پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
بخشی از نوشتهء مازيار رادمنش
کمتر از يک هفته پس از انتقادات هاشم آغاجري از "تقليد" و "برده داري" در اسلام و همچنين اشاره به تناقض در سخنان آيت الله خميني در خانه ي عبدالله نوري، محمد مجتهد شبستري در اصفهان به انتقاد از خرافات ديني پرداخت و محافظه کارا، به بهانهء سخنان اين نظريه پرداز ديني، موجي جديد از حملات را عليه او سازماندهي کردند که تا امروز ادامه داشته است.
محمد مجتهد شبستري روز دوشنبه 5 اسفندماه سال جاريT طي سخناني در دانشگاه صنعتي اصفهانT با اشاره به احتمال راه يافتن اوهام، ترديد، ارتكاب گناه و عصيان در انديشه و اعمال پيامبر اسلام، گفت: "پيامبر وظيفه شان فقط دعوت مردم به سمت خدا بوده و در همين وظيفه خود عصمت داشته اند و هيچگاه از اين وظيفه غافل نشدهاند. اما از نظر انجام گناهان نمي توان عصمت برايشان در نظر گرفت." شبستري براي اثبات سخنانش به وجود نقص در کتاب، سنت و ادعيه امامان در عرض نياز به درگاه الهي، اشاره کرده و افزود: "اين نشان مي دهد در خلوت خود دچار گناهان بسياري شده اند."
شبستري در ادامه گفت: "حالت ديگري را مي توان فرض كرد كه اين عبادات، دروغين و براي متمايل كردن افكار عمومي به خود بوده است. يا از خدا مي خواهند كه "خدايا مرا بهتر از آنچه مردم تصور مي كنند قرار ده ". يعني اينكه بعضي كه آنها را نور مي دانند تصوري مبالغه آميز است." شبستري در ادامه افزود: "دين كه مي گويند از نزد خدا آمده چيزي نيست به جز شيوهء سلوك انسان ها در راه معنويت و از خود انسان شروع مي شود و نقش خدا در دين فقط در حد ارشاد براي بهتر سير كردن اين مسير است." شبستري ضمن اشاره به اينکه "قتی مي گوييم ايشان علم به شيمي و فيزيك داشته، پس چرا اثر و كتابي در اين راستا از خود به جا نگذاشته است؟" تصريح کرد: "من كه تا به حال برداشت علمي از قرآن نديده ام، اگر شما ديده ايد به ما هم نشان دهيد."
سخنان اخير شبستري را مي توان در ادامهء نظراتي دانست که او با کتاب "هرمنوتيک، کتاب و سنت" و عبدالکريم سروش با "قبض و بسط تئوريک شريعت" مطرح کرد. اين نوانديش اسلامگرا که براي نخستين بار مبحث هرمنوتيک و تآويل را وارد گفتمان کتاب "قران" و سنت کرده، معتقد به تکامل معرفت ديني بر پايه آزادي هاي فردي است. هرچند برادر او آيت الله محسن مجتهد شبستري به عنوان نماينده ولي فقيه، امام جمعه تبريز و از روحانيون با نفوذ است، اما محمد مجتهد شبستري به دليل تبيين و برداشتي که از مباحث ديني دارد مغضوب حکومت و حاکمان جمهوري اسلامي بوده و هست.
سخنان اخير وي در رسانه هاي اصولگرايان هتاكي و جسارت به ساحت پيامبر اعظم و تمسخر عصمت پيامبر خوانده شد و گمان مي رود سخت گيري ها بر وي و نوانديشان ديني شدت يابد.
محسن کديور از نوانديشان ديني که دربارهء زندگي و سير سلوک مجتهد شبستري انديشه و تحقيق کرده، دربارهء شبستري مي گويد: "وي عالِمي است که به مشکل تاريخي مسلمانان در مسئله فهم متن پي برده و براي نخستين بار در زبان فارسي و در حوزه شيعي موفق شده علم هرمنوتيک را بشناساند و اين روش تازه را در فهمِ متنِ کتاب و سنت بکار گيرد."
در عين حال، استدلالهاي او در تاييد بدون قيد و شرط حقوق بشر و دموكراسي، بدون انتساب آنها به اسلام، يا استخراج شان از اسلام و يا حتي محدود كردن شان به اسلام، از جمله نتايج انديشه های اوست. از نظر شبستري حقوق بشر و دموكراسي فرآورده هاي عقل بشري هستند كه در گذار زمان پديدار شده و رو به بسط دارند و نمي بايست سراغ آنها را از كتاب و سنت گرفت.
فقيهي كه در تلاش براي ارائهء يك فتواي فقهي است، بالطبع مي بايد از دانش تخصصي كافي نسبت به موضوع برخوردار باشد، كه اين مستلزم اطلاع از مجموعه دانش عصر و توجه به يافته هاي علوم جديد است و صرف اتكا به متون سنتي حقوقي كافي نيست. بنابراين، جست و جوي احكام و قواعد حقوقي در كتاب و سنت کافي نخواهد بود و بايد آن را از بافت خود خارج كرده و بهعنوان پاسخ هايي براي مسائل معاصر به كار بريم. زيرا بسياري از اين دستورات، پاسخ به مسائل اجتماعي مطرح در عهد پيامبر اسلام بودهاند و به سادگي قابل تطبيق كامل بر وضعيت امروز نيستند. به اعتقاد او حقوق بشر و دموكراسي با اسلام سازگار است، نه به خاطر آنكه تعليم قرآن يا سنت نبوي است و يا از سوي فقه به رسميت شناخته شده، بلكه بدان جهت كه اين مفاهيم تفسيري معقول و امروزي از حاكميت عادلانه است و تحقق آنها به بشر كمك ميكند كه شرايط سياسي و اجتماعي اي را فراهم آورد كه موجب رشد ايمان آزادانه واقعي و نه واپس رفتن آن باشد. در نتيجه دموكراسي و حقوق بشر، بهتر از هر نظام اسلامي ولي خودكامه ديگري، به اسلام مدد مي رسانند.
شبستري در نوشته هايش به مفاهيمي چون آزادي و مسئوليت اشاره کرده و همچنين عدالت را ارزشي بنيادين ميداند، كه هم معرف انديشه اسلامي است و هم رعايت آن به عنوان يك دستورالعمل ابدي و دائم العمر، از سوي خدا به بشر تكليف شده است. گرچه نميتوان از قرآن يك نظريه مشخص در مورد حكومت استخراج كرد و اين بر عهده خرد انساني نهاده شده تا دائما به بازتفسير مفهوم عدالت و حكومت عادلانه بپردازد. از نظر او متن وحياني را به خودي خود نبايد كلام جاودان خداوند تلقي كرد، بلكه اين متن مادامي كه برانگيزاننده تجربه ديني در مخاطب باشد، كلام الهي است. در نتيجه، اين كلام در زمان حاضر فقط نزد مخاطب آن وجود دارد و اين تجربه ديني، همان ايمان است.
ايمان از نظر شبستري نه اعتقاد و نه معرفت نسبت به چيزي است. اعتقادات مذهبي، عقايد، نظريهها و امثال آن، مي توانند ترجمان ايمان باشند، ولي خود ايمان نيستند. به گمان شبستري ايمان عبارت است از تصميمي آگاهانه و مبتني بر آزادي دروني فرد براي اقبال به خدا. اين به معناي آن نيست كه يك بار تصميمي گرفته شود كه براي همه زمان ها معتبر و ادامه دار باشد، بلكه اين تصميم مي بايست در مواجهه با شرايط متغير زندگي، مرتبا از نو اتخاذ گردد. از نظر او ايمان متكي است بر اراده آزاد، كه خود يكي از ويژگي هاي اصلي انسانيت است. او معتقد است که آزادي دروني انسان ميبايد با آزادي بيروني اش همراه باشد، زيرا نميتوان از بيرون مردم را وادار كرد كه در درون خود عزم اقبال به خدا كنند.
شبستري همچنين با قرائت رسمي از دين مخالف است و در اين باره مي گويد به محض آنكه يك گروه داراي نفوذ سياسي و اجتماعي مدعي شود كه توان تمييز ميان حق و باطل مذهبي را انحصارا در اختيار دارد و در نتيجه قرائتي رسمي از دين را ارائه كند، آن دين تبديل به يك ابزار ميشود و گوهر خود، يعني ايمان را از دست ميدهد. از وي مقالات متعددي به زبانهاي آلماني و عربي در مجلههاي تخصصي اروپايي و عربي منتشر شده است. صاحب نظران متعددي مقالات او را به آلماني و انگليسي و عربي و ترکي ترجمه و منتشر کرده و يا بر افکار او نقد نوشته اند. شبستري به زبان هاي آلماني و عربي تسلط کامل دارد.
******
زندگينامه
محمد مجتهد شبستري به سال 1315 در شبستر (آذربايجان شرقي) و در خانواده اي مذهبي متولد شد دوران خردسالي را در شبستر گذراند و سپس در 5 سالگي به اتفاق خانواده براي سکونت به تبريز نقل مکان کرد. وي برادر بزرگتر آيت الله محسن مجتهد شبستري، نمايندهء ولي فقيه و امام جمعه فعلي تبريز است. پدرشان آيت الله حاج ميرزا كاظم از آخوندهاي دوران پهلوي اول و علماي طراز اول تبريز بود که پس از پايان تحصيلات از حوزه نجف، مدتى در شبستر و سپس ده سال آخر عمرش را مقيم تبريز شد. آنطور که محسن شبستري مي گويد تا جد ششم خانواده شبستري همگي آخوند بوده اند.
دوران کودکي محمد در تبريز گذشت و در سال 1329 هنگامي که 14 سال داشت به دليل پيشينه خانوادگي و علايقي که به علوم ديني و علي الخصوص فلسفه داشت براي تحصيل در حوزه علميه قم به اين شهر کوچ کرد. دروس حوزوي در آن ايام، به مانند امروز، شامل موضوعاتي مثل حقوق اسلامي با تاكيد بر فقه، كلام، عرفان و فلسفه بود. شبستري جزو آن دسته از طلابي بود كه تمركز يك سويه بر مباحث خشك فقهي را کافي ندانست و توجه خود را معطوف به موضوعات فلسفي و عرفاني كرد. مباحثي که اکثر روحانيون بزرگ آن زمان بدانها رغبتي نداشتند. ضمن آنکه دو مدرس برجسته و کاريزماي اين دروس يعني علامه طباطبايي و آيت الله خميني او را به تحصيل اين دروس مشتاق تر مي کرد.
دو سال بعد برادرش حسين به او پيوست گرچه در آينده اي نه چندان دور هر يک راهي را برگزيد که با انتخاب ديگري 180 درجه تفاوت داشت. محمد مجتهد شبستري به مدت 18 سال در حوزه علميه قم به تحصيل و تحقيق در فلسفه و کلام اسلامي، فقه و اصول و تفسير پرداخت و تحصيلات خود را در بالاترين سطوح حوزوي به پايان رساند. شبستري در دوره اي در حوزه قم تحصيل کرد که چهره هاي بزرگي در آنجا مشغول تدريس علوم ديني بودند. در درس خارج فقه و اصول سيد حسين بروجردي، سيد محمد محقق داماد، سيد محمد رضا گلپايگاني، ميرزا هاشم عاملي و روح الله خميني شرکت کرد. فلسفه و تفسير را نزد علامه سيد محمد حسين طباطبايي آموخت و اخلاق را نزد حسين فاطمي قمي و شيخ عباس تهراني فرا گرفت. شايد بي دليل نيست که اغلب شاگردان آن دوره اگر در قيد حيات باشند، از زمره ي وزنه هاي حکومت به شمار مي روند، هرچند که در اين ميان نخبگاني چون محمد مجتهد شبستري راه ديگري در پيش گرفتند.
شبستري در پايان دهه ي 30 شمسي در تجربه و دغدغه اي مشترك با امام موسي صدر نخستين نشريه ديني را با رويكرد نماياندن صورت عقلاني اسلام با نام "درسهايي از مكتب اسلام" منتشر كرد.
در مدت تحصيل در قم جذب افکار آيت الله خميني شد. آنچه موجب جذب شبستري و ديگر طلاب به آيت الله خميني ميشد، جداي از تعاليم فلسفي و عرفاني اش، انديشه سياسي او مبتني بر منحصر نبودن نظام اخلاقي اسلام به روابط شخصي و خصوصي و استفاده از آن در حكومت و شكل دولت بود.
شبستري همسو با انديشه سياسي شيعه رايج در ايران دهه هاي چهل و پنجاه شمسي، خود را با انديشه روشنفكران ديني اي مثل آل احمد، شريعتي و روحانيون سياسي اي همچون مرتضي مطهري نزديك يافت و به انتقاد از رژيم پيشين دست زد...
برخي محققين زندگي شبستري را به چند دوره تقسيم کرده اند، کديور درباره افکار شبستري در ميان سال هاي 30 تا 48 مي نويسد: "در مرحله اول وي کمي با ديگر روحانيون متفاوت است، اهل قلم است، روزنامه و مجلّه مي خواند، حساسيت اجتماعي و سياسي دارد، کتاب "جامعة انساني اسلام" حاصل اين مرحله است. او در اين مرحله اگرچه دردآشنا است، اما در چارچوب انديشه سنتي به دنبال راه حل است."
در سال 1348 دو تن از مراجع تقليد شيعه و سيد محمد بهشتي از وي دعوت کردند تا براي ادارۀ مرکز اسلامي هامبورگ به آلمان برود. همان مركزي كه چند سال بعد، محمد خاتمي به جاي او به رياست آن گمارده شد. شبستري اين دعوت را پذيرفت و به اتفاق خانواده به هامبورگ رفت. وي تا سال 1357 به مدت 9 سال مدير مرکز اسلامي هامبورگ [مركز اسلامي مسجد امام علي] بود. شبستري در دوره اقامت در هامبورگ، از گفت و گوهاي اسلام و مسيحيت حمايت كرد و با گشودن مسجد به روي همه مسلمانان، بر دامنه نفوذ آن افزود.
او زبان آلماني را فرا گرفت و مطالعات خود در زمينه فلسفه غرب و كلام مسيحي، به ويژه كلام پروتستانيزم را دنبال و آثار متكلماني چون پل تيليخ، كارل بارث و كارل رانر و نيز انديشه هاي فيلسوفاني مثل امانوئل كانت، ويلهلم ديلتاي و هانس گئورگ گادامر را مطالعه کرد. او در اين مدت بارها براي شرکت در کنفرانسهاي بينالمللي فلسفي و سخنراني در آنها به کشورهاي مختلف اروپايي، عربي و امريکا سفر کرد و با شخصيتهاي برجسته مسيحي، يهودي، بودايي و مسلمان به گفت و گو نشست و درباره چالشهاي فلسفه جديد با الهيات اديان بزرگ جهان تبادل نظر کرد.
به اعتقاد کديور، اين دوران دومين مرحله از زندگي رو به تکامل شبستري بوده است؛ "در مرحله دوم (1348-57) او از نزديک با غرب آشنا مي شود، آلماني مي آموزد، با عالمان مسيحي وارد گفتگو مي شود، و از طريق مطالعاتي فشرده با آراء متالهان مسيحي از قبيل بولتمن و تيليخ آشنا مي شود و بالاخره با توجه به پيشينه تحصيليش هرمنوتيک را مي يابد. از جمله در آراء شلايرماخر، ديلتاي، هايدگر، گادامر و هيرش تأمّل مي کند. اکنون به آستانه مسئله رسيده است، مسئله فهم. او گمشده خود را يافته است."
مجتهد شبستري اواخر سال 1356 با هدف استقرار دموکراسي در ايران و ورود به عرصه سياسي- فرهنگي به ايران بازگشت. [پس از انقلاب] مقالات فرهنگي سياسي او در مجلات و روزنامههاي آن دوران منتشر و سخنرانيهاي او از صدا و سيما پخش مي شد. در سال 1358 وي يک هفته نامه تئوريک به نام انديشه اسلامي را منتشر کرد. اين مجله در بردارنده ديدگاه هاي نويني درباره فهم اسلام بود که انتشار آن بعد از 15 شماره به علت مشکلات مالي متوقف شد. اين هفته نامه به تفصيل از روند اوضاع سياسي به صراحت انتقاد مي کرد.
شبستري در اولين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامی [در سال 1359] از آذربايجان شرقي به نمايندگي مجلس انتخاب شد. او در آن مجلس از جمله نمايندگان آزادي خواه بود که در عين طرفداري از انقلاب منتقد روند اوضاع سياسي بودند و آراء خود را بي پروا در مجلس بيان ميکردند.
مجتهد شبستري خيلي زود از سياست كناره گرفت و ايدئولوژي جمهوري اسلامي و عملكرد دولت را با نگاهي محققانه مورد بررسي و تامل قرار داد. تحول انديشه او از باور به "اسلام بهعنوان راه حل" به "فهمي آزاد انديشانه از دين"، نوعي تغيير پارادايم محسوب مي شد كه بسياري از روشنفكران ديني و متفكران اصلاح طلبي كه جزو حاميان سرسخت آيت الله خميني و جمهوري اسلامي بودند را در بر مي گرفت. وي پس از پايان دوره اول مجلس شوراي اسلامي چون با روند اوضاع سياسي کشور موافق نبود از شرکت در دوره دوم انتخابات خودداري کرد.
کديور
در اين باره مي گويد: «در مرحله سوم، شبستري در تهران "مجله انديشه اسلامي" را
منتشر مي کند، نخستين مجله تئوريک نوانديشي ديني پس از انقلاب. در کسوت نمايندگي
مردم تهران به مجلس شوراي اسلامي مي رود. او در اين پندار است که "تفسير جديدي از
اسلام" در ايران پيروز شده است، و به عنوان سفير فرهنگي اين تفسيرِ تازه به اينجا
و آنجا سفر مي کند. اما خيلي زود در مي يابد که اين "تفسير جديد از اسلام" در
سياستِ پس از انقلاب سهمي ندارد، و اصولاً قدرت را با انديشه سرِ آشتي نيست. نو
انديش ديني به حاشيه رانده مي شود.»
در همان سالها وزارت علوم جمهوري اسلامي از وي دعوت کرد عضويت هيأت
علمي دانشگاه تهران را بپذيرد. وي با استقبال از اين دعوت در گروه فلسفه و کلام
اسلامي دانشکده الهيات و معارف اسلامي مشغول تدريس شد و سپس به گروه اديان و عرفان
همان دانشکده انتقال يافت. در سالهاي بعد وي به رتبه دانشياري و سپس رتبه "استاد
تمام"
ارتقاء
يافت. شبستري سالهاي متمادي در رشتههاي کلام تطبيقي، تاريخ اديان تطبيقي و عرفان
تطبيقي (يهوديت، مسيحيت، اسلام، بوديسم و هندوئيسم) در دانشکده الهيات، در مقطع
کارشناسي ارشد و دکتري تدريس کرد. شبستري همچنين راهنمائي و يا مشاوره دهها رساله
کارشناسي ارشد و دکتري در دروس تخصصي ياد شده را بر عهده داشته است.
او در ساماندهي كنفرانس هاي بينالمللي مربوط به گفت و گوهاي اسلام و مسيحيت نقش داشت و از آغاز دهه هفتاد شمسي با نگارش مقالاتي در روزنامهها و مجلات، رويكردي نوين و انتقادي نسبت به دين را مطرح كرد. شبستري به واسطه اين فعاليت مطبوعاتي و نيز به خاطر ارائه مجموعه اي از سخنراني هاي عمومي در دانشگاهها و ديگر محافل عمومي، نقش فعالي در تكوين گفتمان ديني و سياسي جامعه ايفا كرده و به عنوان يكي از برجستهترين روشنفكران ديني در ايران معاصر مطرح شد. مجتهد شبستري در سال 1376 کتاب "هرمنوتيک، کتاب و سنت" را منتشر کرد که پيش تر بخشي از موضوعات آن را براي دانشجويان کارشناسي ارشد دانشکده الهيات تدريس کرده بود.
با نشر اين اثر چشم انداز جديدي براي پژوهشگران علوم ديني و خصوصاً دانشوران حوزۀ علميه قم گشوده شد و آنان با موضوعي بسيار مهم يعني نسبت کتاب و سنت ــ که هميشه دو منبع اصلي علوم اسلامي بودهاند ــ با هرمنوتيک جديد براي اولينبار، آشنا شدند. در سالهاي بعد کتابها و مقالات متعددي در اين باب نوشته شد. آراء وي نيز مورد مخالفتها و موافقتهاي زياد قرار گرفت، امّا بالاخره هرمنوتيک جديد جاي خود را در ادبيات ديني معاصر ايران باز کرد. وي تحقيقات و مباحث خود را براي روشن تر ساختن نظرياتي که مطرح کرده بود همچنان ادامه داد و در سال هاي پسين کتابهاي "ايمان و آزادي"، "نقدي بر قرائت رسمي از دين" و "تأملاتي در قرائت انساني از دين" را منتشر کرد که هر کدام از آنها به گونه اي به همان مسئله پرداختهاند.
وي در بيست سال اخير ارتباط علمي و فلسفي خود با جهان غرب را همواره حفظ کرده و در سمينارها و کنفرانس هاي بين المللي که به مباحث الهيات تطبيقي و يا گفتگوهاي ميان اديان مرتبط است شرکت و در آنها سخنراني کرده است.
در سال 85 با پيام احمدي نژاد مبني بر اينکه دانشگاه ها بايد از اساتيد ليبرال و سکولار خالي شود، عدم امنيت پرسنل دانشگاهي شدت گرفت. بدنبال آن موج بازنشسته کردن استادان دگرانديش دانشگاههاي ايران راه افتاد با اينکه 19 سال بيشتر از خدمت رسمي مجتهد شبستري در دانشگاه تهران سپري نشده بود و او تنها "استاد تمام" گروه اديان وعرفان دانشکدۀ الهيات دانشگاه تهران بود و گروه آموزشي نيز نياز مبرم به حضور او را اعلام کرده بود وي را مشمول بازنشستگي اجباري سني کردند.
مجتهد شبستري در 5 سال گذشته بنا به دعوت دانشگاه وين (اتريش) و دانشگاه بن (آلمان) نظرات خود در باب نسبت متون ديني اسلام با هرمنوتيک جديد و نسبت اسلام دموکراسي و حقوق بشر را براي دانشجويان رشتههاي اسلام شناسي و حقوق آن دانشگاهها به صورت درس گفتارهاي فشرده (Vorlesung) تدريس کرده است. در خرداد 76 پس از روي کار آمدن دولت خاتمي بالطبع وي جزو اصلاح طلبان محسوب شد، اما وي همچون عبدالكريم سروش، به ندرت وارد مسائل روزمره سياسي شده يا از اقدامات اصلاحي معيني حمايت كرده است. با وجود آنكه شبستري فاصله خود را با مباحث مربوط به دكترين حكومتي جمهوري اسلامي حفظ و از نقد نمايندگان رسمي آن، احتراز کرده تا درگير امور حاشيهاي نشود، ولي بخش عمده اي از آثار او، در بستر گفتمان مذهبي و سياسي ايران امروز، قابل درک و برداشت سياسي است.
پس از بازنشستگي، دو دانشگاه از آلمان و اتريش جهت تدريس از وي دعوت به عمل آوردند ولي او به علت وضعيت نامساعد مزاجي آن دعوتها را نپذيرفت و بصورت صوتي تدريس را در اين دانشگاه ها ادامه داد. در همان سال 85 وي از لباس آخوندي به در آمد و آنچنان که کديور درباره وي نوشته است: "او در يکي از سلوک هاي معنوي خود در سال 1385 درست در هفتاد سالگي، آرام و بي سر و صدا، خرقه و دستار بنهاد و حتّي به ظاهر نيز از همگنان ديروز فاصله گرفت. هرچند او به منش و درون بيش از مدّعيان، روحاني و معنوي است و دغدغة اصليش همچنان اصلاح فهم ديني است."
برگرفته از سايت «روز آنلاين»:
http://roozonline.com/archives/2009/03/post_11831.php
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |