بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   آدرس اين صفحه با فيلترشکن:

  https://newsecul.ipower.com/2009/09/19.Saturday/091909-Peiman-Vahabzadeh-Khizesh-e-veghaar.htm

شنبه 28 شهريور 1388 ـ  19 سپتامبر 2009

 

 

شورشِ مردم ايران از روزهای خرداد تا امروز، خيزشِ مردمی است که از رفتار خودسرانه و بالادستانه‌ی دولتمردانِ خود زخمی و خسته هستند و اکنون سال‌هاست که کاسه‌ی صبرشان لبريز است. اين مردم برخاسته‌اند تا آوای خويش را به گوش خودشيفتگانِ قدرت‌پرست برسانند که: «ديگر بس است!»

شورش مردم ايران که جوانان جلودار آنند، همانا خيزشِ وقار است، خيزشِ کرامت انسانی است بر عليه آنان که احترام به انسان و تکريمِ فرد را نياموخته‌اند، چون خود هماره از آن بی‌بهره بوده‌اند. خيزشِ احترام به خويشتنِ خويشِ يک ملت است در برابر آنان که از مردمی فروتن و سختکوش و صلح‌دوست و آزاديخواه در دنيا تصويری هيولائی و ترسناک ساخته‌اند تا وحشتِ درونی و عقده‌های سرکوب شده‌ی خويش را مفری برای ابراز يافته باشند.
جنبشی که امروز خيابان‌های شهرهای ايران را جانی دوباره داده، جنبش زندگی‌خواهی است در برابر فرهنگ مرگ‌پرستی، جنبشِ ابرازِ دوستی با ملت‌ها و دولت‌های دنياست در برابرِ حکومتی که از ديگری دشمن می‌سازد تا بر ناامنیِ درونیِ خويش سرپوش نهد. جنبش مردم ايران جنبش جوانانی است که می‌خواهند در امنيت و آزادی زندگی کنند و نه در حکومت نظامی دائمی و در زير تازيانه‌ی دردناک سرکوب. خيزش وقار نشانگرِ شورش مردمی است که سی سال است از زندگی در زير تصميم‌های دلبخواهانه و مصوباتِ من‌درآوردیِ دولتمردانِ سودجو و خودبين خويش خسته شده‌اند و امروز هر آن تصميمی که دلبخواهی و خشونت‌بار و فرصت‌طلبانه است را نمی‌پذيرند به اين اميد که روزی در کشوری زندگی کنند که در آن قانون اسباب قدرت‌گيری و خودسری و مال‌اندوزی اقليتی تازه به دوران رسيده نيست، بل رهيافتی است به سوی ثبات، انصاف، شفافیّت، داد، مردمسالاری، و حقِ هميشگیِ مردم در نقد حاکمان خود و پاسخ‌گيری از مديرانِ جامعه.
خيزشِ نسل جوان، شورش نسل فرداست بر عليه پدران ظالم خود چرا که آينده به گذشته بدهکار نيست. پس اين، جنبش آينده است در برابر گذشته، جنبش پيشرفت است در برابر واپسگرائی، جنبش حق انتخاب است در برابر تحميل، جنبش دعوت است در برابر تهديد، جنبش برابری است در برابر تبعيض، جنبش جشن است در برابر عزاداری دائمی، جنبش دادخواهی است در برابر ستم، جنبش مردمی آزادی‌خواه است در برابر حاکمانی بدسگال.
خيزش وقار نشان دهنده‌ی کنشِ دليرانه و فروتنانه‌ی مردمی است که حتی آنگاه که بر حاکمان خود می‌شورند، در منش و رفتار سياسی خود از رفتارهای قرونِ وسطائیِ دولتمردانِ پسمانده‌ی خويش بس پيش‌ترند، مردمی که از شيوه‌های خشونت‌بار می‌پرهيزند، و با همياری، خبررسانی، همبستگی، و تعهدی همگانی و نانوشته به شيوه‌های بی‌خشونت به ادامه‌ی مبارزه می‌پردازند. و اين خيزش جنبش مدنی است برعليه حکومتی که تنها به زبانِ زور سخن می‌گويد. همين تمايزِ ميانِ رفتارهای سياسی است شورشيان باوقار و بی‌خشونت را از حکومتيانی جدا می‌سازد که سی سال است پايه‌های قدرتِ خويش را بر ايجاد وحشت دائمی و همگانی و همه‌جاگستر گذارده‌اند، غافل از آنکه آنگاه که شهروندان، همچو امروز، وحشت از دل خويش بزدايند، شيوه‌های خشن و بی‌رحمانه کارائی خويش را از دست می‌دهند و ناگهان پوچ می‌شوند تا حاکمان مستاصل خويش را در ژرفای بحرانی براندازنده ببينند.
خيزش وقار خيزشی است فارغ از ايدئولوژی‌ها و مکتب‌ها. درست از همين روست که شورش وقار سرشار است از ايده‌ها و انديشه‌ها و راهکارهای خلاقانه و تازه که رايحه‌ی پوينده‌ی جوانی از آنها برخاسته است. شورشِ نسلِ جوانِ ايران کنش اجتماعی و سياسی را از کتاب‌های آشپزیِ انقلابی و دستورالعمل‌های ناکارآمد و کهنه استخراج نمی‌کند. در پی به کارگيری الگوها و مدل‌های پيش از خود نيست: خيزش وقار خود نخستين و واپسين مدل برای خود است. خيزش وقار از کنشِ خود ايده می‌گيرد، همچنان که بر سامانه‌ی حاضر می‌شورد و قدرت سياسی را به پايين می‌کشد، جهان و موقعيت خود را می‌بيند و می‌فهمد. پس، در خيزش وقار تمايزی ميان کنش و انديشه نيست. نسل جوان و شورشی ايران در کنش می‌انديشد و انديشه را به کنش بدل می‌کند. برای اين نسل، دنيا ساحتی است برای درک، خيابان پهنه‌ای برای کنش تازه، شعار فضائی برای آزمون خواسته‌ها و ايده‌های نو، و انقلابِ ارتباطی راهی برای گسترشِ هستیِ شورشیِ خويش. عليرغمِ تمامِ تحقيرها و خشونت‌های حاکمان، وقار با احترامِ درونی و احترام به خويشتنِ خويش زنده است و از اين رو انديشه‌ها و خواسته‌های به‌پاخاستگانِ امروز همه در خدمتِ تکريمِ خويشتنِ خويش و حرمت از وقار و حقوق انسانی مردمی به‌پاخاسته هستند. چنين است که با وجود تمايزها و تنوع‌های فکری و اجتماعی، شورشيان باوقار در کنش به اجماع می‌رسند. آنان که ذاتِِ اين جنبش را نمی‌فهمند، و چه از درون يا از بيرونِ اين جنبش در جستجوی تحميلِ انتظارها و خواسته‌های محدود و باورهای ازپيش‌حاضر خويش بر اين جنبش هستند، گوهر بی‌همتای خيزش وقار را نمی‌فهمند و در فرجام همراه نسل جوان شورشی نخواهند و نتوانند بود.
خيزش وقار جنبشی است بی‌نياز از رهبری، از آنجا که جنبشی شبکه‌ای، مرکززدا، خودسامانده، و خودانگيخته است. تنها و تنها به سبب حضور گسترنده‌اش در جامعه، اين جنبش افرادی را در بُرهه‌ای به سخنگوی جنبش بدل می‌سازد، تا آنگاه که در زمانی ديگر، افرادی ديگر را سخنگوی خواسته‌های روز جنبش کند. در جنبش‌های انقلابی مستعمل شده مردم از پی رهبرانی که به جای مردم تصميم می‌گرفتند روان بوده‌اند. در خيزش وقار «رهبران» از پس جنبش می‌دوند و از نوآوری‌های مبارزاتی مردم می‌آموزند. «رهبرانِ» امروزِ جنبش بی آن که رهبر باشند، پيرو گرايش‌های چيره‌ی امروز جنبش هستند زيرا حس کرده‌اند که ادامه‌ی فشار بر بالائی‌ها رمز پيروزی است.
گوهر و چرائی خيزش وقار همانا در چندگانگی و تنوع درونی آن است. و همين رمز مانائی اين جنبش است. سبزی اين جنبش نشانه‌ی «وحدت کلمه» تحميلی و «فرهنگ شبان ـ رَمِگی» نيست. سبز رنگ جبهه‌ای است که در سبزی آن همه‌ی نهال‌های اين باغ خواهند روئيد. تفکر حزبی و رهبرباورانه توان درک جنبش را ندارد، زيرا که اين جنبشی است جبهه‌ای و شبکه‌ای. خيزش وقار دستاورد جنبش چندين ساله‌ی زنان دلاور ايران است برای برابری و حقوق شهروندی تمام عيار، دستاورد جنبش ده ساله‌ی نسل تازه‌ای از دانشجويان است برای آزادی سخن و امکان مشارکت در سازندگی کشور، دستاورد جنبش جوانان ايران است برای حقوق و آزادی‌های اجتماعی، دستاورد جنبش نوين کارگران است برای حق سازماندهی نيروی کار و داشتن اتحاديه‌ها، دستاورد جنبش‌های اقليت‌های قومی و زبانی و دينی است برای احترام رسمی به حقوق اقليت‌ها. اين جنبش‌های شبکه‌ای رنگ‌های درخشانی هستند که با رنگ سبز، در همين امروزِ روز، کنار آمده‌اند تا خواسته‌های ويژه‌ی خود را به خواسته‌های عمومی و آزادی‌خواهانه‌ی مردم پيوند زنند. خيزش وقار جبهه‌ای است دمکراتيک و خودجوش از مردمی به‌پاخاسته که می‌گويند: «بس است!» شورش وقار بيرون از انديشه‌ی جبهه‌ای قابل درک نيست.
کوتاه سخن، خيزش وقار «دگرگون کردن دنياست بدون گرفتن قدرت
مردمی که من امروز خويش را پاره‌ای جدامانده از آنان می‌دانم، با خيزش خود به جهانيان نشان دادند که مردمی هستند که از حاکمان خود صد سروگردن بالاتر و بهترند. برآيند خيزش مردم ايران هرچه باشد، ايران هرگز به روزهای پيش از خرداد بازنخواهد گشت. آينده‌ی ايرانی صلح‌دوست و دمکراتيک در گرو باور ماست به اين جنبش
.

ونکوور ــ ۱۸ اوت ۲۰۰۹

----------------------
 * اين نوشتار متن گسترده شده‌ی سخنرانی نويسنده در روز همبستگی جهانی با مردم ايران ــ ۲۵ جولای ۲۰۰۹ ــ در محوطه‌ی گالری هنر ونکوور است. عبارت‌های «خيزش وقار،» «بس است!» و «دگرگون کردن دنيا بدون گرفتن قدرت» وامگيری من است از ادبيات جنبش زاپاتيست‌ها در ايالت چياپاس در مکزيک. عبارت «فرهنگ شبان ـ رمگی» را نيز از زنده‌ياد محمد مختاری وام کرده‌ام. اين نوشتار را گونه‌ای پديدارشناسی جنبش سبز می‌دانم.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630