بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | آدرس اين صفحه با فيلترشکن: |
پنج شنبه 26 شهريور 1388 ـ 17 سپتامبر 2009 |
سرنوشت جنبش سبز در صورت بازداشت مهندس موسوی
رمضان پوربخش
يکی از مقاله نویسان مستقل گروه انقلاب سبز
این روزها همه میپرسند که در صورت بازداشت موسوی و کروبی، جنبش سبز ملت ایران به چه
سرنوشتی دچار خواهد شد؟ اینک سبزها باید برای سخت ترین شرایط ممکن آماده باشند و
این آمادگی از طریق انسجام، ارتباط و برنامه حاصل میشود. موسوی در بیانیه تاریخی
خود میگوید: «همه به خوبی آگاهیم که در درون دستگاههای حكومتي و شبه حكومتي افرادی
وجود دارند که تنها راه ادامه حضور خود در قدرت را التهاب آفرینی و بحران زاییهای
پیاپی و طفره رفتن از حل مشکلات و نابسامانی هایی میدانند که خود مسبب آنها بوده
اند. آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران های موجود با بحران های بزرگ
تر و توسعه رفتارهای نابخردانه خود به مرزهایی خطرناکترند». این یعنی محافل و گروه
هایی در حاکمیت وجود دارند، که تنها راه بقای خود را در این میبینند که خطاها و
جنایت های خود را با ایجاد بحرانهای جدید، به دست فراموشی بسپارند. چرا که به محض
آرام شدن اوضاع و فروکش کردن التهابات و هیجانات، باید در مورد تقلبها و جنایات خود
پاسخگو باشند. بنا براین مشاهده میکنیم که آرامش نسبی جامعه، تهدیدی برای کودتاچیان
است و جنبش مدنی در فضای منطق و عقلانیت، راحت تر میتواند کودتا چیان را ساقط کند.
در واقع، نظامیان کم صبر و عجول هستند و نمیتوانند آمادگی و نیروی خود را در
رقابتهای اجتماعی طولانی حفظ کنند. آنها اگر حمله نکنند، باید به پادگانهای خود
برگرند و عرصه را به حریف ببازند. پس میتوان از همین ویژگی بر علیه خودشان استفاده
کرد. اما اکنون سوال این است که با توجه به اهداف و برنامه های جنبش سبز، در برابر
بازداشت رهبران جنبش چه باید کرد؟
اول – صبر و خونسردی؛ مقدمه هر تصمیم صحیح
دستگیری و بازداشت، برای رهبرانی مثل گاندی و ماندلا اتفاق افتاد، اما باعث شکست
شان نشد. باید واقع بین باشیم و بپذیریم که طرف مقابل از همه ابزارهای ممکن برای
گریز از شکست استفاده خواهد کرد. ما هم باید برای یک مبارزه طولانی و فرسایشی آماده
شویم.
دستگیری رهبران جنبش، هزینه عظیمی برای کودتاچیان خواهد داشت: مشروعیت نظام به کلی
از بین میرود، علمای مذهبی پس از مدتی کوتاه، بر علیه دولت فتوا میدهند، و ولی فقیه
در نبود رقیب سیاسی، به طور کامل به اسارت نظامیان در می آید و مهم تر از همه،
حیثیت نظام در جامعه جهانی به طور کامل از بین میرود. آنها در برابر این هزینه
سنگین هیچ چیز به دست نخواهند آورد، به این شرط که ما فعالانه به مبارزه مدنی خود
ادامه دهیم. هر گونه خشونت و حرکتهای کور و احساسی باعث میشود مشروعیت مدنی جنبش و
عقلانیت جهانشمول آن به زیر سوال برود و جنبش سبز به گروهی ایدئولوژیک و بسته تبدیل
شود. همچنین مسلح شدن و عملیات نظامی، شهروندان را از جنبش دور کرده و امکان ایجاد
یک نیروی چریکی مسلح و غیر مسئول مثل سپاه را در درون جنبش سبز، افزایش میدهد. پس
اکنون باید قبل از هرچیز خونسرد باشیم، گاهی اوقات سریع ترین واکنش، بهترین واکنش
نیست؛ اگر دولت کودتا قصد خودکشی دارد، بگذاریم این خودکشی، به صورت «مخملی» و با
حداقل خونریزی، انجام شود. همان طور که موسوی گفت، «آرامش و هوشياري خود را حفظ
كنيد ... مراقب باشيد كه آنها شما را تحريك نكنند و به هنگام نابود كردن خود به
كاشانه و كشورتان لطمه نزنند».
دوم – وضعیت رهبری جنبش در صورت بازداشت موسوی و کروبی
بیانیه شماره 11 موسوی، بیانیه ای تاریخی است که هم هدف و هم برنامه جنبش برای رسیدن به این هدف را، نشان میدهد. هدف مشترک موسوی و همه سبزها، این است که تک تک آحاد جامعه، به چنان توانایی و قدرتی برسند، که دیگر هیچ گروه نظامی یا مذهبی نتواند در این کشور کودتا بکند. ممکن است در ابتدا دشوار باشد، ممکن است نتیجه و اثر کار خود را فورا به چشم نبینیم، اما مسئولیت تاریخی ما، فراتر از عزل احمدی نژاد است. و ما فقط در صورتی پیروز میشویم که یک جامعه شبکه ای ایجاد کنیم و دولت کودتا را مثل ماهی در تور (شبکه) به دام بیندازیم. موسوی راه را به همه نشان داده است: «آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد كرد پيشنهاد ميكنم تقويت و تحكيم اين شبكه اجتماعي است... وظیفه ای كه امروز بر عهده همه ما قرار دارد ... آن است كه به صورت هسته هاي معين براي چنين شبكه اي عمل كنيم ... اولین قدم در راه حل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هسته های اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم». اگر به این راهکارها عمل کنیم، هر کدام از ما یک رهبر خواهیم بود و دیگر نیازی به این نداریم که تحت ولایــت هیچ کس – حتی خود موسوی – قرار بگیریم. به این ترتیب، موسوی و کروبی هم یکی از اعضا و اجزای تشکیل دهنده این شبکه بزرگ اجتماعی هستند که در همفکری با سایر اعضای شبکه، برای هر عملی (شرکت در تظاهرات، اعتصاب، تحریم و ...) تصمیم گیری میکنند. آیا حضور موسوی در نماز جمعه جز به دعوت ما بود؟ آیا دعوت کروبی برای راهپیمایی در روز قدس جز به خاطر تمایل ما بود؟ پس این رهبران، در واقع سخنگویان جنبش مردمی هستند و خواسته های ما را بیان میکنند. بنا براین در صورتی که بازداشت شوند، سخنگویان و همراهان دیگری در داخل و خارج از کشور حضور دارند که در جمع بندی و بیان خواسته ها و تصمیمات ما، یاری مان کنند. اما آن چه که بیشتر از اشخاص اهمیت دارد، برنامه جنبش و شکل عمل شبکه ای آن است که در بیانیه شماره 11 ذکر شده است و تا آینده نزدیک نباید تحت هیچ شرایطی از آن تخطی کرد. ذکر این نکته مفید خواهد بود که نگارش و انتشار همین مقاله، که در حال خواندن آن هستید، حاصل کار شبکه ای متشکل از چند شهروند عادی است که برخی از آنها حتی یکدیگر را نمیشناسند، اما حول یک برنامه مشترک با یکدیگر همکاری میکنند. ایجاد ارتباطات پیچیده و گسترده اجتماعی و خروج از حصار ناامیدی و انزوا به ما چنان قدرتی میدهد که جنبش را در غیاب موسوی به پیش ببریم. چه بسا با این تدبیر، دستگیری وی موجب تقویت قدرت و اعتماد به نفس تک تک ما بشود
سوم – لزوم حفظ ارتباط، در بدترین شرایط؛ چگونه با قطع احتمالی اینترنت مقابله کنیم؟
باید توجه داشت که مهم ترین محور قدرت ما، ارتباط ما با یکدیگر است. به همین دلیل است که دولت کودتا سعی دارد همه مجاری ارتباطی را قطع یا فیلتر کند. ما همه با هم هستیم و برای این با هم بودن باید از همه ابزارها و وسایل ارتباطی استفاده کنیم. به محض این که تنها و منزوی بشویم، رسانه های کودتا و ماشین خشونت آن، ما را در هم خواهند شکست. در حال حاضر مهمترین وسیله ارتباطی ما، اینترنت است. کودتاچیان هم مترصد فرصتی هستند تا این امکان را از جنبش سلب کنند. برای مقابله با شرایط کاملا بحرانی و قطع تمام وسایل ارتباط جمعی، باید نقاطی در شهر مشخص شوند و مردم در آن با یکدیگر دیدار و ارتباط داشته باشند. پارکهای بزرگ و اصلی پایتخت، برای این کار مناسب اند. معرفی چنین مکانهایی نیازمند تصمیم جمعی و با کمک کسانی است که از شناخت کافی از تمام مناطق شهر برخوردارند. به نظر میرسد تعداد 7 تا 15 پارک بزرگ که به خوبی تمام مناطق تهران را پوشش دهند برای این کار کافی باشد. (فعلا میتوان پارکهای لاله، ساعی و ملت را مد نظر قرار داد) برای شهرستانها هم میتوان میدان اصلی یا پارک مرکزی شهر را انتخاب کرد. بنا براین در صورت قطع وسایل ارتباطی، همه سبزها از ساعت 5 عصر تا 9 شب در پارکهای بزرگ شهر حضور خواهند یافت. علاوه براین، پیاده روی سبز در پنج شنبه ها با تاکید بیشتری به اجرا در خواهد آمد.
برای برقرار کردن ارتباط با افراد ناشناس، نباید با خجالت و ترس برخورد کنیم. همین
که غمگین، افسرده، اخمو و تنها نباشیم، یک شکست برای کودتاست. همین که به محض نشستن
در تاکسی با یک لبخند به همه مسافران سلام کنیم، کافیست که سر صحبت باز شود و فضای
ترس و اضطراب شکسته شود. هر کس که احتمال دادیم برای ارتباط برقرار کردن آماده است،
با یک احوالپرسی مشخص و مشترک، سر صحبت را باز میکنیم. مثلا به عنوان یک رمز برای
شروع ارتباط میتوان به جای سلام کردن، بگوییم: سلام بر حسین. یا یکی از روزنامه های
اصلاح طلب را در دست بگیریم. اگر این کارها مقدور نشد، همین که ارتباط چشمی با
یکدیگر برقرار کنیم کافیست. این کار لزوما برای برپا کردن تظاهرات نیست؛ بلکه برای
روزهای سخت، صرف این که دچار وحشت انزوا و تنهایی نشویم و خود را حفظ کنیم، کافی
است. اتفاقا قطع اینترنت میتواند باعث شود که وبگردها و عشاق کامپیوتر از خانه
بیرون بیایند و همین امر باعث ایجاد ارتباط های جدید و سازنده تر خواهد شد
به خاطر داشته باشیم که با بازداشت موسوی و کروبی، جنبش سبز فرو نمی پاشد، بلکه قطع
ارتباط ما با یکدیگر و با جامعه، موجب شکست جنبش خواهد شد
چهارم – هشیاری و عدم انحراف از هدف اصلی جنبش سبز
شعار «رای من کجاست؟» شعاری گفتمانی و اصولی است که اساس هر نوع دیکتاتوری را به
مبارزه می خواند. دولت کودتا برای گریز از پاسخ به این سوال مهم، ممکن است دست به
هر کاری بزند، اما باید به یاد داشته باشیم که در حین رویارویی با بحران سازی های
دولت کودتا، شعار اصلی جنبش را در کانون خواسته ها و شعارهایمان حفظ کنیم و تا روزی
که حاکمیت ملت به رسمیت شناخته نشده است، این شعار را تکرار کنیم. تعیین نوع و نام
حکومت آینده، محاکمه کسانی که در افکار عمومی گناهکار شناخته میشوند و هر اقدام
«انقلابی» دیگر، در گرو حاکم شدن رای ملت است. شعار رای من کجاست و تعبیر کودتا، تا
پیروزی جنبش، تحت هیچ عنوان نباید مورد غفلت قرار گیرند.
پنجم – حضور و عمل مشترک، در تمام عرصه های اجتماعی
دولت کودتا برای حفظ مشروعیت خود و نمایش حمایت مردمی، همیشه از تظاهرات و تجمعات دولتی استفاده میکند تا به مخالفان داخلی و ناظران خارجی نشان دهد از حمایت اجتماعی برخوردار است. همین که دولت از ترس جنبش سبز، یکی از این تجمعات را لغو کند، یک پیروزی برای جنبش است. چرا که به مرور از عرصه اجتماعی اخراج میشود. اما چه رهبران جنبش بازداشت شوند و چه آزاد باشند، ما مثل همیشه از هر فرصتی برای حضور در عرصه اجتماعی بهره خواهیم گرفت. مخصوصا اکنون که در آستانه روز قدس قرار داریم، دولت در صدد است که با بلوف و ارعاب و تهدید، مردم را از حضور سبز در روز قدس بترساند. چرا که از یک طرف، لغو مراسم روز قدس، یک آبروریزی تمام عیار برای دولت است و از طرف دیگر به علت سفر رئیس دولت کودتا به سازمان ملل و دادن پیام صلح و دوستی به تمام جهان ! به دنبال آن هستند که مراسم روز قدس را بدون خشونت، برگزار کنند. بنا براین اگر رهبران جنبش بازداشت شوند، باید هشیار باشیم و بدون ترس و واهمه، تمام اعتراض خود را در روز قدس نشان دهیم. ممکن است دولت کودتا در صدد برآید که روز قدس را با یک بهانه مناسب لغو کند و به این منظور، بمبگذاری یا حملات تروریستی ساختگی ترتیب دهد تا بتواند به بهانه حفظ امنیت مردم، مراسم را لغو کند، اما هیچ حادثه یا خبری نباید باعث شود که از تظاهرات روز قدس منصرف شویم. در عین حال باید بدانیم که روز قدس، روز داوری یا جنگ نهایی خیر و شر نیست، و اگر به هر دلیلی لغو شد، به معنی شکست جنبش نیست و باید برای مناسبتهای بعدی آماده شویم، ایامی مثل سیزده آبان، تاسوعا و عاشورا، 22 بهمن و هر مناسبت دیگر، بهانه ای است برای ما که حضور سبز خود را بر کودتاچیان تحمیل کنیم. علاوه بر این، تا زمانی که امکان برگزاری یک تجمع قانونی و مسالمت آمیز، فراهم نشود، فعالیت هایی مثل تظاهرات برق آسا، شعار نویسی و اطلاع رسانی بدون وقفه ادامه خواهند یافت.
لینک دانلود مقاله به صورت پی دی اف:
http://www.4shared.com/file/131715326/25ce28d0/jonbesh.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |