|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
دوشنبه اول شهريور 1389
برگرفته از سايت کميتهء نجات پاسارگاد>>>
رویکرد انقلابی و ساختارشکنانه به نفی رژیم و نظام حاکم، یک شبه از آسمان نازل نشده؛ بلکه حاصل انباشت تجربه های بیش از سه دهه عملکرد و جنایت رژیم بوده است. و چنین است که زمینه های پیوند جنایت های دههء اول و جنایت های دهه های اخیر، و بویژه یک سال اخیر، بوجود آمده است. باین ترتیب است که بازگشائی پروندهء جنایات رژیم در اذهان نسل های جدیدی که به وادی نبرد با رژیم پا نهادند روز بروز بیشتر مطرح شده. نباید فراموش کرد که در بازگشائی این پرونده بیش از آن که اشکال رسمی و حقوقی آن واجد اهمیت باشد، گشوده شدن آن در نزد وجدان عمومی مردم ایران و جهان دارای اهمیت است.>>>
مهمترين دست آورد انقلاب اسلامی هر اتفاق تاریخی خود موجد پدیده تازه ای است و از درون هر تضادی پدیده جدیدی متولد می شود. انقلاب اسلامی هم، با تمام تلخی ها و رنج ها و هزینه هایش، یک دستاورد مهم به همراه داشت و آن این بود که یکبار و تقریباً برای همیشه مشخص شد مذهب و مذهبیون نمی توانند ادارهء سیاسی و اقتصادی کشور را به عهده بگیرند. مهم ترین دستاورد این دوران تلخ ظهور خواست «جدایی مذهب از امر حکومتی» است. برخی گمان می کنند این خواسته طلب نمودن کالایی لوکس و دور از ذهن برای ایران است. من ولی هم در شهر و حتی روستاهای ایران افراد میانسال و حتی پیرمردهایی را دیده ام که خواهان جدایی مذهب و نهاد حکومت بوده اند. گمان می کنم در طول تاریخ ایران، کشور ما تا این اندازه به سکولاریسم نزدیک نبوده است. عواملی که باعث چنین نظری در من شده اینهاست: دروغ از آب در آمدن تمام وعده های خمینی در نوفل لوشاتو، کشتارهای وسیع از مسئولان نظام پهلوی بدون رعایت کوچکترین اصول دادرسی، برخورد شدید خمینی با افرادی نظیر آیت الله شریعتمداری و به طور کلی طرفداران اسلام سنتی، دشمنی خاص خمینی و همفکرانش با ملیت و هویت ایرانی، قتل عام زندانیان دهه 60، از بین رفتن استقلال نهاد مرجعیت و تبدیل شدن اکثر روحانیون به جیره خواران حکومتی به جای آن که مبلغ معنویت و اخلاق باشند، بی اخلاقی فزاینده جامعه و گسترش پدیده هایی مثل"قتل ها"، "اعتیاد"، "خلف وعده"، "گسترش دروغ"، "ریا کاری"، "تظاهر مذهبی"، "فرهنگ دورویی"، "رشوه خواری"، "خرافه گرایی" و مانند اینها. نيز آشکار شدن دزدی ها و تخلفات مالی اکثر سران جمهوری اسلامی که مسئولیت ها و مقام های دولتی را تنها «تکلیف شرعی» اعلام می کردند، ضربه خوردن واضح مبانی سنتی مذهب در ایران که قبل از انقلاب اسلامی برای کثیری از افراد جامعه مقدس بود، تداوم سرکوب، ناکارآمدی آشکار اقتصادی، بیکاری، فرار مغزها، تورم و گرانی کمر شکن، تضییع کامل حقوق اقوام ایرانی و مذاهب غیر از اسلام، معاملات پنهانی رژیم با آمریکا و غرب و فحاشی علنی و تبلیغ نفرت از غرب در رسانه های دولتی. البته فهرست جنایات و ضعف های حکومت اسلامی بیش از اینهاست ولی به گمان من ایران آینده، برای بقای تمدنش و زندگی مردمانش در رفاه نسبی، راهی جز مبارزهء همه جانبه با حکومت مذهبی ندارد. هر یک روزی که این حکومت بیشتر عمر کند بیشتر ایران را به جهنم بنیاد گرایی و تبعیض و جهل و خرافه و ستیز با دنیا پیش می برد. حدیث ما و جمهوری اسلامی شاید به زیبا ترین وجهی در این شعر شاملو بیان شده؛ شعری تابلو گونه برای همهء دوران ها: «ما فریاد میزدیم: چراغ! چراغ / و ایشان درنمییافتند / سیاهی چشمِشان / سپیدی کدری بود اسفنجوار / شکافته / لایهبر لایه / شباهت برده از جسمیت مغزشان./ گناه ایشان نبود / از جنمی دیگر بودند...
گفتگوگر: سردبير سايت اخبار روز شرط اصلی استقرار نظام دموکراتیک در کشور ما انحلال ولایت فقیه و قانون اساسی آن است. انتخابات ازاد به معنی واقعی آن در دو حالت ممکن است قابل تحقق باشد. حالت اول انحلال نهادهای غیرانتخابی قانونی یعنی انحلال و سقوط حکومت اسلامی و حالت دوم در شرایطی که این نهادها و نظام اسلامی اتوریته و توانایی حکومت کردن خود را از دست داده باشند و عملا نوعی حکومت دو گانه شکل گرفته باشد...>>>
«...خوشبختانه با همه ی شدت و حدت مواجهات و به رغم برخی فشارها هم رهبری انقلاب و هم رهبران جنبش سبز در کنترل سطح منازعه ی داخلی موثر بوده اند. همین که تاکنون این عزیزان آگاهانه در خطاب ها از تلویح عبور نکرده و یکدیگر را خطاب مستقیم نداده اند، “تخفیف سطح مناقشه” و باز نگهداشتن یک “امکان مهم” است، که ضروری است مغتنم شمرده شده و عمق و وسعت یابد و نویسندگان و رسانه ها نیز از هر سو این شیوه و حفظ حریم ها را پاس دارند. همچنان که از امام (ره) آموخته ایم تمرکز بر آسیب ها در نقد، اولی بر فاش گویی و تمرکز بر اشخاص است. نه همه چیز را به پرده بردن و نه همه چیز را پرده برداشتن روا نیست. نه آن پنهانکاری است و نه این شفافیت. همین طور شایسته است امکان گفت و گو در مسائل مهم ملی باز شود. گفت و گو نه به خودی خود حرام است نه واجب. نه کسی را به خودی خود عزیز می کند نه ذلیل، اما در میان ملت های بزرگ سنتی است جا افتاده و معقول ترین و ابتدایی ترین راه اصلاح. در حیرتم چرا کسانی گفت و گوی داخلی را ننگ می دانند؟ چند ماه پیش عرض کردم “تا فرصت هست، تا هنوز الفتی هست، تا نسل نخست انقلاب هست، تا هنوز احتمال اجماعی هست، تا خاطره ی همنشینی با امام هست، تا بزرگان و مراجع عظام هستند، تا رهبری انقلاب هستند، تا مهندس موسوی هست، تا خاتمی و کروبی و هاشمی هستند باید فکری کرد. در غیر این صورت، خدای ناکرده حسرت غفلت از امروز بر جای خواهد ماند”. تاریخ هرگز از حاکمان و نخبگانی که برای سعادت ملتشان باب گفت و گو را گشوده اند به بدی یاد نخواهد کرد. اتفاقا در تاریخ مبارزات بزرگان این ملت تا دلمان بخواهد غیرت و فاصله هست، اما کمتر اثری از گفت و گو یافت می شود. اساسا گفت و گو به معنی نفی حق طلبی نیست بلکه مکمل آن است. نقد آیندگان متوجه کسانی خواهد بود که گفت و گو و اصلاح را رد کرده و بر طبل فاصله کوبیده اند. چه بساکه شدت ناروایی ها و شکست بسیاری از نرمش ها این سخنان را به نقد و سخره کشد. اما اگر فرجی باشد از همین مراعات ها و باب های گفت و گو آغاز می شود و اگر چنین نباشد رویه ای اخلاقی و قابل دفاع به ویژه در شرایط تهدید خارجی است. می دانم که در برابر یک سال دروغ مداوم و پرده دری رسانه های دروغ در حق عزیزترین یاران و دولتمردان امام و اهل بیت ایشان و آنچه در زندان ها گذشته این رویکرد برای دوستان بسیاری مسموع نیست. و می دانم که جریان نفوذی منحرف به ظاهر انقلابی که در داخل بر طبل خشونت می کوبد و جز سیطره و منافع باندشان، ایران و آینده ی انقلاب پشیزی برایشان اهمیت ندارد این نوشته را حمل بر ضعف خواهند کرد، البته از آنها باکی نیست. هر چه گویی آنها بر نمط خود خواهند راند. مخاطب این نوشته آنها نیستند».(پيوند به کل مقاله>>>)
در شرایطی که شاهد اراده به تغییر شرایط از طرف اسلام گرایان حاکم بر ایران (به اصطلاح اصولگرایان) هستیم با کمال تاسف جمهوری خواهان (به اصطلاح جنبش سبز) آمادگی لازم برای حصول توافق را ندارند. نمیتوان با توافق ذهنی و انتزاعی بر سر یک نام («جمهوری اسلامی» به عنوان جامع دو گروه اسلامگرا و جمهوری خواه) اختلاف را حل و فصل کرد و بحران داخلی را خاتمه داد. باید به یک توافق مشخص و عینی ـ مثل توافق سکولارها و اسلام گرایان در ترکیه امروزی دست یافت. ولی زمینه این مهم فراهم نیست. این امر ناشی از سردرگمی و تاریک اندیشیایاست که جمهوری خواهان به آن دچار شدهاند و این سردرگمی به نوبهء خود ریشه در گم کردن هدف و تعاریف انتزاعی و غلط از هدف «جنبش همگانی» ست.>>>
اين اصلاح طلب ها اصلاً می روند به دیار کفر که چه غلطی بکنند؟ مگر مملکت سی سال دست خودشان نبوده؟ سی سال است که گفته اند که اینها کافر و امپریالیست و دشمن هستند و ما اینجا برای امّت اسلام بهشت ساخته ایم. حالا چرا خودشان در این بهشتی که ساخته اند نمی مانند؟! من و امثال من جوان بدبخت ایرانی برای اینکه بخواهم از این بهشتی که اینها ساخته اند فرار کنم، هزار و یک مکافات باید بکشم، جلوی صد تا سفارت گردن کج کنم و التماس کنم و آخر هم جواب منفی بگیرم چون "این آقایان در دوران عزتمندی نظام مقدس رابطه را با همه دنیا خراب کرده اند و ما را تروریست معرفی کرده اند" از گروگانگیری سفارت تا هر کوفت و زهر مار دیگری انجام داده اند که امروز ایران از منزویترین کشورهای دنیا شود. این پاسپورت کوفتی جمهوری اسلامی که اینها به وجود آوردند و همه کاره اش بودند در دنیا به اندازه دستمال توالت هم ارزش ندارد. دلیلش هم کارهایی است که در این سی سال کرده اند و حرفهایی که زده اند. در داخل که زندگی جهنم است راه فرار هم اینقدر دشوار است که از هرکسی بر نمیاید. حالا حضرات خودشان تا تقی به توقی خورده و یکم جایشان تنگ شده، ساک و بقچه را جمع کرده اند با عیال و بچهها با استفاده از رانتهای حکومتی راحت ویزا و پناهندگی جور کرده اند و لابد با پول ارثیه پدریشان "هجرت" فرموده اند تا نوباوگانشان در آنجا مدرسه و دانشگاه بروند و البته گاهی هم تفریحات "سالم" داشته باشند که عقده یی نشوند، حاج خانمهای و عروسانشانشان در آنجا زایمان کنند تا نوباوگان بعدی "سیتی زن" شوند! گور پدر اینهمه جوان با استعداد و بی کس و کار ایرانی که به خاطر کارهای شما در داخل جای زندگی ندارد و در خارج هم انگ تروریست میخورد و ویزا بهش نمی دهند. تمام این دار و دسته اصلاح طلب و "سبز" و رفسنجانی اینطوری "هجرت" فرموده اند و می فرمایند و و کشوری را که خودشان به نابودی کشانده اند را پس از بستن تمام راههای فرار برای مردم بدبخت گذشته اند. آفرین! عجب آزادی خواهان دمکراتی! چقدر درد مردم دارند! چقدر کشور دوست و انسان دوست بودند و هستند!!
این دوستان متوجه نیستند که [صرف] رای گرفتن از دیگران تصمیمات را دموکراتیک نمیکند. افراد باید به حقوق خود آشنا باشند و بدانند که به چه چیزی رای میدهند و آلترناتیو آنها چیست. وقتی که شما افراد را به هم معرفی نکرده اید و کسی کسی را نمیشناسد معلوم است که کسی اعتراضی هم نخواهد کرد. انتخاب دیگر چه بود؟ آیا کسی به من اجازه داد که من خودم را کاندید بکنم؟ آیا کسی به بقیهء نمایندگان گفت که میتوانند خود و یا دوستانشان را کاندید کنند؟ ما امیدوار بودیم اختلافی را که با هیئت برگزاری نشست نیویورک داشتیم، در جلسه و به کمک هیئت رئیسه و نمایندگان حاضر در جلسه حل کنیم. اما دیدیم که همان افراد کمیته برگزاری نشست در لباس و هیبت هیئت رئیسه ظاهر شدند و تصمیم گیری مجددا به دست همان افراد افتاد.>>>
دولت در بودجه های سالانه خود، کم ترین رقم را به عرصه آموزش و پرورش، آموزش عالی و بهداشت و درمان و هم چنین اشتغال اختصاص می دهد. در حالی که میلیاردها دلار از بودجه کشور را به ارگان های تبلیغی خرافات دینی، پلیسی، امنیتی و به ویژه برای دست یابی به سلاح های اتمی کشتار جمعی، اختصاص می دهد. و البته دزدی و چپاول اموال عمومی و درآمدهای کشور به خصوص از منبع فروش نفت توسط سران و مقامات سیاسی و نظامی و اجرایی و نزدیکان آن ها به یغما برده می شود.>>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 894 ـ چهارشنبه 3 شهريور 1389 ـ 25 اگوست 2010
شیوا نظرآهاری، در حال تعمیر ساختمان جمعیت حمایت از کودکان کار و خیابان ای کاش من هم شیوا نظرآهاری بودم این شیر زن، یعنی شیوا نظرآهاری که نام او در تاریخ ما در ردیف "گردآفرید" ها باقی خواهد ماند، ابتدا باید مبلغ فلان میلیون تومان بابت جریمه، بابت کارهای نکرده بپردازد، سپس با پای خود به پای چوبه دار برود. البته یک دوسالی هم زندانی دارد که نمی دانم پیش یا پس ازاعدام باید آنرا بگذراند. ازقرار، این همه پولی که بعنوان وثیقه از ملت ایران گرفته و آنها را موقتا از زندان آزاد کرده اند، برای قضات پرشرافت (یعنی شرافتمند) قوهء قضاییه کافی نبوده است که این پدرصلواتی ها و دولت آبادی هایی که روبروی ملت ایستاده و شمشیر خود را از رو علیه آنان بسته اند، به این زن شیردل و شجاع نیز ابقاء نکرده و او را، علاوه بر محکوم کردن به اعدام و دوسال حبس، به مبلغی جریمه نیز محکوم کرده اند.>>>
فرهنگ ما نو شدنی است، اما نمی توانيم قمه زنی را نو کنيم! گفتگو با شکوه میرزادگی، در مورد مسائل فرهنگی، زنان و سياست بمناسبت ششمين سالگرد کميتهء نجات پاسارگاد
دربارهء لايحهء موسوم به حمايت خانواده گفتگوی شکوه ميرزادگی با حسين فرجی
پس از گذشت بیش از 30 سال از انقلاب اسلامی و در پی بالا رفتن آمار طلاق و ابتلای جامعه به آسیب ها و مفاسد ناگوار ناشی از فروپاشی خانواده ها و سرگردانی روزافزون زنان مطلّقه و کودکان طلاق در اغلب شهرها و روستاهای ما، بالاخره قوه قضائیه ناچار شد عنایتی به خانواده کند و اولین لایحه حمایت از خانواده را تدوین و تقدیم هیئت دولت نهم کند. این لایحه در تیرماه 1368 در هیئت دولت تصویب و برای تبدیل شدن به قانون برای مجلس ارسال شد. لایحه در راه رسیدن به مجلس بود که معلوم نشد کدام شیر پاک خورده ای در آن دست برد و اندک کیفیت حمایتی آن را ربود و به جای آن دو ماده مناقشه برانگیز 23 و 25 را قرار داد و لایحه را ناقص و ناکارآمدتر از آن که بود ساخت.>>>
مجلسیان نماینده کدام زنان اند؟ وقتی اکثریت زنان ایرانی به لایحه حمایت از خانواده معترضند گزارش نشست خبری ائتلاف اسلامی زنان زنان از گرایش های گوناگون فکری و سیاسی، همگی به لایحه حمایت از خانواده معترض هستند، در روز سی ام مرداد، همزمان با طرح لایحه حمایت از خانواده در مجلس، بسیاری از زنان اعتراض خود را به هر شکل ممکن نشان دادند... بسیاری دیگر از زنان چه در جناح های مختلف حاکمیت و چه زنان فعال در جنبش زنان نیز هر یک در حد بضاعت و امکانات خود سعی کرده اند تا صدای اعتراض شاان را علیه این لایحه بلند کنند. نشست خبری ائتلاف اسلامی زنان نيز که طیف متنوعی از زنان اصلاح طلب تا اصول گرا را در بر می گیرد طی نشستی اعتراض خود را به این لایحه نشان دادند. در این نشست مطبوعاتی که از رسانه ها دعوت به عمل آمده بود برخی از فعالان جنبش زنان... و نیز برخی از خبرگزاری ها حضور داشتند.>>>
زمانی، دولتمردان مخالف حقوق برابر زن و مرد، تصور می کردند با ممانعت از برگزاری مراسم آغاز به کار کمپین یک میلیون امضاء، که قرار بود در سالن رعد برگزار شود، می توانند این کوشش جمعی را در نطفه خفه کنند. اما با وجود تمام فشارها و تهدیدها، و با وجود بازداشت بسیاری از مدافعان حقوق برابر در این مدت؛ پنجم شهریور امسال که فرا برسد، کمپین یک میلیون امضاء چهارساله می شود. در این چهار سال، با وجود تمام فراز و نشیب ها، فعالان این کمپین توانستند دستاوردهای قابل توجهی به دست آورند. دستاوردهایی که از یک سو به وضعیت زنان ایران مربوط می شود، و از سوی دیگر بر گنجینه تجارب جنبش های مدنی می افزاید.>>>
تبلیغ چنین نگرشی توسط رسانه دولتی، آن هم علیه ستمدیده ترین بخش جامعه یعنی دختران و زنان طبقات فرودست جامعه و دشمن انگاشتن آنها، و برانگیختن افکار عمومی علیه آن ها نه تنها غیرانسانی و غیراخلاقی است، بلکه متضمن نادیده گرفتن و چشم فروبستن بر بسیاری از معضلات و مسایل اجتماعی و اقتصادی است که چنین وضعیتی را برای این دسته از زنان و دختران ایجاد کرده است ...>>> مقایسه حجاب زنان در ایران و ترکیهشيعه آنلاين: به گزارش آخرین نیوز، یک روزنامه ترکیه ای با مقايسه وضعيت زنان ايران با زنان ترکيه مدعی شد: که اگر چه حجاب در ايران اجباري است اما زنان ايراني کمتر از زنان ترکيه به حجاب بهاء مي دهند. طوفان ترنج مقاله نويس روزنامه حريت چاپ ترکيه در اين مقاله که آن را مقاومت جانانه زنان ايران نامگذاري کرده است ،نوشت: از زمان انقلاب سال پنجاه و هفت، ايران نقل داغ محافل جهاني بوده است اما در چند سال اخير شرايط در اين کشور به گونه اي تغيير کرده است که حکومت سخت گير را وادار به عقب نشيني کرده است. اين نويسنده مي نويسد؛ حجاب در ايران براي زنان اجباري است اما اگر شما به نحوه پوشش زنان ايراني نگاه کنيد مي بينيد که پوشش آنها به مراتب بازتر و آزادتر از پوشش زنان ترکيه است،آنچنانکه زنان ايراني روسري هاي شان را تا بالاي پيشاني شان عقب مي کشند، موي سرشان را زير روسري ها بيرون مي ريزند و آرايش مي کنند. طوفان ترنج مدعی می شود در حالي که زنان ترکيه به روسري و حجاب روي آورده اند زنان ايراني جنگ تمام عياري را براي مبارزه با حجاب اجباري آغاز کرده اند، اعمال فشار بر جامعه، مبارزه منفي ايجاد کرده است. وی در ادامه ادعاهای خود نوشت: آمار نشان مي دهد چهار ميليون ايراني به مواد مخدر معتاد هستند و دو ميليون از اين تعداد خودشان فروشنده مواد مخدر هستند، او مي گويد هر چند داشتن مرز مشترک با افغانستان به اين اعتياد هم دامن زده است اما دليل ديگري که در وراي اين مطلب وجود دارد و پزشکان نيز آن را تاييد کرده اند اين است که ممنوعيت الکل جامعه را به سوي مواد مخدر مي کشاند. انتشار این گزارش در حالی صورت می گیرد که حجم اخبار منفی و بدبینانه درباره ایران در رسانه های ترکیه در چند هفته اخیر افزایش یافته است.
خمينى برای انجام شدن کودتای بيست و هشت مرداد از آيت الله بروجردی فتوا می خواست! در گزارش سى.آى.اى در باب كودتاى بيست و هشت مرداد، مى گويد كه قرار بود مرحوم بهبهانى از مرحوم بروجردى فتوا بگيرد تا آن فتوا براى كودتا مبنا بشود. چه كسى رفت و اين فتوا را گرفت؟ خود بهبهانى كه به قم نرفت. دو سال پيش در اين زمينه به من اطلاعاتى دادند كه در واقع آن شخصى كه از ناحيهء آقاى بهبهانى نزد مرحوم بروجردى رفت، آقاى خمينى بوده است. بعد كه آقاى خمينى نسبت به آيت الله بروجردى در سال هاى بعد از كودتا سرد شد و كسى واسطه شد براى اينكه اين دو تا را با هم دوباره نزديك كند. مرحوم بروجردى به آن واسطه گفته بود كه اين آقا آمده بوده از من چنين فتوايى را بگيرد.>>>
ما آزادی و دمکراسی را برای "ایران" می خواهیم؛ ایرانی یک پارچه که مرزهایی مشخص، از ارس تا اروند رود و فرهنگی رنگارنگ دارد؛ ایرانی که این روز ها خطرات و دشمن بسیار دارد در کمین، ولی می خواهد به همت فرزندان دلبسته اش، وارثان فرهنگ و تمدن کهنش، آزاد شود. به قول شاعر چابک قلم، هادی خرسندی، در شعر زیبای بچه های ایران: «...بچهها از هر گروه و هر نژاد / هرکس از هر جای ایران که میاد / دست توی دست هم، خندان و شاد / ساخت باید میهنی با اتحاد...» متاسفانه اصل «یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران» از حداقل مشترکات نوری علا جا افتاده است.>>> (همراه با نظر مجيد شهباز خانی در مورد اين مقله)
در ستایش پیشنهاد اسماعیل نوری علا در اين مقاله آقای نوری علا نشانی از لزوم برقراری اتحاد در برابر استبداد رصد میشود و این خود به تنهایی من را که همواره دغدغه توجه به الزامات انسجام تشکیلاتی داشته و امید به حرکت بسوی تحقق طبقه برای خود دارم خرسند و ارضا میکند. فراتر از این در پایان مقاله فوق الذکر نشانی از تقلای ایشان برای گریز از بنبست رخ داده در راه اتفاق نظر ها دیده میشود و ایشان پیشنهاد ایجاد «کمیته غير سیاسی تدارکات» را میدهند با این توضیح که متشکل از نمايندگانی آمده از همه گروهها و دستهجات و شخصيتهای سياسی، که کارش بايد فقط انجام تدارکات لازم برای برگزاری يک همايش گسترده بوده و حق دخالت در بحثهای سياسی را نداشته باشد! این پیشنهاد قابل تامل و مطلعی از عملگرایی کارامد در تقابل با استبداد قلمداد میشود.>>>
پنجاه سال بعد با آقای اسماعیل نوری علا آقای اسماعیل نوری علا در مقاله «راهی برای خروج از بن بست آلترناتیو» به درستی مهمترین ضرورت سیاسی امروز ایران را تشخیص داده و دشواری های ایجاد گفتمان در میان سکولارهای ایران برای برکشیدن یک آلترناتیو واقعا موجود را بیان فرموده اند. به نظر من نگاه آقای نوری علا به مسئله و لاجرم راهکار حاصله از این نگاه علیرغم عاقلانه و درست بودن منطبق بر زمان و زمانه ما نیست. آنچه استاد بیان فرمودند با شرایط 50 سال پیش منطبق بود ولی در زمانه ما متاسفانه کارساز نیست. برای همین مقاله ایشان را بعد از 50 سال یعنی در زمان حاضر بازخوانی می کنم.>>>
این نوری علا هم از آن نقابداران تابلو است! دقت کنید: تمام سعی او این است که بگوید مانع پیروزی مردم بنی صدر است؛ و روشنفکران دینی و رضا پهلوی و جبهه ملی! هر بار صحبت از اتحاد نیروها میشود می گوید اینها کنار نمی آیند! اینها می خواهند رئیس جمهور و شاه بشوند یا رژیم مذهبی را حفظ کنند! فرض کنیم راست می گوید. آیا کمونیست ها (توده ایها، فدائیان، حزب کمونیست کارگری، راه کارگر) حاضرند با سلطنت طلبان و روشنفکران دینی و بنی صدر و جبهه ملی کنار بیایند؟>>>
علی کريمی و جريمهء با مردم بودن آجرلو، سرپرست استيل آذين، تيمی که علی کريمی، فوتباليست درجهء يک ايران و بازيکن تيم بايرن مونيخ، در ان بازی می کرد را در ظاهر بخاطر روزه خواری و در اصل بخاطر بستن دستبند سبز و همدلی کردن با مردم معترض، از تيم اخراج کرد. حمید استیلی دربارهء او می گويد: «علی کریمی هميشه در رابطه با حق دیگران و نه حق خودش انتقاد میكند كه این نشان از بزرگی او دارد». خداداد عزیزی نيز اصافه می کند که: «من هم روزه خواری می کردم! کریمی نان به نرخ روز خور نیست. امر به معروف که زوری نيست!» اما هيچ کلامی به اندازهء عکس هائی که می بينير از واقعيت سخن نمی گويند.>>>
شماره 892 ـ جمعه 29 مرداد 1389 ـ 20 اگوست 2010
چه کسی کودتا کرد؟ شاه یا مصدق یا هر دو؟ باز نشر مقاله ای از مرداد 1383
راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
«لات و لوت»ها در برابر روحانیت!
فقها باستان شناسان عرف اعراب اند
در جنبش سبز ما شاهد طیف وسیعی از نیروهای اصلاحطلب هستیم گفتگو با کاظم علمداری، سخنگوی تلويزيون ايران ندا
آلترناتیو سکولار: جمهوری اسلامی، یک کلمه کم، یک کلمه زیاد
معضل پراکندگی کنونی نیروهای چپ در خارج از کشور!
از مجموعهء «در پيشگاه فرهنگ»برنامهء تلويزيونی ـ دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء پنج بخش اول ـ پاشنهء آشيل حکومت اسلامی بخش دوم ـ چرا بجای مذهب می توانيم بگوئيم «نهاد دين» همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
شماره 891 ـ چهارشنبه 27 مرداد 1389 ـ 18 اگوست 2010
مردان سرشناسی که زنان را سنگسار کرده اند
جنبش سبز؛ از اجرای بی تنازل تا تغییر قانون اساسی
ترور جان اف کندی هم از قم هدايت می شده! شرح کارهای عرفانی شیخ جعفر مجتهدی
همایشی هم برای غربت کشیدگان داخل ایران برپا کنیم!..
هدف اصلی اپوزيسيون در خارج چه بايد باشد؟
درد بی دردی در نوشتهء نوری علا
خارج نشين ها! وقت را تلف نکنيد!
مردم ما همین آقای ابوالحسن بنی صدر را انتخاب می کنند
در حاشیهء نامهء اخیر آقای محمد نوریزاد فرهاد جعفری ـ مشهد
شماره 890 ـ دوشنبه 25 مرداد 1389 ـ 16 اگوست 2010
دلایل له و علیه سقوط نظام جمهوری اسلامی
جنبش سبز در برابر يک آزمون تاريخی
اکنون وقت نافرمانی و اعتصاب سراسری است
سپاه پاسداران و اقتصاد و سياست پادگانی در ايران
درد دلی خودمانی با تو هموطن من
احمدی نژاد: یکی از آرزوهای من تحریم بنزین است؟!
استثنائی، شريک جرم، ارتقاء مقام
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== دوشنبه اول شهريور 1389
بقيه از ستون مقابل
مقالهء این هفته آقای نوری علا درد دل خیلی از ما بچه های آواره ایرانی توی کمپ های پناهندگان است. همیشه از خودم می پرسم چرا ایرانی ها، مثل آلمان ها و فرانسوی ها در زمان جنگ جهانی دوم، ارتش های آزادی بخش خارج از وطن درست نمی کنند تا حداقل یک راهی برای مبارزه داشته باشند؟ وقتی در ایران بودیم نگاهمون به خارج ایران بود و وقتی دیدیدم که نتیجه اون همه اضطراب و بیرون رفتن و تظاهرات کردن با خواب زمستانی رهبران جنبش به هدر رفت من خودم به شخصه تصمیم گرفتم از ایران بیام بیرون. و اولین چیزی که بین ایرانی های خارج نشین توجه منو جلب کرد حس بی اعتمادی بین هموطنان ایرانی بود. به عنوان کسی که تا ده ماه پیش ایران بودم و توی اون مملکت زندگی و کار می کردم می دونستم این قدرتی که از اون به عنوان قدرت اطلاعاتی ایران یا سپاه پاسداران یاد می کنند یک حباب تو خالی بیشتر نیست. حالا معنی حرف آخرین رییس کاگ ب آقای وادمین باکاتین را بهتر می فهمم که وقتی از اون پرسیدند چرا اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد. جواب داد که من وظیفه ام را خوب انجام دادم، در زمان من هیچ کس به همکار یا همسایه و حتی همسر خودش اعتماد نداشت. شاید اگر مشکلات اقتصادی و افت شدید قیمت نفت در آن سالها وجود نداشت ما همچنان یک کشوری بنام شوروی در شمال مرزهایمان داشتیم. شما اگر در صدد ایجاد یک آلترناتیو هستید به خوبی می دانید که این آلترناتیو علاوه بر مغز به عنوان محل تصمیم گیری به دست و پا به عنوان بازوهای اجرایی هم نیاز دارد. در این باره می توانید روی صدها جوان که نمی خواهند جوانیشان مانند اسلافشان در حسرت آزادی بسوزد اما امکان ایجاد یک ارگان یا سازمان متشکل ندارند حساب کنید. من با تمام وجود اعتقاد به این دارم که این حکومت با اعلامیه و سایت و تظاهرات محدود سقوط نخواهد کرد بلکه فرصت بازسازی خود را خواهد یافت. گاهی برای شکست یک حکومت نازی شاید دست دادن به یک شریک کمونیست هر دو طرف را که خواهان نابودی حریف هستندبه هدف برساند. ای کاش اپوزیسیون خارج نشین نگاهی به خود در آینه بیاندازد و ببنند که اگر دیر بجنبد باید سنگ قبر خود را در یکی از همین گورستانهای اروپایی یا آمریکا ببیند که روی آن نوشته محل وفات غربت. امیدوارم خبر ایجاد یک سازمان متشکل که همه مخالفان نظام اسلامی را که بزرگترین اشتراک آنها تلاش برای رسیدن به ایران آزاد است را در سایت شما ببینم. یک ایرانی عاشق وطن.
خانم الهه بقراط، اين هموطن جورناليست و تحليلگر سياسي، نوشتهء خود را با يك جمله درد آور- حداقل براي من يكي- به پايان مي رساند: «شاه و مصدق دو روي يك سكهء ناب و در ميان دولتمردان منطقه چهره هايي برجسته بودند». براستي كه "روزگار غريبی ست". شاه و مصدق دو روي يك سكه؟ اين سكه محصول كدام ضراب خانهء تاريخ است؟ آيا اين سكه رايج است؟ اگر رايج است آن را بايد بكدام مغازه برد؟ آيا در قبال آن چيزي مي دهند؟>>>
دکتر عبدالکريم سروش (فايل صدا)
کجای این عجیب است که برای تهیه ی نان سنگک بايد به قنادی مراجعه کنید؟ که تازه دست کم از یک خانواده هم هستند؟ فدوی تردید ندارد که شما هموطن رفاه طلب در مقابل این استدلال و دلیل او، که بفرموده آن بزرگوار قوی و معنوی نیز هست، به ضرس قاطع اشکال دیگری می تراشید از جمله این که: مگر می شود که در "آبگوشت شیرینی ناپلئونی ریخت؟" در پاسخ عرض می کند که اولاً، بفرموده ی حضرت امام(ل) که فرمود ما برای خربزه انقلاب نکردیم، به طریق اولی برای آبگوشت هم انقلاب نکرده ایم. اگر غیر از این است لطفاً بفرمائید تا فدوی تکلیفش را برای همیشه با شما شهروند ضدانقلاب، عامل استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل، روشن کند!>>>
تقلید صدا هستند استخدام کرده ام!
خبرگزاری فارس: مراسم بزرگداشت روز خبرنگار در مرکز همایش های صدا و سیما، با حضور خبرنگاران و مهمانان ویژه برگزار شد. دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور محبوب کشورمان و استاد آواز موسیقی اصیل ایران، علیرضا افتخاری، نیز از جمله شرکت کنندگان در این مراسم بودند. دکتر احمدی نژاد در هنگام سخنرانی، از مواضع اصولی استاد افتخاری تجلیل کرده و گفتند: «پس از انتخابات، عده ای که آرزوهای خود را نقش بر آب می دیدند دست به آشوب زدند. یکی از این آشوب طلبان، فردی بود که ادعا میکند در موسیقی و آواز سنتی بی رقیب است حال آن که نظر سنجی های دولت نشان میدهد که تعداد طرفداران استاد افتخاری، ده ها برابر بیشتر از ایشان است. وانگهی همه ی اعضای هیئت دولت، شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و البته تمامی ائمه ی جمعه به این نکته اذعان دارند که صدای استاد افتخاری بسیار شیرین تر و دلنشین تر از صدای آن شخص است». دکتر احمدی نژاد افزودند: «همه می دانیم که نظر مقام معظم رهبری و سایر مراجع محترم این است که فراگیری و نواختن آلات موسیقی حرام است. بنده میخواهم این مژده را به شما بدهم که استاد افتخاری قصد دارند از این پس تمامی آوازهایشان را بدون کمک گرفتن از این آلات حرام اجرا کنند این در حالی است که آن خواننده که کلی ادعا دارد، تا در برنامه هایش اُرگ و جاز نباشد حتی یک بیت هم نمی خواند.» در پایان مراسم، استاد افتخاری ضمن تشکر و قدردانی از زحمات شبانه روزی رئیس جمهور گفت: «همانگونه که ایشان فرمودند من به سبب احترام به ولی امر مسلمین جهان و مراجع محترم تصمیم گرفته ام از این پس برنامه هایم را بدون کمک گرفتن از آلات حرام موسیقی اجرا کنم. شاید در وهله ی اول این موضوع کمی عجیب و غیر ممکن به نظر بیاید اما بنده برای این مشکل چاره ای اندیشیده ام. من تعدادی هنرمند که استاد تقلید صدا هستند را استخدام کرده ام و در هنگام اجرای مراسم، هر کدام از آن ها با دهان شان صدای ِ یکی از آلات موسیقی را بیرون می آورند و بدین ترتیب هم موسیقی سنتی ما اصالتش حفظ خواهد شد و هم فرمان رهبر معظم انقلاب اجرا می شود».
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |