحانی و مدنی ایران است که بکوشند تا قدرت خود را حفظ کنند و مانع قدرت‌گرفتن نظامیان شوند». اين اظهارات عمق بي اطلاعي و نا آگاهي مسئولين آمريكايي را از آرايش سياسي قدرت در ايران و توازن نيروها و ساختار جمهوري اسلامي نشان مي دهد. حكومت اسلامي يك ساختار متصلب و محدود سياسي دارد كه يك ولي فقيه غير پاسخگو و پرقدرت آن را هدايت مي كند. از همان سال 57 پايه جمهوري اسلامي بر دو اساس قرار داده شده: اول سوءاستفاده از احساسات مذهبي مردم و استفاده كاملاً ابزاري از دين و، دوم، استفاده از نيروي سركوب و رعب با استفاده از قواي قهريه. حال چگونه است خانم كلينتون ديكتاتوري مذهبي را از ديكتاتوري نظامي بهتر مي داند؟ اساساً آيا در جمهوري اسلامي تفكيكي بين فضاي پليسي و تحميق مذهبي وجود دارد؟ اين موضوع كه ايران دارد به طرف ديكتاتوري نظامي مي رود حرف درست طرح شده ای نيست. از روز تاسيس حکومت اسلامي آنچه همگان شاهدش بوديم "طناب دار"، "تهديدهاي مكرر خميني"، "تيرباران هاي وسيع"، "اعدام هاي دسته جمعي"، "زندان هاي طويل المدت"، "كتك زدن و كشتن مردم در كف خيابان ها" و مانند اينها بوده. آيا تراژدي سال 67 هم تقصير احمدي نژاد و مشايي است؟ آيا مشايي و احمدي نژاد سفارت آمريكا را اشغال كردند و گروگانگيري نمودند؟ آيا خانم كلينتون هنوز سرشت و ماهيت جمهوري اسلامي را نشناخته است؟ اگر نشناخته همين نشان مي دهد که سياست مدار بي كفايتي است و اگر با شناخت صحبت مي كند نشان مي دهد به  ارزش هاي آمريكايي كه يكي از آنها دمكراسي است وفادار نيست. به نظر من دغدغهء هيلاري كلينتون (و كلاً دمكرات ها) ترس از فروپاشي حكومت مذهبي است. به نظر مي رسد شبكه هايي در داخل آمريكا خيلي دوست ندارند ايران سكولار و مدرن اداره شود و خاورميانه آرام گردد و حكومت مذهبي واپسگرا و قرون وسطايي را ترجيح مي دهند. خانم كلينتون با دادن آدرس غلط به مردم هوش كثيري از ايرانيان را دست كم گرفته است. نسخهء خانم كلينتون اين است: "مردم! از ترس احمدي ن‍ژاد و سپاه به آخوندها و مرتجعين مذهبي پناه ببريد!"، "از قاتلان دههء 80 به قاتلان دههء 60 پناه ببريد!"،"از مشايي به رفسنجاني رجوع كنيد!" كه بی اختيار انسان ياد آن شعر ناصر خسرو مي افتد که: «از شاه زي فقيه چنان بود رفتنم / كز بيم مور در دهن اژدها شدم

********************

چهارشنبه 31 شهريور 1389 ـ  22 سپتامبر 2010

احمدی نژاد يا حکومت اسلامی؟

سفر محمود احمدي نژاد به نيويورك سفري از پيش محكوم است. اول اينكه چگونه مي شود رئيس جمهور رژيمي به سازمان ملل سفر كند كه ظرف سي و يك سال گذشته به طور دائم از سوي مجمع عمومي سازمان ملل و شوراي حقوق بشر آن سازمان به نقض گسترده و سيستماتيك حقوق شهروندان ايران محكوم شده است؟ حکومت اسلامي تحت هيچ شرايطي نظم بين الملل و حقوق جهانشمول انسان را قبول ندارد و حقوق بشر و دمكراسي خواهي را غربزدگي مي نامد. دوم آنكه طي چند سال اخير حکومت اسلامي توسط شوراي امنيت سازمان ملل به عهدشكني و نقض تعهداتش محكوم شده و به خاطر غني سازي اورانيوم و باز فرآوري پلوتونيوم دچار تحريم هاي جهاني گشته است. خامنه اي و احمدي ن‍ژاد بارها قطعنامه هاي قانوني شوراي امنيت را مسخره كرده اند و آن را بي ارزش خوانده اند. به نظر من، احمدي نژاد و اصولاً سران حكومت اسلامي تنها براي تبليغات و بحران سازي و جنجال به سازمان ملل مي آيند، وگرنه اگر اين حکومت براي سازمان ملل ارزشی قائل بود غني سازي اورانيوم را كه خواست آژانس بين المللي انرژي اتمي است متوقف و با بازرسان آن سازمان همكاري مي كرد و در رعايت حقوق بشر نيز كوتاهي نمي نمود. يك نكته هم براي ايرانيان خارج از كشور اين است كه شعار "احمدي نژاد رئيس جمهور ايران نيست" يك شعار كاملاً انحرافي  است كه توسط سبزهاي اسلامي سر داده مي شود؛ شعاري كه كثيري از مردم داخل ايران به آن اعتقاد دارند اين است كه "حکومت اسلامي حكومت مطلوب ما نيست". خلاصه كردن تمام معضلات سي و يك سال گذشته در شخص احمدي نژاد يك جعلكاري واضح و يك انحراف كامل است كه عموماً توسط اصلاح طلبان طرفدارخميني مطرح مي شود. اساساً نظام حاكم بر كشور است كه ايران را به بحران و فقر و استبداد كشانده و نه لزوماً شخص حاكمان.

********************

دوشنبه 29 شهريور 1389 ـ  20 سپتامبر 2010

آدرس اسلام رحمانی در بن بست مجلس خبرگان رهبری

اجلاسيهء اخير مجلس خبرگان رهبري بار ديگر نظريهء «اجراي بدون تنازل قانون اساسي» را زير سوال برد. اصلاح طلبان مذهبي (به خصوص محسن كديور) تاكيدشان اين بود كه از درون همين قانون اساسي مي توان اصلاحات مهمي انجام داد و اين طور تبيلغ مي كردند كه  مجلس خبرگان رهبري يكي از همان نهادهايي است كه مي تواند ولي فقيه كنوني را زير سوال ببرد و احياناً بركنار كند. اما اجلاسيهء اخير مجلس خبرگان نشان داد که اين مجلس دست نشاندهء كامل خود خامنه اي بوده و هست و اعضاي آن منصوبان رهبر حکومت اسلامي هستند. مجلس خبرگان بيش از هميشه به مجلسي بي خاصيت و بي قدرت تبديل شده كه تنها هنرش تاييد مطلق و كامل عملكرد رهبر است و كوچكترين انتقادي به رهبر و نهادهاي تحت امرش را وارد نمي داند. مجلس خبرگان تنها سالي دو بار مي گويد كه خامنه اي تنها كسي است كه جامهء رهبري به قامتش برازنده است و معناي اين حرف يعني سقوط آزاد اخلاق و حتي فقه شيعه. اعضاي مجلس خبرگان از بيت المال ملت ايران حقوق دريافت مي كنند ولي كوچكترين حقي براي ملت جهت نظارت بر ولي فقيه قائل نيستند و خودشان نيز حتي يكبار از ولي فقيه انقاد نمي كنند. امروز ايران به كشوري بحران زده و عقب افتاده تبديل شده كه عملكرد ولي فقيه مهمترين عامل آن است. در آن صورت چگونه ميتوان انتظار داشت فقهاي مجلس خبرگان، كه توسط فقهاي شوراي نگهبان سرند شده اند، به فكر حقوق ملت باشند؟ كار به جايي رسيده كه حکومت اسلامي امروز رسماً هل من مبارز مي طلبد و خواهان «جنگي مذهبي بين اسلام و غرب» است و از «جنگ نهايي»، «خشم مقدس»  و «ظهور منجي» دم مي زند و اذهان مردم داخل ايران را به انحراف كشانده است. حكومتي که علي شريعتي از جامعهء بي طبقه توحيدي اش و چپ ها از عدالت اجتماعي اش حرف مي زدند و خميني در نوفل لوشاتو وعده آزادي و عدالت گستردهء آن را مي داد، امروز بدون اغراق به مهمترين ناقض حقوق بشر، بزرگترين زندان اهل قلم، جزء عقب مانده ترين و منزوي ترين كشورها، توسعه نيافته ترين اقتصادها و داراي اوج شكاف طبقاتي تبديل شده و هنوز عده اي از اسلام رحماني و خرد توحيدي و اجراي همين قانون اسلامي  دم مي زنند و انگار نه انگار كه سي و يك سال گذشته چه تجربهء تلخي بوده است. به نظر من انحطاط فرهنگي ايران دير زماني است شروع شده و ادامهء حكومت اسلامي اين انحطاط را تسريع مي كند. ايران در سراشيب جنگ هاي طولاني مذهبي و حيدري- نعمتي قرار دارد اما، در اين ميان، و هنوز، روشنفكران ما از كودتاي بيست و هشت مرداد رها نمي شوند. ما بايد ايران را از شر اختاپوس حكومت جمهوري اسلامي و تفكر خميني مدار نجات دهيم. همه بايد كمك كنيم و حول مشتركات مان ائتلاف كنيم.

********************

جمعه 26 شهريور 1389 ـ  17 سپتامبر 2010

استفادهء ابزاری از قرآن و از آتش زدن قرآن!

پيام رهبر جمهوری اسلامی دربارهء مساله آتش زدن قرآن در آمریکا بار دیگر دروغ گویی و تهمت زنی و بی اخلاقی خامنه ای را به تصویر کشید. اصولاً نوع پاسخ مسلمانان به حوادثی مانند این، نشان از ضعف مفرط جوامع اسلامی در جواب دادن دارد. متأسفانه، پاسخ مناسب و مستدلی هیچگاه از افراطی ها دیده نمی شود. آتش زدن پرچم کشورهای غربی و اسرائیل، هیاهو و تهدید به کشتن، همه از ابزارهای عمدهء مسلمانان به شمار می آید. رهبر جمهوری اسلامی به دروغ مدعی می شود که یهودیت و دولت ایالات متحده پشت قضیه آتش زدن هستند و به کلی یادش می رود که جامعهء آمریکا جامعه ای بزرگ و متکثر و آزاد است و مانند ایران نیست که همهء کارها از جانب دولت هدایت شود. من شخصاً معتقدم قرآن یا متون مذهبی اسلامی و هر دين ديگری را نباید آتش زد بلکه باید اجازه داد تا همگان با نقد همه جانبه و تمام عیار با آنها رو به رو شد. پیام خامنه ای پیامی حاوی "ایدئولوژی نفرت"، "پر از تهمت" و "فارغ از دغدغه های دینی" بود. اساساً اگر حکومتی ادعای قداست قرآن را دارد نباید مساله آتش زدن قرآن را بارها و بارها از تلویزیون و رادیو پخش کند. زیرا حتی به لحاظ فقهی نیز گسترش منکر جایز نیست. در واقع، جمهوری اسلامی بیش از آنکه دغدغهء قرآن را داشته باشد سعی می کند با تبلیغات وسیع به جنگ های مذهبی و اختلافات با غرب دامن زند، و افکار عمومی ملت ایران را راجع به جوامع غربی دچار سوء تفاهم و کج فهمی کند. به همين دليل هم هست که آقای خامنه ای در پیامش هرگز به مخالفت پرزیدنت اوباما و خانم کلینتون با این مساله اشاره ای نمی کند. برای رژیم جمهوری اسلامی تنها امر مهم این است که به صورت "ابزاری" از مقدسات مذهبی استفاده کرده و احساسات افراطی های دنیای اسلام را تحریک کند.

********************

چهارشنبه 24 شهريور 1389 ـ  15 سپتامبر 2010

همه پرسی در ترکيه برای انتخاب بدبختی

برگزاری همه پرسی در ترکیه توسط حزب عدالت و توسعه یک گام به عقب برای سکولاریسم ترکیه است. حزب عدالت وتوسعه قصد دارد که، موریانه وار و بتدريج، ارزش ها ومیراث مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه را از بین ببرد. کمالیسم در ترکیه سه مولفهء اساسی دارد: اول ناسیونالیسم، دوم مدرنیسم، و سوم سکولاريسم. اسلامگرایان به رهبری رجب طیب اردوغان ابتدا با عناوین دهن پرکنی مانند دمکراسی و حقوق مردم وارد می شوند و پس از چندی چهرهء اجتماعی و سیاسی ترکیه را به تئوکراسی تغییر می دهند. به نظر می رسد ترکیه در آغاز راهی است که ایران در انتهای آن است. امروز در ایران خواست جدایی  امر مذهبی از امر حکومتی به عنوان یک گفتمان پر طرفدار مطرح است. به نظر من، هدف نهایی اردوغان کاهش قدرت ارتش نیست بلکه تبدیل کردن ارتش ترکیه به یک ارتش مذهب گراست. در همان حالی که در ایران مکتب اسلام وتئوری های اسلام سیاسی شکست کامل خورده، اين مکتب هنوز در ترکیه هوادارانی دارد. اسلامگرایان همیشه با صحبت از آزادی وارد عمل می شوند و سپس  با در دست گرفتن قدرت کلیهء احزاب و دگراندیشان را سرکوب می کنند. با تمام توان باید با افراط گرایی اسلامی جنگید و مانند بوکسورها لحظه ای به حریف مجال نداد؛ زیرا دنيا ديده است که مجال سی و یک سالهء اسلام خمینی در ایران تنها فاجعه آفریده است. امروز تلاش احمدی نژاد و مشایی در جهت گرفتن ژست ملی گرایی نشان دهندهء شکست کامل نظریهء اسلام حکومتی و جهان وطنی اسلامی است.

********************

دوشنبه 22 شهريور 1389 ـ  13 سپتامبر 2010

اسلام خمینی از اسلام طالبان خطرناک تر است

به نظر من از مهمترین دلابل حادثه یازده سپتامبر دست کم گرفتن خطر"اسلام سیاسی"بود. متاسفانه روشنفکران و مسئولین کشورهای غربی آن قدر که نسبت به کمونیسم حساس بودند خطر جهاد گرایی و بنیادگرایی اسلامی را نادیده گرفتند. برخلاف کمونیست ها و فاشیست ها، اسلام سیاسی خطر بیشترش این است که اعمال خود را به متون دینی نسبت می دهد و "نمایندگی از سوی خداوند" برای نجات دنیا بخشی از تفکر بنیادگرایان است. کاری که باور غلط مذهبی  انجام می دهد این است که تفکر و هستی انسان ها را مسخ می کند و با وعده دنیایی دیگر و بهشت می تواند جنون فرد را رشد داده و او را به کشتن سایر انسانها ترغیب کند. هنوز بعد از گذشت سه دهه از روی کار آمدن وارثان نواب صفوی و شیخ فضل الله نوری، بسیاری از متفکرین ایرانی و خارجی گمان می کنند نهایتاً می توان با بنیادگرایان جمهوری اسلامی به سازش رسید. جمهوری اسلامی  و شبکه هایی مانند القاعده با "هستی و موجودیت" غرب مخالفند نه با"سیاست های" غربی. دشمنی اصلی خمینی با غرب بر سر استعمار و کودتاها و مانند آن نبود، خمینی با مفاهیمی مانند دمکراسی، لیبرالیسم، آزادی بیان و احزاب، روزنامه و رسانه آزاد و حقوق بشر مشکل داشت. آنچه در رسانه های جمهوری اسلامی  تبلیغ می شود  "نقد غرب" نیست بلکه "انکار تمدن غرب و زیر پرسش بردن موجودیت فعلی دمکراسی غربی" است. نگاه رسانه های غربی و نخبگان غربی به جمهوری اسلامی ایران تا کنون نگاهی ناقص و ناکافی و خوشبینانه بوده. آن چیزی که سران فعلی جمهوری اسلامی را ارضاء می کند یک جنگ تمدنی و مذهبی وسیع است که باعث بی نظمی جهانی گردد. جمهوری اسلامی یک موجودیت دردسر ساز و ضد نظم بین الملل است که خطرش تنها با سقوطش به پایان می رسد. کوتاه آمدن در مقابل چنین طرز تفکر خطرناک و مخربی تنها باعث گسترش حوادثی مانند 11سپتامبر خواهد شد. نسخهء حکومت اسلامی برای دنیا "ناامنی"، "هراس افکنی"، "سیاست تهاجمی" و "نفرت پراکنی" است. همانطور که غرب و نخبگانش تمام تلاش خود را مصروف مبارزه با کمونیسم سیاسی کردند و قبل از آن با فاشیسم به مقابله پرداختند در دورهء کنونی نیز «مبارزهء تئوریک و گفتمانی» با اسلام خمینی و طالبانی لازم به نظر می رسد. خطر اسلام خمینی حتی از طالبان نیز بیشتر است چرا که روش های خمینیست ها برای نابودی آزادی و دمکراسی و حقوق انسانی پیچیده تر از طالبان افغانستان است.

********************

جمعه 19 شهريور 1389 ـ  10 سپتامبر 2010

آزادی عقيده يعنی ويران شدن بنياد ولايت فقيه

سخنان اخیر کامران دانشجو درباره با خاک یکسان کردن دانشگاه ها ریشه در تفکر خمینی دارد خود خمینی خطر دانشگاه را از بمب خوشه ای بیشتر می دانست آقای خامنه ای هم تقریباً در تمام سخنرانی هایش ترس خود از علوم انسانی را ابراز می دارد به نظر من ریشه ترس این نوع افراد از علوم انسانی رایج در دنیا نداشتن پاسخ و ضعف تفکر است اساس تفکر معتقدین به ولایت فقیه "حذف کامل" مخالف عقیدتی و سیاسی است پاسخ تفکر اسلامی در بیشتر موارد در طول تاریخ کشتن مخالفین، هوچیگری و هیاهو بوده نمونه بارز آن در ایران تفکر نواب صفوی و قتل کسروی است که نشان از بی منطق بودن و قائل به ترور مخالف بودن اسلامی ها ست آقای خامنه ای چون متوجه است تفکر اسلام سیاسی و حکومت مذهبی تقریباً بطور کامل مشروعیت و حقانیت خود را در ایران از دست داده دائم از مقابله با علوم انسانی  صحبت می کند هدف نهایی آقای خامنه ای این است که دانشجویان ایران با امثال منتسکیو، ولتر، فروید و مانند آنها آشنا نباشند در حالی که در عصر انفجار اطلاعات، کنترل فکر جوانان ایران امری از پیش شکست خورده است ترس اصلی حکومت اسلامی از مفاهیمی مانند دمکراسی و پارلمان و حزب و آزادی عقیده است از نظر رهبر جمهوری اسلامی آزادی عقیده به معنی از بین رفتن اساس ولایت  فقیه است زیرا در بحث آزاد نقاط ضعف اسلام سیاسی برجسته می شود و نا کار آمدی آن در عصر مدرن کاملاً واضح می گردد.

********************

چهارشنبه 17 شهريور 1389 ـ  8 سپتامبر 2010

بيائيد «موردی» صحبت نکنيم!

من فکر می کنم یکی از گروه هایی که می تواند در رسیدن ایران به دمکراسی تاثیر گذار باشد حقوقدانان ایران هستند. درهمین موضوع حکم "محارب" برای شیوا نظر آهاری متاسفانه تمام بحث حقوق دانان این است که شیوا نظر آهاری «محارب» نیست. درست است که تحت هیچ شرایطی شیوا نظر آهاری محارب نیست ولی پرسش اساسی این باید باشد که اصولاً «حکم محاربه با الله» یعنی چه؟ چرا ایران باید در دوران مدرن دارای حقوق عقب ماندهء هزار و چهار صد سال پیش باشد؟ حکم هایی مانند "محاربه"، "مفسد فی الارض"، "مهدور الدم"، و "واجب القتل"، تماماً، مفاهیمی زائیده شده از متون مذهبی هستند که کوچکترین قرابتی با مفاهیم حقوق مدرن ندارند. متاسفانه مهمترین ضربه ای که ایران ظرف سی و یک سال گذشته خورده عقب ماندگی حقوقی و ضایع شدن حق شهروندی تحت حاکمیت حکومت اسلامی است. حقوق مدرن برای یک «جرم» يک «مجازات» مشابه دارد ولی، برای مثال، در حقوق جزای اسلامی دو قاتل سرنوشت متفاوتی پیدا می کنند؛ یکی ممکن است برای کشتن یک انسان دیگر اعدام شود و دیگری بخاطر عفو خانوادهء مقتول از اعدام رهایی یابد. حتی کشتن افراد، در صورتی که قاتل بتواند کشته شدن مقتول را تحت عناوینی مذهبی مانند "سب النبی" یا "توهین به اسلام" ثابت کند مشمول مجازات نیست و قاتل تبرئه می شود. بنابراین، یکی از تلاش های مهم ایرانیان مخالف حکومت اسلامی باید این باشد که "موردی" صحبت نکنند بلکه "رویه و اساس دستگاه قضایی" را زیر سوال ببرند. تا زمانی که ایران تحت «قوانین شرع بنیاد» اداره شود امثال خامنه ای به سادگی می توانند هر کسی را که عقایدش را نپسندیدند "محارب" اعلام کرده و وی را بکشند. خود خامنه ای چند روز پیش به صراحت تاکید کرد که اگر احساس کند کسی "واجب القتل" است به صراحت اعلام و اسم آن فرد را برای کشته شدن علنی می کند. البته خامنه ای اين «اگر» را به دروغ گفت و، در پشت پرده، عملاً، نام کسانی که باید کشته شوند توسط خود خامنه ای ابلاغ می شود و يا به تصويب او می رسد. این وضعیت یعنی وجود یک فاجعه ملی تمام عیار، آن هم تحت قیمومیت یک ولی فقیه غیر پاسخگو و مستبد. و این یعنی ماندن در اعماق قرون وسطای ایران.

********************

دوشنبه 15 شهريور 1389 ـ  6 سپتامبر 2010

مذاکره در بند بیماران روانی خطرناک!

سخنان تند و غیر مسئولانه محمود احمدی نژاد نشان دهنده یک واقعیت مسلم است، جمهوری اسلامی امروز بزرگترین مانع صلح و آرامش در خاورمیانه است و «علنا و عملا» از ادامه منازعه اسراییل و فلسطین دفاع می کند،احمدی نژاد که خود سابقه عملیات تروریستی در اتریش را دارد امروز در قامت یک تروریست بالفطره ظاهر شد،به نظر من دست کم گرفتن فاشیسم اسلامی همانند نازیسم خطرناک و مخرب است آدولف هیتلر هم در ابتدا دست کم گرفته می شد و مماشات با او سبب ساز جنگ جهانی گشت جماعت جمکرانی حاکم بر کشور ما «واقعا» اعتقاد دارند جهان باید کنف یکون شود تا «آقا» ظهور نماید، متاسفانه کشورها و تحلیلگران غربی تنها به مسائل سیاسی و هسته ای توجه دارند و از خطر بسیار شدید موعود گرایی و مهدویت هزاره در جمهوری اسلامی غافلند سعی احمدی نژاد در تریبون های جهانی این است که ادای پیامبران و امامان را در آورد و مواضع ضد بشری خود را یکتا پرستی و عدالت خواهی! معرفی کند. یکتا پرستی در منطق جمهوری اسلامی یعنی پرستیدن شخص خامنه ای و عدالت خواهی آن به معنای کشتن دو سوم مردم دنیاست احمدی نژاد که دولتش به «دولت کودتا» معروف است و کثیری از مردم ایران وی را رئیس جمهور غیر قانونی کشور ایران می دانند امروز رسما برای ملتهای عرب و به خصوص ملت فلسطین تعیین تکلیف می کرد که در نوع خود هم خنده دار است هم گریه دار و هم از توهم ذهن بیمار احمدی نژاد حکایت می کند، جمعیتی هم به خیابان آورده شده بود بیش از آن که شامل«مردم ایران» افراد وابسته به حکومت بودند که توسط «بسیج محلات» و با اتوبوس های دولتی به خیابان گسیل می شوند تاریخ همواره شاهد جنگها و مصیبت هایی بوده که بیماران روانی مانند هیتلر راه انداخته اند اگر مملکت ما دارای یک حکومت عادی بود امروز خامنه ای و احمدی نژاد و احمد خاتمی در «بند بیماران روانی خطرناک» بستری می شدند و ملتی از دست تنش آفرینی آنها راحت بود. بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریکاست که خطر فاشیسم امام زمانی جمهوری اسلامی را برای مسئولان غربی توضیح دهند، امید بستن به مذاکره و کنار آمدن با چنین رژیمی تنها ناامنی بیشتر برای دنیاست.