|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
جمعه 15 مرداد 1389
شايد نخستين فکری که به ذهن آدم رزمنده در صفوف اپوزيسيون می رسد آن باشد که بايد وسيله ای فراهم کنيم تا چهره ها و شخصيت های شناخته شدهء سياسی اپوزيسيون زير يک سقف جمع شده، اختلافات و تشابهات شان را با يکديگر در ميان گذاشته و، از دل اين «گفتگوی ملی» به وفاقی سراسری برسيم که از خاک حاصلخيز آن نيروئی که بتواند تا حد ممکن و مقدور خود را بصورت يک جانشين عملی در انظار بين المللی مطرح کند بوجود آيد. اما گفتهء شاعر بزرگ کشورمان ياد باد که «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها..!»>>>
اين روزها بازار ماندلا شدن و گاندی شدن داغ است و همه به حساب ديگران مشغول بذل و بخشش اند. يکی می بخشد و فراموش می کند؛ ديگری می بخشد و فراموش نمی کند؛ اين وسط کسانی هم هستند که نه می خواهند ببخشند، نه فراموش کنند، ولی صدای اين گروه در های و هویِ بحث های بخششگرانه گم شده است. می گوييم و می گذريم، و اين روزها هم که مسئولان سياسی دهه ی شصت دوباره محبوب قلوب شده اند و بر شانه ی کسانی که در آن سال ها طفل شيرخوار بوده اند بالا رفته اند، بر آن وقايعِ جنايتکارانه چشم می بنديم و دعوت به سکوت و بررسی در "وقت مناسب" می کنيم اما چهره ی آن مادر و پدر و زن و شوهر و دختر و پسر را نمی بينيم که داغ عزيز يا عزيزان شان را هنوز بر دل دارند و خواهان محاکمه ی آمران و عاملان قتل عام شصت و هفت هستند. در اين ميان کسانی که خواهان مجازات قاتلان هستند به همان اندازه حق دارند که بخشندگان و عفوکنندگان. ما از زبان گروه اول سخن می گوييم. می گوييم، مجازات معنی اش وحشیگری و بیاخلاقی نيست. مجازات معنی اش به دار کشيدن و اعدام نيست. آمر و عامل جنايت قرار نيست شکنجه شود، هر چند خودش شکنجه کرده است. مجازات او، دور بودن از اجتماع برای هميشه است. اين نه خشونت است، نه خون را با خون شستن. مجازاتی ست که در دمکراتيک ترين کشورها هم اِعمال می شود. اما بخششِ بی موقع و بی دليل، جز جری کردن جنايتکاران بالقوه و بالفعل حاصل ديگری نخواهد داشت. به اين میماند که بگوييم هر کس تا حالا آدم کشته يا از اين به بعد بکشد، در نهايت بخشيده خواهد شد. معلوم است که چه بر سر جامعه خواهد آمد. اما قانون مبتنی بر حقوق بشر همان طور که مجازات دارد، تخفيف در مجازات هم دارد. تخفيف، شامل کسانی می شود که پيش از گرفتار شدن، به ميل خود زبان بگشايند و با معرفی آمران و عاملان جنايت های پيشين گامی در جهت کاهش جنايت های آتی بردارند. آقايان سبزی که در گذشته مسئول بوده اند، نبايد انتظار داشته باشند که داغديدگان قتل عام شصت و هفت سکوت آن ها را بپذيرند. اگر مطلقا اطلاع نداشته اند بايد صريح اظهار بی اطلاعی کنند. اگر اندکی اطلاع داشته اند، بايد اطلاع رسانی کنند. اگر در جنايت به طور مستقيم يا غيرمستقيم دست داشته اند بايد از خانواده های کشته شدگان رسماً عذرخواهی کنند. جنايت، سبز و سرخ و سياه نمی شناسد. جنايتکار هر رنگی بوده يا هر رنگی شده، جنايتکار است و نمی تواند از زير بار مسئوليت شانه خالی کند. اين که کشته شدگان مجاهد بودند، و مجاهدين خود ترور می کردند يا با صدام هم دست بودند يا خيانت و جنايت می کردند توجيه مناسبی برای کشتارِ بی محاکمه نيست. اگر هم به اعتقاد آقايان اين کار، کار خوبی بوده، صريحا اعلام کنند که "ما خود، يا همکاران مان اين کار را کرديم و در زمان خودش کار درستی هم بود"؛ لااقل تکليف ما با آقايان روشن خواهد شد. بر خاک خاورانِ امروز ساقه های باريک و زيبايی روييده که در حال رشد و گسترش است. مخفی کاریِ حکومت و سکوت همدستان جنايتکار نتوانست پرده بر اين جنايت هولناک بيفکند. بقايای پرده ی پوسيده ای که روی قبرهای خاوران کشيده شده کم کم کنار می رود و چهره ی زيبای زندانيانِ به قتل رسيده روز به روز پر رنگ تر می شود. قلم ما در افشای ظلمی که بر آن ها رفته لحظه ای آرام نخواهد گرفت و تحت هيچ شرايطی اجازه ی ضايع شدن حقوق آن ها را نخواهد داد.
اگر کسی یعقوب مهرنهاد را در خواب ببیند، خواهد دید که چشمان او در زیر خاک سخت نگران است. و اگر کسی از او بپرسد که چرا نگران است، خواهد گفت: «چشمم نگران است که ملکم با دگران است». دگرانی که اکنون بر ایران حکومت می کنند، سرزمین ایران، و مخصوصاً بلوچستان را، چنان ویران کرده اند که فقط با رفتار هلاکو خان و تیمور لنگ قابل مقایسه است.>>>
پسر سيزده ساله ای مهمات به بدنش می بندد و به میدان جنگ می رود. اینجا «میدان جنگ» زیر تانک است، یا دم در مسجد، یا داخل اتوبوس. من با این وبلاگ نویس موافقم که «حسین فهمیده» و «محمد ریگی» شباهت ِ بسیار مهمی دارند: این دو هر دو «کودک – سرباز» هستند و این شباهتی است که علی رغم تلخ بودن آن از آن فراری نیست. زير اين نوشته نظراتی گذاشته شد از این دست که نمی توان حسین فهمیده و محمد ریگی را با هم مقایسه کرد چون یکی برای دفاع دربرابر متجاوز به میدان رفته است اما دیگری در یک عملیات تروریستی شرکت کرده است. اما آیا واقعاً به این راحتی می توان بین این دو نوجوان خط کشید؟ یا، اینطور بپرسم، خط کشیدن کار سختی نیست، اما آیا این خط کشی ها بر استدلالی استوار است؟>>>
فرخزاد نخستین خواننده و هنرمند ایران بود که تلاش کرد با امکانات اندکی که در اختیار داشت، جامعه را به نقد خود بنشاند. انقلاب اسلامی اما روند رشد طبیعی جامعه ایران را با انسدادی تاریخی روبرو ساخت. انسدادی که گویی از سر گذراندن پیامدهای فلاکتبار آن، تنها شرط وداع ایران با گذشته و گذار به آینده بود. فرخزاد بلافاصله دور دنیا راه افتاد تا از این انسداد بگوید، و بگوید که اختلاف این حکومت با حکومت پیشین بر سر آزادی و آزادگی نبود بلکه بر سر «توضیح المسائل» و این بود که آیا باید با پای چپ وارد خلا شد یا با پای راست!>>>
ما دیپلمات های مستقل که از سر درد، نگران چنین جنگی هستیم، بر خود فرض دانستیم پیش از آنکه شما اجازه دهید این جنگ بر ایران تحمیل شود از راه رفته باز گردید، بخاطر نجات ایران و نجات خودتان از چنین جنگی جلوگیری کنید و اجازه دهید صندوق رأی تکلیف را روشن کند. ما به وظیفهء ملی و میهنی خود عمل میکنیم و شما را از حلقهء آن افراد بی خرد بر حذر میداریم. شما میتوانید گوش کنید و یا هواپیما را آمادهء سفر به ونزوئلا کنید.>>>
چندى است جريان تحولات سياسى منطقه خاورميانه به مسير تهديدهاى نظامى دراين بخش از جهان تغيير جهت داده است. تهديد به انجام جنگ با ايران اکنون همچون شمشيری بـُرا در دستان ايالات متحده و هم پيمانانش بر سر سياست مداران بی کفايت جمهوری اسلامی قرارگرفته است، تا آنها را به تبعيت و اجرای خواسته های خود در ارتباط با مسائل هسته ای و سياست های منطقه ای وادار سازند... در اين رابطه چندي ست که بين مخالفين حکومت اسلامی در برون و اپوزيسيون در درون کشور واکنش های گوناگونی در برابر اين تحرکات و پروپاکاندها، شکل گرفته و بيان شده است.>>>
دربارهء «احتمال حملهء نظامی» اگر شما (بهعنوان رهبران حاکم بر ایران و بازیگردانانِ اصلی) از چنان مفروضاتی و نیز «نزدیکبودن برنامهی هستهای خود به مقصد» مطلع باشید؛ معلوم است که بیش از هرچیز به «زمان» و «دفع خطر حملهی نظامی» نیاز دارید. پس به «طراحی یک بازی سیاسی» اقدام خواهید کرد که طی آن «نمایشی باورپذیر و متقاعدکننده» از «عمقگیری و گستردگی شکافها، میان نهادهای اصلی قدرت در نظام ایدئولوژیک» (نظامیان ـ روحانیان) به صحنه درآید. تا از تنها شانس ممکن (بیم و امید ایالاتمتحده برای تغییر در نظام ایدئولوژیک) به سود خود استفاده کرده، آنان را در حیص و بیص «رویارویی نهایی نهادهای قدرت» قرار داده و بدینوسیله، برای «برنامهی هستهای خود» زمان بخرید. چه میکنید؟!>>>
داریوش آشوری، مهران براتی، شهرنوش پارسی پور، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، رضا دقتی، آرش سبحانی، رضا علامه زاده، محبوبه عباسقلی زاده، کاظم علمداری، مسیح علی نژاد، مهرانگیز کار، نیک آهنگ کوثر، محسن نامجو، محمدرضا نیکفر: امضا کنندگان این بیانیه ضمن حفظ تماس و هماهنگی با دیگر گروه های رسانهای و استقبال از هرگونه تلاش مشترک، ایده ی اصلی خود را راه اندازی یک کانال ماهوارهای میدانند که مدل رسانه مشارکتی را تحقق بخشد و رسانهای متفاوت برای گرد هم آمدنِ استعدادهای جنبش مردمی ایران باشد.>>>
کاظم علمداری، از اعضای هئیت موسس این بنیاد و سخنگوی موقت این جمع، به بی بی سی فارسی گفت که با آنکه افراد و گروه های دیگری درصدد راه اندازی شبکه تلویزیونی هستند، اما رسانه تصویری بنیاد ایران ندا مغایرتی با آنها نخواهد داشت و مسئولان این شبکه تلویزیونی امیداورند که بتوانند با همه کسانی که در این راه قدم برمی دارند همکاری کنند. او گفت که زمان آغاز برنامه های این شبکه بستگی به این دارد که این بنیاد بتواند هرچه سریعتر توجه ایرانیان و علاقه مندان را جلب کند و بتواند نیازهای مالی مورد نظر خود را تامین کند.>>>
امیدوارم ایرانیان به رسانهای برسند که از خودشان باشد و دیدناش هیجان و شوق ایجاد کند و پلهای شکسته میان ما را تعمیر کند و به تعبیر خوب آرش سبحانی «دوباره از ما یک ملت بسازد».>>>
تجربیات یک سال گذشته نشان داد که مهمترین خواسته های فعلی ما، مشروط کردن قدرت است و اگر موفق شویم که قدرت را مشروط کنیم، بسیاری از مشکلات بنیادین کشور حل می شود. به نظر من مقاومتی که امروز در برابر پیشرفت کشور وجود دارد از همین ناحیه است و بهایی که امروز خبرنگاران می پردازند به این دلیل است که رکن اطلاع رسانی و گسترش آگاهی، مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت است... حساسیت بسیاری که به کار خبرنگاران و فعالیت رسانه ها وجود دارد و دلیل اصلی حمله به روزنامه ها و روزنامه نگاران همین است که مهمترین مسئله کشور را هدف گرفته اند... به نظر می رسد همان طور که جنبش سبز کم کم بر مسائل اساسی تمرکز پیدا می کند، بیش از همیشه بايد بر مسئله آزادی بیان تاکید کند. وقتی بحث انتخابات آزاد یا اجرای بدون تنازل قانون اساسی هم مطرح می شود، ناظر به مشروط کردن قدرت است و به همین دلیل مورد پذیرش قرار نمی گیرد.>>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 887 ـ دوشنبه 18 مرداد 1389 ـ 9 اگوست 2010 دو چهره از ايرانيان خارج کشور
این روزها همه جا سخن از گردهمآیی تعدادی ایرانی است که به عنوان میهمان حکومت اسلامی به ایران سفر کرده اند. ویدئوهای مربوط به اين همايش «سفیران تبلیغاتی آقای احمدی نژاد» که در سایت های مختلف منتشر شده یا سبب شوخی و خنده است و يا باعث عصبانیت مردمانی که باورشان نمی آید هنوز کسانی پیدا می شوند که آماده اند تا آبرو باخته وسیله ی تبلیغات حکومتی باشند که تیغ بی امان به روی مردمان آزادی خواه، صلح دوست، و بی سلاح کشیده است… نخست ببینیم که این نوع تبلیغات، یعنی کشاندن ایرانی های خارج از کشور به ایران، از کی متداول شده است.>>>
همان طور که فعالان جنبش سبز در دورهی يک سالهی اخير درسهای فراوانی در مورد ظرفيت سرکوب حکومت، روشهای مبارزهی مدنی و بدون خشونت، چگونگی اطلاع رسانی ايمن، بسيج نيروها، شفاف سازی، کاهش مخاطرات مخالفت با حکومت، و مانند آنها فرا گرفتند حکومت هم بي کار ننشسته و از موقعيت پيش آمده و نوع عکس العمل و واکنش مردم در برابر اقدامات نيروهای دولت درسهايی فراگرفته است. توجه به درسهای آموخته شده در طرف حکومت به سبزها در اتخاذ استراتژی و تاکتيکهای مبارزه در مراحل بعد ياری خواهد کرد. حکومت چه چيزهايی از جنبش سبز برای بقای خود فرا گرفت؟>>>
در قدیم الایام که این همه کتاب و منبع و ماخذ نبود، مردم بیسواد بودند، از قرار چاره ای باقی نمی ماند جز مراجعه به یکی از مجتهدین یا به اصطلاح آن روز "دانشمندان" و"علما" و رفع اشکال اما امروزه که با وجود اینهمه منبع و ماخذ به ویژه همین "گوگل" که تقریبا بازارهمه حتی استادان دانشگاه رانیز کساد کرده است، دیگر گمانم نیازی به مجتهدین نباشد و اگر هم سوالی بود می توان با مراجعه به یکی ازصدها توضیح المسائل آنان، پاسخی برای مشکل دینی وشرعی خود پیدا کرد و بالاخره در نهایت گیرم که پاسخ سوال را درهیچ منبع یا کتاب وتوضیح المسائلی هم نتوان پیدا کرد، می توان به یکی ازاین آقایان مراجعه کرد وپرسش را با او درمیان گذاشت. اما این نیاز، کسی را مجبور نمی کند که حتما نام "مقلد" روی خود گذاشته وچشم و گوش بسته خود را در اختیار مجتهدی قراردهد...>>>
دولت فاشیستی همچون خیاطی می ماند که یک جامه بدشکل و زشت قواره ای دوخته و مصمم است که آن را با خودکامگی به تن همه افراد جامعه کند، اما ایرانیان چون فربه شده اند آن را می کنند و پاره می کنند. پس جدال و نزاع آغاز می شود. ایدئولوژی اسلامی همین است، می خواهد از شیوه ی خشونت استفاده کرده و جامه ی دین را با خودکامگی به تن جامعه کند، لباس پاره می شود. حکومت به علت ویژگی توتالیتاریسم به ناگزیر جامعه را کوچک می کند و انسان ها را به خودی و ناخودی و شهروندان درجه یک و دو تقسیم می کند. هیچ راه دیگری وجود ندارد بجز ارعاب و خشونت. با خودکامگی و سرکوب می توان انسان ها را از خیابان های خشمگین به خانه ها فرستاد، اما نمی توان آدم ها را کوچک و خوار کرد و جامعه را تغییر ماهیت داد. پرسش این است: با این وطن سوخته آیا می توان سیاسی نبود؟>>>
چندی پیش علی مطهری، نماینده تندرو مجلس و حامی دولت احمدی نژاد که گاه در جامه فردی مستقل و آزاد اندیش، خودش را نمایش می دهد، در مجلس شورای اسلامی حرف هایی زد که در کوران دعواهای مجلس و دولت بر سر بالا کشیدن دانشگاه آزاد و بایکوت خبری خبرگزاری های دولتی به فراموشی سپرده شد، حال آنکه شدیداً نکات جالب توجهی را در بر داشت: مطهری به ارگان های سپاه پاسداران اعتراض داشت که چرا همانگونه که بر شبکه های ماهواره ای بی بی سی و خبرگزاری های خارج از کنترل حاکمیت پارازیت می فرستند، بر شبکه «فارسی 1» که سریال های مبتذل به اصطلاح خانوادگی ـ کلمبیایی و ... را بخورد ملت می دهد و باعث سستی بنیان خانواده می شوند، هیچ محدودیتی ایجاد نمی کنند...>>>
لازم نيست مواضع شان را تغيير دهند جمع نشدن اپوزیسیون انحلال طلب در زیر یک سقف خبر از مشکلات بزرگتری در فردای سرنگونی حکومت آخوندها دارد. فرض بفرمائید که جمهوری اسلامی امروز به هر ترتیبی ساقط بشود، انتخابات آزادی برگزار شود و نیروهای سیاسی امروز ایران با همین تناسب قوائی که امروز دارند وارد مجلس بشوند. مثلاً، حزب کمونیست کارگری با دو کرسی، مشروطه خواهان با چهار کرسی، اتحاد جمهوری خواهان با شش کرسی، مجاهدین با پانزده کرسی و الخ... در نظر بگیرید که هیچ نیروی سیاسی اکثریت کرسی های مجلس جدید را ندارد و باید چند جریان با یکدیگر ائتلاف کنند تا صاحب اکثریت شوند؛ ائتلافی که تقریباً غیر ممکن است...>>>
اطلاعیه افتتاح شبکه تلوزیونی رسا و انتشار منشور ده ماده ای رسانهمثل تشنه ای که در جستجوی آب است، رسانه ای نیاز بود که مثل چشمه ای خوشگوار و زلال باشد. تاسیس یک رسانه کاری است سترگ و نیازمند امکانات گسترده. رسانه سبز ملت ایران بی هیچ ادعایی گام کوچکی است در این راه. گامی کوچک و البته استوار و سنجیده. این رسانه مخاطب اصلی خویش را ایرانیانی می داند که به دلیل انسداد فضای سیاسی و اجتماعی از خبر محروم مانده اند. رسا تلاشی است برای این که صدای ملت ایران باشد، صدایی که نمایندگان آن رهبران شناخته شده و مورد اطمینان ملت ایران هستند.>>>
گزارش برگزاری اولین همایش سکولار دمکرات های آمریکای شمالی فرح طاهری ـ از نشريهء شهروند تورنتو
فدوی هنوز نمی داند که چرا ملت، مقام معظم رهبری، دام الذله، را دوست ندارد، اینقدر به ایشان بند کرده و هزاران وصله ی ناجور، از جمله خشونت و بیرحمی و...، به حضرتش می چسباند؟ يعنی آيا آن روی لطیف و مهربان اعلیحضرت العظما را ندیده اند که چنین قضاوت ناروائی می کنند؟ واقعیت تلخ اما انکار ناپذیر آن است که تنفر شما خوانندگان محترم ضد انقلاب از آن بزرگوار بحدی است که همچون حجاب جلوی چشمان تان را بکلی گرفته و از درک حضور ُپر زور معظم له شدیداً محروم تان کرده است!>>>
دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء دو بخش اول ـ بازگشت زنان ممکن نيست بخش دوم ـ فريبی به نام حکومت اسلام رحمانی همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
نقد من بر «قانون اساسی نوین ایران» سلام بر شما عزیزانی که در سایت سکولاریسم نو در جهت روشنگری و ترویج جدایی مذهب از حکومت تلاش می کنید. من «قانون اساسی نوین ایران» که پيوند ثابت اش در سايت شما آمده رو مطالعه کردم و نظر خودمو در مورد قانون اساسی ِ تدوین شده به نویسندگانش ایمیل کردم و پاسخ یک نامه رو گرفتم اما از پاسخ نامه دوم خبری نشد. از اونجایی که از طریق سایت شما با قانون اساسی آشنا شدم و خانوم شکوه ميرزادگی هم نامه ای خطاب به اینان نوشته و در مورد توجه بیشتر به حفظ میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی نکاتی رو متذکر شده و همچنین از آنجایی که شما گفته اید نوشته های مخاطبانتون رو منتشر خواهید کرد تصمیم گرفتم نظراتم رو براتون بفرستم شاید مورد توجه قرار بگیره و منتشر بشه.امیدوارم. پیشنهاد اول ِ من به حقوقدانان ِ سبز:«نظرتون در مورد برگزاری رفراندم در هر ده یا پانزده سال چیه؟اینجوری کسایی که در رفراندوم پیشین برای تغییر نوع حکومت حضور نداشته اند امکان اظهار نظر خواهند داشت.خودِ ما هم امکان تغییر نظراتمون رو خواهیم داشت.مثلن فرض کنیم ج.ستمگر اسلامی نابود بشه،رفراندمی برگزار بشه و مردم رای به پادشاهی بدن.چندسالی بگذره و نسل جدید احساس کنه از پادشاهی خوشش نمیاد ای خودِ ما احساس کنیم پادشاهی برآورده کننده نیازهای کشور ما نیست.اونوقت با بودن چنین قانونی نیازمند ایجاد انقلابی جدید نخواهیم بود و به راحتی نظامو برکنار خواهیم کرد بدون هیچ درگیری و خونریزی.به نظر شما عزیزان اآیا این نظریه از نظر حقوقی و سیاسی و اجتماعی قابل اجرا هست یا نیست؟رفراندوم در مورد نوع حکومت و قانون اساسی؟» پیشنهاد دوم یا انتقاد دوم:«در ماده چهارده گفته شده که اجرای مراسمات مذهبی و تبلیغ دینِ خود بدون توهین به عقاید و اعتقادات دیگران آزاد است!» سوالی که برای من پیش اومده اینه که اصلن توهین یعنی چه؟ مقدسات چیست؟ چرا باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟ آیا مگر قرار نیست تنها به انسانیت احترام گذاشته شود؟ پس احترام به عقاید یعنی چه؟ اونهم عقاید کسانی که به عقاید دیگران احترام نمیذارن و تنها وقیتی که کم میارن از احترام به عقاید حرف میزنند و ... (خیلی طولانیه و خودتون بهتر از من میدونین) بهتره این اصل رو با این جملات جایگزین کنیم:«چیزی به نام احترام به عقاید دیگران وجود ندارد، تنها باید به حق داشتن عقاید متفاوت احترام گذاشت نه خودِ عقاید!» آیا جز اینه که دموکراسی یعنی محترم شمردنِ حق داشتن عقاید متفاوت و محترم شمردن حق نقد و بررسی هر عقیده ای؟ مسلمانان و دینداران هرگونه نقد و بررسی رو توهین میدونن پس باید این واژه توهین رو از قانون اساسی حذف کنیم تا جایی برای این حرفا و علم کردن توهین وجود نداشته باشه. توهین به عقاید باید آزاد باشه خصوصن عقایدی که رسمن در کتاب آسمونی شون به دیگران توهین شده و برای دگراندیشان حکم اعدام تعیین شده. درثانی، اسلام در حاکمیت آینده و در بین مردم اقلیتی ناچیز خواهد بود. نگین که محمد مقدسات عده ای مسلمان هست و ما حق توهین بهش رو نداریم. اگه اینطوریه پس خمینی هم مقدسات عده ای ست. چرا بهش توهین میکنین و کاریکاتورش رو میکشین؟ اصل پانزدهم هم کاملن بی معنی و بی دلیل ست. دلیلی وجود نداره که ساحت قدسی قانون اساسی رو با کلمه حجاب نجس کنیم! امیدوارم حداقل شما به من پاسخگو باشین و یا شاید این دو مطلب بهانه ای بشه برای نوشتن متنی در زمینه توهین به عقاید و مقدسات تا ببینیم نظر شما در این مورد چیه؟ منتظرم با سپاس دوستدار شما عزیزان وحید همه به پیش، با یک صدا / جاویدان ایران ِ عزیز ِ ما
حکومت امام زمان تقديم می کند شماره 885 ـ چهارشنبه 13 مرداد 1389 ـ 4 اگوست 2010
جنبش زمانه ی ما و جنبش مشروطيت
ملاحظاتی در بارهءانقلاب مشروطه
نگاهي به انديشه سياسي فروغي (ذکاءالملک)
از قانون اساسی تا اعلامیه جهانی حقوق بشر
نگاهی گذرا به عکس العمل افراطی موسوی نسبت به قطعنامۀ تحریم ایران توسط جامعۀ جهانی
اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب
شماره 884 ـ دوشنبه 11 مرداد 1389 ـ 2 اگوست 2010
«ای ايران، ايران» ـ با صدائی که صاحبش گم شد همراه همدردی ما با دوستداران زنده ياد محمد نوری
دفاع از «نام» یا «محتوا» ی نظام؟ عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
تحولات سیاسی اخیر ایران و نقش رسانه های همگانی
آيا
جنبش سبز مرده است؟
انتخابات آزاد، استراتژی سیاسی جمهوریخواهان ملی ایران رییس شورای مرکزی جمهوریخواهان ملی ایران
پيوند به مقاله ای از اسماعيل نوری علا در اين مورد>>>
سکولاريسم، آزادی و مالکيت خصوصی
برنامهء تلويزيونی «درپيشگاه فرهنگ» دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء دو بخش اول ـ دروغ هاي خميني سند خواسته هاي نسل ما است همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
چهار قطعه از مشاهدات تأمل برانگيز
دل نگران روس ها: میزان ها راحت صافکاری می شوند!
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
جمعه 15 مرداد 1389
بقيه از ستون مقابل
بحث در زمینهء منشور به مثابه زمینهء مشترک برای در کنار هم قرار گرفتن گروهی دگر اندیش با انگیزهء همراهی با جنبش آزادی خواهانه مردم ایران، بخش عمدهء این همایش مقدماتی را به خود اختصاص داد. در نهایت منشور ارائه شده به شورای نمایندگان به منظور همراهی با شرایط روز جنبش مدنی و آزادی خواهی مردم ایران با اکثریت مطلق آرا به تصویب رسید. بر اساس منشور مصوب، این گروه مبانی مشترک فکری خود برای همکاری و فعالیت های آتی را چنین اعلام نمودند: ما باورمند به گذار خشونت پرهیز از نظام خودکامهء دینی حاکم به جمهوری مبتنی بر حقوق بشر در ایران میباشیم و در این راستا از همه اشکال مبارزاتی مردم که با مبانی مدنی و حقوق بشری هماهنگ باشند، پشتیبانی میکنیم...>>>
ما، جمعی از چپ های مستقل، اعضا و هواداران سازمان ها و احزاب چپ به همراه دیگرمبارزین آزادیخواه و مترقی برای همسو یی وهمگرائی هر چه بیشتر مبارزات ضد رژیمی این طیف که حق تعیین سرنوشت ملی را در گرو مرزبندی قاطع با هرگونه دخالت نیروهای امپریالیستی و در رأس آن آمریکا میداند بر آن شدیم که از کلیه کسانی که خود را متعلق به خانواده بزرگ چپ می دانند دعوت کنیم تا برای شرکت دریک کنفرانس مشترک حضور بهم رسانند.>>>
يک مغلطه بسیار بزرگ که پس از دوران پایان ایدولوژی ها، پس از فروپاشی شوروی، روشنفکران مذهبی را گمراه کرده این است که اکثرا بر این تصوراند که انحراف اصلی در اسلام از زمانی آغاز شد که برخی سعی کردند این دین را تبدیل به یک ایدولوژی کنند. اما به عقیده من اسلام از همان ابتدای بنیانگزاریش توسط محمد، و در ریشه و بنیان خود، یک ایدولوژی تمام عیار و توتالیتر بوده است. آیات قران بویژه پس از حاکم شدن محمد بر مدینه تماما دال بر این دارند که قران صرفا یک مذهب و دین نبوده بلکه برای تشکیل حکومت، کنترل تمامی ابعاد زندگی انسانها و جهانگشایی آمده است. در اکثر کشورهای مسلمان مانند عربستان، پاکستان و طبیعتا ایران خودمان قوانین شریعت حاکم اند و اجرا می شوند. آیا کشوری را سراغ داریم که نام اسلام بر آن باشد ولی قوانین شریعت در آن اجرا نشوند. اگر اسلام در اصل و بنیان خود یک ایدولوژی نیست پس چرا این کشورها سیستمهای حکومتی مشابه، توتالیتر و غیر دمکراتیک دارند؛ و چرا مسلمانان یک سیستم مشابه حقوقی و جزایی را دنبال و ترویج می کنند. آیا تبعیض نژادی و جنسی که در آیات قران به کرات بر آنها تاکید می شود نشان از سیاسی و ایدولوژیک بودن اسلام نیست. آیا وقت آن نرسیده است که روشنفکران ما و بویژه (به اصطلاح) روشنفکران دینی بدون ملاحظات سیاسی ومحدودیتهای زمانی به این موضوع بپردازند و اسلام واقعی را یعنی اسلام در اصل و ریشه ایدولوژیک و توتالیتر را به باد نقد بی امان خود بکشند. دوران کنونی و نسل جوان و روشنفکر ما در مساعدترین شرایط خود از جهت پذیرش این نقادیهای بی امان از اسلام بسر میبرند و چه بسا از این مرحله نیز عبور کرده اند اما جای این نقادی ها همچنان خالی است.
هدف آن نیست که یک هوادار مؤمن به حکومت در شکل جمهوری به هوادار حکومت در شکل پادشاهی مشروطه تغییر موضع دهد، یا در نقطه ی مقابل همچنین؛ بلکه جهت و هدف تبادل دیدگاه، یافتن نقاط اشتراک و همگرائی بر پایه ی جهان بینی و اصول فلسفه ی سیاسی مشترک، مدرن و انسان محورانه و اتکا بر هویت ایرانی و ارزش های درست فرهنگ تمدنی ایرانی و انتقال و بهره گیری از بهترین های فرهنگ و دستاوردهای تمدن بشری ست که ما را با اختلافات طبیعی در تجربیات و احساسات و برداشت از الگوهای متفاوت با حفظ و احترام به آن اصول در چارچوب قواعد عرفی و موازین جهانشمول در کنار هم به همکاری و کمک به رشد یکدیگر در پیشبرد اهداف مشترک بر این پایه می نشاند.
کاری از نيک آهنگ کوثر
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |