|
||||||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | کورش از تهران | English Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس ها و کاريکاتورهای انتخابی |
||||||
دوستان! احمدی نژاد، یکی از روسای موزه وحشتی که نام حکومت اسلامی دارد، هفته ی آینده به آمریکا می آید. بیایید فقط یک دقیقه از وقت هفتگی خودتان را بگذارید و در مدت حضور او در اين کشور، و در هر کشوری هستید، و تا وقتی سایه سیاه حکومت اسلامی از سر مردم ما کنار خواهد رفت، مدام به رسانه های آمریکایی، و به رسانه های جهان، فقط با یکی دو جمله ی کوتاه، بنویسید: «احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست. او و حکومت اسلامی اش زندانبان هزارها هزار جوان بی گناه و آزاديخواه سرزمین ما هستند. آن ها کشورمان را به موزه ی وحشت تبديل کرده اند». همين دو کلمه ی «موزه ی وحشت» برای درک جهان متمدن می تواند کافی باشد. >>>
بازی هنوز پایان نیافته است ولی ترازنامهء بسیار بیش از آنچه که برخی مایلند وانمود سازند و برخی دیگر تمایل دارند تصور کنند، به نفع ماست. البته اگر بازی را پایان یافته فرض کنیم برد موضعی حکومت در صحنهء عملیات تبدیل به برد دائم خواهد شد، آن هم به دست ما. ولی روشن است که چنین خطای بزرگی از مبارزان جدی سرنمی زند. نبردی که ما با اسلامگرایی در پیش گرفته ایم می بایست هر چه زودتر وارد فاز اصلی یعنی مقابلهء طرفداران جدایی دین و دولت و مخالفان این جدایی می شد.>>>
با تقویت فضای سیاسی کشور و آرایش جدید نیروهای سیاسی، آشکار شده است که اتحاد حول مفاهیم کلی و فراگیر، مثل «جمهوری خواهی» و یا «اصلاحطلبی»، نه تنها از زمان دور است بلکه در عمل به مانعی برای وحدت و همکاریهای حزبی بدل میشود... تحولات جنبش سبز خواهان یک برنامهء (حداقل) شبه حزبی برای نیروی اجتماعی معین در ایران است. مفاهیم کلی و فراگیری نظیر جمهوریخواهی، اصلاحطلبی، شکل انتخابات، سکولاریسم، اسلام، و حتی دمکراسی دیگر پاسخگوی مقتضیات زمان نیستند. میباید به سوی تشکیلات خاص حزبی نیز در حرکت بود... گام اول سازماندهی یک فرآیند، گفتگوی واقعی میان افراد و گرایشهای سکولار ـ دمکرات است؛ گامی که به نظر میرسد با تاخیر بسیار و لنگ لنگان، سرانجام آغاز شده باشد. >>>
اگر خطری تمامیت ارضی ایران را تهدید کند علت آن وجود نظام استبداد مذهبی و ادامهء چیرگی آن بر کشور است. سردمداران اسلامی به دو دلیل خطر تجزیهء ایران را بزرگتر از آنچه هست وانمود می کنند و چه بسا در دامن زدن به آن بی تأثیر هم نبوده باشند. نخست آنکه ایرانیانی را که نگران تجزیهء حتی یک وجب از خاک میهن هستند معتقد سازند که برای جلوگیری از تجزیه بطور موقت هم که شده پشت سر نظام قرار گیرند و یا دست کم با آن به مبارزه برنخیزند. دوم آنکه می پندارند با طرح شعار تجزیه و ایجاد نفاق میان مردم مانع شکل گیری یک جبهه و همبستگی سازمان یافته ملی و آزادیخواه خواهند شد. اما مبارزه با شعار تجزیه طلبی نباید ما را از مسیر درست تحقق آرمان های ملی منحرف سازد.>>>
خصلت تمامی دیکتاتورها شبیه هم است. هیچ دیکتاتوری نمیتواند افرادی فرهیخته و وزین را تحمل کند. مثلاً، خدمات رضا شاه کبیر در راه تجدد ایران، غیر قابل انکار است. اما رضا شاه تمامی این کارهای سترگ را به همّت مشاورانی مثل علی اکبر داور (شخصی که دادگستری نوین را بر پا ساخت و ما را از قضاوت آخوندی رها ساخت) و بزرگمردانی نظیر محمد علی فروغی به سامان رساند. اما هم او هنگامی که اشخاص بزرگ را کنار گذاشت مسیر سقوط خود را هموار کرد. علی اکبر داور با خوردن تریاک خود کشی کرد و فروغی خانه نشین شد. با اشغال ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم و ضرورت خروج رضا شاه از ایران، دیگر شخص کاردانی در کنار رضا شاه نمانده بود. با آنکه محمد علی فروغی خانه نشین شده بود، رضا شاه بر اساس حس وطن دوستانه احساس کرد این مرد میتواند کشتی شکسته ایران را از این بحران نجات دهد. به همین دلیل در آن لحظات بحرانی و استیصال دست به دامن او شد. دکتر فروغی به خاطر نجات ایران دست رضا شاه را پس نزد و جهت حفظ این مرز و بوم دست به کار شد و کابینه را تشکیل داد. عدم تحمل اندیشه ورزان و فر هیختگان از سوی دیکتاتورها تنها به سطح دانش و معلومات آنها نیست. یک دیکتاتور حتی از تحمل دولتمردی که از نظر قد و قامت هم از او بلندتر باشد بیزار است. شاه فقید نه میتوانست فضل الله زاهدی (اولین نخست وزیر پس از مصدق) را تحمل کند و نه پیشتر از آن رزم آرا را که قدی بلند داشت. فدائیان اسلام به رهبری نوّاب صفوی او را از وجود رزم آرا رها ساختند. پس از آن، و تثبیت قدرت، هیچ دولتمدار قد بلندی قابل تحمل نبود. هویدا و هوشنگ انصاری هر دو از محمد رضا شاه کوتاه تر بودند. تاریخ به گونه غم انگیزی تکرار میشود (ابهت خمینی به حدی بود که قد و قامت تأثیری نداشت). پس از مرگ خمینی، خامنه ای و رفسنجانی، از زير سايهء خمينی بدر آمدند و در انظار عموم همچون دو سالار مضحک بر این کهنه دیار حکومت کردند. در زیر پوست این "هماهنگی" اما رقابتی سخت دهشتناک روان بود، و پیلهء این زخم کهنه همچون دمل چرکین در مناظرهء موسوی و احمدی نژاد ترکيد و بوی تعفن را به سطح جامعه پاشاند. . خامنه ای نیز کوتاه قد خود را یافته بود و کوتوله مردی به نام احمدی نژاد، که از نظر دانش سياسی هم از خامنه ای و هم از رفسنجانی کوتاه تر بود، ماموریت يافت تا رقیب اربابش را سکهء یک پول سازد. ارباب هم در سخنرانی 29 خرداد خود (نماز جمعه) تمام قد در کنار این کوتوله ایستاد. از آن به بعد، پسر رقیب (مهدی هاشمی رفسنجانی) فراری شد، رفسنجانی ممنوع الخطبه گشت و تشکیلات (رژیم) به تشتّت افتاد و جنبش سبز مردم ايران زاده شد و درخشيد. چنین تشتتی بی حضور احمدی نژاد ممکن نبود. باید هزاران بار سپاس گذار بود که موسوی رئیس جمهور نشد.
همیشه و در هر موضوعی انگشت اتهام بسوی به اصطلاح "استکبار جهانی" را نشانه رفتن نیز دردی را دوا نمی کند و، بقول شاعر، چو خود می کنی اختر خویش را بـد، نکوهش مکن چرخ نیلوفری را. وانگهی، چرا "شیطان بزرگ" آمریکا و "شیطان کوچک" انگلیس در پایتخت های خود اجازهء ساخت مساجد متعدد شیعه و سـُنـی برای مسلمانان سـُنی و شیعه و غیره را می دهند، اما در اُم القرای جهان اسلام سـُنـی ها ایرانی اجازهء ساخت حتی یک مسجد را ندارند؟ چرا؟ آیا این هم نقشهء استکبار جهانی برای ایجاد تفرقه و تبعیض بین مسلمانان است؟>>>
مطابق گزارش مسئول تشکيلات و عضويت شبکهء سکولارهای سبز، اين شبکه دارای بيش ار صد عضو در بيست شهر دنيا است که از ميان آنان اعضاء شهرها و ايالات زير موفق به تشکيل انجمن های سکولارهای سبز شده اند: برلين، تورنتو، ساکرامنتو، فرزنو، دنور، لندن، واشنگتن دی.سی و ايالت ويرجينيا. مطابق اخبار واصله، شورای موقت هماهنگی شبکه سکولارهای سبز قصد دارد نخستين انتخابات رسمی را برای گزينش اعضاء شورای هماهگی جديد، بازرسان و اعضاء شورای داوری خود تا پايان مهرماه انجام دهد. انتخابات بصورتی اينترنتی و بر اساس اصل يک عضو ـ يک رأی انجام خواهد شد. وجدان تاریخی مردم باید بیدار بماند پرسش: می دانيم که مستند "ترور در برلین" به بازگویی فاجعهای میپردازد که در آن نقش سران جمهوری اسلامی در مقابله با مخالفان سیاسی بخوبی آشکار میشود و میکوشد با تلفیقی از مسایل انسانی و سیاسی نگاهی جدید به این واقعه داشته باشد. اين فیلم در چه کشورهایی تاکنون به نمایش درآمده است؟ پاسخ: این فیلم برای اولینبار در ماه آوریل همین امسال در فستیوال فیلمهای ایرانی در تبعید در پاریس به نمایش درآمد. در واقع در برلین، که این فیلم تولید شده بود، امروز افتتاحیه این فیلم بود. اما با همکاری انجمنهای سکولارهای سبز برای دمکراسی در ایران، این فیلم در چندین شهر آمریکا و شهرهای لندن، سوئد و همزمان امروز در ساکرامنتو به نمایش گذاشته شد.>>> حرفهء فدوی هیچ کم از خلبانی نیست. یعنی خون فدوی پای خودش است! شما خواننده< محترم ضد انقلاب، یک وقت تصّور نکنید که کار کردن با اعلیحضرت العّظما سیّدعلی(ع) خامنه ای و حتا برادر بُهلول احمدی نژاد آسان است. لکن خیر، ابداً چنین نیست و گاه حتا ممکن است که شما جان ناقابل تان را هم در این راه از دست بدهید... باری، فدوی عین شکوائیهء یکی از مؤمنین را که به شرف عرض رسانده و نیز پاسخی را که نزدیک بود به قیمت جان وی تمام شود، برای نمونه ذیلاً می آورد: «در يكی از سريال هايی كه هر شب از تلويزيون پخش می شود يكی از بازيگران شال سبز به خودش آويزان كرده است. با توجّه به اين كه اين سريال در تابستان سال گذشته فيلم برداری شده بدون دليل و علت نمی تواند باشد!» >>>
بقيه در ستون مقابل
|
يک توضيح: سکلاريسم نو محل انعکاس نظرات موافق و مخالف با سکولاريسم و مسائل حول و حوش آن است و، در نتيجه، خواننده نبايد مطالب همهء مقالات منتشره در آن را نظر گردانندگان سايت تلقی کرده و از «تضادهای موجود» در اين مقالات شکوه کند. به ما پيشنهاد می کنند که يا نظر مخالفان را منتشر نکنيم و يا بخش آنها را از نظرات موافق جدا کنيم. ما، با اعتقاد به قدرت تشخيص خوانندگان خود، تاکنون از اين کار خودداری کرده ايم.
فردا، در برابر سازمان ملل، صدای هموطنان داخل کشور باشيم
سفر محمود احمدي نژاد به نيويورك سفري از پيش محكوم است. اول اينكه چگونه مي شود رئيس جمهور رژيمي به سازمان ملل سفر كند كه ظرف سي و يك سال گذشته به طور دائم از سوي مجمع عمومي سازمان ملل و شوراي حقوق بشر آن سازمان به نقض گسترده و سيستماتيك حقوق شهروندان ايران محكوم شده است؟ حکومت اسلامي تحت هيچ شرايطي نظم بين الملل و حقوق جهانشمول انسان را قبول ندارد و حقوق بشر و دمكراسي خواهي را غربزدگي مي نامد. دوم آنكه طي چند سال اخير حکومت اسلامي توسط شوراي امنيت سازمان ملل به عهدشكني و نقض تعهداتش محكوم شده و به خاطر غني سازي اورانيوم و باز فرآوري پلوتونيوم دچار تحريم هاي جهاني گشته است. خامنه اي و احمدي نژاد بارها قطعنامه هاي قانوني شوراي امنيت را مسخره كرده اند و آن را بي ارزش خوانده اند. به نظر من، احمدي نژاد و اصولاً سران حكومت اسلامي تنها براي تبليغات و بحران سازي و جنجال به سازمان ملل مي آيند، وگرنه اگر اين حکومت براي سازمان ملل ارزشی قائل بود غني سازي اورانيوم را كه خواست آژانس بين المللي انرژي اتمي است متوقف و با بازرسان آن سازمان همكاري مي كرد و در رعايت حقوق بشر نيز كوتاهي نمي نمود. يك نكته هم براي ايرانيان خارج از كشور اين است كه شعار "احمدي نژاد رئيس جمهور ايران نيست" يك شعار كاملاً انحرافي است كه توسط سبزهاي اسلامي سر داده مي شود؛ شعاري كه كثيري از مردم داخل ايران به آن اعتقاد دارند اين است كه "حکومت اسلامي حكومت مطلوب ما نيست". خلاصه كردن تمام معضلات سي و يك سال گذشته در شخص احمدي نژاد يك جعلكاري واضح و يك انحراف كامل است كه عموماً توسط اصلاح طلبان طرفدارخميني مطرح مي شود. اساساً نظام حاكم بر كشور است كه ايران را به بحران و فقر و استبداد كشانده و نه لزوماً شخص حاكمان. مایوی اسلامی هم دانه پاشیدن بوداکنون، به مرور زمان و پس از روشن شدن دست داشتن حکومت اسلامی مسلط بر ایران در تبلیغات جهانی حجاب سیاسی، این هم روشن شده که عمده ی بودجه های حکومت اسلامی برای تبلیغ و گسترش نفوذ خود در کشورهای خاورمیانه، و به خصوص همسایگان، پس از اسلحه خرج حجاب می شود. کشف کامیون حامل طلا به ترکیه، اهدای بورس های تحصیلی به دختران محجبه ی ترک، و کمک به مساجد و موسسات مذهبی، به خصوص موسسات زنانه، تاسیس هتل های بسیار ارزان قیمت با سواحل زنانه - مردانه، انتشار کتاب ها و بروشورهای تبلیغاتی برای فریفتن دختران و زنان و تاکید بر این که زن های محجبه برای مردهای مسلمان جاذبه بیشتری دارند و ديگر اقدامانی از این قبیل... نمی تواند بخشی از نقشه و توطئه ای عليه حقوق مربوط به پوشش زنان نباشد.>>> زنی پشتیبان آوارگان و مهاجران>>> کمپین «یک میلیون امضاء» تعدادی از افراد محافظه کار که مسأله شان خط و ربط های حقوقی جریان بود. مثل حق طلاق یا ارث و دیه برابر. این خواست ها برایشان اساس بود و نه تاکتیک. از نمونه های آن می توانم به رفتن پیش آقای صانعی، پیغام دادن به دفتر آقای منتظری و یا دیدار از خانواده آقای هاشمی رفسنجانی را نام ببرم. حرکتی که راه پیدا کرد به کسی که خود از پایه گذاران اصلی ترین نظام ها سرکوب و فشار و خفقان است. این محافظه کاری دیگر یک روش ساده نیست. این تا مغز استخوان آن جریان نفوذ دارد. البته هزینه ای هم که این افراد به طور مشخص پرداخت کردند، هزینه ترس بود. >>>
عصر دلگیر جمعه است و دیوارهای خونه قلبم را فشار می دهد. می زنم تو خیابون واز سرازیری توی بلوار پیاده میرم سمت پله های پارک که بوق می زند، به روی خودم نمیارم و به سرعت قدمهام اضافه می کنم. کمی جلوتر ترمز می زند. حالیمه چی کار داره می کنه. به روی خودم نمیارم و از کنارش بی تفاوت رد می شوم. سرعتش را هم قدم من می کند و شیشه ی سمت کمک را میدهد پایین و می گوید : خانوم محترم کجا تشریف می برید؟ جواب نمی دهم. نیشش را تا بناگوش باز می کند و باز می گوید: خانوم عزیز ، بنده همه جوره در خدمت شما هستم. با صدای سگی که اماده پاچه گرفتن است میگم که مزاحم نشه ، اما خوب حالیش نیست.لابد فکر می کند دارم "ناز" می کنم. نیش ترمزی می زند و همانطور در حال رانندگی کیف پولش را از جیب شلوارش می کشد بیرون.: خانوم محترم ، بیا بابا ،هر چی تو بگی،قربونت برم، ضد حال نزن دیگه .لای کیف پولش را باز کرده و اسکناس وچک پول تعارف می کند و همزمان چشمک می زند که سخت نگیرم. یک آن هوس می کنم که بپرم و در ماشینش را باز کنم و بکشمش پایین و با قوت هر چه تمام ترپس کله اش را بگیرم و صورتش را توی شیشه ی ماشینش خورد کنم اما چون با خشونت مخالفم منصرف می شوم.( دلیل اصلی اش اینه که زورم بهش نمی رسد) .دستهایم را می گذارم روی شیشه و تا سینه خم می شوم توی ماشین. .گل از گلش شکفته ، دور و برم را نگاه می کنم و فاصله ام را تا پارک می سنجم. توی خیابون هیچ کس نیست. لبخند پهنی می زنم و می پرسم: حالا چی چی داری؟ کیفش را بالا می آورد و نگاه هرزه اش از روی لبهایم تا سینه ها پایین می آید، کیف پول را توی هوا می قاپم و با تمام قدرتم پرت می کنم آن طرف بلوار و مثل فشنگ به سمت پارک می دوم. پشت سرم صدای کشیده شدن ترمز دستی و باز شدن در ماشین می آید و مردک از ته جگرش فریاد می زند: اوووووووووووووووووووووی، جنده ! و من همینطور که می دوم با خودم فکر می کنم که چفدر جالب است که در ایران تا وقتی فکر می کنند جنده ای ، خانوم محترم صدایت می کنند و وقتی مشخص می شود این کاره نیستی تبدیل به یک جنده می شوی.
مشکلات سکولارها (دموکرات های سیاسی غیرمذهبی) در حال حاضر ایران به سی سال پیش از انقلاب مشروطیت بازگشته است. نیروهای دموکرات، که می توانند اسلامی باشند (مانند طیف گنجی)، سلطنت طلب های دموکرات (مانند گردانندگان تلویزیون پارس و غیره) و سوسیالیست های دموکرات (که هنوز نماینده معینی ندارند)، می توانند برای حزب و تشکل خود تلاش کنند. برای کسی که دموکرات است، و به دموکراسی اعتقاد دارد، وجود دموکرات ها در طیف های سیاسی دیگر یک آرزو و نعمت است؛ چون میداند که مبارزهء تئوریک سیاسی برای جلب رأی مردم را بايد با دموکرات های سیاسی به انجام رساند.>>>
و. اين انقلاب کار مردم ايران نبود. کار خود ِ آقا امام زمان است. اولش اين معجزه را نمیُُُشد ديد. اما امروز ديگه برای هيچ آدم با انصافی شکی نمیماند که اين انقلاب را کار خود آقا بداند. من اين موضوع در جبههء جنگ دستگيرم شد. ببينيد اين رژيم چه خطرهايی را از سر گذرانده. جنگ هشت ساله، تحريم سی ساله، کودتای قطبزاده، آشوب منتظری، هجمه فرهنگی، بلوای اصلاح طلبی، مفسده کردها و بلوچها، فتنه پس از انتخابات. نه، مسلمانها فقط وسيله بودند. صاحبکار خود آقا بود. من به اين روايتهايی که انقلاب را کار مردم میداند اعتقاد ندارم.>>>
دیسکور «انتخابات آزاد» در جمهوری اسلامی ایران واقعیت ها، ابهام ها، پندارها و افسانه ها آن جا که، به رسم غالب و رایج در تبلیغات سیاسی، «دوگانه انگاری» همراه با ارعاب و تهدید صورت می گیرد مانند: انتخابات آزاد یا نابودی ایران، انتخابات آزاد یا کسب قهرآمیز قدرت، انتخابات آزاد یا جنگ و فروپاشی، دیسکور [يا «گفتمان ِ»] «انتخابات آزاد» خود را سیاست ورز تر از «سیاست ورزی»، دموکرات تر از «دموکراسی» و حقیقی تر از «حقیقت» می پندارد و می نمایاند. و این در حالی است که به واقع، ویژگی اصلی آن، ساده انگاری، مطلق گویی و لفاظی گری فریبنده است. دِماگوژی است به معنای اصیل یونانی آن یعنی پوپولییسم. توهم انگیز و پر ابهام است. مماشات طلب با جمهوری اسلامی و دین سالاری در ایران است. مماشات طلب با اصلاح طلبان حکومتی سابق است. تقدیس گرا و افسانه سرا است.>>>
بچههای دههء شصت، یک ارتش یک دست، نیرومند و هماهنگبچه هاي دهه شصت با ديدن اين تصوير فوق گريه مي کنند! ما مثل هم بزرگ شدیم، همه ما توپ پلاستیکی و پفک کامَک و شامپو داروگر تخم مرغی و پسر شجاع داشتیم! همه ما ماشینهای یکسانی میدیدیم، معمولا چند نفر در یک فامیل ماشین شخصی داشتند. کارتونها مثل هم بود. معلمهای مدرسه در همه مدرسهها حرفهای یکسان میزدند و همه ما نمازهای اجباری مدرسه را به یاد میآوریم. تفریحات و بازیهای کودکی همه ما مثل هم بود. خلاصه یک نسل یکدست و هماهنگ بودیم که به دلیل محدودیت امکانات و فشار فرهنگی حکومت برای تبلیغات فرهنگی و مذهبی ایجاد شده بود. شاید به ندرت بتوان شاهد وقوع چنین اتفاقی برای کودکان یک کشور به بزرگی ایران بود. اما جالب این است که همه ما به یکباره بیدار شدیم! همه ما با هم آن حس نوستالژیک را با گذاشتن عکس توپ پلاستیکی در وبلاگ و وب سایتها و گوشیهای موبایلمان ستودیم! واکنون هم همگی با هم مهیای تغییرشدهایم! ما یک ارتش نیرومند یکدست و هماهنگ هستیم که به شکلی باور نکردنی گفتهها و حتی ناگفتههای همدیگر را درک میکنیم. باید اعتراف کرد که این هماهنگی بیش از هرچیز مدیون شرایط یکسان ما در گذشته است. در واقع آن بذری که جمهوری اسلامی برای یکدست کردن نسل جدید پاشید اکنون به ثمر نشسته است. البته فقط همین یکدست بودن حاصل شده است. در واقع این موضوع پیش بینی نشده بود که ممکن است این نسل، همه با هم متوجه شوند که آن شعارهای صبحگاه در مدرسه و برگهای که مدیر از روی آن میخواند خیانتی است در حق آنها! قصد ندارم بیش از این به موضوع بپردازم. بچههای دهه شصت حرف یکدیگر را خوب متوجه میشوند. سایرین هم حتما متوجه این تفاوت خاص در نسلی که بچگیهای قربانی شدهاش را به گونهای مقدس و همراه با حس ترحم میستاید، شدهاند. این ارتش نیرومند مهیای بازسازی میهن است. آرزوی من این است که قبل از اینکه نسل قبل، کار میهن را یکسره کند و میخهای آخر را بر تابوت اخلاق و انسانیت و آبادانی در ایران بزند، فرصت این بازسازی ایجاد شود.
شرايط حاکم برمحيط های دانشجوئی شکاف های درونی وفزاینده رژیم در میان پایگاه دانشجوئی اش بازتاب یافته و آنها را به رقابت و مقابله با یکدیگر می کشاند و همین جدال ها به نوبه خود فرصت مناسبی برای بهره گیری از این شکاف ها بسود حرکت و حضور مستقل دانشجوئی فراهم می کند. بدیهی است که خود دانشجویان در صحنه عمل بهتر از هر کسی قادر به تشخیص و بهره برداری از آن بسود تحکیم صفوف خود و آشفتن صفوف حریف هستند. ماهیت این تضادها تصرف انحصاری فضاهای دانشگاهی در راستای پیش برد سیاست واحد ضدانقلاب فرهنگی و واپسگرایانه توسط هرکدام از آنها است. درکنار فرصت فوق، تشدید شکاف بین رژیم ومردم وهم چنین تنش های بین المللی نیز به نوبه خود فرصت های تازه ای را برای نفس کشیدن جنبش دانشجوئی در زیر سرکوب مستمر و سختی که با آن مواجه است بوجود می آورد.>>>
محمود احمدی نژاد در گفت و گویی با ارگان رسمی دولت - ایران - به بیان دیدگاه های خوددر امور مختلف پرداخت که شاید مهم ترین و جنجالی ترین بخش از سخنان وی ، تفسیر جدید او از جمله معروف امام خمینی(ره) بود که مجلس را در رأس همه امور معرفی کرده اند. او با اشاره به بحث استقلال قوا از يكديگر خاطرنشان كرد: «بعضيها استقلال قوا را فقط براي قوه مقننه و قوه قضائيه ميخواهند. اتفاقاً قوه مجريه، قوه اول كشور است، بعضيها يك جمله حضرت امام(ره) را متعلق به زماني كه نظام ما پارلماني بوده برجسته ميكنند، آن زمان رئيسجمهور مسئول اداره كشور نبوده بلكه نخستوزير مسئول اداره كشور بوده كه از طريق مجلس انتخاب ميشده است. آن موقع مجلس بالاترين بود. اكنون در قانون اساسي قوه مجريه بار اصلي اداره كشور را بر دوش دارد و قواي ديگر بايد كمكش كنند. ضمن اينكه در قوه مجريه، جايگاهي است بهنام رياست جمهوري. رئيس جمهوري علاوه بر اينكه رئيس جمهور هست، رئيس دولت هم هست. رئيس جمهور بعد از رهبري بالاترين مقام كشور است، رئيس جمهور مجري قانون اساسي هم هست، اين ديگر به استقلال قوا ربطي ندارد. مردم رأي مستقيم ميدهند، رئيسجمهور كه انتخاب ميشود، رئيس دولت است، رئيس قوه مجريه است، اين يك قوه مستقل است. علاوه بر اينها رئيسجمهور مجري قانون اساسي هم است، مسئول امور اداري، برنامه، بودجه و استخدامي كشور شخص رئيس جمهور است. يعني ساير قوا هم اگر بخواهند كار برنامه، بودجه، استخدامي و اداري داشته باشند مسئولش رئيسجمهور است. معناي اين موضوع، دخالت در قوا و نقض استقلال قوا نيست.
مجلس برای مقابله با دیکتاتوری در راس امور است کوروش و برخی شاهان دیگر مثل شاه عباس در راس زمانی خود خدماتی داشته و نقاط منفی هم داشتند؛ اما مقصود شما از این برجستگیها چیست؟ ما که در مکتب خود حضرت رسول محمد مصطفی (ص) را داریم و امام علی (ع) را داریم که حکومت کردند و الگوهای معصوم ما هستند چرا از اینها نمیگویید و راجع به کوروش حرف میزنیم؟ اگر نگاهی به شرایط بین المللی داشته باشیم هیچگاه این حرف ها را نمی زنیم؛ چرا که امروز مردم سالاری دینی بارور کننده اندیشه ها است. منشور کوروش حاوی نکات مثبت زیادی است اما ما هنگامی که نامه ها و فرمایشات امام علی (ع) در نهج البلاغه و نامه به مالک اشتر را مرور می کنیم می بینیم فرمایشات امام علی (ع) دارای مسائل انسانی و حقوق بشری ژرفی است و متاسفانه به آنها اشاره نمی شود.>>>
کوروش موحد نبود و مردم بابل را به نام آزادی عقیده در بتپرستی آزاد گذاشت علي مطهري، فرزند آيت الله مطهری علي مطهري، فرزند آيت الله مطهری، نمايندهء مجلس شورای اسلامی، در نامهاي سرگشاده كه خبرگزاري ايلنا آن را منتشر كرده، در انتقاد از تجليل احمدی نژاد از کورش نوشت: «سخنان جنابعالی در مصاحبه زنده با شبکه خبر سیما در واقع تبیین دوباره تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام بود... برخی برنامههای روزهای اخیر مانند چفیه انداختن به گردن کوروش نمادین، نیز این ظن قوی را تقویت میکند... بدیهی است که سخن گفتن از ایران باستان و شخصیتهای آن دوره مانند کوروش در ذات خود اشکالی ندارد، اما در جایی و فرصتی مانند مجمع عمومی سازمان ملل، سخن راندن از تمدن ایران باستان به جای تمدن اسلامی و تبیین منشور حقوق بشر کوروش به جای حقوق بشر مورد نظر اسلام، آنهم توسط مقام اول اجرایی نظام جمهوری اسلامی که منادی احیای تمدن بزرگ اسلامی است، گذشته از کج سلیقگی، حاکی از یک تز و پروژه در زمینه سیاست خارجی و داخلی است که البته آثار منفی زیادی از نظرصدور انقلاب اسلامی و نیز سرخوردگی اقشار متدین و حامی اصلی انقلاب که فرزندان خود را جز برای اسلام و تحقق آرمانهای اسلامی فدا نکردند خواهد داشت... در منشور کوروش نقاط مثبت نیز وجود دارد، اما اولا موحد بودن کوروش مورد تردید است و به هر حال وی متدین به دین رسمی زمان خود نبوده است ثانیا رفتار وی با مردم بابِل با سیره انبیاء سازگار نبوده است. کوروش پس از فتح بابل ، مردم بت پرست را به نام آزادی عقیده در بتپرستی خود آزاد گذاشت و این یعنی آزادی عقیده به سبک غربی، در حالی که ابراهیم خلیل در زمانی که مردم از شهر خارج شده بودند وارد بتخانه شد و همه بتها را شکست مگر بت بزرگ، و تبر را به گردن او انداخت و وقتی مردم از او سئوال کردند گفت کار بت بزرگ است و باعث شد که مردم به فطرت الهی خود باز گردند دست از بت پرستی برداشته به توحید باز گردند و پیامبر اسلام نیز پس از فتح مکه اولین کاری که انجام داد این بود که وارد کعبه شد و همه بت ها را به دست علی علیهالسلام شکست... اینجانب برادرانه و مشفقانه به جناب عالی نصیحت میکنم که برخی مواضع شما که با اساس اسلام سروکار دارد مانند آنچه در مساله عفاف و حجاب اتفاق افتاد و آنچه در موضوع مکتب ایران رخ میدهد و به رغم مخالفت علمای بزرگ بر آنها اصرار می ورزید، جایگاه شما را در میان توده مردم و اقشار متدین تنزل خواهد داد و تا حدودی تنزل داده است. رای مردم به شما رای به اسلام و حمایت از رهبری است، اگر بر این گونه مواضع خود پافشاری کنید به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهید داد و به اقشار سهل انگار نسبت به دین نیز نمیتوان تکیه کرد.»
هاشمی: راه نجات نظام تغيير رفتار رهبری ست! مشکل نظام دينی نه خامنه ای، که آميختگی دين و دولت است. اين تصور که اگر خامنه ای تغيير رفتار دهد و يا اگر به جای او روحانی ديگری بر مسند ولايت جلوس می نمود وضع فرق می کرد ناديده گرفتن اين حقيقت ساده است که دولت ايدئولوژيک بويژه نوع دينی آن به گوهر تبعيض گر، فساد پذير،ستمگر و متمايل به خودکامگی است. و شرط رهبر بودن و رهبر ماندن در اين گونه نظام ها ذوب شدن در گوهره نظام است. هاشمی رفسنجانی البته حق دارد برای نظامی که عمری برای برپايی و حفظ آن تلاش کرده نگران باشد .آرزوی او که بعيد است نظام اسلامی بحران زده ظرفيت عملی کردن آن را دارا باشد آن است که با ايجاد وحدت ميان همه معتقدان به نظام اسلامی و قوانين آن شعله جنبش اعتراضی سبز کم کم خاموش شود و بقای نظام دينی تضمين گردد.>>>
|
پيوند به پوستر گردهمائی تورنتو
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
بقيه از ستون مقابل
جنبشسبز اصلاحات رابه ورطهء نابودی کشانده جام جم آنلاين: سيد محمد خاتمي در تازهترين اظهارات خود بر فرآيند جداسازي جريان اصلاحات از فرقه سبز تاکيد کرده است. به گزارش جهان، سيد محمد خاتمي اخيراً در جلسه اي با مشاوران خود تنها راه ادامهء فعاليت و حيات اصلاح طلبان را پي گيري اهداف خود از مسير اصلاحات عنوان کرده و اظهار داشته است: «نمي شود با جنبش سبز به اهداف خود رسيد. تنها راه زنده نگاه داشتن اصلاحات جدايي از اين جريان است». وي با تاکيد بر اين که «جنبش سبز اصلاحات را به ورطه نابودي کشانده»، تصريح کرده است: «مسير اهداف ما فعلاً از خيابان محقق نمي شود و ما در اين زمينه بايد و حتماً فقط راه خودمان را پيش بگيريم». خاتمي در عين حال مسير جداسازي از جنبش سبز را نيازمند دقت بالايي عنوان کرده و اظهار داشته است: «ما دراين شيوه بايد کاملاً با احتياط عمل کنيم. اگرمهندسي شده گام بر نداريم ممکن است بدنهء اجتماعي موجود که مشترک با جريان سبز است دچار تفرقه و دو دستگي شود». تفسيری بر اين سخنان از وبلاگ «انديشه» >>>
دربارهء ادعاهای «مقام نظامی- امنیتی» مگر در تاریخ گذشته ایران به خصوص در جریان مشروطیت و نیز در برخی کشورهای انقلاب کرده دیگر یک روزه استبداد به میدان آمد؟ مگر خانه نشین شدن علماء و روحانیت و از صحنه بیرون راندن دین و شریعت یک روزه اتفاق افتاد؟ به خصوص این روزها که تمایل به قانون گریزی و نادیده گرفتن مصوبات مجلس و حتی نادیده گرفتن سند چشم انداز و سیاست های کلی نظام امری رایج و رو به گسترش است و تمرکزگرایی و شخص محوری سایهء سنگین و مخرب خود را بر مدیریت داخلی و خارجی کشور تحمیل کرده و میکند بیش از پیش باید نسبت به خطر بازگشت استبداد حساس بود.>>>
نگرانیهای خبرگان:عفاف، حجاب، ملیگراییمتن کامل بیانیه هشتمین نشستدوره چهارم، مجلس خبرگان رهبری
خبرگان ملت مثل هميشه بيعت خود را با ولی امر مسلمين تجديد کرده و اعلام مینمايد ولايت فقيه ستون فقرات نظام اسلامی بوده و مقام معظم رهبری حضرت آيتالله العظمی خامنهای "مدظله العالی" با مديريت و تدبير شايسته خويش بعد از ارتحال امام راحل عظيم الشان نشان دادند که تنها شخصيتی هستند که لباس رهبری امت بر قامت ايشان زيبنده است. صراط مستقيم سعادت، پيروی راه ولايت فقيه است از فريب خوردگان و آنان که خود را از برکات اين کشتی نجات محروم کردهاند میخواهند هر چه زودتر به دامان ملت بازگردند و بدانند که مقابله با ملت بزرگ ايران اسلامی، عاقبت مطلوبی نخواهد داشت. >>>
آدرس اسلام رحمانی در بن بست مجلس خبرگان رهبری اجلاسيهء اخير مجلس خبرگان رهبري بار ديگر نظريهء «اجراي بدون تنازل قانون اساسي» را زير سوال برد.
|
||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |